Bukharamag
16.6K subscribers
4.8K photos
1.21K videos
16 files
837 links
Download Telegram
استاد دهباشی عزیز، بزرگوارم

نمی‌دانم در این روز پس از آتش‌بس، دل‌تان در کدام افقِ این سرزمین خسته، درنگ کرده است.
تنِ وطن، اگرچه زخمی و پریشان، اما هنوز گرم است، هنوز می‌تپد، و چنان‌که دکتر اسلامی ندوشن گفت:
«ایران از پای نمی‌افتد، می‌تپد و چون ققنوس از خاکستر خود برمی‌خیزد.»

ما از دلِ شب گذشتیم؛ شبی که صدای انسان، به زحمت از لابه‌لای ویرانی‌ها شنیده می‌شد.
اما امید، این فرزند سرسخت تاریخ، باز هم زنده ماند.
نه به واسطه‌ی قدرت سیاست‌مداران، بلکه به‌واسطه‌ی چراغ‌هایی که خاموش نشدند؛
چراغ‌هایی چون شما، که در تاریک‌ترین ساعت‌ها، دست از نوشتن، اندیشیدن و ایستادن برنداشتید.

خاکِ میهن، هنوز بوی حضور آنانی را می‌دهد که پشت به طوفان نکردند.
و ما، فراموش نخواهیم کرد که در روزهای گسست و فروپاشی، چه کسانی ماندند، چه کسانی گفتند، و چه کسانی سکوت کردند.

روزگار نو، تازه از راه رسیده؛ زخمی، ولی زنده.
و چه بسا از همین لحظه‌هاست که باید اندیشید، نوشت، و دوباره کاشت؛
تا شاید دوباره این سرزمین، شعر بخواند، لبخند بزند، و از نو متولد شود.

سرافراز باشید
با مهر و ارادت فراوان
فرزاد لطیفی
سوم تیر ماه ۱۴۰۴
شب کمال اطهاری

به پاسداشت چند دهه فعالیت در حوزۀ اقتصاد سیاسی و توسعه، برنامه‌ریزی مسکن و فضایی، و روزنامه‌نگاری، هشتصد و شصت و دومین شب از سلسله‌شب‌های مجلۀ بخارا به تجلیل از کمال اطهاری اختصاص یافته است. در این نشست که ساعت پنج بعدازظهر دوشنبه نهم تیرماه ۱۴۰۴ در خانۀ هنرمندان برگزار خواهد شد، اکرم سلح‌جو، ، مجید غمامی، پرویز صداقت، مریم کهنسال نودهی، مژگان احمدیه و علی دهباشی سخنرانی خواهند کرد.

کمال اطهاری در اسفند ۱۳۳۰ در محلۀ قدیمی دروازه دولاب تهران به‌دنیا آمده است. مدرک کارشناسی خود را از دانشکدۀ اقتصاد دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۴ گرفته است. او با پیشینه‌های آمارگیری ساختمانی و صنعتی، و پژوهش روستایی در دورۀ دانشجویی، در سال ۱۳۵۶ به‌عنوان کارشناس مسوول تحقیقات اقتصادی در شرکت سرمایه‌گذاری بانک‌های ایران استخدام شد و پس از انقلاب انتشارات تندر را بنیان گذاشت که کتاب‌های مهمی در زمینۀ اقتصاد سیاسی توسعه منتشر کرد. در نیمۀ دوم دهۀ ۱۳۶۰ به دفتر برنامه‌ریزی مسکن وزارت مسکن و شهرسازی وارد و عهده‌دار تدوین برنامۀ بخش مسکن در برنامۀ اول توسعه شد، و مدتی نیز سرپرست دفتر برنامه‌ریزی این وزارت‌خانه گشت، اما انصراف داد تا فعالیت‌های پژوهشی را در زمینۀ توسعه ادامه دهد. در دهۀ ۱۳۷۰ همکاری خود را با شرکت‌های مشاور شهرساز و معمار آغاز کرد، چون برنامه‌ریزی شهری و منطقه‌ای را بدیلی از برنامه‌ریزی توسعه می‌یافت. از نیمۀ‎ این دهه تا سال ۱۳۸۴ نیز کارشناس مسوول مسکن و شهرسازی در مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی گشت. تحولات نامساعد سیاسی باعث شد که وی از همین سال ابتدا ارتباط مستقیم خود را با بخش دولتی قطع کند، پس از آن نیز در سال ۱۳۹۶ با بازنشستگی زودرس (از سازمان تامین اجتماعی) همکاری با شرکت‌های مشاور شهرساز و معمار را نیز کنار گذاشت تا با نوشتن کتاب‌ و مقاله، سرمشق‌های نوین توسعه را در دوران نوین برای ایران مطرح کند. در طول آن فعالیت‌های پژوهشی، وی در تدوین برنامه‌ها و طرح‌ها و سندهایی نوآورانه مشارکت داشته است که موضوعاتی متنوع در زمینۀ مسکن شهری و روستایی، اسکان غیررسمی (حاشیه‌نشینی)، برنامه‌ریزی شهری و منطقه‌ای را با هدف توسعه‌بخشی دربر می‌گرفته است. ازین رو در سال ۱۳۹۴ به‌عنوان شهرساز برتر منتخب ایران در رشته‌های مرتبط (اقتصاد) برگزیده شده است. آخرین فعالیت وی در این زمینه تدوین سند ملی توانمندسازی و ساماندهی سکونتگاه‌های غیررسمی (بازنگری) بوده که در ۱۴۰۲.۱۰.۱۰ به تصویب هیات دولت رسیده است. روش خاص وی در این پژوهش‌ها، تبدیل اهداف آرمانی عدالت‌خواهانه به اقتصاد کاربردی، با میانجی‌گری اقتصاد توسعه بوده است. وجهی دیگر از فعالیت وی روزنامه‌نگاری بوده است. این فعالیت را از انتهای دهۀ ۱۳۶۰ با همکاری با نشریاتی چون «ایران فردا» آغاز کرده، و در تحریریۀ نشریات تخصصی مسکن و شهرسازی نیز حضور داشته است. او در راه‌اندازی صفحات اقتصادی بیشتر روزنامه‌های دهۀ ۱۳۷۰ شرکت داشته و همکاری‌اش را با رسانه‌ها و سایت‌ها برای نشر دانش توسعه‌بخش ادامه داده‌ است. در این مسیر، برای او فعالیت در زمینۀ اجتماعی مقدم بر فعالیت سیاسی بوده و هدف از آن را دستیابی جامعۀ مدنی به توافق دربارۀ الگوی توسعۀ پایدار، به‌عنوان شرط لازم آن، ذکر کرده است.

