کمترین تحریری از یک آرزو این است:
آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازی
در قناریها نگه کن، در قفس، تا نیک دریابی
کز چه در آن تنگناشان باز شادیهای شیرین است
کمترین تصویری از یک زندگانی:
آب، نان، آواز،
ور فزونتر خواهی از آن، گاهگه پرواز
ور فزونتر خواهی از آن، شادی آغاز
ور فزونتر، باز هم خواهی، بگویم باز
آنچنان بر ما به نان و آب، اینجا تنگ سالی شد
که کسی در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد،
شوق پروازی نخواهد بود ...
#شفیعی_کدکنی
آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازی
در قناریها نگه کن، در قفس، تا نیک دریابی
کز چه در آن تنگناشان باز شادیهای شیرین است
کمترین تصویری از یک زندگانی:
آب، نان، آواز،
ور فزونتر خواهی از آن، گاهگه پرواز
ور فزونتر خواهی از آن، شادی آغاز
ور فزونتر، باز هم خواهی، بگویم باز
آنچنان بر ما به نان و آب، اینجا تنگ سالی شد
که کسی در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد،
شوق پروازی نخواهد بود ...
#شفیعی_کدکنی
گر درختی از خزان بی برگ شد
يا کرخت از صولت سرمای سخت
هست اميدی که ابر فرودين
برگها روياندش از فر بخت
بر درخت زنده بی برگی چه غم؟
وای بر احوال برگ بی درخت
#شفیعی_کدکنی
يا کرخت از صولت سرمای سخت
هست اميدی که ابر فرودين
برگها روياندش از فر بخت
بر درخت زنده بی برگی چه غم؟
وای بر احوال برگ بی درخت
#شفیعی_کدکنی
اگر عشق نمیبود
علفهای بهاری
در آن سرد سحرگاه
سر از خاک نمیزد
اگر عشق نمیبود
ز سنگ سیه آن چشمهی جوشان
گریبان زمین را به جنون چاک نمیزد
اگر عشق نمیبود
بر آن شاخهی انجیر تکافتاده، چکاوک
چنین پردهی عشاق، طربناک نمی زد
اگر عشق نمیبود
اگر عشق نمیبود
#شفیعی_کدکنی
علفهای بهاری
در آن سرد سحرگاه
سر از خاک نمیزد
اگر عشق نمیبود
ز سنگ سیه آن چشمهی جوشان
گریبان زمین را به جنون چاک نمیزد
اگر عشق نمیبود
بر آن شاخهی انجیر تکافتاده، چکاوک
چنین پردهی عشاق، طربناک نمی زد
اگر عشق نمیبود
اگر عشق نمیبود
#شفیعی_کدکنی
سفر ادامه دارد و بهار
با تمام وسعتش
مرا که ماندهام به شهر
بندِ یک افق
به بیکرانه میبرد
•••
#شفیعی_کدکنی
با تمام وسعتش
مرا که ماندهام به شهر
بندِ یک افق
به بیکرانه میبرد
•••
#شفیعی_کدکنی
نفسم گرفت ازین شب در این حصار بشکن
در این حصار جادویی روزگار بشکن
چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون
به جنون صلابت صخره ی کوهسار بشکن
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی؟
تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن...
✍️ #شفیعی_کدکنی
در این حصار جادویی روزگار بشکن
چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون
به جنون صلابت صخره ی کوهسار بشکن
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی؟
تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن...
✍️ #شفیعی_کدکنی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گفتم:
- «این باغ ار گلِ سرخِ بهاران بایدش؟ ...»
گفت:
- «صبرى تا کرانِ روزگاران بایدش.
تازیانه یْ رعد و
نیزه یْ آذرخشان نیز هست،
گر نسیم و
بوسه هاى نرمِ باران بایدش.»
گفتم:
- «آن قربانیانِ پار،
آن گل هاى سرخ؟ ...»
گفت:
- «آرى...»
ناگهانش گریه آرامش ربود؛
وز پىِ خاموشىِ طوفانی اش
گفت:
- «اگر در سوگ شان
ابر می خواهد گریست،
هفت دریاى جهان
یک قطره باران بایدش.»
گفتمش:
«خالى ست شهر از عاشقان؛
وینجا نماند
مردِ راهى تا هواى کوى یاران بایدش.»
گفت:
«چون روح بهاران
آید از اقصاى شهر،
مردها جوشد ز خاک،
آنسان که از باران گیاه؛
و آنچه مى باید کنون
صبر مردان و
دل امّیدواران بایدش.»
