#اختصاصی
🗒من، گرمای تابستان،کودک، مترو، شورای هماهنگی جبهه اصلاحات
✍🏻امتداد-آذر منصوری:
📌در گرماگرم نیمه ماه وسط تابستان، طبق روال یک شنبه ها باید خود را به کمیته سیاسی شورای هماهنگی برسانم، قبل از خارج شدن از خانه با خود فکر می کردم، رفتن من از قرچک آن هم ساعت ۱۵ در این گرمای۴۲درجه قرار است چه آورده ای برای کشورم و مردم داشته باشد، باز هم تکرار بحث های همیشگی بر سر اینکه شورای عالی سیاست گذاری خوب است یا نهاد بالا دستی و پایین دستی و در نهایت اینکه کدامیک می تواند در انتخابات اسفند ۹۸ به تشکیل مجلسی با شاخص های مد نظر اصلاح طلبان بیانجامد. آیا مشکل امروز اصلاح طلبان ساختار و سامانه انسجام بخشی و یا گفتمان و اسم تشکیلات آنها و پسوند و پیشوند اسلامی بودن یا نبودن آنهاست، یا اینکه اقتضائات زمانی و محیطی موجود، آن ها را به جایگاهی رسانده که به نظر می آید نمی توانند مطالبات همه مردم ایران را نمایندگی و پیگیری کنند؟
📌مدتهاست به این موضوع فکر می کنم که ما اصلاح طلبان کیستیم و چیستیم و قرار است حضور ما در حیات سیاسی کشور چه دستاوردی برای امروز و فردای ایران داشته باشد؟
📌اصلاح طلبان قرار است کدام بخش از مطالبات مردم ایران را نمایندگی کنند؟ یا اینکه اصلاح طلبان چگونه می خواهند مطالبات مردم را نمایندگی کنند؟ و یا اینکه چه خطرات و تهدیدهایی را از کشور دور کنند؟
در این فکر بودم و اخبار خبرگزاری ها و اظهار نظرها و کامنت های صفحه اینستاگرام خود را هم مرور می کردم که از ایستگاه شهرری به ایستگاه دروازه دولت رسیدم. محل تشکیل جلسه دفتر انجمن اسلامی معلمان در خیابان جمالزاده است و باید در این ایستگاه خطم را عوض کنم و با قطاری که به سمت ارم سبز می رود در ایستگاه میدان انقلاب پیاده می شدم.
📌در ایستگاه دروازه دولت مادر جوان لاغر اندامی را دیدم که کودکی به بغل گرفته بود. از پشت سر فقط سر کودک را می دیدم که روی شانه مادر افتاده بود و یکی از دستانش که بسیارلاغر اندام می نمود و با خود فکر می کردم چه چیزی باعث شد که او در این ساعت کودکش را از خانه بیرون بیاورد؟...با او سوار قطار شدم و از قضا جایی ایستادم که او نشست و بچه را طوری بغل گرفت که خنکی مترو به صورت کودک بخورد.
📌 کودک بسیار لاغر اندام بود، نمی
توانست سرش را نگه دارد. دست و پایش نحیف بود و‌از ظاهرش پیدا بود که از بیماری رنج می برد. صدایش کردم، خنده شیرینی کرد. گویا کاملامتوجه حرفها می شد.
📌اما توان حرکت چندانی نداشت. از مادرش پرسیدم؛ «بچه چند سالش است و چه مشکلی دارد؟» گفت:« دو ساله است و از ۶ماهگی یکی از رگهای اعصابش بسته شده و بچه اندامش رشد نکرده، حتی دندان هم در نیاورده است» گفتم؛ «از نظر ذهنی آیا مشکلی ندارد؟ »
گفت:«نه»
گفتم؛ «او را برای درمان کجا می برید؟»
گفت: «یک مؤسسه که در خیابان کارگر شمالی، کوچه جعفر زادگان است، پسرم را هفته ای دوبار برای کار درمانی آنجا می برم.»
گفتم؛« نتیجه هم گرفته ای؟ بچه وضعیتش بهتر هم شده؟»
گفت:« اصلا با روزهای قبل از مراجعه به این انجمن قابل مقایسه نیست.»