خیابان طالقانی، خیابان موسوی شمالی، ضلع جنوبی بوستان هنرمندان، خانۀ هنرمندان ایران
آقای دهباشی عزیز،
چه بر همه ما اینمدت گذشت. امروز روز آتش‌بس جنگ ۱۲ روزه بود و من با هیچ واژه‌ای قادر نیستم این روزها را وصف کنم. در اینمدت و تا همین دیشب که نصف‌شب هشداری داده شد که منطقه ۶ تهران، (محل سکونت شما) مورد حمله قرار خواهد گرفت لحظه‌ای آرام نداشتم، بخصوص که می‌دانستم شما خانه را، کتابها و کبوتران و پرندگان و حیاط با صفایتان را هرگز ترک نخواهید کرد.
شما عمری از زندگی خود را به کوشش و اشاعه فرهنگ این سرزمین بخشیدید و همواره سربلندی و آبادی این سرزمین، امید و آرزوی همنشین با شما در روزهای دشوار این سالها بوده‌است. همیشه کلام شما این بود: سنجش ما در اعمال و رفتار انسان‌هاست که چه به میهن خود می‌افزایند و بلندای ‌باشکوه سرزمین‌شان را از نظر دور ندارند. همیشه می‌گفتید ملاک ما، اگر ایران باشد، کاری کارستان خواهد بود و یقینا به خطا نخواهیم رفت. اینهمه همت بلند شما درس‌آموز همه ما بود. با کوششی خستگی ناپذیر و پیوسته، با وجود بیماری و دست‌ِ تنگ و راه‌های گاه بسته راه را برای جوانان هموار کردید و همراه خستگی‌ناپذیر و یگانه‌ای برایشان بودید. سرمشقی از وفاداری، استواری و کوشش مستمر. هربار با هجوم هر ناخوشی و بیماری، تن ما لرزید که مبادا ایران ما بی‌شما تنها بماند. اما گویی دستی از پنهان همیشه بداد ما می‌رسید. دعاهای ما شنیده می‌شد و شما را به ما باز می‌گرداند. من نیز یکی از کسانی بودم که در طی این سالها شاهد روزهای بی‌مروت این دوران با شما بوده‌ام. بزرگان ما در این سالهای دور و نزدیک یکی یکی ما را ترک کردند. بزرگانی که شما بیش‌از همه رسم دوستی با ایشان داشتید و هر روز با رفتن‌ هر کدام تنهاتر شدید. پدرم همیشه با نگرانی و البته با غرور و سروری وصف ناپذیر از شما یاد می‌کرد. در این دوازده روز جنگ اما، من میدانم که چه به شما گذشت و چگونه در میان کتابها و یادداشت‌ها و یادگارهای گرانبهای این دوران در خانه خودتان، در تهران تنها نشستید و هر لحظه با امید و ناامیدی و نگرانی سرنوشت ایران دست به گریبان بودید. روزگار گاه بی‌مروت است که قدر کسانی را نادیده می‌گیرد و روزهایی را سهمناک رقم می‌زند. شما نیز چون پدرم «سایه» شایسته دیدن روزهای بهتری از وطن بودید. شما نیز می‌بایست آبادی و سربلندی ایران را به عمر خود می‌دیدید. بسیار غمگینم، هم برای مردم ایران و هم برای شما که از دل همین مردم بیدار برخاستید و هر آنچه در توشه و توان داشتید برای این آب و خاک بکار بردید و امروز شاهد این روزهای تلخ وطن هستید. شمایی که در گوشه به گوشه ایران با شب‌های بخارا، با نام سمرقند و بخارا فرهنگ این سرزمین را زنده نگاه‌داشتید. فردوسی آنچه از جانش برآمد برای ایران بکار بست و زبان ما را زنده نگاه‌داشت. شما نیز در عصر معاصر فرهنگ ما را زنده نگاه‌داشتید و یقینا آیندگان از شما به نیکی یاد خواهند کرد.