#شفیعی کدکنی
#درود شوربرانگیزان و نور برانگیزان جشن سپیدار و سپیده دم🙋♀🙋
- «این باغ ار گلِ سرخِ بهاران بایدش؟ ...»
گفت:
- «صبرى تا کرانِ روزگاران بایدش.
تازیانه یْ رعد و
نیزه یْ آذرخشان نیز هست،
گر نسیم و
بوسه هاى نرمِ باران بایدش.»
گفتم:
- «آن قربانیانِ پار،
آن گل هاى سرخ؟ ...»
گفت:
- «آرى...»
ناگهانش گریه آرامش ربود؛
وز پىِ خاموشىِ طوفانی اش
گفت:
- «اگر در سوگ شان
ابر می خواهد گریست،
هفت دریاى جهان
یک قطره باران بایدش.»
گفتمش:
«خالى ست شهر از عاشقان؛
وینجا نماند
مردِ راهى تا هواى کوى یاران بایدش.»
گفت:
«چون روح بهاران
آید از اقصاى شهر،
مردها جوشد ز خاک،
آنسان که از باران گیاه؛
و آنچه مى باید کنون
صبر مردان و
دل امّیدواران بایدش.»
#شفیعی کدکنی
#درود شوربرانگیزان و نور برانگیزان جشن سپیدار و سپیده دم🙋♀🙋
دلم ازين تنگنا گرفته
بگو به باران
ببارد امشب!
بشويد از رخ
غبار اين كوچه باغها را
كه در زلالش سحر بجويد
ز بیكرانها
حضور ما را..
#شفیعی_کدکنی
🌙سحرگاه بارانیتان بخیر...
@chakadclub
بگو به باران
ببارد امشب!
بشويد از رخ
غبار اين كوچه باغها را
كه در زلالش سحر بجويد
ز بیكرانها
حضور ما را..
#شفیعی_کدکنی
🌙سحرگاه بارانیتان بخیر...
@chakadclub
۱۹ مهر
تولد اسطوره شعر
و ادبیات فارسی
دکتر #محمدرضا_شفیعی_کدکنی
با واژه های تو
من مرگ را محاصره کردم
در لحظه ای که از شش سو می آمد
آه این چه بود این نفس تازه
باز در ریه ی صبح
با من بگو چراغ حروفت را
تو از کدام صاعقه روشن کردی؟
بردی مرا بدان سوی ملکوت زمین
وین زادن دوباره
بهاری بود
امروز
احساس می کنم
که واژه های شعرم را
از روی سبزه های سحرگاهی برداشته ام.
#شفیعی کدکنی
تولد اسطوره شعر
و ادبیات فارسی
دکتر #محمدرضا_شفیعی_کدکنی
با واژه های تو
من مرگ را محاصره کردم
در لحظه ای که از شش سو می آمد
آه این چه بود این نفس تازه
باز در ریه ی صبح
با من بگو چراغ حروفت را
تو از کدام صاعقه روشن کردی؟
بردی مرا بدان سوی ملکوت زمین
وین زادن دوباره
بهاری بود
امروز
احساس می کنم
که واژه های شعرم را
از روی سبزه های سحرگاهی برداشته ام.
#شفیعی کدکنی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سفر ادامه دارد
و پیام عاشقانهی کویرها
به ابرها،
سلام جاودانهی نسیمها
به تپهها،
تواضع لطیف و نرم درهها،
غرور پاک و برفپوش قلهها،
صفای گشت گلهها به دشتها،
چرای سبز میشها و قوچها و برهها.
سفر ادامه دارد و بهار،
با تمام وسعتش
مرا که ماندهام به شهر
بند یک افق
به بی کرانه میبرد...
✍️#شفیعی_کدکنی
«صعود زیباترین قله در بهشت کوهنوردی ایران برای هم هوائی صعود دماوند »
💠 عنوان برنامه :
«« صعود قله علم کوه- دومین قله بلند ایران 4850 متر»»
👮♂️سرپرست برنامه: جناب آقای مسعود رمزی
📱تماس با سرپرست 👈09155111905
📱پشتیبانی پرتال 👈@chakadinfo
🔺زمان: 5 الی 9 تیرماه 1402
🔺منطقه : کلاردشت
🔺سطح برنامه: کوهپیمایی دشوار سطح 3
🔺مدت برنامه:5 روز
🔺حرکت: دوشنبه ظهر
🔺برگشت : جمعه 9 تیرماه
💰سرمایه گذاری شما : علی الحساب 1500
و پیام عاشقانهی کویرها
به ابرها،
سلام جاودانهی نسیمها
به تپهها،
تواضع لطیف و نرم درهها،
غرور پاک و برفپوش قلهها،
صفای گشت گلهها به دشتها،
چرای سبز میشها و قوچها و برهها.
