@doostdaran_freudianassociation
«در قوه قضاییه جمهوری اسلامی عاشورا و کربلا را مسخره میکنند.»
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
«در قوه قضاییه جمهوری اسلامی عاشورا و کربلا را مسخره میکنند.»
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
Photo
جمعه ۰۴ تیر ۱۳۹۵
زهرا م:
در دادسرای جرائم پزشکی وقتی چند نفر از اعضای انجمن فرویدی را با ضرب و شتم و کشان کشان بردند، اعضای انجمن فریاد بر آوردند «آزادشان کنید»، «آزادشان کنید»… اما گوشی برای شنیدن وجود نداشت فقط تهدید و بود و ایجاد فضای رعب و وحشت. به ناگه انجمن فرویدی یک صدا بانگ برآورد: «کل یوم عاشورا و کل ارضٍ کربلا». یکی از مردان زور به نزدیک آمد و به مسخره گفت الان که محرم نیست . گویی مناسبتی بین رمضان و محرم نمی دید، این مرد نمی دانست که« این کلمه «کُلُّ یَوْمٍ عَاشُورَا و کُلُّ أَرْضٍ کَرْبَلاء» یک کلمه بزرگى است که اشتباهى مىفهمند. آنها خیال مىکنند که یعنى هر روز باید گریه کرد! لکن این محتوایش غیر از این است. کربلا چه کرد، ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشى را بازى کرد، همه زمینها باید آن طور باشند. نقش کربلا این بود که سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- با چند نفر جمعیت و عدد معدود، آمدند کربلا و ایستادند در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبار. در مقابل امپراتور زمان ایستادند و فداکارى کردند و کشته شدند، لکن ظلم را قبول نکردند، و شکست دادند یزید را. همه جا باید این طور باشد. همه روز هم باید این طور باشد. همه روز باید ملت ما این معنا را داشته باشد که امروز روز عاشوراست و ما باید مقابل ظلم بایستیم؛ و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم، انحصار به یک زمین نداشته؛ انحصار به یک افراد نداشته. قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفرى و یک زمین کربلا نبوده. همه زمینها باید این نقشه را اجرا کنند، و همه روزها غفلت نکنند.»*
منبع: برگرفته از وب سایت و صفحه اینستاگرام
انجمن فرویدی
@freudianassociation
#جمهوری_اسلامی
#قوه_قضائیه
#کربلا #عاشورا
#اکبر_طبری
#سید_عباس_حسینی
#بیژن_قاسم_زاده
#سیدجواد_ذبیح_زاده
#شعبون_بی_مخ_نظام
#مافیای_روان
#زندان #ضرب_و_شتم
#دادگستری #دادگاه
#قاضی #بازپرس
#مافیای_مازندرانی_ها
#شهادت_دروغ #پرونده_سازی
#مازندرانی_های_قوه_قضاییه
#مافیای_مازندرانی_های_قوه_قضاییه
#من_هم_در_اتاق_بازپرس_حسینی_بودم
#تاویستوک #مافیا
#فر_ایران_را_می_ستائیم
#اینترنت_برای_میترا
#Internet_For_Mitra_Now
@doostdaran_freudianassociation
زهرا م:
در دادسرای جرائم پزشکی وقتی چند نفر از اعضای انجمن فرویدی را با ضرب و شتم و کشان کشان بردند، اعضای انجمن فریاد بر آوردند «آزادشان کنید»، «آزادشان کنید»… اما گوشی برای شنیدن وجود نداشت فقط تهدید و بود و ایجاد فضای رعب و وحشت. به ناگه انجمن فرویدی یک صدا بانگ برآورد: «کل یوم عاشورا و کل ارضٍ کربلا». یکی از مردان زور به نزدیک آمد و به مسخره گفت الان که محرم نیست . گویی مناسبتی بین رمضان و محرم نمی دید، این مرد نمی دانست که« این کلمه «کُلُّ یَوْمٍ عَاشُورَا و کُلُّ أَرْضٍ کَرْبَلاء» یک کلمه بزرگى است که اشتباهى مىفهمند. آنها خیال مىکنند که یعنى هر روز باید گریه کرد! لکن این محتوایش غیر از این است. کربلا چه کرد، ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشى را بازى کرد، همه زمینها باید آن طور باشند. نقش کربلا این بود که سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- با