💌 #یه_داستان_خواندنی
رییس گروهی بود که
اعتقاد داشتند امام هفتم،
آخرین امام هستند؛
جلوی
امام رضا (ع) ایستاد و گفت:
خدا را گواه میگیرم که تو
امام نیستی!! 🍁
امام (ع) فرمودند: از کجا میدانی؟
با جسارت گفت: امام، بی فرزند
نمیشود و تو هنوز
فرزندی نداری! ⚡
امام (ع) نگاه عمیقی کردند و
فرمودند: بهزودی خداوند، #محمد
را به من میدهد 🌿
سال بعد، در موسم #حج
دوباره با امام (ع) روبرو شد.
امام سلامش کردند؛
او حیران بود؛
چون شنیده بود که
محمد (امام جواد) به دنیا آمدهاند 🌸🍃
📗 آستان هشتم. انتشارات حرم
#کتاب_حرم
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
رییس گروهی بود که
اعتقاد داشتند امام هفتم،
آخرین امام هستند؛
جلوی
امام رضا (ع) ایستاد و گفت:
خدا را گواه میگیرم که تو
امام نیستی!! 🍁
امام (ع) فرمودند: از کجا میدانی؟
با جسارت گفت: امام، بی فرزند
نمیشود و تو هنوز
فرزندی نداری! ⚡
امام (ع) نگاه عمیقی کردند و
فرمودند: بهزودی خداوند، #محمد
را به من میدهد 🌿
سال بعد، در موسم #حج
دوباره با امام (ع) روبرو شد.
امام سلامش کردند؛
او حیران بود؛
چون شنیده بود که
محمد (امام جواد) به دنیا آمدهاند 🌸🍃
📗 آستان هشتم. انتشارات حرم
#کتاب_حرم
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
💌 #یه_داستان_خواندنی
امام رضا (ع)،
وقتی وارد سناباد شدند،
به خانه حمید بن طایی
رفتند و
داخل قبهای که
هارون در آن دفن شده
بود، وارد شدند 🌙
بعد با دست خود،
یک قسمت از زمین را
👇 خط کشیدند و فرمودند:
«اینجا، محل دفن من است؛
خدا این مکان را محل رفت و آمدِ
شیعیان و دوستان من خواهد کرد؛
به خدا سوگند،
هرکه مرا در این مکان،
زیارت کند و #سلام به من دهد،
مشمول رحمتِ خدای مهربان میشود» 💚
بعد در آن مکان
چند رکعت نماز خواندند ...🌸🍃
📗 آستان هشتم. انتشارات فرهنگی حرم
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
امام رضا (ع)،
وقتی وارد سناباد شدند،
به خانه حمید بن طایی
رفتند و
داخل قبهای که
هارون در آن دفن شده
بود، وارد شدند 🌙
بعد با دست خود،
یک قسمت از زمین را
👇 خط کشیدند و فرمودند:
«اینجا، محل دفن من است؛
خدا این مکان را محل رفت و آمدِ
شیعیان و دوستان من خواهد کرد؛
به خدا سوگند،
هرکه مرا در این مکان،
زیارت کند و #سلام به من دهد،
مشمول رحمتِ خدای مهربان میشود» 💚
بعد در آن مکان
چند رکعت نماز خواندند ...🌸🍃
📗 آستان هشتم. انتشارات فرهنگی حرم
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
🍃 #یه_داستان_خواندنی
بینوایی، نزدِ
امام رضا(ع) آمد و گفت:
«به اندازە آقاییتان به من کمک کنید» 🙏
امام(ع) فرمودند:
«امکان ندارد!»
فقیر ابتدا، تعحب کرد؛
بعد متوجه اشتباهش شد و
گفت:
«آقاجان، به اندازەی
مروّت خودم به من کمک کنید» 🍀
لبخندی زیبا در چهرۀ
امام(ع) نقش بست؛
آنگاه فرمودند:
🕊 «این امکان دارد ...»
دستهای بینوا، گنجایشِ
بیش از دویست دینار طلایی را نداشت ... 💰🌸
📗 یک قمقمه دریا. تولیدات فرهنگی حرم
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
بینوایی، نزدِ
امام رضا(ع) آمد و گفت:
«به اندازە آقاییتان به من کمک کنید» 🙏
امام(ع) فرمودند:
«امکان ندارد!»
