Bukharamag
16.6K subscribers
4.8K photos
1.21K videos
16 files
837 links
Download Telegram
بَر زَمین می‌زَنَدَش
متن و کارگردانی: علی شمس

بازیگران (به ترتیب ورود):
دانیال خیری‌خواه، سپاس رضائی، امیر باباشهابی، آرش اشاداد، نواب ثریا، سهیل رجب، صالح حیدری

تیر و مرداد ۱۴۰۴ (هفت و نیم شب)
تئائر شهر، سالن اصلی

فروش بلیت: از فردا چهارشنبه ۲۱ خرداد در سایت تیوال
شب محسن مقدم

با سخنرانی فخری دانشپور پرور، هایده لاله، اردشیر صالح‌پور، احمد محیط طباطبایی، مصطفی ده‌پهلوان، مجید منتظرظهوری و علی دهباشی


سه‌شنبه بیستم خردادماه ۱۴۰۴
موزۀ هنرهای معاصر تهران
صبح پنجشنبه‌های بخارا

به مناسبت انتشار کتاب «مخنویس پلاس: نگاهی به انسان و جهان با عینک عصب و ژن» نوشتۀ دکتر رضا ابوتراب که از سوی نشر کرگدن منتشر شده است

با سخنرانی دکتر مریم نوروزیان، محمدمنصور هاشمی، حسین شیخ‌رضایی، دکتر رضا ابوتراب و علی دهباشی



پنجشنبه بیست و دوم خردادماه ۱۴۰۴
فرهنگسرای نیاوران، تالار خلیج فارس
شب مرتضی مطیفی فرد

هشتصد و شصت و دومین شب از شب‌های مجلۀ بخارا اختصاص یافته است به تجلیل از استاد مرتضی مطیفی فرد، که از سرآمدان هنر گچبری در دروان معاصر است. این مراسم در ساعت پنج بعد از ظهر دوشنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۴ در تالار خلیج فارس فرهنگسرای نیاوران برگزار می‌شود.
در این شب استادان: سید محمد بهشتی، حسن فرطوسی، حسین محلوجی، سیف‌الله امینیان، سید اکبر حلی، مهدی مکی‌نژاد، علی مطیفی فرد و علی دهباشی‌ دربارۀ زندگی و آثار استاد مطیفی فرد سخنرانی خواهند کرد. رونمایی از کتاب «مقدمه‌ای بر هنر گچبری»، و نمایش فیلم مستند «مطیف‌نامه» به کارگردانی مجید شاکرین از دیگر بخش‌های این نشست خواهد بود.

استاد مطیفی فرد  در سال ۱۳۲۴ در اصفهان و در خانواده‌ای هنرمند به دنیا آمد، خانواده‌ای که بنا به روایات شفاهی نسب به استاد علی‌اکبر بنای اصفهانی، معمار میدان نقش جهان می‌برد. پدر وی استاد حسین، سرآمد گچبران عصر خود بود. از هشت سالگی نزد پدر خود زمانی که در کاخ گلستان مشغول مرمت بودند به شاگردی مشغول گردید. وی دوران شاگردی خود را در کاخ‌های گلستان و نیاوران و سپس به مدت دو دهه در بارگاه سلطان علی ابن موسی الرضا تکمیل و به مقام استادی رسید. با فوت استاد حسین در سال ۱۳۵۸ راه وی را تا امروز ادامه داده است. وی با مطالعات مفصل علمی بر روی موتیف‌های ایرانی، از پیش از اسلام تا قاجار و به‌خصوص با بهره‌مندی از دو سبک تیموری و صفوی، موتیف‌های جدیدی را وارد هنرهای تزیینی معماری، بخصوص گچبری کرد. در دهۀ هفتاد خورشیدی و با همکاری سیداکبر حلی و با مساعدت هیئت امنای مرمت خانه‌های کاشان به سرپرستی حسین محلوجی به مرمت و احیای خانه‌های تاریخی کاشان همت گمارد، فعالیتی که منجر به تغییر دیدگاه رایج در میان مدیران شهری نسبت به ارزش‌های خانه‌های تاریخی در سطح ملی گردید. 
اگرچه وی آخرین بازمانده از نسل اساتید معماری و هنر گچبری مکتب اصفهان و نگاهبان آن می‌باشد، اما با تربیت صدها شاگرد، که در میان آنها بانوان نیز به وفور دیده می‌شوند، این جریان را پویا و بالنده به نسل‌های آتی خواهد سپرد. استاد مطیفی فرد گچبری را برای اولین بار از هنری موزه‌ای- اشرافی به بطن زندگی معاصر کشید. تألیف سه جلد کتاب، برای اولین بار، با موضوع گچبری شامل سبک‌ها و شیوه‌های اجرا، حکایت از عشق و تعهد وی به هنر ایران است.

