Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation «بزرگ دیگری همیشه جواب می دهد حتی اگر این جواب سکوت مشهور روانکاو باشد.» @doostdaran_freudianassociation 💬👇
دیدگاه خانم زهرا م. در مورد کاسبان روان
...
اما سکوت آنها کجا و سکوت یک روانکاو واقعی کجا؟ روانکاوان خودرو نمی دانند« بزرگ دیگری همیشه جواب می دهد حتی اگر این جواب سکوت مشهور روانکاو باشد»(کدیور، ۱۳۸۱، ص ۳۰). ««ژرار میلر» می گوید:«فروید فقط به یک دلیل ساده توانست روانکاوی را اختراع کند؛ او اجازه داد بیماران هیستریکش سرش را بخورند. او پذیرفت که مطیعانه و فروتنانه به آنها گوش فرا دهد، بدون این که نقش ارباب و استادی رابازی کند».»(همان، ص ۶۵). همچنین دکتر کدیور در کتاب خود ذکر می کند: روانکاو باید بداند که این او نیست که مخاطب سمپتوم است و به همین دلیل دلالت های او گرهی را از کار آنالیزان باز نمی گشاید و حتی شاید گره کورتری را به آن اضافه می کند. برعکس کار او این است که تا جایی که ممکن است، شخص خود را از صحنه محو کند تا این خطاب به «بزرگ دیگری» بعد سمبولیک راحت تر صورت پذیرد. بیمار گنجینه دال را مورد سوال قرار می دهد نه شخص روانکاو را؛ اگر چه خود این مطلب را نمی داند و مدام در اشتباه گرفتن یکی با دیگری است. آیا این اشتباه را روانکاو نیز باید تکرار کند؟»(ص ۶۴)
منبع: #مکتب_لکان- روانکاوی در قرن بیست و یکم. دکتر #میترا_کدیور- تهران: اطلاعات، ۱۳۸۱.
برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی《خانه، پاسخ به پرسش های شما》
ساخت ویدئو و انتخاب متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
@doostdaran_freudianassociation
...
اما سکوت آنها کجا و سکوت یک روانکاو واقعی کجا؟ روانکاوان خودرو نمی دانند« بزرگ دیگری همیشه جواب می دهد حتی اگر این جواب سکوت مشهور روانکاو باشد»(کدیور، ۱۳۸۱، ص ۳۰). ««ژرار میلر» می گوید:«فروید فقط به یک دلیل ساده توانست روانکاوی را اختراع کند؛ او اجازه داد بیماران هیستریکش سرش را بخورند. او پذیرفت که مطیعانه و فروتنانه به آنها گوش فرا دهد، بدون این که نقش ارباب و استادی رابازی کند».»(همان، ص ۶۵). همچنین دکتر کدیور در کتاب خود ذکر می کند: روانکاو باید بداند که این او نیست که مخاطب سمپتوم است و به همین دلیل دلالت های او گرهی را از کار آنالیزان باز نمی گشاید و حتی شاید گره کورتری را به آن اضافه می کند. برعکس کار او این است که تا جایی که ممکن است، شخص خود را از صحنه محو کند تا این خطاب به «بزرگ دیگری» بعد سمبولیک راحت تر صورت پذیرد. بیمار گنجینه دال را مورد سوال قرار می دهد نه شخص روانکاو را؛ اگر چه خود این مطلب را نمی داند و مدام در اشتباه گرفتن یکی با دیگری است. آیا این اشتباه را روانکاو نیز باید تکرار کند؟»(ص ۶۴)
منبع: #مکتب_لکان- روانکاوی در قرن بیست و یکم. دکتر #میترا_کدیور- تهران: اطلاعات، ۱۳۸۱.
برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی《خانه، پاسخ به پرسش های شما》
ساخت ویدئو و انتخاب متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
جدیدترین معجون جادوگری «صن-هما-فر» – بخش هشت
برگرفته از صفحه اینستاگرام #انجمن_فرویدی
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
جدیدترین معجون جادوگری «صن-هما-فر» – بخش هشت
برگرفته از صفحه اینستاگرام #انجمن_فرویدی
@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation
"Training"
ابژه ای تبدیل به سوژه می گردد.