سفر ادامه دارد و بهار،
با تمام وسعتش
مرا که ماندهام به شهر
بند یک افق
به بی کرانه میبرد...
✍️#شفیعی_کدکنی
«صعود زیباترین قله در بهشت کوهنوردی ایران برای هم هوائی صعود دماوند »
💠 عنوان برنامه :
«« صعود قله علم کوه- دومین قله بلند ایران 4850 متر»»
👮♂️سرپرست برنامه: جناب آقای مسعود رمزی
📱تماس با سرپرست 👈09155111905
📱پشتیبانی پرتال 👈@chakadinfo
🔺زمان: 5 الی 9 تیرماه 1402
🔺منطقه : کلاردشت
🔺سطح برنامه: کوهپیمایی دشوار سطح 3
🔺مدت برنامه:5 روز
🔺حرکت: دوشنبه ظهر
🔺برگشت : جمعه 9 تیرماه
💰سرمایه گذاری شما : علی الحساب 1500
خیال دوست
(دشتی)
(دشتی)
محمودی خوانساری
کوروس سرهنگ زاده
حبیب الله بدیعی
فرهنگ شریف
جهانگیر…
نغمه پردازبلند آواز مست بی حریف
مادرگیتی نزاید چون تو #فرهنگ_شریف
او می رود دامن کشان ...
استاد #فرهنگ_شریف ، همچنان در دل و جان ماست. و همیشه خواهد بود.
او جاودانه ست و در تاریخ هنر این سرزمین، اهورایی وماندگار ، چرا که جاودانه هایی آفرید ماندنی
تاریخ نشان داده که ماندگاری در دلها تصادفی نیست. در عرصه ی هنر و به ویژه موسیقی ،
خیلی چیزها لازم است برای ماندگاری.
تنها صدای خوش و پنجه و مضراب
و تکنیک کافی نیست !!!
با آرزوی آرامش ابدی و شادی روحش
و به قول دکتر #شفیعی_کدکنی:
راهت به هنر هرچه رهاتر باشد
با رهرو روح آشنا تر باشد
زان پنجره ی شگرف ، چون در نگری
آن لحظه ، خدا نیز خداتر باشد !!!
☘️ 17 شهریور سالگرد هجران فرهنگ شریف
یاد باد از فَرّ فرهنگ شریف
از نوای تار و آهنگ شریف
پرکشید از باغ عمرم یار دل
هم من ودل،هردو دلتنگ شریف
مادرگیتی نزاید چون تو #فرهنگ_شریف
او می رود دامن کشان ...
استاد #فرهنگ_شریف ، همچنان در دل و جان ماست. و همیشه خواهد بود.
او جاودانه ست و در تاریخ هنر این سرزمین، اهورایی وماندگار ، چرا که جاودانه هایی آفرید ماندنی
تاریخ نشان داده که ماندگاری در دلها تصادفی نیست. در عرصه ی هنر و به ویژه موسیقی ،
خیلی چیزها لازم است برای ماندگاری.
تنها صدای خوش و پنجه و مضراب
و تکنیک کافی نیست !!!
با آرزوی آرامش ابدی و شادی روحش
و به قول دکتر #شفیعی_کدکنی:
راهت به هنر هرچه رهاتر باشد
با رهرو روح آشنا تر باشد
زان پنجره ی شگرف ، چون در نگری
آن لحظه ، خدا نیز خداتر باشد !!!
☘️ 17 شهریور سالگرد هجران فرهنگ شریف
یاد باد از فَرّ فرهنگ شریف
از نوای تار و آهنگ شریف
پرکشید از باغ عمرم یار دل
هم من ودل،هردو دلتنگ شریف
۱۹ مهر
تولد اسطوره شعر
و ادبیات فارسی
دکتر #محمدرضا_شفیعی_کدکنی
نفست شکفته بادا و
ترانه ات شنیدم
گل آفتابگردان!
نگهت خجسته بادا و
شکفتن تو دیدم
گل آفتابگردان!
به سحر که خفته در باغ، صنوبر و ستاره،
تو به آب ها سپاری همه صبر و خواب خود را
و رصد کنی ز هر سو، ره آفتاب خود را.
نه بنفشه داند این راز، نه بید و رازیانه
دم همتی شگرف است تو را درین میانه
تو همه در این تکاپو
که حضور زندگی نیست
به غیر آرزوها
و به راه آرزوها،
همه عمر،
جست و جو ها.