گفتم؛ «چه تفاوتی ؟»
گفت:« دست ها و پاهای بچه کج بود، الان دست و پایش خوب شده و به من گفته اند که روز بروز بهتر هم می شود.»
گفتم؛ «پول هم می گیرند؟٫
گفت:«نه اینجا اصلا پول نمی گیرند.»
گفتم ؛ «خانه ات کجاست؟»
گفت:« از مولوی می آیم، خدا خیرشان بدهد اگر این انجمن نبود، من با وضعیتی که کار شوهرم دارد و درآمدی که داریم ، نمی توانستم از عهده هزینه های درمان فرزندم بر آیم.»
گفتم؛«به انجمن که می روی چه کسانی را می بینی؟»
اسامی تعدادی از فیزیو‌ترامپ ها و ... را گفت. گفتم؛«اگر رفتی سلام من را به همه برسان
گفت:«شما مگر آنجا را می شناسید؟»
گفتم؛ «بله من بیش از بیست سال است آنها را می شناسم، عضو داوطلب این انجمن هستم و ایمان دارم که به فرزند تو کمک خواهند کرد که روزی مانند کودکان دیگر بتواند راه برود و حرف بزند.»
📌تا بیرون ایستگاه انقلاب با هم حرف زدیم. او به سمت کوچه جعفر زادگان رفت تا بچه های خوب #انجمن_حمایت_از_کودکان_و_نوجوانان_توانیاب *
فرزندش را توانیابی کنند و من به سمت محل تشکیل جلسه کمیته سیاسی شورای هماهنگی و در ادامه راه همچنان در فکر راههایی برای پیوند دادن بین مطالبات مردم، مصالح کشور و توان و ظرفیت های جریان اصلاحات بودم که به دفتر انجمن اسلامی معلمان(محل تشکیل جلسه) رسیدم.
در این باره باز خواهم نوشت...
*این انجمن غیر دولتی به کودکان و‌نوجوانان زیر ۱۶سال که ناتوانی (معلولیت) جسمی دارند، خدمات
توانبخشی ارائه می دهد.
#امتداد
@emtedadnet
🗒من، گرمای تابستان،کودک، مترو، شورای هماهنگی جبهه اصلاحات
✍🏻امتداد-آذر منصوری:
📌در گرماگرم نیمه ماه وسط تابستان، طبق روال یک شنبه ها باید خود را به کمیته سیاسی شورای هماهنگی برسانم، قبل از خارج شدن از خانه با خود فکر می کردم، رفتن من از قرچک آن هم ساعت ۱۵ در این گرمای۴۲درجه قرار است چه آورده ای برای کشورم و مردم داشته باشد، باز هم تکرار بحث های همیشگی بر سر اینکه شورای عالی سیاست گذاری خوب است یا نهاد بالا دستی و پایین دستی و در نهایت اینکه کدامیک می تواند در انتخابات اسفند ۹۸ به تشکیل مجلسی با شاخص های مد نظر اصلاح طلبان بیانجامد. آیا مشکل امروز اصلاح طلبان ساختار و سامانه انسجام بخشی و یا گفتمان و اسم تشکیلات آنها و پسوند و پیشوند اسلامی بودن یا نبودن آنهاست، یا اینکه اقتضائات زمانی و محیطی موجود، آن ها را به جایگاهی رسانده که به نظر می آید نمی توانند مطالبات همه مردم ایران را نمایندگی و پیگیری کنند؟
📌مدتهاست به این موضوع فکر می کنم که ما اصلاح طلبان کیستیم و چیستیم و قرار است حضور ما در حیات سیاسی کشور چه دستاوردی برای امروز و فردای ایران داشته باشد؟
📌اصلاح طلبان قرار است کدام بخش از مطالبات مردم ایران را نمایندگی کنند؟ یا اینکه اصلاح طلبان چگونه می خواهند مطالبات مردم را نمایندگی کنند؟ و یا اینکه چه خطرات و تهدیدهایی را از کشور دور کنند؟
در این فکر بودم و اخبار خبرگزاری ها و اظهار نظرها و کامنت های صفحه اینستاگرام خود را هم مرور می کردم که از ایستگاه شهرری به ایستگاه دروازه دولت رسیدم. محل تشکیل جلسه دفتر انجمن اسلامی معلمان در خیابان جمالزاده است و باید در این ایستگاه خطم را عوض کنم و با قطاری که به سمت ارم سبز می رود در ایستگاه میدان انقلاب پیاده می شدم.