چند نفر جمعیت و عدد معدود، آمدند کربلا و ایستادند در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبار. در مقابل امپراتور زمان ایستادند و فداکارى کردند و کشته شدند، لکن ظلم را قبول نکردند، و شکست دادند یزید را. همه جا باید این طور باشد. همه روز هم باید این طور باشد. همه روز باید ملت ما این معنا را داشته باشد که امروز روز عاشوراست و ما باید مقابل ظلم بایستیم؛ و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم، انحصار به یک زمین نداشته؛ انحصار به یک افراد نداشته. قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفرى و یک زمین کربلا نبوده. همه زمینها باید این نقشه را اجرا کنند، و همه روزها غفلت نکنند.»*
منبع: برگرفته از وب سایت و صفحه اینستاگرام
انجمن فرویدی
@freudianassociation
#جمهوری_اسلامی
#قوه_قضائیه
#کربلا #عاشورا
#اکبر_طبری
#سید_عباس_حسینی
#بیژن_قاسم_زاده
#سیدجواد_ذبیح_زاده
#شعبون_بی_مخ_نظام
#مافیای_روان
#زندان #ضرب_و_شتم
#دادگستری #دادگاه
#قاضی #بازپرس
#مافیای_مازندرانی_ها
#شهادت_دروغ #پرونده_سازی
#مازندرانی_های_قوه_قضاییه
#مافیای_مازندرانی_های_قوه_قضاییه
#من_هم_در_اتاق_بازپرس_حسینی_بودم
#تاویستوک #مافیا
#فر_ایران_را_می_ستائیم
#اینترنت_برای_میترا
#Internet_For_Mitra_Now
@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation
«روانکاوی برای افرادیست که دو خصیصه را دارا باشند: خواب آشفته و تصمیم به فهمیدن. در حالی که شرط اول شرط لازم است، شرط دوم شرط کافی است و با وجود این هر دو شرط است که ناممکن ممکن میشود. راز موفقیت عظیم لالایی خوانان نیز در همین نکته است. آنها هم البته با کسانی سر و کار دارند که خوابشان آشفته شده است. اما اینها کسانی هستند که هیچ تصمیمی برای فهمیدن ندارند...»
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
«روانکاوی برای افرادیست که دو خصیصه را دارا باشند: خواب آشفته و تصمیم به فهمیدن. در حالی که شرط اول شرط لازم است، شرط دوم شرط کافی است و با وجود این هر دو شرط است که ناممکن ممکن میشود. راز موفقیت عظیم لالایی خوانان نیز در همین نکته است. آنها هم البته با کسانی سر و کار دارند که خوابشان آشفته شده است. اما اینها کسانی هستند که هیچ تصمیمی برای فهمیدن ندارند...»
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
Photo
درسنامههای دکتر میترا کدیور: پایان روانکاوی و عمل
جلسه مورخ ۲۸ خرداد ۱۳۸۱
از کلاسهای عرصه فرویدی – مکتب لکان
… این اولین نکتهای بود که من رویش دست گذاشتم. اینکه فرد، حالا آدمها به گونهای خوابشان آشفته میشود… باید اول خوابشان آشفته بشود که برسند دنبال یک راه حلی بگردند، که بسیاری از آدمها اصلاً اینطوری نیستند، یعنی زندگی میکنند و میروند و اصلاً چیزی از دنیا نمیفهمند و احمق می آیند و احمق می روند و … پس اول باید یک چیزی خواب [این] آدم را آشفته کرده باشد و دیگر دلش نخواهد احمق از این دنیا برود. برایش یک سؤالی پیش آمده باشد که این آدم میرود دنبال یک راه حلی میگردد، حالا میرسد به روانکاوی یا رواندرمانی یا چیزهای دیگر، و راههای بسیار متفاوتی هم هست. یعنی همیشه هم تردید دارند آدمها، بالاخره چه کنند … باز یک همچین نکته ای هست که در «ماوراء اصل لذت» به آن خواهیم رسید. یعنی فروید به آن خواهد پرداخت. ولی حالا باز وقتی که خواب آدمها آشفته شد تعداد زیادی ازآدمها هستند که در موقعیتی هستند که در این موقعیت سوبژکتیو میگویند: من نمیدانم و نمیخواهم هم بدانم. و تعداد بسیار کمی هستند که در این موقعیت هستند که من نمیدانم