This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گر تو گل چهره در آیی به چمن مست امروز
ما بدانیم که در باغ گلی هست امروز
گفتهای: بر سر آنم که بگیرم دستت
نقد را باش، که من میروم از دست امروز
با چنان دانه ی خالی که تو بر لب زدهای
من بر آنم که ز دامت نتوان جست امروز
رخ گلرنگ تو بس خون که بریزد فردا
دهن تنگ تو بس توبه که بشکست امروز
چشم ترکت همه بر سینه ی من خواهد زد
هر خدنگی که رها میکنی از شست امروز
دل من گر به گلستان نرود معذور است
که بسی خار جفا در جگرم خست امروز
دی چو زلف تو گر آشفته شدم نیست عجب
عجب آن است که چون خاک شوم پست امروز
گر بدانم که تو بر من گذری خواهی کرد
بر سر راه تو چون خاک شوم پست امروز
اوحدی گر به سخن دست فصیحان بربست
شد به زنجیر سر زلف تو پابست امروز
#اوحدی
#درود بر نازنینان نازدانه و نازک خیال امپراطوری عشق و مهربانی
ما بدانیم که در باغ گلی هست امروز
گفتهای: بر سر آنم که بگیرم دستت
نقد را باش، که من میروم از دست امروز
با چنان دانه ی خالی که تو بر لب زدهای
من بر آنم که ز دامت نتوان جست امروز
رخ گلرنگ تو بس خون که بریزد فردا
دهن تنگ تو بس توبه که بشکست امروز
چشم ترکت همه بر سینه ی من خواهد زد
هر خدنگی که رها میکنی از شست امروز
دل من گر به گلستان نرود معذور است
که بسی خار جفا در جگرم خست امروز
دی چو زلف تو گر آشفته شدم نیست عجب
عجب آن است که چون خاک شوم پست امروز
گر بدانم که تو بر من گذری خواهی کرد
بر سر راه تو چون خاک شوم پست امروز
اوحدی گر به سخن دست فصیحان بربست
شد به زنجیر سر زلف تو پابست امروز
#اوحدی
#درود بر نازنینان نازدانه و نازک خیال امپراطوری عشق و مهربانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جهان از باد نوروزی جوان شد
زمین در سایهٔ سنبل نهان شد
قیامت میکند بلبل سحرگاه
مگر گل فتنهٔ آخر زمان شد؟
ز رنگ سبزه و شکل ریاحین
زمین گویی به صورت آسمان شد
صبا در طرهٔ شمشاد پیچید
بنفشه خاک پای ارغوان شد
بهار آمد، بیا و توبه بشکن
که در وقتی دگر صوفی توان شد
ز رنگ و بوی گل اطراف بستان
تو پنداری بهشت جاودان شد
ولیکن اوحدی را برگ گل نیست
که او آشفتهٔ روی فلان شد
#اوحدی
#درود
#باشد_که_تا_هست_هولنباشد_هراسنباشد
#تنها_عشق_آدمی_آزادی_امید_و_بازهم_امید.!
زمین در سایهٔ سنبل نهان شد
قیامت میکند بلبل سحرگاه
مگر گل فتنهٔ آخر زمان شد؟
ز رنگ سبزه و شکل ریاحین
زمین گویی به صورت آسمان شد
صبا در طرهٔ شمشاد پیچید
بنفشه خاک پای ارغوان شد
بهار آمد، بیا و توبه بشکن
که در وقتی دگر صوفی توان شد
ز رنگ و بوی گل اطراف بستان
تو پنداری بهشت جاودان شد
ولیکن اوحدی را برگ گل نیست
که او آشفتهٔ روی فلان شد
#اوحدی
#درود
#باشد_که_تا_هست_هولنباشد_هراسنباشد
#تنها_عشق_آدمی_آزادی_امید_و_بازهم_امید.!