📌در ایستگاه دروازه دولت مادر جوان لاغر اندامی را دیدم که کودکی به بغل گرفته بود. از پشت سر فقط سر کودک را می دیدم که روی شانه مادر افتاده بود و یکی از دستانش که بسیارلاغر اندام می نمود و با خود فکر می کردم چه چیزی باعث شد که او در این ساعت کودکش را از خانه بیرون بیاورد؟...با او سوار قطار شدم و از قضا جایی ایستادم که او نشست و بچه را طوری بغل گرفت که خنکی مترو به صورت کودک بخورد.
📌 کودک بسیار لاغر اندام بود، نمی
توانست سرش را نگه دارد. دست و پایش نحیف بود و‌از ظاهرش پیدا بود که از بیماری رنج می برد. صدایش کردم، خنده شیرینی کرد. گویا کاملامتوجه حرفها می شد.
📌اما توان حرکت چندانی نداشت. از مادرش پرسیدم؛ «بچه چند سالش است و چه مشکلی دارد؟» گفت:« دو ساله است و از ۶ماهگی یکی از رگهای اعصابش بسته شده و بچه اندامش رشد نکرده، حتی دندان هم در نیاورده است» گفتم؛ «از نظر ذهنی آیا مشکلی ندارد؟ »
گفت:«نه»
گفتم؛ «او را برای درمان کجا می برید؟»
گفت: «یک مؤسسه که در خیابان کارگر شمالی، کوچه جعفر زادگان است، پسرم را هفته ای دوبار برای کار درمانی آنجا می برم.»
گفتم؛« نتیجه هم گرفته ای؟ بچه وضعیتش بهتر هم شده؟»
گفت:« اصلا با روزهای قبل از مراجعه به این انجمن قابل مقایسه نیست.»
گفتم؛ «چه تفاوتی ؟»
گفت:« دست ها و پاهای بچه کج بود، الان دست و پایش خوب شده و به من گفته اند که روز بروز بهتر هم می شود.»
گفتم؛ «پول هم می گیرند؟٫
گفت:«نه اینجا اصلا پول نمی گیرند.»
گفتم ؛ «خانه ات کجاست؟»
گفت:« از مولوی می آیم، خدا خیرشان بدهد اگر این انجمن نبود، من با وضعیتی که کار شوهرم دارد و درآمدی که داریم ، نمی توانستم از عهده هزینه های درمان فرزندم بر آیم.»
گفتم؛«به انجمن که می روی چه کسانی را می بینی؟»
اسامی تعدادی از فیزیو‌ترامپ ها و ... را گفت. گفتم؛«اگر رفتی سلام من را به همه برسان
گفت:«شما مگر آنجا را می شناسید؟»
گفتم؛ «بله من بیش از بیست سال است آنها را می شناسم، عضو داوطلب این انجمن هستم و ایمان دارم که به فرزند تو کمک خواهند کرد که روزی مانند کودکان دیگر بتواند راه برود و حرف بزند.»
📌تا بیرون ایستگاه انقلاب با هم حرف زدیم. او به سمت کوچه جعفر زادگان رفت تا بچه های خوب #انجمن_حمایت_از_کودکان_و_نوجوانان_توانیاب *
فرزندش را توانیابی کنند و من به سمت محل تشکیل جلسه کمیته سیاسی شورای هماهنگی و در ادامه راه همچنان در فکر راههایی برای پیوند دادن بین مطالبات مردم، مصالح کشور و توان و ظرفیت های جریان اصلاحات بودم که به دفتر انجمن اسلامی معلمان(محل تشکیل جلسه) رسیدم.
در این باره باز خواهم نوشت...
*این انجمن غیر دولتی به کودکان و‌نوجوانان زیر ۱۶سال که ناتوانی (معلولیت) جسمی دارند، خدمات
توانبخشی ارائه می دهد.
#امتداد
@emtedadnet