کسی که مثل هیچکس نیست.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
"Training"
ابژه ای تبدیل به سوژه می گردد.
کسی که مثل هیچکس نیست.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation "Training" ابژه ای تبدیل به سوژه می گردد. کسی که مثل هیچکس نیست. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
وقتی من تاکید می کنم سوژه مطالعه گر در روانکاوی باید خود ابژه ی مورد مطالعه ی روانکاوی بوده باشد تنها صفت هایی را که برای موصوف های جمله ام به کار می برم ((مطاله گر)) و ((مورد مطالعه)) است. یعنی آنچه اینجا مدّنظر است روند مطالعه است، روند فراگیری است
، "Training" است.
این جمله همچنین به این نکته تاکید دارد که چیزی تبدیل به چیز دیگری می شود. ابژه ای تبدیل به سوژه ای می گردد. تحوّلی رخ می دهد. و ما قطعاً با این تحوّل است که سر و کار داریم. این تحوّل، برخلاف آنچه ممکن است خیلی ها تصوّر کنند، رسیدن به یک وضعیّت استاندارد یا نرمال نیست، بلکه درست برخلاف آن، به گفته لکان، دستیابی به ((تفاوت مطلق)) است یا به قول فروغ فرخزاد (( کسی که مثل هیچکس نیست)).
لکان همیشه تاکید می کرد که شاعران یک قدم از روانکاوان جلوترند.
به نقل از کتاب: #مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم
#میترا_کدیور #روانکاو #شاعر #ابژه #سوژه #لکان #انجمن_فرویدی #دوستداران_انجمن_فرویدی
#Training
انتخاب متن و تصویر: مریم قائدرحمتی
@doostdaran_freudianassociation
، "Training" است.
این جمله همچنین به این نکته تاکید دارد که چیزی تبدیل به چیز دیگری می شود. ابژه ای تبدیل به سوژه ای می گردد. تحوّلی رخ می دهد. و ما قطعاً با این تحوّل است که سر و کار داریم. این تحوّل، برخلاف آنچه ممکن است خیلی ها تصوّر کنند، رسیدن به یک وضعیّت استاندارد یا نرمال نیست، بلکه درست برخلاف آن، به گفته لکان، دستیابی به ((تفاوت مطلق)) است یا به قول فروغ فرخزاد (( کسی که مثل هیچکس نیست)).
لکان همیشه تاکید می کرد که شاعران یک قدم از روانکاوان جلوترند.
به نقل از کتاب: #مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم
#میترا_کدیور #روانکاو #شاعر #ابژه #سوژه #لکان #انجمن_فرویدی #دوستداران_انجمن_فرویدی
#Training
انتخاب متن و تصویر: مریم قائدرحمتی
@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation
«عجب موجود فریبکاری است این حافظه و چگونه هر جا، هر چیزی را آن طور که خود شخص میخواهد به سرانجام می رساند.»
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
«عجب موجود فریبکاری است این حافظه و چگونه هر جا، هر چیزی را آن طور که خود شخص میخواهد به سرانجام می رساند.»
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation «عجب موجود فریبکاری است این حافظه و چگونه هر جا، هر چیزی را آن طور که خود شخص میخواهد به سرانجام می رساند.» @doostdaran_freudianassociation 💬👇
آنچه از درسهای دکتر کدیور به یاد دارم
نویسنده: زهرا محمودی
از همان ابتدا باید بگویم «آنچه از درسهای دکتر کدیور به یاد دارم»، سخنانی است که از کتاب دکتر میترا کدیور...در ذهنم تداعی میشود یا واژهها و مفاهیمی هستند که در پنجشنبههای فرویدی، انجمن ارتباط با جامعه جهانی روانکاوی، انجمن فرویدی، پی نوشتهای صورتجلسات، جلسات آشنایی با روانکاوی و جلسات آشنایی با فروید و لکان و … شنیده و برداشت هایی به زعم خود کردهام. از آنجایی که بر اساس حافظه «درسهای دکتر کدیور» را مرور میکنم درسی از ایشان در مورد حافظه بر ذهنم نقش میبندد: «عجب موجود فریبکاری است این حافظه و چگونه هر جا، هر چیزی را آن طور که خود شخص میخواهد به سرانجام می رساند.»[۲].