نشانی: خیابان پاسداران، مقابل پارک نیاوران، فرهنگسرای نیاوران، تالار خلیج فارس
ایران از پای نمی‌اُفتد، می‌تپد و چون قُقنوس از خاکستر خود برمی‌خیزد؛ مانندِ دُلفین جَست می‌زند و پیدا می‌شود و نهان می‌شود، و باز از نو پدیدار. هر کجا که گمان کنید که نیست، درست همانجا هست، در هر لباس، هر سیما، چه در زربفت و چه در کرباس، چه گویا و چه خاموش.

هزاران هزار صدا در خرابه‌هایِ تو پیچید که: «دیوان آمد، دیوان آمد!» این صدا در خرابه‌هایِ دیگر نیز پیچیده‌ است و گوشِ روزگار با آن آشناست؛ ولی دیوان می‌آیند و می‌روند، غولان می‌آیند و می‌روند، دوالپایان پاورچین پاورچین می‌گذرند، و آن روندهٔ بزرگ که ایران نام دارد، می‌ماند.
محمد‌علی اسلامی ندوشن
برگرفته از فصلنامهٔ هستی، تابستانِ ۱۳۷۲ خورشیدی، صص ۱۸۴–۱۸۳


نقل از صفحه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
سروده‌ای از ملک‌الشعرا بهار

فغان ز جغد جنگ و مرغوای او
که تا ابد بریده باد نای او
بریده باد نای او و تا ابد
گسسته و شکسته پر و پای او
ز من بریده یار آشنای من
کزو بریده باد آشنای او
چه باشد از بلای جنگ صعب‌تر
که کس امان نیابد از بلای او
شراب او ز خون مرد رنجبر
وز استخوان کارگر غذای او
همی‌زند صلای مرگ نیست کس
که جان برد ز صدمت صلای او
همی‌دهد ندای خوف و می‌رسد
به هر دلی مهابت ندای او
همی تند چو دیوپای در جهان
به هر طرف کشیده تارهای او
چو خیل مور، گرد پاره شکر
فتد به جان آدمی عنای او
به هر زمین که باد جنگ بر وزد
به حلق‌هاگره شود هوای او
در آن زمان که نای حرب دردمد
زمانه بی‌نوا شود ز نای او
به گوش‌ها خروش تندر اوفتد
ز بانگ توپ و غرش و هرای او
جهان شود چو آسیا و دم به دم
به خون تازه گردد آسیای او
رونده تانک‌، همچو کوه آتشین
هزار گوش کر کند صدای او
همی خزد چو اژدها و درچکد
به هر دلی شرنگ جانگزای او
چو پر بگسترد عقاب آهنین
شکار اوست شهر و روستای او
هزار بیضه هر دمی فرو هلد
اجل دوان چو جوجه از قفای او
کلنگ سان دژ پرنده بنگری
به هندسی صفوف خوشنمای او
چو پاره پاره ابرکافکند همی
تگرگ مرگ، ابر مرگزای او
به هرکرانه دستگاهی آتشین
جحیمی آفریده در فضای او
ز دود و آتش و حریق و زلزله
ز اشک وآه و بانگ های های او
به رزمگه «‌خدای جنگ» بگذرد
چو چشم شیر، لعلگون قبای او
امل‌، جهان ز قعقع سلاح وی
اجل‌، دوان به سایهٔ لوای او
نهان بگرد، مغفر و کلاه وی
به خون کشیده موزه و ردای او
به هر زمین که بگذرد بگسترد
نهیب مرگ و درد، ویل و وای او
دو چشم‌ و گوش‌ دهرْ کور و کر شود
چو برشود نفیر کرنای او
جهانخوران گنجبر به جنگ بر
مسلطند و رنج و ابتلای او
بقای غول جنگ هست درد ما
فنای جنگبارگان دوای او
زغول جنگ وجنگبارگی بتر
سرشت جنگباره و بقای او
الا حذر ز جنگ و جنگبارگی
که آهریمن است مقتدای او
نبینی آنکه ساختند از اتم
تمامتر سلیحی اذکیای او؟
نهیبش ار به کوه خاره بگذرد
شود دوپاره کوه از التقای او
تف سموم او به دشت و در کند
ز جانور تفیده تا گیای او
شود چو شهر لوط‌، شهره بقعتی
کز این سلاح داده شد جزای او
نماند ایچ جانور به جای بر
نه کاخ و کوخ و مردم و سرای او
به ‌ژاپن ‌اندرون ‌یکی دو بمب از آن
فتاد و گشت باژگون بنای او
تو گفتی آنکه دوزخ اندرو دهان
گشاد و دم برون زد اژدهای او
سپس به‌دم فروکشید سر بسر
ز خلق و وحش و طیر و چارپای او
شد آدمی بسان مرغ بابزن
فرسپ خانه گشت گردنای او
بود یقین که زی خراب ره برد
کسی که شد غراب رهنمای او
به خاک مشرق از چه رو زنند ره
جهانخوران غرب و اولیای او
گرفتم آنکه دیگ شد گشاده‌سر
کجاست شرم گربه و حیای او
کسی که در دلش به جز هوای زر
نیافریده بویه‌ای خدای او
رفاه و ایمنی طمع مدار هان
ز کشوری که گشت مبتلای او
به خویشتن هوان و خواری افکند
کسی که در دل افکند هوای او
نهند منت نداده بر سرت
وگر دهند چیست ماجرای او
بنان ارزنت بساز و کن حذر
ز گندم و جو و مس و طلای او
بسان کَه که سوی کَهرُبا رود
رود زر تو سوی کیمیای او
نه دوستیش خواهم و نه دشمنی
نه ترسم از غرور و کبریای او
همه فریب و حیلتست و رهزنی
مخور فریب جاه و اعتلای او
غنای اوست اشک چشم رنجبر
مبین به چشم ساده در غنای او
عطاش را نخواهم و لقاش را
که شوم‌تر لقایش از عطای او
لقای او پلید چون عطای وی
عطای وی کریه چون لقای او
*‌
کجاست روزگار صلح و ایمنی
شکفته مرز و باغ دلگشای او
کجاست عهد راستی و مردمی
فروغ عشق و تابش ضیای او
کجاست دور یاری و برابری
حیات جاودانی و صفای او
فنای‌ جنگ خواهم از خدا که شد
بقای خلق بسته در فنای او
زهی کبوتر سپید آشتی
که دل برد سرود جانفزای او
رسید وقت آنکه جغد جنگ را
جدا کنند سر به پیش پای او
*‌
بهار طبع من شگفته شد، چو من
مدیح صلح گفتم و ثنای او
برین چکامه آفرین کند کسی
که پارسی شناسد و بهای او
بدین قصیده برگذشت شعر من
ز بن درید و از اماصحای او
شد اقتدا به اوستاد دامغان
«‌فغان از این غراب بین و وای او»
ایران من

