کلینیک تخصصی روانشناسی بینش نوین
3.51K subscribers
4.37K photos
603 videos
167 files
3.76K links
https://zil.ink/bineshnovin1383
🌐 www.bineshnovin.com
☎️ 021-22915385-6
📍Iran,Tehran,SHariati,Zafar,Sabr
کلينيک روانشناسی و مشاوره بینش نوین
Download Telegram
◼️ما معمولا برای اهمال کاری خودمان، خودمان را سرزنش می‌کنیم و احتمالا تصور می‌کنیم که به علت تنبلی، کارهایمان را به تعویق می اندازیم. ما فکر می‌کنیم که وظایفمان را درست انجام نمی‌دهیم، چون در اصل، لذت جو، تنبل و در زیر همه اینها مطمئنا آدم بدی هستیم. اما، حقیقت پیچیده‌تر از اینها است. علت اهمال‌کاری ما، بیشتر از اینکه تنبلی باشد، ترس‌های ما است. آنچه ما تنبلی می‌نامیم، در حقیقت، نشانه و پیامد اضطراب است.

◼️اگر دقت کرده باشید، به طور عجیبی، انجام دادن کارهایی که آنقدرها هم مهم و ضروری نیستند، به نظرمان ساده‌تر می‌آید. عدم اهمیت آنها، به ما کمک می‌کند که راحت‌تر و خلاقانه تر به آنها بپردازیم. به نظر می‌رسد ما آنها را خیلی سریع انجام می‌دهیم و حتی احساس نمی‌کنیم، مشغول کار کردن بوده‌ایم؛ این به بازی کردن نزدیکتر است.

◼️اما چیزهایی که واقعا مهم هستند، و ما باید آنها را انجام دهیم، چون احتمالا زندگی ما به آن وابسته است، به قدری ما را به وحشت می اندازند که منفعل می‌شویم. ما آنقدر از شکست خوردن می‌ترسیم، که حتی شروع نمی‌کنیم. شاید ناخودآگاه فکر می‌کنیم، اگر این کار را شروع نکنم، حداقل در معرض مسخره شدن به خاطر بی‌کفایتی یا بی‌ظرفیتی قرار نمی‌گیرم.

◼️این تحلیل، به این اشاره دارد که چگونه می‌توانیم، کارآمدتر عمل کنیم. ما بهتر است که دائما به خودمان یادآوری نکنیم که چقدر این کار مهم است: ما به اندازه کافی از اهمیت این آگاه هستیم، و همین باعث دردسر شده است. کاری که ما باید انجام دهیم این است که بیشتر به کم اهمیتی نسبی آن در مقیاس بزرگتر توجه کنیم.

◼️اما اگر در آخر، موفق نشویم چه؟ ممکن است اتفاق بیافتد و ما می‌توانیم آن را پشت سر بگذاریم. ما نباید فشار را برای خودمان زیادتر کنیم، بلکه باید تلاش کنیم که کارمان را از یک کار وحشتناک اجباری به تنها چیزی که می‌دانیم چطور با آن پرانرژی و در آرامش کنار بیاییم، تبدیل کنیم: یعنی به یک بازی.

◼️اگر کمتر به عواقب ناخوشایند احتمالی فکر کنیم، می‌توانیم آزادانه تر همه انرژی و تواناییمان را صرف انجام کارمان کنیم.

🖊ترجمه و اقتباس از سمیرا شمس📎https://www.theschooloflife.com/thebookoflife/natureandcausesofprocrastination/

@binesh_novin
#یک_فنجان_تفکر ☕️

اطرافیان نگران و ناراحت را رها کنید و یا حداقل کَر شوید !

برخی از آدم ها هستند به محض این که به شما می رسند خبرهای بد را به شما می دهند. یعنی تخصص آنها همین است.

حالا این خبر بد راجع به جهان است یا راجع به خودش یا در رابطه با شما است و همیشه با این موضوع شروع می کند. در نتیجه چنین آدم هایی را رها کنید ، این آدم ها شما را از پا در می آورند !
برای این که زندگی ارزشش را ندارد که صبح تا غروب بخواهید دفاع کنید یا حمله کنید یا جواب و توضیح بدهید !

به هر حال هر کسی زندگی خودش را دارد. زندگی من، زندگی تو نیست که من باید مطابق میل تو عمل کنم و حرف بزنم و این کار یا آن کار را بکنم. هر کسی برای خودش زندگی می کند!

مهم این است وقتی که ما هر دو داریم از این مسیر می رویم، می توانیم در اتوبوس با هم باشیم، ولی اگر شما از این طرف و من از آن طرف و از دو سمت متفاوت هستیم ، قرار نیست، انتظار داشته باشیم که ما با هم باشیم!

@binesh_novin
‍ مسلماً هیچ‌کس نمی‌تواند بداند که دنیا چیست، هیچ‌کس هم نمی‌تواند بداند که خودش چیست، پس بهتر است بگوییم: «بهترین شناخت ممکن».

تصویر دنیا هر لحظه می‌تواند تغییر کند چنانکه اندیشه‌ی ما از خودمان تغییر می‌کند. هر کشف تازه‌ای هر اندیشه‌ی نوینی می‌تواند به دنیا چهره‌ی تازه‌ای بدهد. دنیا چهره عوض می‌کند -زمان عوض می‌شود و به همراه آن ما نیز- این دنیا را نمی‌توان دریافت مگر به صورتِ تصویری ذهنی در درون خویش و وقتی تصویر تغییر می‌کند تصمیم‌گیری همیشه آسان نیست. نمی‌توان به آسانی گفت آن چه تغییر کرده است دنیاست، مائیم، یا هر دو. انسانِ متفکر به موازات شناخت تصویری از دنیا، خود نیز دگرگون می‌شود.

