وقتی به حرف زدن او با رهگذری ناآشنا نگاه میکرد چشمانش داشت برق میزد. دورتر از او، کنج پیادهرو آرام ایستاده و مبهوت دنیایی بود که همراه خودش اینطرف و آنطرف میبرد. عطر اقاقیای تنش که هرجا پا میگذاشت عیسیگونه زندهات میکرد. نتوانست طاقت بیاورد. جلو رفت و بیواهمه گفت:« حیف نیست شما مال من نباشید، نازنین؟»
الهه برزگر
@bjpub
الهه برزگر
@bjpub
🔥1
به همه احترام نگذارید صرفاً بخاطر اینکه عددِ سنشان از شما بیشتر است. هر کسی را که لایق احترام است، احترام کنید. زیرا در آخر آدمها به اندازهٔ فهمشان با شما رفتار خواهند کرد.
الهه برزگر
@bjpub
الهه برزگر
@bjpub
👍2
Forwarded from کانال هلرشمسی (هلر شمسی)
🗓🌸 سال نوی تبری
در گاهشماری بومی مازندرانیها، امروز دوم مرداد آغاز سال ۱۵۳۶ تبری است، به همین خاطر مردم مازندران رسوم و آئینهایی را برای استقبال از سال نو برگزار میکنند. گاهشماری تبری شامل ۱۲ ماه ۳۰ روزه است که به ترتیب فردینهما، کِرچهما، هرهما، تیرِما، مردالِ ما، شروینهما، میرِما، اونهِما، ارکهما، دِما، وهمنهما و نوروزما نام دارند. ۵ روز باقیمانده سال نیز معمولا ابتدای سال خورشیدی با نام «پیتک» یا «پنجک» جدا از سایر ماهها محاسبه میشود و در سالهای کبیسه که اسفند در تقویم خورشیدی ۳۰ روزه است، پیتک را «شیشک» مینامند.
گاهشماری تبری برگرفته از گاهشماری ساسانی و بر مبنای پادشاهی قباد و حاکمیت کیوس بر تبرستان از ۱۳۳ سال پیش از تقویم هجری شمسی پایهگذاری شده و کماکان برقرار است.
این گاهشماری، قرنهاست که در زندگی بومیان شمال ایران وجود دارد و به کار گرفته میشود. این پیشینه باعث میشود ارزش و اهمیت حفظ و اشاعه آن به عنوان یکی از اجزای فرهنگی زندگی بومیان این منطقه بیشتر از ریشهیابی موجودیت و مبدا آن باشد.
نوروز تبری در مازندران صرفا مراسمی یک روزه نیست بلکه مانند سال نو خورشیدی از چند روز قبل برای آن تدارکاتی دیده میشود. ۲۸ تیر که مصادف با ۲۶ نوروزما در تقویم تبری است یکی از پیشجشنهای نوروز تبری است که در آن مازندرانیها با این باور که پیروزی فریدون بر ضحاک در این روز رقم خورد، همراه خانواده و سایر اهالی به آرامگاهها میروند، غذاها و شیرینیهایی که به مناسبت این روز آماده کردهاند با خود میبرند و خیرات میکنند.
حتی مرسوم است یک وعده غذایی را در کنار آرامگاهها صرف میکنند. ۲۶ عَیدِما برای مازندرانیها آماده شدن به منظور فرارسیدن سال نوی تبری است. پس از برگزاری مراسم ۲۶ عیدما، ۶ روز فرصت میماند تا سال نو تبری آغاز شود و در این ۶ روز معمولا بسیاری از کارهایی که پیش از سال نو خورشیدی و نوروز ایرانی مرسوم هست را انجام میدهند.
تمیزکردن خانه و حیاط، پوشیدن لباس نو، تجدید دیدار با اقوام و پخت غذاهای محلی و شیرینیها از رسومی است که بین مازندرانیها بهویژه در مناطق کوهستانی برای آغاز سال نو مورد توجه قرار داشته است. چند سال است که این کارها باز هم مورد توجه قرار گرفته و سمنهای فعال در حوزه فرهنگ بومی تلاش میکنند این میراث کهن و ارزشمند اجتماعی را با هدف افزایش نشاط جامعه و حفظ داشتههای فرهنگی دوباره ترویج کنند.
