بيدارزنى
4.23K subscribers
5.67K photos
1.27K videos
180 files
4.28K links
«بیدارزنی» رسانه‌ای گروهی از کنشگران حقوق زنان است که در زمینه‌ی ارتقای آگاهی جامعه نسبت به برابری جنسیتی و احقاق حقوق زنان فعالیت می‌کنند.

تماس با ما:
@bidarzanitel
Download Telegram
📌یک گزارش: روزهای کابوس‌وار کرونا



می‌خواهم از خودم بگویم: زنی که روزهای سختی را پشت سر گذاشته؛ زنی میانسال که همسرش به کرونا مبتلا شد و خودش هم سرماخورده و مشکوک به کرونا بود، پرستاری برایش بسیار دشوار اما خوشحال بود که اسکن ریه‌اش سالم است.
آن روزها در شرایطی که حاکمیت، به دلیل راهپیمایی ۲۲بهمن و انتخابات مجلس، در پی پنهان کردن بیماری کرونا بود و حضورش را دیر اعلام کرد، همسرم اوایل اسفند به سفر رفت و در بازگشت مکافات پنهان‌کاری حاکمیت و سفر او را هر دویمان پس دادیم.

یک هفته در تب شدید می‌سوخت ولی ما متوجه‌ی بیماری او نبودیم. وقتی تست‌های ‌خانه‌ی سلامت را پاسخ می‌دادیم، برایمان پیام می‌آمد که به مراکز خانه‌ی سلامت مراجعه کنید اما وقتی تماس می‌گرفتیم آنها بسیار غیر مسئولانه می‌گفتند وقتی تنگی نفس ندارید نیآیید، اینجا آلوده است و مبتلا می‌شوید. معیار تشخیص وزارت بهداشت از کرونا، فقط تب و تنگی نفس بود.
طی یک هفته‌ای که تبش بالا بود تا نیمه شب او را پاشویه می‌کردم، حرارت‌سنج برایش می‌گذاشتم و کمی که تب پایین می‌آمد می‌خوابیدیم. روزبه‌روز نحیف‌تر می‌شد. تمامی آن روزها در کنارش بودم بدون این‌که به ذهنمان خطور کند که با کرونا مواجه شده‌ایم؛ با این ویروس مرگبار.

سرانجام بعد از یک هفته با اصرار من به بیمارستان مراجعه کردیم. اسکن ریه و آزمایش خون انجام دادند. برای انجام دادن کارهای اداریِ بستری در بیمارستان بیش از دو ساعت بین بیماران کرونایی بودم، در حالی که برخی بیماران که همراه نداشتند خدمه پرونده را به صندوق می‌بردند‌. بعد از اعتراضات مکرر من به آن کاغذبازیِ طولانی و گفتن این‌که لحظه به لحظه حالم دارد بدتر می‌شود، کار تمام شد و اجازه‌ی خروج دادند و او با سری افتاده بر شانه، همراه پرستار روی ویلچر از من دور می‌شد، نگاهش می‌کردم، بغضی گلویم را می‌فشرد و باخود فکر می‌‌کردم آیا برمی‌گردد؟

در آن لحظات دیگر قادر به حرکت نبودم، زیرا به اسهال و استفراغ شدید دچار شده بودم. به دستشویی رفتم صدای بالا ‌آوردنم چنان بلند بود که صدای یاحسین خدمتکار را پشت سرم شنیدم، او با مهربانی کیسه‌ای به من داد. با آن حال زار خودم را به اورژانس رساندم: صندوق، دکتر، دستشویی، داروخانه، صندوق، دستشویی، تزریقات و صندوق که همه بیش از دو ساعت طول کشید، توان راه رفتن نداشتم لاک‌پشت بی‌سروصدایی بودم که باید این مراحل را به تنهایی طی می‌کردم.

به خانه که برگشتم با تهوع شدید مجبور بودم تنهایی سرکنم. تا غروب روز بعد، به هم ریختگی معده و روده‌ام برطرف و تب هم به مرور قطع شد، اما سرفه‌ها تا یک ماه کم و بیش باقی ماند. طی این مدت دوستانم مرتب تماس می‌گرفتند و برای کمک به من آماده بودند و همه از شکل منحوس این بیماری می‌گفتند که تنهایی را به بیمار تحمیل می‌کند و کاری از کسی ساخته نیست.