انسانی که ابر و باد و مه خورشید و فلک برای او درکارند متفاوت با انسانی‌ست که زمین را یکی از اقمار خورشید تلقی می‌کند. به عبارت دیگر بی‌تفاوت نیست کسی که نوعی جهان‌بینی داشته باشد با کسی که نداشته باشد، حال جهان بینی او هر چه می‌خواهد باشد. چون ما از طریق یک جهان‌بینی نه تنها تصویری از دنیا به وجود می‌آوریم، بلکه دگرگونی تصویر این دنیا، ما را نیز به یکباره دگرگون می‌کند.

بدون داشتن نوعی جهان‌بینی حدااکثر رفتاری ناخودآگاه داریم.

- کارل گوستاو یونگ
🔗 @binesh_novin
🍁🍁🍁پنج شاخه از روانشناسی دین وجود دارد که اگر در زندگی خودمان نیز مداقه کنیم می‌توانیم ظهور این پنج شاخه روانشناسی را ببینیم؛ به عبارتی با پنج نوع زندگی مواجه هستیم :

🌲نوع اول زندگی، زندگی «متدیانه» است که در آن سنجه سخن گفتن خدا با کسی است که می‌تواند تجربه دینی انسان‌ باشد.

🌲 زندگی نوع دوم، «عارفانه» نام دارد. در این نوع زندگی، تجربه شخص دیگری مدنظر نیست، بلکه، در این نوع تجربه «خود فرد» مدنظر است.

🌲 زندگی سوم که می‌توانم به آن اشاره کنم، زندگی «فیلسوفانه» است که در آن افراد براساس معیار درونی زندگی می‌کنند که این معیار درونی با واقعیت‌های ظاهری منطبق نیست، زیرا زندگی براساس استدلال‌های خود انسان پیش می‌رود.

🌲 نوع چهارم ،زندگی «اخلاقی» است. اگر چه این نوع زندگی هم‌پوشی‌هایی با سایر انواع زندگی‌ها دارد، اما اساسا با آنها متفاوت است؛ به عبارتی دارای شهود دکارتی است.

🌲 زندگی پنجم «زیبایی‌‌شناسانه» است. مبنای افراد در این نوع زندگی، براساس لذت و لذت‌جویی است.
🔗 @binesh_novin
می‌دانیم که مصیبت‌ها را اگر در اشتراک با دیگران تحمل کنیم، آسان‌تر می‌شوند؛ ظاهرا انسان‌ها بی‌حوصلگی و دلتنگی را نیز در شمار مصیبت‌ها می‌دانند و از اینرو دور هم جمع می‌شوند تا مشتركا دلتنگ باشند.

همانطور که عشق به زندگی، در اساس، ترس از مرگ است؛ انگیزه‌ی آدمیان برای معاشرت نیز در اصل، انگیزه‌ای مستقیم نیست و از عشق به دیگران بهره نمی‌گیرد، بلکه ترس از تنهایی است.

#در_باب_حکمت_زندگی
#آرتور_شوپنهاور


🔻
🔗 @binesh_novin
🗒 جنگ! موضوعی که این روزها ترس از آن بیش از هر زمان بر سر ما سایه افکنده! جنگ آدم‌ها را از این رو به آن رو می‌کند، آنها را تبدیل به سربازانی تشنه به خون می‌کند، سربازانی که فراتر از نیروی منطق، ماشه را می‌کشند. فیلم غلاف تمام فلزی، فیلمی ضدجنگ است که چهره زشت جنگ و ظرفیت خشونت در انسان‌ها را به تصویر می‌کشد، آنچه که فروید از آن به عنوان غریزه مرگ یاد کرده است.

🗒 فیلم از کمپ آموزشی گروهبان هارتمن آغاز می‌شود، جایی که سربازان مورد توهین و تحقیر گروهبان قرار می‌گیرند. هارتمن می‌خواهد از طریق القای ترس، کاری کند تا سربازان دستورات او را اجرا کنند. این فیلم به تحول روانی و هیجانی سربازان در طول جنگ، رابطه بین سربازان و نگرش آنها به جنگ می‌پردازد.

🗒 سربازان در میدان جنگ بی‌رحمی آموخته خود در دوران آموزش را به کار می‌برند. آنها با خون‌سردی و حتی اشتیاق افراد بی‌گناه را می‌کشند و از آن به عنوان دستاورد خود یاد می‌کنند. آنها جنازه‌ها را به عنوان نشانی از قدرتمندی خود به سخره می‌گیرند و در کنار آنها در برابر دوربین لبخند می‌زنند. مردی که در هلیکوپتر مسلسل خود را به سمت کشاورزان بی‌گناه نشانه می‌گیرد، با شعف و شوخی از جوکر می‌خواهد داستان کشتار او را در روزنامه‌ها بنویسد. و این در حالی است که همراه جوکر از این حجم از بی‌رحمی دچار تهوع گشته است. او به جای بیان کلامی انزجار خود، حال بد خود را از طریق بدن و حالت تهوع نشان می‌دهد. (Superego dissolved)

پیشنهاد و تحلیل فیلم از پریا نقی‌زاده و پدرام محسنیان
@binesh_novin
🔳اعتیاد به فضای مجازی

امروزه با گسترش روزافزون فضای مجازی، وابستگی به آن بویژه در بین نوجوانان و جوانان رو به افزایش است. 2/1 تا 4% نوجوانان به اینترنت اعتیاد دارند و تا 20 ساعت در روز آنلاین هستند و 7/12% نوجوانان شدیدا در معرض خطر وابستگی هستند و بسیاری از آنها با ابژه‌های مجازی، بیشتر از انسان‌های واقعی وقت می‌گذرانند.