به یاد سایه که سرود:
ای ایران، غمت مَرِساد
جاویدان، شکوه تو باد

هنوز زنده‌ایم و از تمام وجود آرزو دارم که روزهای خوب و باشکوه وطن را ببینید. زنده باشید.

یلدا ابتهاج
کلن، ۱۴۰۴،۰۴،۰۴
یادداشت مهرآمیز دکتر ابوذر ابراهیمی ترکمان

سلام بر علی دهباشی عزیز
تنت سالم و دلت خوش و لبت خندان
در این چند روز نشان دادی که قلبت چه صادقانه برای ایران عزیز می‌تپد. همه اصحاب بخارا، دکتر شفیعی کدکنی عزیز و علامه محمدعلی موحد محترم و همه و همه نشان دادند که پای ایران که وسط بیاید «کی ارزشی دارد این جان ما»
هزار جان همچو منی فدای نفس خسته تو و همه آنانی که ایران را چو جان دوست می‌دارند.

چهارشنبه چهارم تیرماه ۱۴۰۴
علی جان کار انسان بجایی می‌رسد که از اینکه همسرش توانسته یک لقمه بدون کمک غذا بخورد خوشنود می‌شود. البته این همسر مهوش صالحی زمانی همرزم من بوده و هفت بار زندانی شدن من را با عواقبش تحمل کرده است. و قریب پنجاه سال دوری من را در بیشتر ساعات روز و شب بواسطه کار درمان بیماران در مطب و بیمارستان  با روی خوش پذیرفته است و سرپرستی واقعی  فرزندانمان  را در این غیبت‌ها و دوری از خانه بر عهده داشته است.

دوستدار تو بهروز برومند
چهارشنبه چهارم تیرماه ۱۴۰۴
ساعت چهار بعدازظهر
مزار محمد آصف فکرت (۹ بهمن ۱۳۲۵ - ۷ اردیبهشت ۱۴۰۱) و پروفسور فضل‌الله رضا (۱۰ دی ۱۲۹۳ - ۲۸ آبان ۱۳۹۸) در گورستان Beechwood در فاصله چند متری از یکدیگر . اتاوا - کانادا.

با تشکر از خانم نوشین فکرت
Forwarded from Bukharamag
شب کمال اطهاری

دوشنبه نهم تیر ۱۴۰۴
ساعت پنج بعدازظهر
خانۀ هنرمندان ایران، تالار استاد جلیل شهناز
شب کمال اطهاری

با سخنرانی اکرم سلح‌جو، مجید غمامی، پرویز صداقت، مریم کهنسال نودهی، مژگان احمدیه و علی دهباشی


دوشنبه نهم تیر ۱۴۰۴
خانۀ هنرمندان ایران، تالار استاد جلیل شهناز
Forwarded from Bukharamag
شب قاسمعلی فراست

به مناسبت انتشار کتاب «عشق همین نیست؟» نوشتۀ قاسمعلی فراست که از سوی انتشارات نیلوفر منتشر شده است، هشتصد و شصت و سومین شب از شب‌های بخارا به بزرگداشت قاسمعلی فراست و نقد و بررسی این کتاب اختصاص یافته است. این نشست در ساعت پنج بعدازظهر دوشنبه شانزدهم تیر ۱۴۰۴ با سخنرانی اسدالله امرایی، رضا امیرخانی، الهام فلاح، مجید قیصری و علی دهباشی در تالار استاد جلیل شهناز خانۀ هنرمندان ایران برگزار می‌شود.

فراست متولد اول تیرماه ۱۳۳۸ و زادۀ روستایی از توابع گلپایگان است. دورۀ ابتدایی را در همین روستا گذرانده و برای ادامۀ تحصیل راهی گلپایگان می‌شود. در این شهر دیپلم ادبی می‌گیرد و برای ادامۀ تحصیل به دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران می‌رود.
نوشتن را از همان دورۀ دبیرستان شروع می‌کند. ابتدا با شعر ولی داستان را ترجیح می‌دهد. تصادف یا توفیق یا هردو باعث می‌شوند با بزرگانی چون سیمین دانشور و احمد محمود آشنا شود. کار فرهنگی را ابتدا در روزنامۀ «جمهوری اسلامی» آغاز می‌کند، بعد به حوزۀ اندیشه و هنر اسلامی می‌رود. مدتی مسئول بخش داستان حوزه بوده است. بعد به تلویزیون می‌رود و سال‌ها سرپرست گروه ادب و هنر شبکۀ دو می‌شود.

خیابان طالقانی، خیابان موسوی شمالی، بوستان هنرمندان، خانۀ هنرمندان ایران، تالار استاد جلیل شهناز