باشگاه کوهنوردی چکاد
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
۲۱ خرداد سال ۱۳۸۱ مصادف با سال جهانی کوهها، از سوی سازمان محیط زیست ،قله علم کوه این اثر طبیعی را ثبت ملی نمودند.
💐💐💐روز ملی علم کوه ستون فقرات البرز کوه مبارک.💐💐💐
💐💐💐روز ملی علم کوه ستون فقرات البرز کوه مبارک.💐💐💐
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قلهای که در مه صبحگاهی گاه به رنگ آبی کمرنگی درمیآید، دومین بام ایرانزمین است؛ تودهای سنگی، سترگ، و آرام، که چون نگهبانی خاموش، هزاران سال بر دروازههای شمال ایران ایستاده است. علمکوه—یا بهبیان اصیلتر، «المکوه»—تنها یک کوه نیست، یک نشانه است؛ نشانهای از تاریخ، اسطوره، و زبان.
۲۱ خرداد سال ۱۳۸۱ مصادف با سال جهانی کوهها، از سوی سازمان محیط زیست ،قله علم کوه این اثر طبیعی را ثبت ملی نمودند.
💐💐💐روز ملی علم کوه مبارک.💐💐💐
هلیشات دیواره علم کوه 👆😊
۲۱ خرداد سال ۱۳۸۱ مصادف با سال جهانی کوهها، از سوی سازمان محیط زیست ،قله علم کوه این اثر طبیعی را ثبت ملی نمودند.
💐💐💐روز ملی علم کوه مبارک.💐💐💐
هلیشات دیواره علم کوه 👆😊
🖌مسعود امیرزاده
قلهای که در مه صبحگاهی گاه به رنگ آبی کمرنگی درمیآید، دومین بام ایرانزمین است؛ تودهای سنگی، سترگ، و آرام، که چون نگهبانی خاموش، هزاران سال بر دروازههای شمال ایران ایستاده است. علمکوه—یا بهبیان اصیلتر، «المکوه»—تنها یک کوه نیست، یک نشانه است؛ نشانهای از تاریخ، اسطوره، و زبان.
پیشوند «ال» در این نام، همچون رمز عبور به دورانهای کهن است. «ال»، همان پیشوند آشنای البرز، الیگودرز، الموت، الیمستان و الشتر حتی علمده( که آنهم به سرنوشت علمکوه دچار شده است)گویی از زبانی فراموششده میآید، از زبان مردم کوه، از زبان اهوراییِ بلندای فلات ایران. زبانشناسان و فیلولوگها بر این باورند که «ال» در زبانهای ایرانی باستان، گاه بار معنایی «مقدس»، «بلند»، یا «بنیاندار» داشته است؛ گویی هرجا که طبیعت با عظمت بوده، این پیشوند نیز در پی آن آمده تا شأن آن مکان را در واژه حفظ کند.
دشت حصارچال در سایهی این کوه، جاییست که شب، با ستارگان نزدیکتر میشود و سحر، با نفس یخچالها آغاز میگردد. آنگاه که خورشید بهتدریج بر دامنههای یخپوش المکوه میتابد و نور، شیارهای صخرهای را روشن میکند، درمییابی که در برابر چه راز بزرگی ایستادهای. الکموه و برادران بلند قامتش دست بر گردن یکدیگر یکی از زیباترین و مرتفع ترین نقاط البرز را با جلوس بر تخت پادشاهی خود -که به حق نام «تخت سلیمان» بر آن نهادهاند-به رخ گیتی کشیدهاند…
رشتهکوه المکوه، در منطقهای قرار دارد که از شمال به جنگلهای متراکم و از جنوب به کوهپایههای خشکتر میرسد. همین تضاد، این منطقه را به یکی از زیستبومهای منحصربهفرد ایران بدل کرده. رودخانهها از دل یخچالهای طبیعی زاده میشوند؛ نظیر رودخانه سردآبرود که در پاییندست، حیات را درون درهها جاری میکند. دامنههای شرقی، سرشار از گلهای وحشیاند و دامنههای غربی، سکونتگاه موقت عشایری که هنوز به زبان هزارسالهی خویش از کوه با احترام یاد میکنند: الم، یعنی مکانِ بلند.