دنیای مجازی طبق اندیشه های ژیژک آنقدرها هم جدید نیست؛ درحقیقت ما همیشه در آن زندگی کرده‌ایم اما بدون کمک تکنولوژی. اما حالا با خلق فضای مجازی تغییری اتفاق افتاده است. در فضای مجازی، گذار بین دنیای خیال و واقعیت می‌تواند مبهم شود. مثلا برخی از ادراکات در دنیای واقعی می‎تواند بلافاصله به تصاویر، صداها یا موقعیت‌هایی در دنیای مجازی مرتبط شوند. در دنیای مجازی، فضا و زمان دگرگون می‌شوند. اگر در بازی بمیرید زندگی جدیدی را آغاز می‌کنید؛ اگر اشتباه کنید می‌توانید در زمان به عقب رفته و به نقطه‎ای بازگردید که همه چیز بهتر بوده است.

در حقیقت، ابژه‌های موجود در دنیای مجازی می‌توانند یک واکنش هیجانی در فرد برانگیزند، و حسی از ارتباط در وی ایجاد کنند. این ابژه‌های مصنوعی توسط فرد درونی می‌شوند و این سوال که آیا آنها واقعا می‌فهمند و احساس می‌کنند، سرکوب می‌شود و با احساس فزاینده دلبستگی جایگزین می‌شود. ما ابژه‎هایی خلق می‌کنیم که آنها را به صورت یک دیگری تجربه می‌کنیم که نیاز تحولی ما به رابطه را برآورده می‎سازند. این ابژه‌های خیالی می‌توانند ارزش زیادی در ذهن فرد پیدا کنند. درواقع برای بسیاری از افراد، بویژه کودکان و نوجوانان، ابژه‌های خیالی می‌توانند برخی از جنبه‌های ابژه‌های اولیه را شبیه‎سازی کنند و حتی جای آنها را بگیرند.

پس جای تعجب ندارد که افرادی که در دنیای واقعی روابط بقدر کافی ارضاکننده‌ ندارند، به دنیای خیال روی آورند و ازآنجاکه ابژه‌های خیالی هر زمان که فرد اراده کند بلافاصله در اختیارش هستند، فرد مجبور به تحمل اضطراب ناشی از جدایی آنها نیست. این ابژه‌های کاملا تحت کنترل حسی از ثبات به فرد می‌دهند که شاید در دنیای واقعی از آن محروم باشد. اما مشکل اصلی وقتی بوجود می‌آید که فرد از فضای مجازی خارج می‌شود و اضطراب ناشی از در دسترس نبودن ابژه‌هایش دوباره به وی هجوم می‌آورد و فرد برای فرار از این اضطراب دوباره به فضای مجازی برمی‌گردد و هر بار بیشتر در آن غرق می‌شود و این درنهایت به وابستگی می‎انجامد.

🖊یادداشتی از سمیرا شمس
@binesh_novin
برای اینکه هیوگه به زندگی شما وارد شود، باید چند اصل را رعایت کنید که در کتاب‌های این فرهنگ هم به آنها اشاره شده و اجزای تشکیل دهنده هیوگه هستند:

🕯شمع:

یکی از مهم‌ترین اجزاء زندگی به سبک زندگی اسکاندیناوی ها، شمع است!
برای شروع زندگی هیوگه‌ای، همین امروز تعداد زیادی شمع بخرید.
اصلا لازم نیست شمع‌های گران قیمت بخرید. بهتر است شمع‌هایتان از ساده‌ترین نوع ممکن و تک‌رنگ باشند. فقط اگر به بو یا دود شمع حساسیت دارید، نوع بدون دود و بویش را تهیه کنید و آنها را در جای جای منزل تان قرار دهید و روشن کنید.
------------------------------
📖کتاب و مجله:

مردم اسکاندیناوی اهل مطالعه زیادی هستند و کتاب‌ها و مجلاتشان را با خود به رختخواب می‌برند و به‌جای استفاده از گوشی، در آرامش و سکوت آخر شب به مطالعه کتاب می‌پردازند. کتاب‌های موردعلاقتان را تهیه کنید و جایگزین استفاده بی رویه از شبکه‌های اجتماعی نمایید.
------------------------------
☕️نوشیدنی گرم:

نوشیدنی‌های گرم جزء لاینفک هیوگه است. اگر دوست دارید به سبک اسکاندیناوی ها زندگی کنید، لیوان ها و ماگ‌های رنگی و بزرگ و دوست داشتنی تهیه کنید و هر وقت احساس خستگی کردید یا بی‌حوصله بودید، خودتان را به یک نوشیدنی گرم دعوت کنید: هر چیزی که دوست دارید؛ چای، قهوه، شیرکاکائو، دمنوش و...
------------------------------
📵تکنولوژی ممنوع:

استفاده از اینترنت و تکنولوژی تنها مختص روز است. اسکاندیناوی ها از سر شب، کامپیوتر و گوشی‌هایشان را خاموش می‌کنند و به کارهای دیگری می‌پردازند. دوری از تکنولوژی و بجای آن کتاب خواندن یا حضور در جمع، از مهم‌ترین اجزای هیوگه است.
------------------------------
🧦لباس‌های گرم و نرم:

در کشورهای شمال اروپا بیشتر وقت‌ها هوا سرد است. لباس‌های بزرگ‌تر از سایز؛ پشمی، نرم و راحت برای یک زندگی هیوگه‌ای مورد نیاز هستند. مخصوصا جوراب‌های بلند و پشمی بامزه که می‌توانید از بعضی مغازه‌ها تهیه کنید. البته در فصل‌های گرم سال نیز می‌توانید لباس‌های خنک نخی و رنگ‌های شاد را استفاده کنید و از پوشیدن لباس‌های تنگ و الیاف مصنوعی پرهیز کنید.
------------------------------
🎉مهمانی:

برخلاف تصور ما، اروپایی‌ها خیلی هم سرد و ماشینی نیستند. همین سبک زندگی باعث شده که مردم شادی داشته باشند. اسکاندیناوی ها خیلی اهل تفریحات در فضای مجازی نیستند و به‌جای آن در مهمانی های واقعی شرکت می‌کنند.
آنها حداقل هر ماه یک قابلمه پارتی برگزار می‌کنند که هر کس با غذای خودش در مهمانی حاضر شود یا آخر هفته‌هایشان را کنار یکدیگر به مهمانی می‌گذرانند. «بازی کردن» یکی از پایه‌های مهمانی اسکاندیناوی هاست.
------------------------------
🎁به خودتان جایزه بدهید:

در این سبک زندگی، نباید حتما کوه جابه‌جا کنید تا برای خودتان جایزه بخرید. هر از گاهی چیزی که دوست دارید را برای خودتان بخرید. حتی اگر یک شکلات است. یا هر چند ماه یکبار؛ یک روز تا شب هیچ کاری نکنید و صرفا زیر پتو بمانید و لذت ببرید.
------------------------------
💼کار فقط در محیط کار:

اسکاندیناوی ها هفته‌ای ۳۵-۳۳ ساعت کار می‌کنند (البته کار مفید). ولی بعد از خروج از محل کار، به زندگی عادی برمی‌گردند و به مسائل کاری حتی فکر هم نمی‌کنند.
------------------------------
🍃کاهش سرعت:

اگر از سبک زندکی هیوگه خوشتان آمده، قبل از همه اینها باید یاد بگیرید عجله را کنار بگذارید. اگر به شمال اروپا سفر کرده باشید، حتما متوجه سرعت کم مردم شده‌اید. با کم کردن سرعت زندگی، کم کم می‌آموزید به هر لحظه به چشم یک موهبت نگاه کنید. یادتان باشد ما وظیفه داریم از هر لحظه زندگیمان لذت ببریم، در غیر این صورت این نعمت بزرگ را حیف و میل کرده‌ایم.

👤رسول سادات
#یک_فنجان_تفکر ☕️

🔵 فرزندان ما ناجی مانیستند:

اغلب مي پنداريم فرزندی که خیلی به والدینش توجه دارد فرزندی نمونه و وفادار است ولی چنین نیست، واقعیت این است که وقتی فرزندی همیشه نگران شماست یعنی خودش یک آسیب دیدهٔ واقعی است که مسئول آسیبش شمایید!
یک والد خوب والدی است که ذهن فرزندش از او آسوده باشد و به فرزند توانایی و قدرت آسوده فاصله گرفتنِ را بدهد. وقتی فرزندتان از شما دور نمیشود وقتی همیشه نگران شماست وقتی تمام برنامه هایش را با شما تنظیم میکند نه نشانه وفاداری او بلکه نشانه آسیب خوردگی اوست. توجه کنید وقتی مرتب با فرزندتان صحبت میکنید و در گفتگوها گوشزد میکنید که در این زندگی، چقدر سختی و عذاب کشیده اید چقدر رنج دیده اید و در واقع مرتب به فرزندتان القا میکنید که من قربانی این زندگی هستم و تو تنها چشم امید و ناجی من هستی. حالا او خودش را نجات دهنده شما تصور میکند و هیچ لحظه ای را برای نجات شما از دست نمیدهد، غافل از اینکه خودش تمام زندگیش را با نگرانی برای شما از دست میدهد. در قبال رسیدگی و عشقی که به فرزندانمان میدهیم آنها را مدیون و بدهکار و ناامن نکنیم، به آنها کمک کنیم زندگی های مستقل و ذهن های آرام داشته باشند.
فرزندان ما ناجیان ما نیستند.
🔻جبران خليل جبران در كتاب پيامبر ميگويد: "فرزندان شما به حقيقت فرزندان شما نيستند؛ آنها دختران و پسران زندگي اند در سوداي خويش آنها از كوچه وجود شما گذر مي كنند اما از شما نيستند، اگرچه با شمايند، به شما تعلق ندارند. عشق خود را بر آنها نثار كنيد، اما انديشه هايتان را براي خود نگه داريد. زيرا آنها را نيز براي خود انديشه اي ديگر است. جسم آنها را در خانهٔ خود مسكن دهيد اما روح آنان را آزاد گذاريد زيرا روح آنان در خانهٔ فردا زيست خواهد كرد كه شما حتي در رويا نمي توانيد به ديدار آن فردا برويد، ممكن است تلاش كنيد كه شبيه آنها باشيد اما مكوشيد كه آنان را مانند خود بار بياوريد زيرا زمان به عقب باز نخواهد گشت و با ديروز درنگ
نکنیم.
@binesh_novin
◾️یکی از علائم اصلی اختلال پرخوری (Binge eating disorder) خوردن مقادیر زیادی غذا در مدت زمان کوتاه، به همراه احساس از دست دادن کنترل است. خیلی از این افراد به علت احساس شرم، تنها غذا می‌خورند و بعد از پرخوری، احساس انزجار، گناه یا غمگینی دارند. در حقیقت، طبق آخرین ویرایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی (DSM-5)، پرخوری و احساسات منفی به یکدیگر مرتبط هستند.