🌸 شمه نوسال موارکا
در گاهشماری بومی مازندرانیها، امروز دوم مرداد آغاز سال ۱۵۳۶ تبری است، به همین خاطر مردم مازندران رسوم و آئینهایی را برای استقبال از سال نو برگزار میکنند. گاهشماری تبری شامل ۱۲ ماه ۳۰ روزه است که به ترتیب فردینهما، کِرچهما، هرهما، تیرِما، مردالِ ما، شروینهما، میرِما، اونهِما، ارکهما، دِما، وهمنهما و نوروزما نام دارند. ۵ روز باقیمانده سال نیز معمولا ابتدای سال خورشیدی با نام «پیتک» یا «پنجک» جدا از سایر ماهها محاسبه میشود و در سالهای کبیسه که اسفند در تقویم خورشیدی ۳۰ روزه است، پیتک را «شیشک» مینامند.
گاهشماری تبری برگرفته از گاهشماری ساسانی و بر مبنای پادشاهی قباد و حاکمیت کیوس بر تبرستان از ۱۳۳ سال پیش از تقویم هجری شمسی پایهگذاری شده و کماکان برقرار است.
این گاهشماری، قرنهاست که در زندگی بومیان شمال ایران وجود دارد و به کار گرفته میشود. این پیشینه باعث میشود ارزش و اهمیت حفظ و اشاعه آن به عنوان یکی از اجزای فرهنگی زندگی بومیان این منطقه بیشتر از ریشهیابی موجودیت و مبدا آن باشد.
نوروز تبری در مازندران صرفا مراسمی یک روزه نیست بلکه مانند سال نو خورشیدی از چند روز قبل برای آن تدارکاتی دیده میشود. ۲۸ تیر که مصادف با ۲۶ نوروزما در تقویم تبری است یکی از پیشجشنهای نوروز تبری است که در آن مازندرانیها با این باور که پیروزی فریدون بر ضحاک در این روز رقم خورد، همراه خانواده و سایر اهالی به آرامگاهها میروند، غذاها و شیرینیهایی که به مناسبت این روز آماده کردهاند با خود میبرند و خیرات میکنند.
حتی مرسوم است یک وعده غذایی را در کنار آرامگاهها صرف میکنند. ۲۶ عَیدِما برای مازندرانیها آماده شدن به منظور فرارسیدن سال نوی تبری است. پس از برگزاری مراسم ۲۶ عیدما، ۶ روز فرصت میماند تا سال نو تبری آغاز شود و در این ۶ روز معمولا بسیاری از کارهایی که پیش از سال نو خورشیدی و نوروز ایرانی مرسوم هست را انجام میدهند.
تمیزکردن خانه و حیاط، پوشیدن لباس نو، تجدید دیدار با اقوام و پخت غذاهای محلی و شیرینیها از رسومی است که بین مازندرانیها بهویژه در مناطق کوهستانی برای آغاز سال نو مورد توجه قرار داشته است. چند سال است که این کارها باز هم مورد توجه قرار گرفته و سمنهای فعال در حوزه فرهنگ بومی تلاش میکنند این میراث کهن و ارزشمند اجتماعی را با هدف افزایش نشاط جامعه و حفظ داشتههای فرهنگی دوباره ترویج کنند.
🌸 شمه نوسال موارکا
👍1👏1
از فرط جستن خسته بودم. نمیدانستم چه کنم. زمینوزمان را به آتش کشیدم که اندکی آرامش پیدا کنم، نکردم.
حالا نهاینکه هیچ نیافته باشم نه، تو در دیدرسم نبودی، آرامش را تُف کرده و انداختم دور تا بهانهای داشته باشم به جهت غرزدن. این شد که تلفن را برداشتم و صدایت از پشت سیمهای نامرئی به گوشم رسید. در همان اوقات بود که هوا بوی وانیل گرفت. دلم شکّرشکن شد و لبم به قندِ خنده طعمدار!
تو چهای که انقدر شیرینی!؟
الهه برزگر
@bjpub
حالا نهاینکه هیچ نیافته باشم نه، تو در دیدرسم نبودی، آرامش را تُف کرده و انداختم دور تا بهانهای داشته باشم به جهت غرزدن. این شد که تلفن را برداشتم و صدایت از پشت سیمهای نامرئی به گوشم رسید. در همان اوقات بود که هوا بوی وانیل گرفت. دلم شکّرشکن شد و لبم به قندِ خنده طعمدار!
تو چهای که انقدر شیرینی!؟
الهه برزگر
@bjpub
❤2
با نیمفاصله:
هیچکس از دل هیچکس خبر ندارد.
هیچچیز از هیچکس بعید نیست.
بافاصله:
او شبیه هیچ کسِ دیگری نیست.
شعر آن چیزی است که روی میدهد، وقتی هیچ چیزِ دیگری نمیتواند روی دهد.
#فاصلهگذاری
منبع: موسسه متنوک
@bjpub
هیچکس از دل هیچکس خبر ندارد.