پس از ۶ روز بیم و امید برای مرگ و زندگی، همسرم حالش بهتر شد و به خانه برگشت. پس از بازگشت او، تازه دوران بلند و چند هفته‌ای قرنطینه شروع شد و من به‌رغم بیماری خودم، نه تنها باید از او پرستاری می‌کردم بلکه کاملا هشیار و گوش به زنگ می‌بودم که ویروس راه به بدنی دیگر نبرد، چه خودم و چه کسانی که از سر لطف تا دم در خانه می‌آمدند. بنابراین تمام وجود و توان جسمی و ذهنی‌ام در خدمت مراقبت از او بود در حالی که اگر حکومت شرایطی برای قرنطینه‌ی افراد مرخص شده فراهم می‌کرد می‌توانست از گسترش ویروس و ابتلای دیگران و فرسایش این چنینی خانواده‌های آنان جلوگیری کند. در همان زمان فیلم‌هایی از ایران مال می‌دیدیم که آنجا را برای قرنطینه آماده می‌کردند و حتا علی انصاری، صاحب ایران مال، چندین میلیارد بودجه گرفته است، اما خبری نبود و بیماران به خانه می‌رفتند. بالاخره هم معلوم نشد آن بودجه چه شد و طرح قرنطینه ایران مال به کجا انجامید.
همسر بیمارم باید دو هفته در اتاقی جداگانه قرنطینه می‌شد و فقط برای دستشویی با ماسک از اتاق بیرون می‌آمد. خودش آنجا را ضد عفونی می‌کرد، من هم سریع ماسک می‌زدم و از هم فاصله می‌گرفتیم، اما گاه اعتراف به دلتنگی‌امان برای یکدیگر، لحظاتی خنده بر لبانمان می‌نشاند و امید با هم بودن دوباره را در دلمان زنده نگه می‌داشت.

قرنطینه را سه هفته ادامه دادیم و برای بهبود سریع‌تر او، توصیه‌ی یک پزشک را به کار بستم: روزی دو بار آب لیموترش را در بطری بزرگی با آب ولرم مخلوط می‌کردم تا بنوشد. آب ‌لیمو گرفتن با انگشتان آرتروزی برایم دردناک بود و باید هر بار هم بطری را ضد عفونی می‌کردم. رژیم غذایی او صبح‌ها میوه بود، ناهار غذایی با گوشت و سالاد، عصر هم میوه، شام بدون گوشت بود و هر روز هم گردو و بادام برایش می‌‌شکستم.
به‌دلیل خانه‌نشینی و نداشتن مخارج دیگر، فشار مالی زیادی به ما وارد نشد.

زنان آرزم (آورد رهایی زنان و مردان)
منبع سایت روشنگری

@etehad_bazn
@bidrazani
بيدارزنى
📌یک گزارش: روزهای کابوس‌وار کرونا می‌خواهم از خودم بگویم: زنی که روزهای سختی را پشت سر گذاشته؛ زنی میانسال که همسرش به کرونا مبتلا شد و خودش هم سرماخورده و مشکوک به کرونا بود، پرستاری برایش بسیار دشوار اما خوشحال بود که اسکن ریه‌اش سالم است. آن روزها در…
اما از خواندن این که مشاغل روزمزد یا بیکاران تحت فشار شدید قرار دارند و تهیه‌ی نان هم برایشان دشواراست، دلم به درد می‌آمد. کمبود یا نبود ماسک و مواد ضدعفونی کننده هم مشکل بزرگ مردم بود و اخبار مرگ کادر درمانی، هر روز چشمانم را تَر می‌کرد.

به مدت سه هفته رژیم غذایی بالا را برایش مراعات ‌کردم، درحالی که حالت تهوع خودم دوباره شروع شده بود، و برای پرستاری و مراقبت از او خودم را می‌کشیدم. روزی چند نوبت ظرف شستن و بعد شستشوی سینک با مایع و آب جوش و ضد عفونی آن، همراه با وسواس و ترس، دست‌هایم را زخم و روحم را پریشان و آشفته کرده بود.

در طی این مدت کسی را نمی‌دیدیم. برادر و پسرم و گاه همسایه‌ا‌ی خوب، برای‌مان خرید می‌کردند و پشت در می‌گذاشتند. یکی از معضلاتم زباله‌ها بود که منتظر می‌شدم تا کسی که می‌آید برایم خرید کند، آن‌ها را ببرد.