◾️همان‌طور که در یادداشت‌های قبلی اشاره کردیم، تنظیم هیجانی، اصطلاحی عمومی برای توصیف توانایی فرد در مدیریت و پاسخ‌دهی موثر به اتفاقات روزانه است و به فرآیندی اشاره دارد که توسط آن ما بر اینکه چه احساسی داشته باشیم، چه زمان این احساس را داشته باشیم و چگونه آن را تجربه و ابراز کنیم، تاثیر می‌گذاریم.

◾️طبق بسیاری از مدل‌ها، افراد درگیر اختلال خوردن می‌شوند تا هیجانات منفی خود را کاهش دهند، یعنی برای فرار از احساسات منفی به غذا روی می‌آورند. در حقیقت، احتمالا، ناتوانی در کنار آمدن با هیجانات به صورت مناسب، در تداوم اختلال پرخوری تاثیر گذار است. این عدم تحمل هیجانات می‌تواند به همه حالت‌های خلقی شدید، از جمله هیجانات مثبت و شایع‌تر از آن هیجانات منفی (مانند، افسردگی، خشم و اضطراب) برگردد.

◾️در حقیقت، مشکل لزوما به خود هیجانهای منفی مربوط نمی‌شود، بلکه بیشتر به فقدان راهکارهای سازگارانه برای تنظیم هیجانات منفی برمی‌گردد. به نظر می‌رسد که افراد مبتلا به اختلال پرخوری، بیشتر، هیجانات ناخوشایند خود را سرکوب می‌کنند و نشخوار ذهنی بیشتری دارند و از راهکارهای سالم تنظیم هیجان، کمتر استفاده می‌کنند. علاوه بر این، راهکارهای ناسالم تنظیم هیجانی در افراد مبتلا به پرخوری، نه تنها بر خوردن آنها، بلکه بر رفتارهای دیگر آنها نیز تاثیر گذار است. برای مثال، سوء استفاده از مواد و مشکل در کنترل تکانه‌ها معمولا با اختلال پرخوری همراه هستند. اختلال پرخوری و سوء استفاده از مواد، تا حدودی عوامل روانشناختی، عصب شناختی و ژنتیکی مشترک دارند.

🖊ترجمه از سمیرا شمس
@binesh_novin
شاید تا به حال اسم سادیسم و مازوخیسم یا حتی فتیشیسم به گوشتان خورده باشد. این‌‌ها مواردی از پرورژن یا انحراف جنسی هستند. واژۀ پرورت اولین بار در متون مذهبی لاتین و برای افرادی به کار رفت که از دین روی‌‌ گردانده بودند؛ انحراف سپس وارد حوزۀ پزشکی شد و در کنار کاستی، فزونی و توقف، به چهارمین حالت بیماری‌‌ بدل گشت. مثلاً اگر غذا خوردن را به‌‌عنوان کارکرد فیزیکی در نظر بگیریم سه حالت اول به ترتیب بی‌‌اشتهایی، پرخوری، و غذا نخوردن خواهد بود و آن‌‌گاه انحراف در غذا خوردن شامل مواردی مثل خوردن کرم و حشراتی خواهد بود که «معمولاً» در رژیم غذایی انسان جای ندارند.

در رابطه با رفتار جنسی نیز، پرورژن یا پارافیلیا رفتاری را شامل می‌‌شود که «معمولاً» جزو رفتارهای جنسی «معمول» انسان نیست. اما معمول چه و نامعمول چیست؟ به سبب این تعریف نسبی از پرورژن، در برخی دوره‌‌ها شاهد انحراف تلقی کردن رفتارهایی بوده‌‌ایم که شاید امروزه آن‌‌ها را انحراف ندانیم. برای مثال برخی رفتارها مثل خودارضایی زمانی انحراف تلقی می‌‌شدند ولی امروزه چنین دیدگاهی نسبت به آن‌‌ها وجود ندارد. همچنین رفتار جنسی نرمال در یک قبیلۀ افریقایی ممکن است در سایر کشورها انحراف محسوب شود. بنابراین استانداردهای اجتماعی-فرهنگی در زمان‌‌های مختلف می‌‌توانند بر تعریف انحراف تأثیر بگذارند.

به‌‌علاوه، بسیاری از رفتارهای جنسی زمانی انحراف محسوب می‌‌شوند که بیش از حد در زندگی جنسی فرد اهمیت پیدا کنند؛ مثلاً فردی را در نظر بگیرید که ترجیح می‌‌دهد شریک جنسی‌‌اش هنگام سکس لباسی خاص به تن داشته باشد. در حالت عادی این فقط یک علاقۀ پارفیلیک محسوب می‌‌شود و نه اختلال. بااین‌‌حال، درصورتی که این فرد فقط با وجود آن لباس به ارضای جنسی دست یابد، دچار اختلال فتیشیستیک است.