هیچچیز از هیچکس بعید نیست.
بافاصله:
او شبیه هیچ کسِ دیگری نیست.
شعر آن چیزی است که روی میدهد، وقتی هیچ چیزِ دیگری نمیتواند روی دهد.
#فاصلهگذاری
منبع: موسسه متنوک
@bjpub
👍2
نیمکت بیرون قنادی همیشه جای یک نفر بود.
یک نفری که هروقت سروکلهاش پیدا میشد و قصد میکرد استراحتی به پاهایش بدهد آنجا مینشست. قنادباشی هم هیچوقت به آن نیمکت دست نمیزد. میگفت «جای درویشخان است. دست کسی که این نیمکت را جابهجا کند قلم میکنم.»
درویشخان معلوم نبود اهل کجاست. فقط همه میدانستند سالهاست که اینجاست. موها و ریشهایش بلند و سفید بود. کلاً با کسی صنمی نداشت. حتی در حد اینکه از هیکل گندهاش گردوخاکی بلند شود و روی بساط نفری بنشیند. همیشه ساکت بود. آن روز هم آمد. روی نیمکت نشست. تکیهاش را به عصایش که از چوب راش سرخ بود داد. نمیدانم داشتم در بلندای زلفش به دنبال چه میلولیدم که آنطرف خیابان دو نفر دیلاق آشغال توی دهانشان را روی زمین تُف کردند و بیاعتنا به آن رفتند که دو کریهی دیگر به جهان اضافه کنند. درویشخان بلند شد. عصایش را محکم روی زمین کوبید و بلندبلند داد زد:« بعضیها گِلِشان باید از نو خیس بخورد و یکباردیگر زاده شوند. از یکسری دیگر آدم در نمیآید.»
سپس سرش را به این طرف و آنطرف تکان داد و از آنجا رفت.
الهه برزگر
@bjpub
یک نفری که هروقت سروکلهاش پیدا میشد و قصد میکرد استراحتی به پاهایش بدهد آنجا مینشست. قنادباشی هم هیچوقت به آن نیمکت دست نمیزد. میگفت «جای درویشخان است. دست کسی که این نیمکت را جابهجا کند قلم میکنم.»
درویشخان معلوم نبود اهل کجاست. فقط همه میدانستند سالهاست که اینجاست. موها و ریشهایش بلند و سفید بود. کلاً با کسی صنمی نداشت. حتی در حد اینکه از هیکل گندهاش گردوخاکی بلند شود و روی بساط نفری بنشیند. همیشه ساکت بود. آن روز هم آمد. روی نیمکت نشست. تکیهاش را به عصایش که از چوب راش سرخ بود داد. نمیدانم داشتم در بلندای زلفش به دنبال چه میلولیدم که آنطرف خیابان دو نفر دیلاق آشغال توی دهانشان را روی زمین تُف کردند و بیاعتنا به آن رفتند که دو کریهی دیگر به جهان اضافه کنند. درویشخان بلند شد. عصایش را محکم روی زمین کوبید و بلندبلند داد زد:« بعضیها گِلِشان باید از نو خیس بخورد و یکباردیگر زاده شوند. از یکسری دیگر آدم در نمیآید.»
سپس سرش را به این طرف و آنطرف تکان داد و از آنجا رفت.
الهه برزگر
@bjpub
👏2
👍1
تا وقتی کتابهای تاریخ مملکتی را نخواندهای
راجعبه آن سرزمین اظهارنظر نکن؛ به شرط آنکه
بخواهی حماقت خود را ثابت کنی.
الهه برزگر
@bjpub
راجعبه آن سرزمین اظهارنظر نکن؛ به شرط آنکه
بخواهی حماقت خود را ثابت کنی.
الهه برزگر
@bjpub
👌1
نه حالا به سال یکهزاروسیصدوچند است
نه اینجا همان شهر قدیم! وقت تعلل نیست.
میخواهند ما را از عشق بترسانند. میگویند
زمینگیر میشوید، دق میکنید؛ که خفهخون
بگیریم.
دستت را به من بده! بیا نشانشان بدهیم
عشق مقصد نیست. عشق سوختیست که
ما را به مقصد میرساند.
الهه برزگر
@bjpub
نه اینجا همان شهر قدیم! وقت تعلل نیست.
میخواهند ما را از عشق بترسانند. میگویند
زمینگیر میشوید، دق میکنید؛ که خفهخون
بگیریم.
دستت را به من بده! بیا نشانشان بدهیم
عشق مقصد نیست. عشق سوختیست که
ما را به مقصد میرساند.
الهه برزگر
@bjpub
❤2
👏1