ولی میخواهم بدانم. آنهایی که می گویند من نمیدانم، میدانم خوابم آشفته شده، میدانم یک علتی دارد، علتش را هم نمیدانم ولی نمیخواهم هم بدانم، آنها کسانی اند که خب میروند دارو میگیرند. و بسیاری از آدمها اصلاً این روش را ترجیح میدهند. چون واقعاً نمیخواهند. میبینید که در مطب روانپزشکها میروید، اصلاً متدولوژی شان تغییر کرده از بس که دارو … خب آن کسی که اصلاً نمیخواهد بداند… تازه میگویم مرحله بعدی وقتی خواب آشفته شد، تازه میرسیم به اینکه یک کسی بخواهد بداند یا نخواهد بداند. آدمهایی که حالا میخواهند بدانند، باز یک آدمهایی چه کار میکنند: این، این راه حل نمیدانم چی … نمیدانم رواندرمانی را انتخاب میکنند. یعنی اینکه خرید و فروش Transference. متوجهاید؟ به همان اکتفا میکنند. و باز این روند را یک مدت زیادی ادامه اش میدهند. اصولاً از لحاظ تئوریک این یک فرض محال است. تعداد بسیار کمیشان هستند که واقعاً بخواهند واقعاً روانکاوی بشوند. این کسانی که می آیند به روانکاوی میرسند، تعداد بسیار اندکیشان به پایان روانکاوی میرسند.
برگرفته از: سایت انجمن فرویدی
و
کتاب مکتب لکان (روانکاوی در قرن بیست و یکم) دکتر میترا کدیور
ویدئو اثری از: Farid Ghanbari
انتخاب متن و ویدئو: مریم دمثنا
#میترا_کدیور #درسنامه #روانکاوی #روانکاو #فروید
@doostdaran_freudianassociation
جلسه مورخ ۲۸ خرداد ۱۳۸۱
از کلاسهای عرصه فرویدی – مکتب لکان
… این اولین نکتهای بود که من رویش دست گذاشتم. اینکه فرد، حالا آدمها به گونهای خوابشان آشفته میشود… باید اول خوابشان آشفته بشود که برسند دنبال یک راه حلی بگردند، که بسیاری از آدمها اصلاً اینطوری نیستند، یعنی زندگی میکنند و میروند و اصلاً چیزی از دنیا نمیفهمند و احمق می آیند و احمق می روند و … پس اول باید یک چیزی خواب [این] آدم را آشفته کرده باشد و دیگر دلش نخواهد احمق از این دنیا برود. برایش یک سؤالی پیش آمده باشد که این آدم میرود دنبال یک راه حلی میگردد، حالا میرسد به روانکاوی یا رواندرمانی یا چیزهای دیگر، و راههای بسیار متفاوتی هم هست. یعنی همیشه هم تردید دارند آدمها، بالاخره چه کنند … باز یک همچین نکته ای هست که در «ماوراء اصل لذت» به آن خواهیم رسید. یعنی فروید به آن خواهد پرداخت. ولی حالا باز وقتی که خواب آدمها آشفته شد تعداد زیادی ازآدمها هستند که در موقعیتی هستند که در این موقعیت سوبژکتیو میگویند: من نمیدانم و نمیخواهم هم بدانم. و تعداد بسیار کمی هستند که در این موقعیت هستند که من نمیدانم ولی میخواهم بدانم. آنهایی که می گویند من نمیدانم، میدانم خوابم آشفته شده، میدانم یک علتی دارد، علتش را هم نمیدانم ولی نمیخواهم هم بدانم، آنها کسانی اند که خب میروند دارو میگیرند. و بسیاری از آدمها اصلاً این روش را ترجیح میدهند. چون واقعاً نمیخواهند. میبینید که در مطب روانپزشکها میروید، اصلاً متدولوژی شان تغییر کرده از بس که دارو … خب آن کسی که اصلاً نمیخواهد بداند… تازه میگویم مرحله بعدی وقتی خواب آشفته شد، تازه میرسیم به اینکه یک کسی بخواهد بداند یا نخواهد بداند. آدمهایی که حالا میخواهند بدانند، باز یک آدمهایی چه کار میکنند: این، این راه حل نمیدانم چی … نمیدانم رواندرمانی را انتخاب میکنند. یعنی اینکه خرید و فروش Transference. متوجهاید؟ به همان اکتفا میکنند. و باز این روند را یک مدت زیادی ادامه اش میدهند. اصولاً از لحاظ تئوریک این یک فرض محال است. تعداد بسیار کمیشان هستند که واقعاً بخواهند واقعاً روانکاوی بشوند. این کسانی که می آیند به روانکاوی میرسند، تعداد بسیار اندکیشان به پایان روانکاوی میرسند.