بنابراین جای شکی نیست که باید در یادآوری «درس های دکتر کدیور» و بیان درست آنها تردید کنم، چه بسا ممکن است خواستههای خود را به حساب «درس های دکتر کدیور» بگذارم. از سوی دیگر، به نظر میرسد «درس های دکتر کدیور» یعنی «روانکاوی»، «فروید»، «لکان»، «ناخودآگاه» و … از لحاظ محتوا، موضوع، روش و … دارای ویژگیهای خاصی است که آن را متفاوت از سایر درس هایی میکند که تاکنون تجربه کرده ام. فکر میکنم این درسها به نوعی درس اخلاق و درس زندگی است که «منیت»...«خیانت»، دروغ گویی، شهوت و ریاکاری آدمها را نشانه میگیرد. لذا «درسهای دکتر کدیور» فراتر از درک و وجود یک شاگرد ابتدایی است که حجاب جان او را احاطه کرده است و غرق در توهم و هذیانی است که فکر میکند همه چیز را میداند، حتی «درسهای دکتر کدیور» را. اما اگر حق مطلبی درست بیان شد، همان گونه که از استاد لکانی به یاد دارم، باید گفت بین «دانستن» و «فهمیدن» تفاوت بسیاری است. خانم دکتر کدیور از قول لکان در باب «فهمیدن» چنین بیان میکنند: «مبنا را بر سوء تفاهم بگذارید، آنجایی که تصور میکنید که فهمیدهاید مطمئن باشید که نفهمیدهاید»
(کدیور، ۱۳۸۱، مقدمه و ص ۶۷).
لذا بر خود وظیفه میدانم که از محضر استاد محترم – سرکار خانم دکتر میترا کدیور – پوزش بطلبم. چرا که نتوانستم حق شاگردی – البته اگر در زمره شاگردان محسوب شوم – را در مکتب لکان ادا نمایم.
یادآوری «درسهای دکتر کدیور» به هیچ وجه کار آسانی نیست که بتوان با تکیه بر حافظه آنها را بیان کرد. چون درسهای ایشان اصلاً حفظ کردنی نیست و شاگرد باید در عمل خود نشان دهد که آن درسها را فرا گرفته است یا نه. «درسهای دکتر کدیور» با عشق و عمل همراه است.
از «درسهای دکتر کدیور» به یاد می آورم که نمی توان درس های ایشان (روانکاوی، فروید، ناخودآگاه، سکسوالیته، سمپتوم و...) را با خواندن یم جزوه چند صفحه ای یا با گذراندن چند ترم و چند سال آموخت، برخلاف سایر آموزش ها، آن گونه که مرسوم است حافظه مبنای یادگیری قرار می گیرد و پس از چند سالی مدارجی طی می شود و آموزش به اتمام می رسد.
برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
انتخاب متن و تصویر: مهدی ربیعی
@doostdaran_freudianassociation
نویسنده: زهرا محمودی
از همان ابتدا باید بگویم «آنچه از درسهای دکتر کدیور به یاد دارم»، سخنانی است که از کتاب دکتر میترا کدیور...در ذهنم تداعی میشود یا واژهها و مفاهیمی هستند که در پنجشنبههای فرویدی، انجمن ارتباط با جامعه جهانی روانکاوی، انجمن فرویدی، پی نوشتهای صورتجلسات، جلسات آشنایی با روانکاوی و جلسات آشنایی با فروید و لکان و … شنیده و برداشت هایی به زعم خود کردهام. از آنجایی که بر اساس حافظه «درسهای دکتر کدیور» را مرور میکنم درسی از ایشان در مورد حافظه بر ذهنم نقش میبندد: «عجب موجود فریبکاری است این حافظه و چگونه هر جا، هر چیزی را آن طور که خود شخص میخواهد به سرانجام می رساند.»[۲].
