دانشگاه کتاب و یادگیری | بوکزیستو
694 subscribers
173 photos
37 videos
1 file
35 links
اینجا سرخط هایی بهت داده میشه
تا به #نسخه_بهتر خودت تبدیل بشی
به روایت توحید کریمی
🌱

ارتباط با ما :
@bookzistoadmin
Download Telegram
🤔 اصلاً وقت تلف کردن یعنی چی؟

واقعاً یعنی فقط اینستاگرام؟ فقط سریال؟ نه...
گاهی یک کار ظاهراً مفیده، ولی تهش حس می‌کنی انگار هیچ اتفاقی نیفتاده...
یک جور خستگیِ بی‌ثمر. یک حس پوچی ته دل.

وقت تلف کردن یعنی کاری رو انجام بدی که هیچ ربطی به زندگی‌ای که می‌خوای برای خودت بسازی نداره.
کاری که فقط کمک می‌کنه یه‌کم حالتو بهتر کنی،
تا دیگه به اون حس عقب‌افتادن، به اون فشاری که تو سرت می‌چرخه فکر نکنی.😵‍💫
نه که واقعاً مشکلت حل شه… فقط یک کم صداش رو کم می‌کنی.🔇

توی پادکست بعدی، قراره با یک خط‌کش ساده بفهمی:
داری یک قدم به خودت نزدیک‌تر می‌شی
یا فقط خودتو سرگرم نگه داشتی که اون صدای توی دلت رو نشنوی...
اگه حرف‌های این پادکست برات آشنا بود، وقتشه یک #تمرین انجام بدی و قدم کوچیک برداری.

📌 سه تا کاری که امروز یا فردا می‌خوای انجام بدی رو بنویس.
و کنار هرکدوم بنویس:
«این کار چه ربطی به پازل زندگی من داره؟»

اگه تمرین رو انجام دادی، همین پیامو لایک کن 👍🏻
تا بدونیم یک نفر دیگه هم تصمیم گرفته به خودش نزدیک‌تر بشه.
نکنه داریم به اسم مشغله، از خودمون فرار می‌کنیم؟🤔

سرت شلوغه، قبول.
کلی کار داری؛ خونه، دانشگاه، بچه، مسئولیت، کارای عقب‌افتاده...
اما یک کاری هست که مدت‌هاست می‌دونی باید انجامش بدی،
ولی هی عقبش می‌ندازی...
نه چون مهم نیست؛
اتفاقاً چون خیلی برات مهمه.
ولی یا استرسش زیاده، یا نمی‌دونی از کجا باید شروع کنی، یا از نتیجه‌ش می‌ترسی...
گاهی اهمال‌کاری یعنی همین.🛑
نه اینکه نخوای کاری کنی،
بلکه انقدر درگیری‌های ریز و درشت ساختی دور خودت،
که یادت بره اصل داستان چی بود.
🧠 و یک نکته مهم‌تر:
بعضی وقتا با شلوغ نگه‌داشتن خودمون،
داریم از اون سؤال‌های عمیق فرار می‌کنیم...

مثل اینکه:
"واقعاً چی می‌خوام؟"
"چرا این کار برام مهمه؟"
"اگه شروع نکنم، قراره چی از دست بدم؟"
🔍 این روزا به چی می‌گی مشغله،
در حالی که ته دلت می‌دونی فقط داری از خودت فرار می‌کنی؟⁉️

یک لحظه با خودت صادق باش...
داری زنده می‌مونی یا زندگی می‌کنی؟
تکون بخور!
تا حالا شده بخوای یک کار مهم رو انجام بدی… ولی یکهو حواست پرت بشه؟
نه اینکه کار بی‌اهمیتی باشه، اتفاقاً کلی برات مهمه!
ولی یکهو خودتو می‌بینی که رفتی سراغ گوشی، یک کار دم‌دستی، یک کار بی‌ربط…

بعد با خودت می‌گی:
🔁 «بازم عقب انداختم… چرا این‌جوری‌ام؟»🤔
بذار یک چیزی رو همین اول بگم :💡
ذهن ما، بیشتر از اینکه دنبال رشد باشه، دنبال کارهای راحته.

همه‌ی اون کارهایی که:
مبهمن⚠️
نتیجه‌شون فوری نیست⚠️
نیاز به تمرکز و تلاش دارن⚠️
ممکنه عزت‌نفسمون رو تهدید کنن⚠️

ذهن اون‌ها رو به چشم خطر نگاه می‌کنه!
و نتیجه؟!!!
شروع می‌کنه به بهونه آوردن… کش دادن… پرت کردن حواس...
برای همینه که:

دختری که می‌خواد مقاله بنویسه، یهو می‌بینی داره تم دسکتاپ عوض می‌کنه!

مادری که تصمیم گرفته کتاب بخونه، یهو یادش می‌افته که لباس‌ها رو باید تا کنه!

🧠ذهنشون نمی‌گه: «این کار مهم نیست»
فقط می‌گه: «الان یکم زیادی سخته… بزن بریم یک جای امن‌تر.»
ولی یک سؤال مهم‌تر:
📍 اگه همیشه بذاریم ذهن ما تصمیم بگیره، تا کی قراره فرار کنیم؟
📍 کی قراره یک بار بگیم: آره، سخته… ولی من انتخابش می‌کنم؟

ذهن ما محافظه‌کاره، ولی دشمنمون نیست.
باید باهاش آشنا شیم.
یادش بدیم که بعضی سختی‌ها خطر نیستن، رشدن.
🟢 اگه دوست داری برای این موضوع یک #تمرین ساده و کاربردی بگیری، فقط کافیه بنویسی:
تمرین 1
و بفرستی برای آیدی ادمین:
@bookzistoadmin
فرصت‌هارو برای شروع از دست نده.✌️
خیلی وقت‌ها ما اهمال‌کار نیستیم…
ما کمال‌گراییم که خودمون رو قایم کردیم.
وقتی انتظار داری کارت از همون لحظه اول بی‌نقص باشه، مغزت از شروع می‌ترسه.✋🏼

راه مقابله؟🤔
اجازه بده شروع کنی، حتی اگه اولش خراب باشه.⚡️
مغز ما به طور طبیعی کارایی رو که احتمال موفقیت کاملش کمه، عقب می‌اندازه.
چون هزینه‌ی روانیِ "شکست عالی نبودن" رو نمی‌خواد تحمل کنه.

شاید لازم نباشه امروز عالی باشی.
شاید فقط لازمه اولین حرکت کوچیکتو انجام بدی.
بریم برای 3 تا راه حل ساده برای عبور از کمال‌گرایی پنهان؟!
🔺 سه قدم برای عبور از کمال‌گرایی پنهان:

۱. معیار موفقیت رو از «عالی بودن» به «شروع کردن» تغییر بده.
۲. کارت رو به کوچک‌ترین بخش ممکن تقسیم کن.
۳. برای «انجام دادن»، نه «بی‌نقص انجام دادن»، خودتو تشویق کن.

🔔 یک یادآوری: اقدام ناقص بهتر از اقدام نکردنه.
تو نیازی به معجزه نداری. فقط یک حرکت کوچیک می‌خوای.👌
حرکت، حتی اگه لرزان باشه، قوی‌تره از موندن و فکر کردن.

شروع کن... کیفیت مسیر، توی حرکت ساخته می‌شه.⚡️
حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.

و حرف هایی هست برای نگفتن،

حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.

و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد...

حرف های بی قرار و طاقت فرسا

که همچون زبانه های بی تاب آتشند.

کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.

اینان در جستجوی مخاطب خویشند.

اگر یافتند آرام می گیرند

و اگر نیافتند ، روح را از درون به آتش می کشند...