برگرفته از: سایت انجمن فرویدی
و
کتاب مکتب لکان (روانکاوی در قرن بیست و یکم) دکتر میترا کدیور
ویدئو اثری از: Farid Ghanbari
انتخاب متن و ویدئو: مریم دمثنا
#میترا_کدیور #درسنامه #روانکاوی #روانکاو #فروید
@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation
درسنامههای دکتر کدیور
جلسه پنجم دوره اول (۲۴ خرداد ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی_مکتب لکان
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
درسنامههای دکتر کدیور
جلسه پنجم دوره اول (۲۴ خرداد ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی_مکتب لکان
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
Photo
جلسه پنجم دوره اول (۲۴خرداد۱۳۸۰)
از کلاس های عرصه فرویدی_ مکتب لکان
لکان زمانی پایان روانکاوی را مصادف با به تحقق رسیدن «وجودی برای مرگ» میدانست etre pour la mort یعنی که سوژه با تمام وجودش مرگ را باور کند و زندگی خودش را بر این حقیقت استوار کند که مرگ آرام و با جبروت در انتظارش است و این چیزی است که واقعاً در یک روانکاوی اتفاق میافتد. سوژه بالاخره باور میکند که میراست. که زمانی محدود برای زیستن در اختیار دارد که تعلل کردن و منتظر فرداهای بهتر نشستن، چیزی جز بزدلی نیست و این حقیقت که همهاش همین است، همین زندگی کوتاه. فروید معتقد است ناخودآگاه دانشی را در مورد مرگ خود سوژه در بر نمیگیرد. در نتیجه این دانشی است که باید به دست بیاید. هیچ سوژه انسانی مرگ خودش را باور ندارد. همچون انسانهای گوسفندوار رمان ماشین زمان اچ. جی. ولز که هر روز شاهد آن هستند که یک چندتایی از همقطارانشان ناپدید میشوند اما هرگز از خودشان سؤال نمیکنند که آنها کجا رفتند و چه بر سرشان آمد، تا روزی که نوبت خودشان میرسد و به مسلخ برده میشوند. آدمها همین جوری هستند، فقط باور مرگ است که به زندگی معنا میبخشد. اما وجودی برای مرگ با وجودی در جستجوی مرگ کاملاً متفاوت است...
مقوله وجودی برای مرگ را مدیون هایدگر هستیم، اما لکان مثل همیشه به آن ابعاد تازهای بخشیده است. وجودی برای مرگ وجودی است که خودش را برای مردن آماده ساخته است، مرگ را باور کرده است و پذیرفته است و به خاطر همین هم به معنی واقعی کلمه زندگی میکند. او نه تنها در جستجوی مرگ نیست، بلکه برای این کار دلیلی هم نمیبیند زیرا که مرگ محتومترین محتومیتهاست. نیازی به جستجویش نیست چون حضوری قطعیتر از مرگ متصور نیست. آنچه را که حضور ندارد جستجو میکنند اما آنچه که هست و در کنار ماست دیگر نیازی به جستجو کردن ندارد. برای چنین شخصی زندگی تمام معنا و تمام عظمت خودش را دارد. در لحظه زندگی میکند و بر نامده و گذشته فریاد نمیکند.