فقیر ابتدا، تعحب کرد؛
بعد متوجه اشتباهش شد و
گفت:
«آقاجان، به اندازەی
مروّت خودم به من کمک کنید» 🍀
لبخندی زیبا در چهرۀ
امام(ع) نقش بست؛
آنگاه فرمودند:
🕊 «این امکان دارد ...»
دستهای بینوا، گنجایشِ
بیش از دویست دینار طلایی را نداشت ... 💰🌸
📗 یک قمقمه دریا. تولیدات فرهنگی حرم
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
🍃 #یه_داستان_خواندنی
قلب ایشان
پر از محبت خدا بود و
علاقه زیادی به امام رئوف داشتند
همه میدانستند علامه
با تفریح و شـادی حـلال
هیچ مخالف نیستند، اما اینجا
🍀 موضوع فرق میکرد ...
به مشهد که میآمدند،
گاهی شاگردان
پیشنهاد میکردند
همراه کاروان، به محلی
خوشآب و هوا، اطراف مشهد بروند 💤
💫 اما
علامه طباطبایی
انگار نمیتوانستند دل
از حرم بکَنند و به آنها میگفتند:
من از پناه امام هشتم، جای دیگری نمیروم ... 🌸🍃
📗 برگرفته از کتاب رسم حضور. تولیدات فرهنگی حرم
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
قلب ایشان
پر از محبت خدا بود و
علاقه زیادی به امام رئوف داشتند
همه میدانستند علامه
با تفریح و شـادی حـلال
هیچ مخالف نیستند، اما اینجا
🍀 موضوع فرق میکرد ...
به مشهد که میآمدند،
گاهی شاگردان
پیشنهاد میکردند
همراه کاروان، به محلی
خوشآب و هوا، اطراف مشهد بروند 💤
💫 اما
علامه طباطبایی
انگار نمیتوانستند دل
از حرم بکَنند و به آنها میگفتند:
من از پناه امام هشتم، جای دیگری نمیروم ... 🌸🍃
📗 برگرفته از کتاب رسم حضور. تولیدات فرهنگی حرم
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
💌 #یه_داستان_خواندنی
دیشب،
وقتی آن دو مرد غریبه
از خانهی امام (ع) رفتند، باز هم
⛅ ایشان را ناراحت کرده بودند
مدتیست
آنها به خانهی امام (ع)
میآیند و چندساعت، با ایشان
💤 صحبت میکنند
دیشب وقتی آنها رفتند
طاقت نیاوردم؛ پرسیدم:
آقاجان، اینها چه میگویند ...؟
💚 امام (ع) فرمودند:
مأمون از من خواسته به خراسان
بروم و آنجا بمانم؛ تا چند روزِ
دیگر میروم
چشمانم پر از اشک شد 🌧
گفتم: آخر، همهی دوستان شما
در مدینه هستند ...
امام رضا (ع) فرمودند:
این کاریست که باید انجام شود؛
من با مامون
موافق نیستم اما
رفتنِ من به نفع همه است،
و این را در آینده خواهید فهمید ... 🌸🍃
📗 مشق شب. تولیدات فرهنگی حرم
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
دیشب،
وقتی آن دو مرد غریبه
از خانهی امام (ع) رفتند، باز هم
⛅ ایشان را ناراحت کرده بودند
مدتیست
آنها به خانهی امام (ع)
میآیند و چندساعت، با ایشان
💤 صحبت میکنند
دیشب وقتی آنها رفتند
طاقت نیاوردم؛ پرسیدم:
آقاجان، اینها چه میگویند ...؟
💚 امام (ع) فرمودند:
مأمون از من خواسته به خراسان
بروم و آنجا بمانم؛ تا چند روزِ
دیگر میروم
چشمانم پر از اشک شد 🌧
گفتم: آخر، همهی دوستان شما
در مدینه هستند ...
امام رضا (ع) فرمودند:
این کاریست که باید انجام شود؛
من با مامون
موافق نیستم اما
رفتنِ من به نفع همه است،
و این را در آینده خواهید فهمید ... 🌸🍃
📗 مشق شب. تولیدات فرهنگی حرم
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi