🌸 دخترونه حرم امام رضا علیه‌السلام🌸
3.94K subscribers
13.6K photos
3.25K videos
355 files
1.8K links
🎀 خوش اومدین به
#دخترونه‌ ترین کانال رسمی امام رضایی
ارتباط با ادمین
💌 @dokhtar_razavi_admin

🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸
🌸🍃
🌸
معاونت تبلیغات اسلامی آستان قدس رضوی 🕊

🌱 کپی آزاد

آدرس‌های دیگر👇
https://www.haram8.ir/dokhtar_razavi/
Download Telegram
🍃 #بفرمایید_روضه ۴ #داستان_کربلا

روز چهارم روضه،
صاحبخانه با حالت اندوه
کنارِ در ایستاده بود


میرزا از راه که رسید،
گفت: خواهرها روضه‌ی امروز
کمی فرق می‌کند،
روضه‌ی کسی که مثل ما بود
پر از تیرگی... اما پاک پاک شد...


کاروان سیدالشهدا
🐫 به منطقه ذوحُسم که رسید،
با لشکر حر بن یزید ریاحی روبرو شد
حر، با هزار لشگر...

خواهرها اینجا امام (ع)
به حر فرمودند به دعوت کوفیان
🍁 راهی این سفر شده‌اند و اگر آنها
از دعوت خود پشیمانند،
برمیگردیم


حر اما تحت فرمان ابن‌زیاد بود،
نگذاشت... شاید او آن وقت
که به امام (ع)
سپر بر خاک انداخته
🍃 با التماس می‌گفت: آقا...
#توبه‌ام_را_بپذیر.... مرا ببخش...
به این فکر می‌کرد که در ذوحسم،
چه آتشی به قلب دختران و
خواهر امام (ع) انداخته


صدای بیتابی زنان روضه شنیده می‌شد
میرزا با چشمهای بارانی گفت:
یا اباعبدلله چه می‌شود ما را
هم مثل حُر سر به راه کنید...
ما را هم بیاورید توی کاروان خودتون...


صدای گریه خانومها بلند شد
میرزا روضه را تمام کرد:
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین 💔💔




📗 حوادث تاریخی برگرفته از کتاب شهید کربلا. تولیدات فرهنگی حرم
دخترونه رضوی
@dokhtar_razavi
🍃 #بفرمایید_روضه ۵ #داستان_کربلا

روز پنجم روضه
میرزا کتابچه قدیمی‌اش را
دستش گرفته؛ می‌گفت این
🌙 کتابچه‌، مقتل سیدالشهداست

👓 عینکش را گذاشت روی چشمش
چندتا ورق زد، گفت:
خواهرها، ماجرای عاشورا
رسیده به ورود سیدالشهدا به کربلا


چشمهایش پر شد از اشک 🌧
گفت: وقتی کاروان حسین (ع)
به نینوا رسید، پیکی از کوفه آمد و
🍁 نامه ابن زیاد را به حر داد

خواهرها، نامه، نامه‌‌ی کینه بود
به حر گفته بود: وقتی نامه‌
به دست تو رسید،
#به_حسین_سخت_بگیر!
او را در بیابانی که نه پناهی
داشته باشد نه آبی! فرود بیاور!


میرزا گفت:
🔆 امام (ع) خواستند کاروان خود را
در نزدیک روستای غاضریه ببرند
حر نگذاشت... حر، گفت
در همین بیابان کربلا فرود آیند...!


کربلا...
تو یادت هست
فردای همان روز، لشگر
ابن سعد مأمور شد از
امام(ع)، بیعت بگیرد
یادت هست عبیدلله
به او گفت: حسین(ع) بیعت
🐎 نکرد، بر سینه‌اش اسب بتازان...


صدای گریه خانومها بلند شد...
🍀 میرزا با گوشه‌ی شال،
اشک‌های چشمش را
پاک کرد و گفت:
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین💔





📗 حوادث تاریخی برگرفته از کتاب شهید کربلا. تولیدات فرهنگی حرم
دخترونه رضوی
@dokhtar_razavi