انواع مختلفی از انحراف جنسی وجود دارد که برخی شایع‌‌تر و آشناتر، و برخی نادرتر و عجیب‌‌تر هستند؛ از آزارگری، آزارخواهی، یادگارخواهی، تماشاگری، نمایشگری، مالش‌‌دوستی، مبدل‌‌پوشی و بچه‌‌بازی به عنوان اختلالات شایع‌‌تر گرفته تا هرزه‌‌گویی تلفنی، ادرار و مدفوع‌‌دوستی، حیوان‌‌دوستی، و مرده‌‌دوستی به عنوان اختلالات نادرتر. اما همانطور که در مطلب پیشین پیرامون رفتار جنسی انسان اشاره شد، این رفتارهای انحرافی ریشه در تجارب گذشتۀ ما داشته و هر یک می‌‌توانند پرده از تعارضات درون‌‌روانی ما بردارند؛ آن‌‌ها خود بخشی از شبکۀ پیچیدۀ آسیب‌‌شناسی روانی ما بوده و حتی شاید زنگ خطری برای وجود مشکلات روان‌‌شناختی جدی‌‌تر باشند.

🖊یادداشت از امیرمهدی کتانی
@binesh_novin
◾️رفتار جنسی از کشش تا عمل اشکال مختلفی به خود می‎گیرد. دست کم برای ما انسان‎ها، این اصلی‎ترین غریزه هر چیزی هست جز اصلی! همانطور که آلفرد کینزی پژوهشگر پیشرو در زمینۀ سکس عنوان می‎کند تنها قانون «ثابت» در رفتار جنسی انسان «تغییرپذیری» است. علاقۀ انسان به سکس امری نیست که تصادفاً روی بدهد یا ندهد، بلکه بیشتر یک قاعدۀ ذاتی است؛ بقای گونه به آن بستگی دارد. اگرچه میل جنسی در چرخۀ زندگی انسان، بسته به توقعات و رضایت‎مندی از روابط، دچار اوج و فرود می‎شود، بااین‎حال احتمالات به نفع سکس چیده شده‎اند: به عنوان مسیر دستیابی به پیوندجویی، صمیمیت، لذت، و حتی رشد و بالندگی.

◾️افراد گوناگون به دلایل گوناگون درگیر فعالیت‎های جنسی گوناگون می‎شوند: برای حفظ کارکرد جنسی بدن، برای احساس خواستنی و جذاب بودن، برای اعمال قدرت در روابط زوجی، برای راضی کردن شریک جنسی، برای نزدیک‎تر شدن به شریک عاطفی بالقوه یا محکم‎تر شدن رابطۀ عاطفی، برای کاهش احساس اضطراب، برای احساس زنده بودن و ... که شاید بتوان همۀ آن‎ها را در یک جمله خلاصه کرد: برای ارضای نیازهای بدنی، روانی، و ارتباطی خود. بااین‎حال این نیازها ممکن است بهنجار یا بیمارگونه باشند. ازطرفی پیچیدگی‎های جسمانی و روان‎شناختی سکس ایجاب می‎کند که افراد دیر یا زود در مقطعی از زندگی مشکلاتی را در رابطه با زندگی جنسی خود تجربه کنند.

◾️زندگی جنسی انسان‎ با تعارضات درون‎روانی او درآمیخته است. دنیای جنسی ما شامل رفتارها، ترجیحات، و عادات خاص جنسی؛ انتخاب ابژۀ، فانتزی‎ها و رویاهای جنسی؛ بدکارکردی‌‎ها، انحرافات و اعتیادهای جنسی؛ و سرانجام گرایشات، هویت و نقش‎های جنسی همگی متأثر از تجاربی است که در گذشته با افراد مهم زندگی‎، به‎ویژه والدین، همشیرها و همسالان داشته‎ایم.

◾️ازطرفی سکس و مسائل پیرامون آن بخصوص در جوامع مذهبی‎ مثل جامعۀ ما همواره موضوع ممنوعیت بوده: تابویی جهت پنهان‎ ساختن، اجتناب کردن و واپس راندن، و نه بخش مهمی از زندگی جسمی و روانی انسان جهت تجربه کردن، ابراز نمودن و پرداخته شدن‎. موضوعی که همواره با احساسات متناقضی همراه بوده است: احساس برانگیختگی و لذت و درعین‎حال اضطراب و گناه؛ آنچه فرد تمنا، تمدن ممنوع، و سرانجام روان برای رسیدن به مصالحه سرکوب می‎کند. بااین‎حال می‎دانیم که آن‎چه به ناآگاه‎ رانده می‎شود، همان‎جا نخواهد ماند و به اشکال مختلفی خود را بروز خواهد داد.