و در همین نام «المکوه»، نشانی از همان فلسفه دیرین نهفته است: کوه، مکانیست برای مکاشفه، برای وقوف، برای حضور. گویی مردمان کهن فلات، هرگاه که کوهی را فراتر از عادی بودن میدیدند، نامی ویژه بر آن مینهادند: «ال» میافزودند تا بفهمانند این مکان تنها سنگ نیست، راز است.
درهها، دیوارهها، یالهای ریز و درشت علمکوه هرکدام تاریخی در دل دارند. از نخستین صعودهای کوهنوردان ایرانی در دهههای گذشته، تا روایتهای محلی از فرود آمدن ابرها بر شانههای قله. گویی کوه، هنوز به تماشا نشسته تا انسانها بار دیگر در برابرش قد خم کنند—نه با زور، که با فهم.
و شگفت آنکه هرچه بیشتر در جغرافیای این کوه مینگری، بیشتر درمییابی که اینجا، چیزی بیش از یک پدیده زمینشناختیست. اینجا، نوشتار خاموشیست از زبان باستانی ایرانیان؛ واژهای زنده از دل خاک، که همچنان در نامها و نغمهها و نگاهها باقی مانده است.
اهالی کهنهسال کلاردشت، هنوز هم اگر خوب گوش کنی، برایت از شبهایی میگویند که ابرها بر فراز قلهی المکوه میرقصیدند و برق صاعقه، دیوارهی تختسلمان را چون شمشیری آتشین شکافت. برایت از زمستانهایی میگویند که یخچال هفتخوان آنچنان پیشروی میکرد که گویی کوه دارد نفس میکشد. میگویند المکوه، کوهیست زنده. دَم دارد. نَفَس دارد. خُلق دارد.
در باور بعضی از چوپانان محلی، بعضی یالهای این کوه نباید بیاذن صعود شود. آنها هنوز از سنگهایی سخن میگویند که شبانه جابهجا میشوند، یا از صداهایی که در دل باد پیچیده و از دیواره به دیواره میدوند. شگفت آنکه این روایتها، با وجود خرافی بودن ظاهرشان، حاوی نوعی احترام عمیقاند. گویی کوه را بهعنوان موجودی زنده، و نه فقط یک تودهی معدنی، پذیرفتهاند.
ادامه دارد .....
قلهای که در مه صبحگاهی گاه به رنگ آبی کمرنگی درمیآید، دومین بام ایرانزمین است؛ تودهای سنگی، سترگ، و آرام، که چون نگهبانی خاموش، هزاران سال بر دروازههای شمال ایران ایستاده است. علمکوه—یا بهبیان اصیلتر، «المکوه»—تنها یک کوه نیست، یک نشانه است؛ نشانهای از تاریخ، اسطوره، و زبان.
پیشوند «ال» در این نام، همچون رمز عبور به دورانهای کهن است. «ال»، همان پیشوند آشنای البرز، الیگودرز، الموت، الیمستان و الشتر حتی علمده( که آنهم به سرنوشت علمکوه دچار شده است)گویی از زبانی فراموششده میآید، از زبان مردم کوه، از زبان اهوراییِ بلندای فلات ایران. زبانشناسان و فیلولوگها بر این باورند که «ال» در زبانهای ایرانی باستان، گاه بار معنایی «مقدس»، «بلند»، یا «بنیاندار» داشته است؛ گویی هرجا که طبیعت با عظمت بوده، این پیشوند نیز در پی آن آمده تا شأن آن مکان را در واژه حفظ کند.