بنابراین جای شکی نیست که باید در یادآوری «درس های دکتر کدیور» و بیان درست آنها تردید کنم، چه بسا ممکن است خواستههای خود را به حساب «درس های دکتر کدیور» بگذارم. از سوی دیگر، به نظر میرسد «درس های دکتر کدیور» یعنی «روانکاوی»، «فروید»، «لکان»، «ناخودآگاه» و … از لحاظ محتوا، موضوع، روش و … دارای ویژگیهای خاصی است که آن را متفاوت از سایر درس هایی میکند که تاکنون تجربه کرده ام. فکر میکنم این درسها به نوعی درس اخلاق و درس زندگی است که «منیت»...«خیانت»، دروغ گویی، شهوت و ریاکاری آدمها را نشانه میگیرد. لذا «درسهای دکتر کدیور» فراتر از درک و وجود یک شاگرد ابتدایی است که حجاب جان او را احاطه کرده است و غرق در توهم و هذیانی است که فکر میکند همه چیز را میداند، حتی «درسهای دکتر کدیور» را. اما اگر حق مطلبی درست بیان شد، همان گونه که از استاد لکانی به یاد دارم، باید گفت بین «دانستن» و «فهمیدن» تفاوت بسیاری است. خانم دکتر کدیور از قول لکان در باب «فهمیدن» چنین بیان میکنند: «مبنا را بر سوء تفاهم بگذارید، آنجایی که تصور میکنید که فهمیدهاید مطمئن باشید که نفهمیدهاید»
(کدیور، ۱۳۸۱، مقدمه و ص ۶۷).
لذا بر خود وظیفه میدانم که از محضر استاد محترم – سرکار خانم دکتر میترا کدیور – پوزش بطلبم. چرا که نتوانستم حق شاگردی – البته اگر در زمره شاگردان محسوب شوم – را در مکتب لکان ادا نمایم.
یادآوری «درسهای دکتر کدیور» به هیچ وجه کار آسانی نیست که بتوان با تکیه بر حافظه آنها را بیان کرد. چون درسهای ایشان اصلاً حفظ کردنی نیست و شاگرد باید در عمل خود نشان دهد که آن درسها را فرا گرفته است یا نه. «درسهای دکتر کدیور» با عشق و عمل همراه است.
از «درسهای دکتر کدیور» به یاد می آورم که نمی توان درس های ایشان (روانکاوی، فروید، ناخودآگاه، سکسوالیته، سمپتوم و...) را با خواندن یم جزوه چند صفحه ای یا با گذراندن چند ترم و چند سال آموخت، برخلاف سایر آموزش ها، آن گونه که مرسوم است حافظه مبنای یادگیری قرار می گیرد و پس از چند سالی مدارجی طی می شود و آموزش به اتمام می رسد.
برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
انتخاب متن و تصویر: مهدی ربیعی
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
Photo
برگرفته از صفحه اینستاگرام #انجمن_فرویدی
برای دسترسی به مطالب اصیل و واقعی در مورد “روانکاوی” =“روانکاو” به سایت و صفحات مجازی(اینستاگرام، تویتر و فیسبوک) انجمن فرویدی رجوع کنید.
@doostdaran_freudianassociation
برای دسترسی به مطالب اصیل و واقعی در مورد “روانکاوی” =“روانکاو” به سایت و صفحات مجازی(اینستاگرام، تویتر و فیسبوک) انجمن فرویدی رجوع کنید.
@doostdaran_freudianassociation
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@doostdaran_freudianassociation
«افسردگی آن چیزی است که تحت تأثیر داروهای ضدافسردگی بهبود می یابد»!
پیدا کنید سوژه انسانی را.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
«افسردگی آن چیزی است که تحت تأثیر داروهای ضدافسردگی بهبود می یابد»!