🖊یادداشت از امیرمهدی کتانی
@binesh_novin
دومین دوره آموزشی مقدماتی درمان متمرکز بر هیجان( EFT)

مدرسین دوره :
👩‍🏫 دکتر مینا مجتبایی ( تدریس حضوری در کلینیک )

👨‍🏫دکتر همایون ذوالفقاری نیا ( تدریس آنلاین از کانادا)


دومین دوره آنلاین درمان متمرکز بر هیجان( EFT)
شروع دومین دوره مقدماتی آنلاین
اردیبهشت ۹۹

ایدی و شماره های ثبت نام
@psycho388
09210774969
02122223469
@workshopbineshnovin

@Emotionfocusedtherapy
نظر بیل گیتس در مورد ویروس کرونا:
کووید -19 واقعا چه چیزی به ما یاد می دهد؟

من عمیقاً باور دارم که هدفی معنوی در پس هر آنچه اتفاق می‌افتد وجود دارد، چه برداشت ما از آن اتفاق خوب باشد، چه بد.
مایل هستم نظر خود در مورد آنچه ویروس کرونا با ما انجام می دهد را با شما به اشتراک بگذارم:

🔺 این ویروس به ما یادآوری می‌کند که ما همه برابر هستیم، صرف‌نظر از فرهنگ، مذهب، حرفه، وضعیت مالی یا میزان شهرت‌مان. این ویروس با همه ما به طور یکسان برخورد می‌کند، شاید ما هم باید همین کار را انجام دهیم. اگر حرف من را باور نمی‌کنید، از تام هنکس بپرسید.

🔺 به ما یادآوری می‌کند که همه به هم وصل هستیم و آنچه بر یک انسان اثر می گذارد، می تواند بر دیگری نیز اثر بگذارد. به ما یادآوری می‌کند مرزهای نادرستی که تعیین کرده‌ایم، ارزش زیادی ندارند، چرا که این ویروس نیازی به پاسپورت ندارد. این ویروس با قراردادن ما در تنگنا و بحران، کسانی را به ما یادآوری می کند که همیشه تحت ظلم واقع شده‌اند.

🔺 به ما یادآوری می‌کند که سلامت‌مان چه‌قدر با ارزش است و چگونه ما با خوردن غذاهای ناسالم و آب‌هایی آلوده به مواد شیمیایی، همیشه از آن غافل بوده‌ایم. اگر مراقب سلامت خود نباشیم، قطعا بیمار خواهیم شد.

🔺 به ما یادآوری می‌کند که زندگی چه‌قدر کوتاه است و اینکه مهم‌ترین کار هر انسان کمک به دیگران و بخصوص افراد سالخورده و بیمار است. هدف ما خریدن دستمال توالت نیست! 

🔺 به ما یادآوری می‌کند جامعه ما چ‍ه‌قدر ماده‌گرا شده و در هنگام سختی ها آنچه بدان نیاز داریم، نیازهای اولیه مانند آب و غذا و دارو است، نه تجملاتی که گاهی بدون دلیل بر آنها ارزش می گذاریم.

🔺 به ما یادآوری می‌کند خانه و خانواده چه‌قدر اهمیت دارند و چه‌قدر ما از آنها غافل بوده‌ایم. این ویروس ما را به خانه‌هایمان برگردانده تا دوباره بتوانیم وحدت خانواده خود را مستحکم کنیم.

🔺 به ما یادآوری می‌کند که کارِ اصلی ما شغلمان نیست. شغل کاری است که ما انجام می‌دهیم، نه آنچه بخاطر آن به دنیا آمده‌ایم. کارِ اصلی ما مراقبت از یکدیگر است، محافظت از یکدیگر و کمک به یکدیگر.

🔺 به ما یادآوری می‌کند که نفس خود را تحت کنترل داشته‌باشیم. یادآوری می‌کند هرچه‌قدر هم که فکر می‌کنیم بزرگ هستیم، یا دیگران فکر می‌کنند بزرگ هستیم، تنها یک ویروس می تواند دنیای ما را متوقف کند.

🔺 به ما یادآوری می‌کند که قدرتِ اختیار و اراده در دستان ماست. می توانیم انتخاب کنیم که همکاری کرده و به یکدیگر کمک کنیم، ببخشیم، تقسیم کنیم. یا می توانیم انتخاب کنیم خودخواه باشیم، احتکار کنیم، یا فقط از خودمان مراقبت کنیم. قطعاً در سختی‌ها است که هرشخص رنگ واقعی خود را آشکار میکند.

🔺 به ما یادآوری می‌کند که می توانیم صبور باشیم، یا وحشت‌زده شویم. می توانیم درک کنیم که چنین شرایطی بارها و بارها در طول تاریخ اتفاق افتاده و این نیز خواهد گذشت، یا بترسیم و امروز را آخر دنیا بدانیم و درنتیجه بیشتر باعث ضرر شویم تا سود.

🔺 به ما یادآوری می‌کند که این شرایط میتواند یک پایان یا آغازی دوباره باشد. می تواند زمانی برای تامل و درک باشد، برای یادگرفتن از اشتباهات؛ یا میتواند آغاز چرخه‌ای باشد که آنقدر ادامه می‌یابد تا ما نهایتا آنچه که باید را یاد بگیریم.

🔺 به ما یادآوری می‌کند که کره زمین بیمار است. یادآوری می کند باید همانطور که به سرعتِ خالی شدن قفسه های دستمال توالت نگاه می‌کنیم، به میزان جنگل‌زدایی نیز نگاهی داشته باشیم.
ما بیمار هستیم، چرا که خانه‌ی ما بیمار است.

🔺به ما یادآوری می‌کند که بعد از هر سختی، همیشه آسانی‌ست. زندگی یک چرخه است، و این نیز مرحله‌ای در این چرخه ی بزرگ است. نیازی نیست بترسیم، این نیز می گذرد.