سرودۀ پوریا سوری
با صدای همایون شجریان
آهنگساز: سهراب پورناظری

آواز‌خوانى در شبم، سرچشمه‌ى خورشید تو
یار و دیار و عشق تو، سرچشمه‌ى امید تو
اى صبح فروردین من، اى تکیه‌گاه آخرین
اى کهنه‌سرباز زمین، جان جهان ایران‌زمین
اى در رگانم خون وطن
اى پرچمت ما را کفن
دور از تو بادا اهرمن
ایران من ایران من

اى داغدیده بازگو، بلخ و سمرقندت چه شد
صدها جفا اى مادرم دیدى و مهرت کم نشد
از خون سربازان تو، گلگون شده رویت وطن
اى سرو سبز بى‌خزان، اى مهر تو در جان و تن

اى مادرم ایران زمین
آغاز تو، پایان تویى
بر دشت من، باران تویى
در چشم من، تابان تویى
ایران من ایران من
آن مهر جاویدان تویى

در ظلمت جانکاه شب، مرغ سحر‌خوان منی
در حصر هم آزاده‌اى، تنها تو ایران منی
اینجا صداى روشنت در آسمان پیچیده است
گویى لبانت را خدا روز ازل بوسیده است
اى مرغ حق در سینه‌ات
با شور خود بیداد کن
آوازخوان شب شکن
بار دگر فریاد کن
"ظلم ظالم جور صیاد
آشیانم داده بر باد
اى خدا اى فلک اى طبیعت
شام تاریک ما را سحر کن"

اى مادرم ایران زمین
آغاز تو، پایان تویى
بر دشت من، باران تویى
در چشم من، تابان تویى
ایران من ایران من
آن مهر جاویدان تویى
اى در رگانم خون وطن
اى پرچمت ما را کفن
دور از تو بادا اهرمن
ایران من ایران من
ما تجاوز رژیم صهیونیستی را به آسمان و خاک میهن‌مان محکوم می‌کنیم. همچنین شهادت فرزندان ایران‌زمین، بخصوص کودکان و نوجوانان بی‌پناه را تسلیت عرض نموده و با خانواده‌های داغدارشان احساس همدردی می‌کنیم.
پاینده ایران

مجلۀ بخارا
۲۵ خرداد ۱۴۰۴
به اطلاع می‌رساند
برگزاری شب استاد مرتضی مطیفی فرد که قرار بود فردا دوشنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۴ در فرهنگسرای نیاوران برگزار شود، به تعویق افتاد.
زمان برگزاری این نشست متعاقباً اعلام خواهد شد.