شب‌ها که کارم تمام می‌شد درِ اتاقم را می‌بستم، ماسک را می‌کندم اول آن را پرت می‌کردم و بعد خودم روی تخت می‌افتادم، اما تا دیروقت بیدار بودم و خیره به تاریکی. فکر می‌کردم به نقش مادریم که با شغلم آمیخته بود و زندگیم که با پخت و پز، شستشو، نظافت و مراقبت از بچه‌ها، رسیدگی به دروس و حضور در انجمن‌های مدرسه‌ سپری شده بود و همراه با نقش همسریم بارسنگین کار بیرون و کارِ خانه را به دوش کشیده بودم.
لحظاتی به این فکر می‌کردم که چرا او از من خواست که پسرمان را همراهش به بیمارستان بفرستم؟ اما من به‌شدت مخالفت کردم و خودم بیش از دو ساعت در بخشی بسیار آلوده کنارش بودم و آیا حتما باید می‌بودم؟ این افکار رنجم می‌داد از یک‌سو چیزی شبیه احساس گناه که باید کنارش می‌بودم و از سوی دیگر چرایی مبتلا شدنم در حالی که نیاز چندانی به حضورم نبود؛ این تناقضات روحی، بی‌خوابم می‌کرد وشعر شاملو پشت پلک‌های بی‌خوابم می‌پیچید:

من درد در رگانم

حسرت در استخوانم

چیزی نظیر آتش

در جانم پیچید.

آن روزها همچون کابوس بودند!


زنان آرزم (آورد رهایی زنان و مردان)

منبع: سایت روشنگری

۱۳خردادماه ١٣٩۹


@etehad_bazn
@bidarzani
📚#معرفی_کتاب

📖 «اگر فرزند دختر دارید»
جامعه‌شناسی و روان‌شناسی شکل‌گیری شخصیت در دخترها


🔶نویسنده‌ی این کتاب، النا جانینی بلوتی از سرآمدان عرصه‌ی تعلیم و تربیت در ایتالیاست که مدیریت «زایشگاه مونته‌سوری» را از آغاز برعهده داشته است. خانم بلوتی علاوه بر تجربه‌ی عملی گسترده، آثار بسیاری منتشر کرده است.
کتاب اگر فرزند دختر دارید معروف‌ترین اثر این مربی بزرگ است که در تأثیر اوضاع و احوال اجتماعی را بر دوران کودکی تشریح می‌کند و نشان می‌دهد که عوامل اجتماعی و به‌ویژه عوامل تربیتی و فرهنگی، چگونه کلیشه‌های تبعیض‌آمیز را در ذهن و رفتار کودکان رواج می‌دهند.

در این کتاب می‌خوانیم:

🔸چرا و چگونه فرزند پسر پسندیده به‌حساب می‌آید و فرزند دختر، ناپسند.

🔸دوران خردسالی و عقاید و رفتارهای متضاد نسبت به پسر و دختر پرداخته می‌شود.

🔸بازی‌ها، اسباب‌بازی‌ها و ادبیات کودکان اختصاص دارد و در تمام این عرصه‌ها به چگونگی تربیت تبعیض‌آمیز و پیامدهای زیان‌بار آن می‌پردازد...

النا جانینی بلوتی
ترجمه‌ی محمدجعفر پوینده
نشرنی

@bidarzani
🟣 ۱۶ دروغی که نباید در آموزش مسائل جنسی به دختران بگویم

نفیسه محمدپور

🔸با اینکه آموزش مسائل جنسی به نوجوانان و جوانان امروزه از اهمیت زیادی برخوردار است و تمرکز و اهمیت آن نسب به گذشته افزایش‌یافته، هنوز تا رسیدن به آموزش صحیح و مطلوب که باعث مصونیت از آسیب‌های احتمالی است فاصله زیادی داریم.
برای مثال در آمریکا که در مسائل آموزش بهداشتی، جنسی و خودمراقبتی پیشرو است به گفته مرکز کنترل بیماری‌ها شکاف‌های عمیقی در این زمینه وجود دارد و تا رسیدن به حد مطلوب بهداشت جسمی و روانی در زمینه سکس راه زیادی در پیش است.


🔗 bidarzani.com/29333
📚 #معرفی_کتاب


‏مجموعه‌ی چهار جلدی "کودکان در دنیای ما" از نشر طوطی مفاهیم مهمی مثل نژادپرستی، جنگ، تبعیض و... را خیلی ساده توضیح می‌دهد و مخاطب را نسبت به این موضوعات حساس می‌کند‌. این روزها که کودکان در معرض اخبار مختلف‌اند، ‎کتاب کودک راهی است برای جواب دادن به سوالات‌شان./مریم محمدخانی

#توییت_خوان


@bidarzani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🟢 به مناسب روز جهانی محیط زیست

این انیمیشن آن‌چه مصرف‌گرایی به روزگار طبیعت و محیط زیست‌مان می‌آورد را روایت می‌کند و به تصویر می‌کشد. این غول زندگی روزمره‌ی ما را هم به تدریج مختل می‌کند و ما را با مشکلات جدی‌تری مواجه می‌سازد.