منبع: برگرفته از وب سایت انجمن فرویدی
Animator: iammaskarade
انتخاب متن و کلیپ: فاطمه حُسنی ابراهیمی
#پایان_روانکاوی#زندگی#مرگ#زمان#لحظه#اشتیاق
#آنتیگون#منصور_حلاج#خیام
#فروید#لکان#دکتر_میترا_کدیور#میترا_کدیور
@doostdaran_freudianassociation
از کلاس های عرصه فرویدی_ مکتب لکان
لکان زمانی پایان روانکاوی را مصادف با به تحقق رسیدن «وجودی برای مرگ» میدانست etre pour la mort یعنی که سوژه با تمام وجودش مرگ را باور کند و زندگی خودش را بر این حقیقت استوار کند که مرگ آرام و با جبروت در انتظارش است و این چیزی است که واقعاً در یک روانکاوی اتفاق میافتد. سوژه بالاخره باور میکند که میراست. که زمانی محدود برای زیستن در اختیار دارد که تعلل کردن و منتظر فرداهای بهتر نشستن، چیزی جز بزدلی نیست و این حقیقت که همهاش همین است، همین زندگی کوتاه. فروید معتقد است ناخودآگاه دانشی را در مورد مرگ خود سوژه در بر نمیگیرد. در نتیجه این دانشی است که باید به دست بیاید. هیچ سوژه انسانی مرگ خودش را باور ندارد. همچون انسانهای گوسفندوار رمان ماشین زمان اچ. جی. ولز که هر روز شاهد آن هستند که یک چندتایی از همقطارانشان ناپدید میشوند اما هرگز از خودشان سؤال نمیکنند که آنها کجا رفتند و چه بر سرشان آمد، تا روزی که نوبت خودشان میرسد و به مسلخ برده میشوند. آدمها همین جوری هستند، فقط باور مرگ است که به زندگی معنا میبخشد. اما وجودی برای مرگ با وجودی در جستجوی مرگ کاملاً متفاوت است...
مقوله وجودی برای مرگ را مدیون هایدگر هستیم، اما لکان مثل همیشه به آن ابعاد تازهای بخشیده است. وجودی برای مرگ وجودی است که خودش را برای مردن آماده ساخته است، مرگ را باور کرده است و پذیرفته است و به خاطر همین هم به معنی واقعی کلمه زندگی میکند. او نه تنها در جستجوی مرگ نیست، بلکه برای این کار دلیلی هم نمیبیند زیرا که مرگ محتومترین محتومیتهاست. نیازی به جستجویش نیست چون حضوری قطعیتر از مرگ متصور نیست. آنچه را که حضور ندارد جستجو میکنند اما آنچه که هست و در کنار ماست دیگر نیازی به جستجو کردن ندارد. برای چنین شخصی زندگی تمام معنا و تمام عظمت خودش را دارد. در لحظه زندگی میکند و بر نامده و گذشته فریاد نمیکند.
منبع: برگرفته از وب سایت انجمن فرویدی
Animator: iammaskarade
انتخاب متن و کلیپ: فاطمه حُسنی ابراهیمی
#پایان_روانکاوی#زندگی#مرگ#زمان#لحظه#اشتیاق
#آنتیگون#منصور_حلاج#خیام
#فروید#لکان#دکتر_میترا_کدیور#میترا_کدیور
@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation
«فروید معتقد است بشر با چشم پوشی از غرایزش توانست فرهنگ و تمدن را بنا نهد و با این کار دست به یک از خودگذشتگی عظیم زده است. این از خودگذشتگی آنچنان عظیم است و آنچنان انسان را از قسمت مهمی از رضایتمندی روانیاش محروم کرده است که نتیجه آن این شده که تعادل روانی آدمی یک تعادل شکننده است.»
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
«فروید معتقد است بشر با چشم پوشی از غرایزش توانست فرهنگ و تمدن را بنا نهد و با این کار دست به یک از خودگذشتگی عظیم زده است. این از خودگذشتگی آنچنان عظیم است و آنچنان انسان را از قسمت مهمی از رضایتمندی روانیاش محروم کرده است که نتیجه آن این شده که تعادل روانی آدمی یک تعادل شکننده است.»
@doostdaran_freudianassociation
💬👇