پیدا کنید سوژه انسانی را.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation «افسردگی آن چیزی است که تحت تأثیر داروهای ضدافسردگی بهبود می یابد»! پیدا کنید سوژه انسانی را. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
و بیمار این خاطرات را تعریف می کند و با بر زبان آوردن هر کلمه درد و رنجش، بیماری اش، رابطه اش با آدمها و کل زندگی اش برایش تغییر معنا می دهند. سوژه انسانی سر بر می آورد.
بعد از مصاحبه بیمار به روانپزشکش تلفن می کند. روانپزشک بسیار نگران با ما تماس می گیرد و می خواهد بداند آیا ما چیز دیگری غیر از «پسیکوزمانیاکو دپرسیو» پیدا کرده ایم؟ ما چیز دیگری پیدا نکرده بودیم فقط با یک سوژه انسانی ملاقات کرده بودیم.
سوژه ای که در زیر تلی از دستاوردهای علمی مدفون شده بود.
شهادت دادن این بیمار با تمام اختصارش دو نوع پراتیک را بر ملا می سازد: نوعی که تماماً بر محور دانسته هاست و نوعی که بر محور اخلاق است.
اخلاق؟ اخلاق اینجا چه معنایی دارد؟ بله این سؤالی است که این روزها علم کمتر از خودش می پرسد. اخلاق بدین معناست که در پس سمیولوژی، بیوشیمی، فارماکولوژی، ژنتیک، نوروفیزیولوژی، نورورادیولوژی، اپیدمیولوژی و بقیه لوژی ها یک سوژه انسانی است و این کافی نیست که با مراجعین خود رفتاری انسانی داشته باشیم تا سوژه انسانی سربرآورد.
به این تعریفی که دانش مدرن از افسردگی می دهد توجه کنید: «افسردگی آن چیزی است که تحت تأثیر داروهای ضدافسردگی بهبود می یابد»! پیدا کنید سوژه انسانی را.
منبع : كتاب #مكتب_لكان ، روانكاوی در قرن بیست ویکم دکتر #میترا_کدیور
#فروید #لکان #روانکاو #روانکاوی #روانپزشک #بیمار #خاطرات #مراجع #سوژه #سوژه_انسانی #اخلاق #دارو #افسردگی
انتخاب ویدیو و متن : ربابه ايلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
بعد از مصاحبه بیمار به روانپزشکش تلفن می کند. روانپزشک بسیار نگران با ما تماس می گیرد و می خواهد بداند آیا ما چیز دیگری غیر از «پسیکوزمانیاکو دپرسیو» پیدا کرده ایم؟ ما چیز دیگری پیدا نکرده بودیم فقط با یک سوژه انسانی ملاقات کرده بودیم.
سوژه ای که در زیر تلی از دستاوردهای علمی مدفون شده بود.
شهادت دادن این بیمار با تمام اختصارش دو نوع پراتیک را بر ملا می سازد: نوعی که تماماً بر محور دانسته هاست و نوعی که بر محور اخلاق است.
اخلاق؟ اخلاق اینجا چه معنایی دارد؟ بله این سؤالی است که این روزها علم کمتر از خودش می پرسد. اخلاق بدین معناست که در پس سمیولوژی، بیوشیمی، فارماکولوژی، ژنتیک، نوروفیزیولوژی، نورورادیولوژی، اپیدمیولوژی و بقیه لوژی ها یک سوژه انسانی است و این کافی نیست که با مراجعین خود رفتاری انسانی داشته باشیم تا سوژه انسانی سربرآورد.
به این تعریفی که دانش مدرن از افسردگی می دهد توجه کنید: «افسردگی آن چیزی است که تحت تأثیر داروهای ضدافسردگی بهبود می یابد»! پیدا کنید سوژه انسانی را.
منبع : كتاب #مكتب_لكان ، روانكاوی در قرن بیست ویکم دکتر #میترا_کدیور
#فروید #لکان #روانکاو #روانکاوی #روانپزشک #بیمار #خاطرات #مراجع #سوژه #سوژه_انسانی #اخلاق #دارو #افسردگی
انتخاب ویدیو و متن : ربابه ايلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation