دفتری باز کرده بودم که قصهها را کتاب کنم. کتاب کنم و نشرش دهم که یک روز قصهای آمد با قد بلند. موهایش طعم خرما میداد. چشمانش حالت فشرده شدهی شب داشت. راستش آن روز دفتر کوچکم حسابی شلوغ و خاکی بود. آمد و گفت کتابی میخواهد تویش یک عشق واقعی، از آنهایی که جانشان برای همدیگر در میرود داشته باشد.
قصهی محبوب خودم را به او بخشیدم و از آن روز به بعد، هر روز دفترم را گردگیری کردم. خصوصا دم در را. که بیاید.. باز هم بیاید.
دلم داشت توی سرم میزد که چرا نگفتی باز هم به بهانهی کتابهای بعدی و بعدتر برگردد. نگفته بودم. راست میگفت. حالا داشتم عذابش را تحمل میکردم.
دو روز بعد باز هم آمد. کتاب دیگری گرفت. اینبار قبل رفتن لبخند زد. شد قند. میچرخاندم توی چایهای تلخم.
یک هفته بعد، نتوانستم تحمل کنم. رفتم صدایش کردم. گفتم بیا خودمان قصه بسازیم. خوشش آمد...!
الهه برزگر
@bjpub
قصهی محبوب خودم را به او بخشیدم و از آن روز به بعد، هر روز دفترم را گردگیری کردم. خصوصا دم در را. که بیاید.. باز هم بیاید.
دلم داشت توی سرم میزد که چرا نگفتی باز هم به بهانهی کتابهای بعدی و بعدتر برگردد. نگفته بودم. راست میگفت. حالا داشتم عذابش را تحمل میکردم.
دو روز بعد باز هم آمد. کتاب دیگری گرفت. اینبار قبل رفتن لبخند زد. شد قند. میچرخاندم توی چایهای تلخم.
یک هفته بعد، نتوانستم تحمل کنم. رفتم صدایش کردم. گفتم بیا خودمان قصه بسازیم. خوشش آمد...!
الهه برزگر
@bjpub
❤1
امروز که از بقالی برمیگشتیم مرد شیکپوشی از ماشین گرانقیمتش پیاده شد. حاجی هم با دیدنش مدام لقب مهندس مهندس را به ریشش میبست. پسرم که این صحنهها را تماشا کرده بود دستم را کشید و با ذوق گفت میخواهد بعدها درست مثل او آدم مهمی بشود.
نگاهی به چشمانش انداختم و گفتم:«آدمهای مهم همیشهی خدا دکتر و مهندس نمیشوند. آدمهای مهم نجار میشوند و صندلی شکستهات را تعمیر میکنند. پیک میشوند و غذایت را سر موقع به دستت میرسانند. راننده میشوند و از نزدیکترین مسیر تو را سر قرارهای مهمت میبرند. آدمهای مهم سادهاند. کارهایی میکنند که خیلیها نمیتوانند انجامش دهند.»
پسرم لبخندی زد و در فکر فرو رفت.
الهه برزگر
@bjpub
نگاهی به چشمانش انداختم و گفتم:«آدمهای مهم همیشهی خدا دکتر و مهندس نمیشوند. آدمهای مهم نجار میشوند و صندلی شکستهات را تعمیر میکنند. پیک میشوند و غذایت را سر موقع به دستت میرسانند. راننده میشوند و از نزدیکترین مسیر تو را سر قرارهای مهمت میبرند. آدمهای مهم سادهاند. کارهایی میکنند که خیلیها نمیتوانند انجامش دهند.»
پسرم لبخندی زد و در فکر فرو رفت.
الهه برزگر
@bjpub
❤1
هفتهشت سالم که بود، تیغِ کاکتوس کوچولوی حیاط خونهمون تو دستم فرو رفت، گفتم من دیگه از کاکتوس متنفرم.
ده سالم شد کسی که روی دوستی باهاش حساب کرده بودم رفت با اونی که ازش خوشم نمیاومد دوست شد، گفتم من از دوست و رفیق متنفرم.
تو دوازده سیزده سالگی پدربزرگم که خیلی دوسش داشتم عمرشو داد به شما. گفتم من از بابابزرگ متنفرم.
تو پونزدهشونزده سالگی زورمون کردن باید برای نزدیک شدن به خدا مرجع تقلید انتخاب کنیم. خدا که واسطه نمیخواست، میخواست؟گفتم من از خدای شما متنفرم.
تو بیستسالگی خواستم برم کاری که دوست داشتمو انجام بدم.همه گفتن خوب نیست. حسرتشو رو دلمون گذاشتن.گفتم من از همه متنفرم.
تو حوالی سی سالگی تورو دیدم.گفتی نمیمونم. اما این دفعه هیچی نگفتم. باز دوسِت داشتم.
میخوام بگم ما واس خاطر شما بود که سرمونو انداختیم پایین.