من و بویهی رهایی،
وگرم به نوبت عمر،
رهیدنی نباشد
تو و جست و جو
وگر چند، رسیدنی نباشد.
چه دعات گویم ای گل!
تویی آن دعای خورشید که مستجاب گشتی
شده اتحاد معشوق به عاشق از تو، رمزی
نگهی به خویشتن کن که خود آفتاب گشتی!
#شفیعی_کدکنی
تولد اسطوره شعر
و ادبیات فارسی
دکتر #محمدرضا_شفیعی_کدکنی
نفست شکفته بادا و
ترانه ات شنیدم
گل آفتابگردان!
نگهت خجسته بادا و
شکفتن تو دیدم
گل آفتابگردان!
به سحر که خفته در باغ، صنوبر و ستاره،
تو به آب ها سپاری همه صبر و خواب خود را
و رصد کنی ز هر سو، ره آفتاب خود را.
نه بنفشه داند این راز، نه بید و رازیانه
دم همتی شگرف است تو را درین میانه
تو همه در این تکاپو
که حضور زندگی نیست
به غیر آرزوها
و به راه آرزوها،
همه عمر،
جست و جو ها.
من و بویهی رهایی،
وگرم به نوبت عمر،
رهیدنی نباشد
تو و جست و جو
وگر چند، رسیدنی نباشد.
چه دعات گویم ای گل!
تویی آن دعای خورشید که مستجاب گشتی
شده اتحاد معشوق به عاشق از تو، رمزی
نگهی به خویشتن کن که خود آفتاب گشتی!
#شفیعی_کدکنی
تکنوازی تار و تصنیف خموشانه
محمد معتمدی
شهر خاموش من آن روح بهارانت کو
شور و شیدایی انبوه هزارانت کو؟
می خزد در رگ هر برگ تو خوناب خزان
نکهت صبحدم و بوی بهارانت کو
کوی و بازار تو میدان سپاه دشمن
شیهه ی اسب و هیاهوی سوارانت کو؟
زیر سرنیزه ی تاتار چه حالی داری؟
دلِ پولادوش شیر شکارانت کو؟
سوت و کور است شب و میکده ها خاموشند
نعره و عربده ی باده گسارانت کو؟
چهره ها درهم و دلها همه بیگانه ز هم
روز پیوند و صفای دل یارانت کو؟
آسمانت همه جا سقف یکی زندان است
روشنای سحر این شب تارانت کو؟
#شفیعی_کدکنی
شور و شیدایی انبوه هزارانت کو؟
می خزد در رگ هر برگ تو خوناب خزان
نکهت صبحدم و بوی بهارانت کو
کوی و بازار تو میدان سپاه دشمن
شیهه ی اسب و هیاهوی سوارانت کو؟
زیر سرنیزه ی تاتار چه حالی داری؟
دلِ پولادوش شیر شکارانت کو؟
سوت و کور است شب و میکده ها خاموشند
نعره و عربده ی باده گسارانت کو؟
چهره ها درهم و دلها همه بیگانه ز هم
روز پیوند و صفای دل یارانت کو؟
آسمانت همه جا سقف یکی زندان است
روشنای سحر این شب تارانت کو؟
#شفیعی_کدکنی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سفر ادامه دارد
و پیام عاشقانهی کویرها
به ابرها،
سلام جاودانهی نسیمها
به تپهها،
تواضع لطیف و نرم درهها،
غرور پاک و برفپوش قلهها،
صفای گشت گلهها به دشتها،
چرای سبز میشها و قوچها و برهها.
سفر ادامه دارد و بهار،
با تمام وسعتش
مرا که ماندهام به شهر
بند یک افق
به بی کرانه میبرد...
#شفیعی_کدکنی
#درود_دوستان_همواره_نازنینم!
#امروزتان_بهارینه
#سپاس_از_آفتابینگی_پرفروغتان_که_همواره_به_سرانگشتان_مهر_هزارپنجره_رادرمن_مینوازد
و پیام عاشقانهی کویرها
به ابرها،
سلام جاودانهی نسیمها
به تپهها،
تواضع لطیف و نرم درهها،
غرور پاک و برفپوش قلهها،
صفای گشت گلهها به دشتها،
چرای سبز میشها و قوچها و برهها.
سفر ادامه دارد و بهار،
با تمام وسعتش
مرا که ماندهام به شهر
بند یک افق
به بی کرانه میبرد...
#شفیعی_کدکنی
#درود_دوستان_همواره_نازنینم!
#امروزتان_بهارینه
#سپاس_از_آفتابینگی_پرفروغتان_که_همواره_به_سرانگشتان_مهر_هزارپنجره_رادرمن_مینوازد