🔺برای همه آنهایی که تاریخ ایران را در موزهها حفظ میکنند
🖋#مریم_اطیابی
🔸میراثباشی: شیشهها میلرزد، صدای انفجار نزدیک است. این بار با همه دفعاتی که صدای پدافند میآید فرق میکند.چند لحظه بیشتر لازم نیست تا دود در آسمان نقش ببندد و بعد زنگ موبایل و پیامک که خوبید و خوبیم! «خوبیم» این روزها معنای دیگری دارد یعنی هنوز زندهایم و سعی میکنیم زندگی را به گونه دیگری تمرین کنیم.
🔸لابهلای پیامکها یادت میآید حال یکی از موزهداران را بپرسی. پیامکی که از دلش تماس تلفنی درمیآید. احوالپرسیهای این روزها که تمام میشود، نوبت به احوالپرسی موزهها میرسد و مسوولانی که سندروم بیقراری نوشتن نامه و بیانیه گرفتهاند و نقدی که هر دو میکنیم!
🔸 میپرسم: سری هم به موزهها زدهاند؟ پاسخ را هر دو پیش از گفتن میدانیم. قطعا نامهنگاری از سرکشی راحتتر است. نه جانت به خطر میافتد نه زحمتی برایت دارد. ژست وطندوستی و ریاست هم حفظ میشود!
🔸میگوید اشیا موزهای که در آنکار میکند را به مخزن بردهاند. از یکی دو موزه و کاخ موزه دیگر هم خبر میدهد.
🔸نوبت به موزه ملی که میرسد میگویم:« دو روز پس از آغاز جنگ؛ باستانشناس وطندوستی زنگ زد و ضمن دعوت به خانه مادریشان در شهر امنی گفت میخواهد به جبرئیل نوکنده زنگ بزند تا اگر قرار است کاری بکند برای کمک به موزه ملی برود. به او گفتم روی کمک من هم حساب کنید هر کمکی که یک نیروی انسانی میتواند انجام دهد و دیگر خبری نشد.»
🔸موزهدار اما از تب و تاب این روزهای موزه ملی میگوید. از دکتر جبرییل نوکنده و همکاران خدومش.از برخی موزهداران موزه ایران باستان. نمیدانم «علی اصغر خان حکمت» وقتی پیشنهاد ساخت موزه ملی را میداد و وقتی «آندره گدار» ساختمانی با الهام از طاق کسری را میساخت، فکرش را میکردند که این موزه باید جنگ جهانی دوم، ملی شدن صنعت نفت، کودتای ۱۳۲۰، انقلاب ۵۷ ،جنگ تحمیلی سال ۵۹، حملات داعش در دهه ۹۰ و جنگ اسرائیل با ایران را در خرداد ۱۴۰۴ببیند؟!
🔸چه روزهای پرتب وتابی که این ساختمان به خودش ندیده است. موزهدار از بردن اشیا به مخزنهای امن میگوید. از کندن گچهای ساسانی از روی دیوار و بردنشان به مکانهای امن، از صدها کار انجام شده از ناگفتههایی که نمیتوان نوشت.
🔸تمام خیابان سیتیر را مرور میکنم. چقدر این خیابان را دوست دارم. سانت به سانتش را. تمام موزه جلو چشمم میآید. همه همایشها، بزرگداشتها، آمدنهای گاه و بیگاه الواح هخامنشی، نمایشگاهها، همه مراسم تشییعها، همه شبهای موزه، همه وعدههای سرخرمن مسوولان و...
🔸یاد عکسی میافتم که «هربرت کریم مسیحی» این روزها از سرباز هخامنشی موزه ملی استوری کرده و نوشته بود:« بهش میگم: پاشو مگه قول ندادی جاویدان باشی و از ایران دفاع کنی؟ میگه:ایران راز جاودانگی رو میدونه نگران نباش!» و ایران راز جاودانگی را میداند با همه مردم سرزمینش!
🔸این دل نوشته تقدیم میشود به همه همکاران خدوم و شریف موزه ملی؛ موزه مادر ایران و همه موزهداران و امین اموالان و یگانهای حفاظتشریف سراسر ایران عزیز که شجاعانه ماندند و بی هیچ چشمداشتی از اشیا موزهها حفاظت کردند و آنها را به جاهای امن بردند. آنها که نامشان جاودانه است چون جاودانگی ایران را میخواهند. سپاس تمام قد که شریفید. ایران سرزمین مردمان نجیب است و شما نجیبانه و شریفانه تاریخ این مملکت را حفظ میکنید.