الهه برزگر
@bjpub
ده سالم شد کسی که روی دوستی باهاش حساب کرده بودم رفت با اونی که ازش خوشم نمیاومد دوست شد، گفتم من از دوست و رفیق متنفرم.
تو دوازده سیزده سالگی پدربزرگم که خیلی دوسش داشتم عمرشو داد به شما. گفتم من از بابابزرگ متنفرم.
تو پونزدهشونزده سالگی زورمون کردن باید برای نزدیک شدن به خدا مرجع تقلید انتخاب کنیم. خدا که واسطه نمیخواست، میخواست؟گفتم من از خدای شما متنفرم.
تو بیستسالگی خواستم برم کاری که دوست داشتمو انجام بدم.همه گفتن خوب نیست. حسرتشو رو دلمون گذاشتن.گفتم من از همه متنفرم.
تو حوالی سی سالگی تورو دیدم.گفتی نمیمونم. اما این دفعه هیچی نگفتم. باز دوسِت داشتم.
میخوام بگم ما واس خاطر شما بود که سرمونو انداختیم پایین.
الهه برزگر
@bjpub
❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❤1
ادمهای افسرده بیمیل نیستند،
تنها قدرت مقابله با چیزی که از درون درحال بلعیدنشان است را ندارند.
آنها خوب میدانند حسی مثل یک هیولا در تمام بدنشان جا خوش کرده، وجودشان را سنگین نموده و هر لحظه آنها را آمادهی خشم یا گریه کرده ، منتها آنقدر ضعیف شدهاند که نمیتوانند خودشان ، خودشان را
از این منجلاب بیرون بکشند.
آنها بیآنکه بخواهند جهان را از دید هیولای درونشان میبینند
و منِ واقعیشان را نادیده میگیرند. نه اینکه نخواهند،نمیتوانند.
آنها را با خودتان به جشنها، دورهمیها و گشتوگذارهاتان ببرید،
بدون اینکه انتظار داشته باشید مانند یک فرد عادی شاد باشند.
آدمهای افسرده، نیازمند کمکی از بیرون هستند.
کسی که دستشان را به گرمی بفشارد و آنها را از این گودال بیرون بکشد.
الهه برزگر
@bjpub
تنها قدرت مقابله با چیزی که از درون درحال بلعیدنشان است را ندارند.
آنها خوب میدانند حسی مثل یک هیولا در تمام بدنشان جا خوش کرده، وجودشان را سنگین نموده و هر لحظه آنها را آمادهی خشم یا گریه کرده ، منتها آنقدر ضعیف شدهاند که نمیتوانند خودشان ، خودشان را
از این منجلاب بیرون بکشند.
آنها بیآنکه بخواهند جهان را از دید هیولای درونشان میبینند
و منِ واقعیشان را نادیده میگیرند. نه اینکه نخواهند،نمیتوانند.
آنها را با خودتان به جشنها، دورهمیها و گشتوگذارهاتان ببرید،
بدون اینکه انتظار داشته باشید مانند یک فرد عادی شاد باشند.
آدمهای افسرده، نیازمند کمکی از بیرون هستند.
کسی که دستشان را به گرمی بفشارد و آنها را از این گودال بیرون بکشد.
الهه برزگر
@bjpub
❤1
🟠 شرایط پذیرش اثر در انتشارات بتهجقه
🟠پذیرش آثار غیردرسی شامل رمان، داستان، کودک، علمی و... در تمام ژانرها .
🟠ارسال اثر بهصورت فایل پیدیاف
🟠 آثار ویرایش شده و آماده پذیرفته نمیشوند.
🟠 عقد قرارداد بهصورت غیرحضوری انجام میگیرد.
🟠 پرداخت مبالغ میتواند در دو قسط انجام پذیرد.
🟠 انتشارات بتهجقه حق چاپ اثر از چاپ دوم را از خود سلب میکند تا آرامش خاطر نویسندهی باارزش ایرانی را فراهم آورد.
🟠 انتشارات بتهجقه حق ویرایش اثر را دارد. ( زیرا از چاپ اثر ضعیف معذور است).
🟠محدودیتی برای تعداد چاپ وجود ندارد.
جهت ارسال اثر و اطلاعات بیشتر با ما در ارتباط باشید:
@bottejeqqepub
@bjpub
🟠پذیرش آثار غیردرسی شامل رمان، داستان، کودک، علمی و... در تمام ژانرها .
🟠ارسال اثر بهصورت فایل پیدیاف
🟠 آثار ویرایش شده و آماده پذیرفته نمیشوند.
🟠 عقد قرارداد بهصورت غیرحضوری انجام میگیرد.
🟠 پرداخت مبالغ میتواند در دو قسط انجام پذیرد.
