#امروز21 آذر تولد احمد شاملو است
او متخلص به "الف. بامداد" یا الف. صبح. شاعر، نویسنده، روزنامهنگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگنویس و از دبیران کانون نویسندگان ایران بود
ترانه #شبانه از #احمدشاملو
با صدای #فرهادمهراد
آهنگ و تنظیم #اسفندیارمنفردزاده
در تیتراژ آغازین آهنگ، صدای بع بع گوسفندان و زنگوله های بسته به گردنشان، شنیدن پارس های سگ گله، که حال و هوای زندگی در روستا را متبادر می کند، ناگهان با صدای مارش نظامی قطع شده و در پی آن صدای نجوا و پچ پچ چندنفر و بلافاصله صدای زوزه گرگ به گوش می رسد.
شاید برای اولینبار در تاریخ آهنگسازی در ایران و صدای #فرهاد که از تیرگی و تاریکی خانهها و بستهبودن و شکستن طاقها میگفت و همراهی صدای ساز ابوآ که بهندرت در آهنگسازی طراحی میشد (آن هم بهعنوان صدای اصلی) تصویری ملموس و واقعی از زندگیهایی میداد که زیر پوست شب پنهان و بازتابش در قالب ادبیات و هنر آن زمان پهلوی دوم جرم محسوب میشد. خلق این اثر مقارن بود با هنگامی که جریان سیاهکل و جمعه خونین و برخی از محدودیتهای حکومت محمدرضاشاه پهلوی به اوج خود رسیده بود. هیجان، امیدواری، سؤال، ابهام، تردید، ملغمهای تلخ و شیرین در شبانه موج می زند...
#شبانه احمد شاملو مفاهیمی همچون دلسردی، سرکوب شدید، خفقان، ناامیدی و یکنواختی را در بر میگیرد. بند اول شعر، #شاملو با استفاده از کنایات متفاوت به خوبی توانسته است یکنواختی و اختناق حاکم بر جامعه را به تصویر درآورد: #کوچهها نشان از راههایی دارند که باریک شدهاند، مسیرهای پیشرفت و توسعه در جامعه.
#دکانها که وسیله معیشت مردم را فراهم میکنند نیز تعطیل شدهاند، اشاره به موانع رشد اقتصادی در جامعه.
#خانهها محل زندگی، تاریک شدهاند که همان دلسردی، خفقان و یکنواختی زندگی مردم است. #طاقها جانپناههایی که شکسته شدهاند نشانی هستند از ناامنی و خشونت حاکم بر جامعه. جامعه ترکیبی است از این "کوچهها"، "دکانها"، "خانهها" و "طاقها".
"از صدا افتاده تار و کمونچه" حاکی از کمبود هنر و هنرمند در جامعه است، به عبارتی دیگر همان یکنواختی و تکصدایی حاکم بر کشور؛ هنر که معمولا وسیلهای است برای پیشرفت جامعه. "مرده" نشان از مردمی دارد که سرکوب شده و به تسلیم درآمدهاند.
#جواد_ظل_طاعت
🔽🔽🔽🌹🌘🌒
او متخلص به "الف. بامداد" یا الف. صبح. شاعر، نویسنده، روزنامهنگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگنویس و از دبیران کانون نویسندگان ایران بود
ترانه #شبانه از #احمدشاملو
با صدای #فرهادمهراد
آهنگ و تنظیم #اسفندیارمنفردزاده
در تیتراژ آغازین آهنگ، صدای بع بع گوسفندان و زنگوله های بسته به گردنشان، شنیدن پارس های سگ گله، که حال و هوای زندگی در روستا را متبادر می کند، ناگهان با صدای مارش نظامی قطع شده و در پی آن صدای نجوا و پچ پچ چندنفر و بلافاصله صدای زوزه گرگ به گوش می رسد.
شاید برای اولینبار در تاریخ آهنگسازی در ایران و صدای #فرهاد که از تیرگی و تاریکی خانهها و بستهبودن و شکستن طاقها میگفت و همراهی صدای ساز ابوآ که بهندرت در آهنگسازی طراحی میشد (آن هم بهعنوان صدای اصلی) تصویری ملموس و واقعی از زندگیهایی میداد که زیر پوست شب پنهان و بازتابش در قالب ادبیات و هنر آن زمان پهلوی دوم جرم محسوب میشد. خلق این اثر مقارن بود با هنگامی که جریان سیاهکل و جمعه خونین و برخی از محدودیتهای حکومت محمدرضاشاه پهلوی به اوج خود رسیده بود. هیجان، امیدواری، سؤال، ابهام، تردید، ملغمهای تلخ و شیرین در شبانه موج می زند...
#شبانه احمد شاملو مفاهیمی همچون دلسردی، سرکوب شدید، خفقان، ناامیدی و یکنواختی را در بر میگیرد. بند اول شعر، #شاملو با استفاده از کنایات متفاوت به خوبی توانسته است یکنواختی و اختناق حاکم بر جامعه را به تصویر درآورد: #کوچهها نشان از راههایی دارند که باریک شدهاند، مسیرهای پیشرفت و توسعه در جامعه.
#دکانها که وسیله معیشت مردم را فراهم میکنند نیز تعطیل شدهاند، اشاره به موانع رشد اقتصادی در جامعه.
#خانهها محل زندگی، تاریک شدهاند که همان دلسردی، خفقان و یکنواختی زندگی مردم است. #طاقها جانپناههایی که شکسته شدهاند نشانی هستند از ناامنی و خشونت حاکم بر جامعه. جامعه ترکیبی است از این "کوچهها"، "دکانها"، "خانهها" و "طاقها".
"از صدا افتاده تار و کمونچه" حاکی از کمبود هنر و هنرمند در جامعه است، به عبارتی دیگر همان یکنواختی و تکصدایی حاکم بر کشور؛ هنر که معمولا وسیلهای است برای پیشرفت جامعه. "مرده" نشان از مردمی دارد که سرکوب شده و به تسلیم درآمدهاند.
#جواد_ظل_طاعت
🔽🔽🔽🌹🌘🌒
Telegram