دشت حصارچال در سایهی این کوه، جاییست که شب، با ستارگان نزدیکتر میشود و سحر، با نفس یخچالها آغاز میگردد. آنگاه که خورشید بهتدریج بر دامنههای یخپوش المکوه میتابد و نور، شیارهای صخرهای را روشن میکند، درمییابی که در برابر چه راز بزرگی ایستادهای. الکموه و برادران بلند قامتش دست بر گردن یکدیگر یکی از زیباترین و مرتفع ترین نقاط البرز را با جلوس بر تخت پادشاهی خود -که به حق نام «تخت سلیمان» بر آن نهادهاند-به رخ گیتی کشیدهاند…
رشتهکوه المکوه، در منطقهای قرار دارد که از شمال به جنگلهای متراکم و از جنوب به کوهپایههای خشکتر میرسد. همین تضاد، این منطقه را به یکی از زیستبومهای منحصربهفرد ایران بدل کرده. رودخانهها از دل یخچالهای طبیعی زاده میشوند؛ نظیر رودخانه سردآبرود که در پاییندست، حیات را درون درهها جاری میکند. دامنههای شرقی، سرشار از گلهای وحشیاند و دامنههای غربی، سکونتگاه موقت عشایری که هنوز به زبان هزارسالهی خویش از کوه با احترام یاد میکنند: الم، یعنی مکانِ بلند.
و در همین نام «المکوه»، نشانی از همان فلسفه دیرین نهفته است: کوه، مکانیست برای مکاشفه، برای وقوف، برای حضور. گویی مردمان کهن فلات، هرگاه که کوهی را فراتر از عادی بودن میدیدند، نامی ویژه بر آن مینهادند: «ال» میافزودند تا بفهمانند این مکان تنها سنگ نیست، راز است.
درهها، دیوارهها، یالهای ریز و درشت علمکوه هرکدام تاریخی در دل دارند. از نخستین صعودهای کوهنوردان ایرانی در دهههای گذشته، تا روایتهای محلی از فرود آمدن ابرها بر شانههای قله. گویی کوه، هنوز به تماشا نشسته تا انسانها بار دیگر در برابرش قد خم کنند—نه با زور، که با فهم.
و شگفت آنکه هرچه بیشتر در جغرافیای این کوه مینگری، بیشتر درمییابی که اینجا، چیزی بیش از یک پدیده زمینشناختیست. اینجا، نوشتار خاموشیست از زبان باستانی ایرانیان؛ واژهای زنده از دل خاک، که همچنان در نامها و نغمهها و نگاهها باقی مانده است.
اهالی کهنهسال کلاردشت، هنوز هم اگر خوب گوش کنی، برایت از شبهایی میگویند که ابرها بر فراز قلهی المکوه میرقصیدند و برق صاعقه، دیوارهی تختسلمان را چون شمشیری آتشین شکافت. برایت از زمستانهایی میگویند که یخچال هفتخوان آنچنان پیشروی میکرد که گویی کوه دارد نفس میکشد. میگویند المکوه، کوهیست زنده. دَم دارد. نَفَس دارد. خُلق دارد.
در باور بعضی از چوپانان محلی، بعضی یالهای این کوه نباید بیاذن صعود شود. آنها هنوز از سنگهایی سخن میگویند که شبانه جابهجا میشوند، یا از صداهایی که در دل باد پیچیده و از دیواره به دیواره میدوند. شگفت آنکه این روایتها، با وجود خرافی بودن ظاهرشان، حاوی نوعی احترام عمیقاند. گویی کوه را بهعنوان موجودی زنده، و نه فقط یک تودهی معدنی، پذیرفتهاند.
ادامه دارد .....
Telegram
باشگاه کوهنوردی چکاد
🏔🍃مجری رسمی برنامه های کوهنوردی، طبیعتگردی، آموزشی و...
#چکاد_مشهد
🔵وبسایت باشگاه:
Chakadclub.ir
🔴پرتال برنامه ها:
Portal.chakadclub.ir
🔖اینستاگرام:
instagram.com/chakadclub
مدیریت:
@Firouze_Hasannezhad
📞 09153164188
روابط عمومی:
@chakadinfo
#چکاد_مشهد
🔵وبسایت باشگاه:
Chakadclub.ir
🔴پرتال برنامه ها:
Portal.chakadclub.ir
🔖اینستاگرام:
instagram.com/chakadclub
مدیریت:
@Firouze_Hasannezhad
📞 09153164188
روابط عمومی:
@chakadinfo