🟠 انتشارات بتهجقه حق چاپ اثر از چاپ دوم را از خود سلب میکند تا آرامش خاطر نویسندهی باارزش ایرانی را فراهم آورد.
🟠 انتشارات بتهجقه حق ویرایش اثر را دارد. ( زیرا از چاپ اثر ضعیف معذور است).
🟠محدودیتی برای تعداد چاپ وجود ندارد.
جهت ارسال اثر و اطلاعات بیشتر با ما در ارتباط باشید:
@bottejeqqepub
@bjpub
❤1
گنبدهای نمکی در جنوب غرب زاگرس، ایران
، جنوب
🟢 از این پدیدههای طبیعی میتوان در کتابها در تمام ژانرها استفاده کرد.
#فرهنگ_سرزمینی
@bjpub
، جنوب
🟢 از این پدیدههای طبیعی میتوان در کتابها در تمام ژانرها استفاده کرد.
#فرهنگ_سرزمینی
@bjpub
❤1
ادبیات ژانر
الهه برزگر
انتشارات بتهجقه
قیمت چاپ دوم: ۱۴۰,۰۰۰ تومان
Rating: 5*5
سفارش از طریق دایرکت
@bjpub
الهه برزگر
انتشارات بتهجقه
قیمت چاپ دوم: ۱۴۰,۰۰۰ تومان
Rating: 5*5
سفارش از طریق دایرکت
@bjpub
❤1
قصهترانه
الهه برزگر
انتشارات بتهجقه
جلد سخت
کاغذ بالک
قیمت: ۸۵۰۰۰ تومان
Rating: 5*5
سفارش از طریق دایرکت.
@bjpub
الهه برزگر
انتشارات بتهجقه
جلد سخت
کاغذ بالک
قیمت: ۸۵۰۰۰ تومان
Rating: 5*5
سفارش از طریق دایرکت.
@bjpub
❤1
تاکجا قدمزنون تنهاییامو گز کنم
نمیشه یه کم بیای قشنگیاتو حض کنم؟
تو نیازی، مثل ماه برای شب
تو دوایی، مثل آب میون تب
زندگی اندازهی یه مشته، زودی میگذره
یه روزی شکل یه خواب از سر آدم میپره
وقت دور افتادن از همدیگه نیست!
تو باید بیای که من نازتو یکجا بخرم
با دوتا چشمک ریز دلت رو درجا ببرم
کی میتونه آفتابو خاموش کنه؟
تو اگه قاصدکی، منم نسیمِ جاریام
مثل اسپند، همیشه رو دور بیقراریام
قصه دزدوپری میخوای برات جور بکنم؟
چشمون رقیباتو میخوای برم کور بکنم؟
تو بخوای ابر میشم میبارمت.
دیگه چی بگم یه کم اخماتو وا کنی برام؟
تو بخندی میتونم از این غما بیرون بیام
قربون ناز و ادات دلبرکم.
تو فقط مال منی!
الهه برزگر
@bjpub
نمیشه یه کم بیای قشنگیاتو حض کنم؟
تو نیازی، مثل ماه برای شب
تو دوایی، مثل آب میون تب
زندگی اندازهی یه مشته، زودی میگذره
یه روزی شکل یه خواب از سر آدم میپره
وقت دور افتادن از همدیگه نیست!
تو باید بیای که من نازتو یکجا بخرم
با دوتا چشمک ریز دلت رو درجا ببرم
کی میتونه آفتابو خاموش کنه؟
تو اگه قاصدکی، منم نسیمِ جاریام
مثل اسپند، همیشه رو دور بیقراریام
قصه دزدوپری میخوای برات جور بکنم؟
چشمون رقیباتو میخوای برم کور بکنم؟
تو بخوای ابر میشم میبارمت.
دیگه چی بگم یه کم اخماتو وا کنی برام؟
تو بخندی میتونم از این غما بیرون بیام
قربون ناز و ادات دلبرکم.
تو فقط مال منی!
الهه برزگر
@bjpub
❤1
مسئله اینجاست یک روز تمام کسانی که در حقتان بدی کردند مجازات میشوند.
یکی دیوانه میشود.
یکی آلزایمر میگیرد و خود را فراموش میکند.
یکی رسوای خلق میشود.
یکی اعتبارش به باد میرود.
آن روز مطمئناً شما از دیدن این صحنهها
خوشحال نخواهید بود. اما، به این نتیجه میرسید که تمام بدیها سرنوشت یکسانی خواهند داشت.
الهه برزگر
@bjpub
یکی دیوانه میشود.
یکی آلزایمر میگیرد و خود را فراموش میکند.
یکی رسوای خلق میشود.
یکی اعتبارش به باد میرود.
آن روز مطمئناً شما از دیدن این صحنهها
خوشحال نخواهید بود. اما، به این نتیجه میرسید که تمام بدیها سرنوشت یکسانی خواهند داشت.
الهه برزگر
@bjpub
❤1