🖋#مریم_اطیابی
🔸میراثباشی: شیشهها میلرزد، صدای انفجار نزدیک است. این بار با همه دفعاتی که صدای پدافند میآید فرق میکند.چند لحظه بیشتر لازم نیست تا دود در آسمان نقش ببندد و بعد زنگ موبایل و پیامک که خوبید و خوبیم! «خوبیم» این روزها معنای دیگری دارد یعنی هنوز زندهایم و سعی میکنیم زندگی را به گونه دیگری تمرین کنیم.
🔸لابهلای پیامکها یادت میآید حال یکی از موزهداران را بپرسی. پیامکی که از دلش تماس تلفنی درمیآید. احوالپرسیهای این روزها که تمام میشود، نوبت به احوالپرسی موزهها میرسد و مسوولانی که سندروم بیقراری نوشتن نامه و بیانیه گرفتهاند و نقدی که هر دو میکنیم!
🔸 میپرسم: سری هم به موزهها زدهاند؟ پاسخ را هر دو پیش از گفتن میدانیم. قطعا نامهنگاری از سرکشی راحتتر است. نه جانت به خطر میافتد نه زحمتی برایت دارد. ژست وطندوستی و ریاست هم حفظ میشود!
🔸میگوید اشیا موزهای که در آنکار میکند را به مخزن بردهاند. از یکی دو موزه و کاخ موزه دیگر هم خبر میدهد.
🔸نوبت به موزه ملی که میرسد میگویم:« دو روز پس از آغاز جنگ؛ باستانشناس وطندوستی زنگ زد و ضمن دعوت به خانه مادریشان در شهر امنی گفت میخواهد به جبرئیل نوکنده زنگ بزند تا اگر قرار است کاری بکند برای کمک به موزه ملی برود. به او گفتم روی کمک من هم حساب کنید هر کمکی که یک نیروی انسانی میتواند انجام دهد و دیگر خبری نشد.»
🔸موزهدار اما از تب و تاب این روزهای موزه ملی میگوید. از دکتر جبرییل نوکنده و همکاران خدومش.از برخی موزهداران موزه ایران باستان. نمیدانم «علی اصغر خان حکمت» وقتی پیشنهاد ساخت موزه ملی را میداد و وقتی «آندره گدار» ساختمانی با الهام از طاق کسری را میساخت، فکرش را میکردند که این موزه باید جنگ جهانی دوم، ملی شدن صنعت نفت، کودتای ۱۳۲۰، انقلاب ۵۷ ،جنگ تحمیلی سال ۵۹، حملات داعش در دهه ۹۰ و جنگ اسرائیل با ایران را در خرداد ۱۴۰۴ببیند؟!
🔸چه روزهای پرتب وتابی که این ساختمان به خودش ندیده است. موزهدار از بردن اشیا به مخزنهای امن میگوید. از کندن گچهای ساسانی از روی دیوار و بردنشان به مکانهای امن، از صدها کار انجام شده از ناگفتههایی که نمیتوان نوشت.
🔸تمام خیابان سیتیر را مرور میکنم. چقدر این خیابان را دوست دارم. سانت به سانتش را. تمام موزه جلو چشمم میآید. همه همایشها، بزرگداشتها، آمدنهای گاه و بیگاه الواح هخامنشی، نمایشگاهها، همه مراسم تشییعها، همه شبهای موزه، همه وعدههای سرخرمن مسوولان و...
🔸یاد عکسی میافتم که «هربرت کریم مسیحی» این روزها از سرباز هخامنشی موزه ملی استوری کرده و نوشته بود:« بهش میگم: پاشو مگه قول ندادی جاویدان باشی و از ایران دفاع کنی؟ میگه:ایران راز جاودانگی رو میدونه نگران نباش!» و ایران راز جاودانگی را میداند با همه مردم سرزمینش!
🔸این دل نوشته تقدیم میشود به همه همکاران خدوم و شریف موزه ملی؛ موزه مادر ایران و همه موزهداران و امین اموالان و یگانهای حفاظتشریف سراسر ایران عزیز که شجاعانه ماندند و بی هیچ چشمداشتی از اشیا موزهها حفاظت کردند و آنها را به جاهای امن بردند. آنها که نامشان جاودانه است چون جاودانگی ایران را میخواهند. سپاس تمام قد که شریفید. ایران سرزمین مردمان نجیب است و شما نجیبانه و شریفانه تاریخ این مملکت را حفظ میکنید.