دارالشهدای تهران
548 subscribers
664 photos
77 videos
2 files
624 links
🌹 کانال دارالشهدای تهران

🔍 معرفی شهدای منطقه ۱۷ تهران
🎧 بیان خاطرات شهدایی
🎬 تصاویر شهدای منطقه ۱۷
💎 زندگینامه و وصیتنامه شهدا

آدرس وبسایت:👇👇👇
https://www.daroshohada17.ir

ارتباط با ادمین: @rezat207
Download Telegram
معرفی کتاب فرنگیس 🌱

کتاب «فرنگیس» خاطرات فرنگیس حیدرپور زن شجاع کرمانشاهی و از شخصیت های برجسته دوران جنگ تحمیلی را روایت می‌کند.
کتاب با کودکی فرنگیس آغاز می‌شود، دورانی که به دور از سایه‌ی جنگ اما زیر سایه‌ی فقر و محرومیت روایت می‌شود.
روایت زمانی به اوج خود نزدیک می‌شود که روستای او با شروع جنگ مورد هجوم عراقی‌ها قرار می‌گیرد و فرنگیس وقتی برای تهیه آذوقه از پناهگاه دور می‌شود با دو سرباز عراقی مواجه شده و یکی را می‌کشد و دیگری را به اسارت می‌گیرد.
اما این پایان ماجرا نیست،‌ این کتاب تمامی خاطرات سال‌های جنگ گرفته تا سال‌‌های بعد از پیروزی را از زبان فرنگیس روایت می‌کند.

#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#خاطرات_فرنگیس_حیدرپور 🕊🌱

@daroshohada17
#معرفی_کتاب ابوطاها 🌱

🔻 بریده ای از کتاب:
بچه‌ها درسته شهادت آرزوی هر بچه بسیجی هست اما دعا کنید حالا حالاها باشیم و در رکاب ولایت بجنگیم شهادت بمونه ایشالله تو تلاویو زمان فتح فلسطین اونجا شهید بشیم. خیلی حال می‌ده که تو جنگ با اسرائیلی‌ها شهید بشیم، من هم مثل حاج احمد متوسلیان دوست دارم تو جنگ با اسرائیلی‌ها شهید بشم. فعلاً باید بریم پدر این تکفیری‌های بی‌پدر مادر رو در بیاریم که زورشون به چهار تا زن و بچهٔ بی‌گناه رسیده. وجود دارن بیان با شیر بچه‌های امیرالمومنین در بیفتند. هر کدوم از ماها باید حداقل صد تا تکفیری رو به درک واصل کنیم.

#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_مجید_صانعی 🕊🌱

🌸 به جمع دارالشهدای تهران بپیوندید
👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/RXMYcJYWZQO66Klj

🆔 @daroshohada17
معرفی کتاب چشم روشنی 🌱

بریده ای از کتاب:

بعد از سال‌ها جور شد بروم سر کار. خوابگاه دانشگاه آزاد به مسئول احتیاج داشت. از خواهران بسیجی نیرو می‌خواستند. آقای کمال هم مخالفتی نکرد. توی آن مدت آقایی خیلی راضی بود. شب‌ها با مهدیه سادات می‌آمدند محوطه جلوی خوابگاه که سرسبز بود. می‌نشستیم همانجا و با هم شام می‌خوردیم. احساس خوشحالی‌اش را می‌دیدم. بعد هم دوتایی برمی‌گشتند خانه. اما بخاطر بارداری، ویار شدید داشتم. کارم بیشتر از چند ماه طول نکشید.
توی همان مدت از مهدیه سادات می‌پرسید: «بچه مامان داداش باشه یا آبجی؟» مهدیه سادات هم باز زبان شیرینش می‌گفت: «هرچی خدا بده.» اینقدر ذوق کرده بود که مهدیه سادات اینطور حرف زده. از اینکه حرف دلش را زده بود خیلی خوشش آمد.

#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_سید_جواد_کمال 🕊🌱

🌸 به جمع دارالشهدای تهران شوید
👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/RXMYcJYWZQO66Klj

🆔 @daroshohada17