◀️ درحالیکه تعداد زیادی کرونا/ کووید -19 را یک فاجعه‌ی بزرگ به‌حساب می‌آورند، من ترجیح می دهم آن را یک اصلاح‌کننده‌ی بزرگ ببینم. چیزی که فرستاده شده تا درس‌هایی که ظاهراً فراموش کرده‌ایم را به ما یادآوری کند و این بستگی به ما دارد که آنها را یاد بگیریم یا نه!
‍ مسلماً هیچ‌کس نمی‌تواند بداند که دنیا چیست، هیچ‌کس هم نمی‌تواند بداند که خودش چیست، پس بهتر است بگوییم: «بهترین شناخت ممکن».

تصویر دنیا هر لحظه می‌تواند تغییر کند چنانکه اندیشه‌ی ما از خودمان تغییر می‌کند. هر کشف تازه‌ای هر اندیشه‌ی نوینی می‌تواند به دنیا چهره‌ی تازه‌ای بدهد. دنیا چهره عوض می‌کند -زمان عوض می‌شود و به همراه آن ما نیز- این دنیا را نمی‌توان دریافت مگر به صورتِ تصویری ذهنی در درون خویش و وقتی تصویر تغییر می‌کند تصمیم‌گیری همیشه آسان نیست. نمی‌توان به آسانی گفت آن چه تغییر کرده است دنیاست، مائیم، یا هر دو. انسانِ متفکر به موازات شناخت تصویری از دنیا، خود نیز دگرگون می‌شود.

انسانی که ابر و باد و مه خورشید و فلک برای او درکارند متفاوت با انسانی‌ست که زمین را یکی از اقمار خورشید تلقی می‌کند. به عبارت دیگر بی‌تفاوت نیست کسی که نوعی جهان‌بینی داشته باشد با کسی که نداشته باشد، حال جهان بینی او هر چه می‌خواهد باشد. چون ما از طریق یک جهان‌بینی نه تنها تصویری از دنیا به وجود می‌آوریم، بلکه دگرگونی تصویر این دنیا، ما را نیز به یکباره دگرگون می‌کند.

بدون داشتن نوعی جهان‌بینی حدااکثر رفتاری ناخودآگاه داریم.

- یونگ
@binesh_novin
💢 باشعور بودن و ذائقه موسیقیایی


📍داشتن شعور و فهم، یک فضیلت است و به هیچ وجه وضعیت اولیه انسانی نیست تا ما انتظار داشته باشیم همه باشعور و فهمیده باشند، چنانکه انتظار داریم همه انسانها قوه غاذیه و شهویه داشته باشند.
فهم و شعور، مانند اشتها به غذا یا میل جنسی نیست که همه انسانها به حکم انسان بودنشان دارا باشند. باید سعی و تلاش کرد تا فهمیده و با شعور شد. یونانیان این سعی و تلاش را "پاییدیا" (παιδεία) می نامیدند.
به تعبیر گادامر: "پاییدیا عبارت است از شکل بخشیدن به هماهنگی درونی روح آدمی، هماهنگی میان آنچه در او شدت و ملایمت دارد. هماهنگی میان آنچه ارادی و فلسفی است."
اگر کسی را بیشعور و نفهم یافتید، بدانید که او از این ناهماهنگی رنج میبرد. و اگر خودتان هم از این ناهماهنگی رنج میبرید، بدانید که شما نیز در زمره همان کسانی هستید که شما را رنج میدهند.
این هماهنگی روح یک ظهور عینی دارد که نامش اخلاق است. هرچند اخلاق را نباید همان پاییدیا دانست، بل پاییدیا اعم از اخلاق است و اخلاق جزیی از ان است.
افلاطون به درستی به نقش مهم موسیقی پی برده بود. او میدانست که موسیقی هارمونی درونی برای انسان به ارمغان می اورد، چندانکه قانون همین وظیفه را در بیرون دارد.
وی در کتاب چهارم جمهوری، نوشته بود:
«گفت: آشفتگی و بی قانونی، در موسیقی آسان رخنه میکند، بی آنکه کسی باخبر شود.
گفتم: علت آن است که آشفتگی در موسیقی به صورت بازی و تفریح نمایان میگردد و هیچ کس گمان نمیکند اثر بدی از آن ناشی شود.
گفت: اثری هم ندارد جز اینکه نخست موسیقی جایگزین میشود و سپس پنهان و بی صدا در اخلاق و رسوم و آداب رخنه میکند. پس از آن تندتر و آشکارتر پیش میرود و در روابط افراد نمایان میگردد و تمام جامعه را مسموم میسازد. از آن پس با کمال گستاخی به قوانین و حتی قانون اساسی روی می آورد و زندگی فردی و اجتماعی را بکلی تباه میسازد.»
اگر نظم درونی (موسیقی) فرو بریزد، نظم بیرونی (قانون) نه تنها کارساز نیست بل به دیکتاتوری منجر میشود. از اینروست که جامعه ای که حکمرانان آن مخالف موسیقی هستند را باید جامعه ای بی اخلاق دانست. در چنین جامعه ای نه تنها نظم موسیقیایی وجود ندارد، بلکه موسیقی و آموزش آن را حرام می دانند ولی چون توان اجرای عینی این نظرگاه را ندارد، تنها به آشوب موسیقیایی بسنده میکند.
پس اگر دنبال فهم و شعور هستید، ذائقه موسیقیایی خود را اصلاح کنید و اینرا به مثابه یک هماهنگی برای روح بدانید. برای فضیلت باید تلاش کرد.

@Binesh_novin