The Turning Point
Writer, Director and Animator: Steve Cutts
Music: Wantaways (Ken Seto)

ترجمه و زیرنویس از
@RagbaarChannel
@bidarzani
📌تأثیرات پاندمی بر مشاغل زنان کارگر

کیمیا مهدی‌پور


@bidarzani

بهار امسال با همه‌ی بهار‌های زندگی‌مان فرق دارد. از دوره‌ی خودمان حرف می‌زنم. دوره‌ای که به دلیل مناسبات سرمایه‌داری و لیبرال با جهان اطرافمان به تعاملی ناعادلانه رسیده بودیم، طبیعتی که درون یک پاندمی جان از دست داده‌اش را باز میابد. در این میان به زندگی میلیون‌ها کارگری می‌اندیشم که بخشی از این تعاملات شده بودند، اما مانند زیستگاهمان شانس چندانی برای بازیابی خویش ندارند.
کارگرانی از جنس پوست و گوشت و خونی سرخ ولی نه به سرخی خون اربابان. کارگران قاعده هرم سرمایه‌داری مردسالارانه هستند فارغ از جنسیتشان (مرد، زن، …). بنا بر همین مناسبات سلطه‌جویانه، زنان بیشترین فشار را متحمل می‌شوند و فرودست‌ترین اعضای خانواده رنجبران هستند.
از این رو بر اساس روابط دوستانه‌ام  تصمیم گرفتم پای حرف‌های زنان شاغل بنشینم و صدایشان باشم.


🔺النا ناخن‌کار است و ۱۲ سال سابقه کار دارد. بعد از شروع پاندمی خانه‌نشین شده؛ اما او رویای خودش را در سر می‌پروراند. قرار است برای بهبود کارش به دنبال سالن جدید بگردد و ایده‌های جدیدش را اجرا کند. او از کارفرمایش راضی نیست چون بدون هیچ توضیحی حقوقی که باید قبل عید پرداخت می‌شد را روزها پس از موعد مقرر واریز کرده است. او می‌گوید صاحب‌خانه‌شان اصلاً مدارا نکرد و او مجبور شد طلاهایش را برای تأمین مایحتاج زندگی بفروشد.


🔺محبوبه ۱۰ سال است که آموزگار نقاشی است و بیشتر با کودکان کار می‌کند. او یک سال است که گالری خودش را راه انداخته و برایش تبلیغات انجام داده تا هنرجو جذب کند، اما حالا در هنگامه کرونا برای حفظ سلامت خودش و دیگران کلاس‌هایش تعطیل شده و چون نقاشی کاری است که باید کنار هنرجو باشد و تکنیک‌ها را یادش بدهد نمی‌تواند حتی کلاس‌های آنلاین داشته باشد...

#زنان_و_کرونا


🦠 ادامه مطلب را در INSTANT VIEW بخوانید👇🏽


https://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/30102&rhash=3ec4f87be6d7d1
بيدارزنى pinned «📌تأثیرات پاندمی بر مشاغل زنان کارگر کیمیا مهدی‌پور @bidarzani بهار امسال با همه‌ی بهار‌های زندگی‌مان فرق دارد. از دوره‌ی خودمان حرف می‌زنم. دوره‌ای که به دلیل مناسبات سرمایه‌داری و لیبرال با جهان اطرافمان به تعاملی ناعادلانه رسیده بودیم، طبیعتی که درون…»
🎧 قسمت اول پادکست "پشیمان نیستم" کاری از منصوره شجاعی با نام کرونا و مادران صلح در کانال یوتیوپ و تلگرام iranwomen_center منتشر شد.

#پادکست

@bidarzani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✊🏿‏بخشی از قدرت سیاهان در ارتقای خودآیینی سیاهان و خروج از وضعیت مذاکره با قدرت قرار داشت.

✊🏾شعار «سیاه زیبا است» یکی از تجلی‌های این آگاهی است که برای آزادی "هیوی نیوتون" در کنار سرود "الان وقت انقلابه" خوانده می‌شود.

✊🏽‏در اینجا بخش‌هایی از مستند کوتاهی به نام «پلنگ‌های سیاه» (۱۹۶۸) ساخته‌ی انیس واردا را مشاهده می‌کنید. در این فیلم واردا اعتراضات اوکلند در اکتبر ۱۹۶۷ علیه زندانی شدن هیویی نیوتن، از موسسان حزب پلنگ‌های سیاه را به تصویر می‌کشد.

✊🏼‏این فیلم که پیشتر به شکل آنلاین در دسترس بود، در این روزها به دلایلی که در خیابان های آمریکا جاری است از سایت "آرشیو" حذف شده است.




@filmkollektive
@bidarzani
📌در مصاحبه با فاطمه كريمی جامعه‌شناس و مدير شبكه حقوق بشر كردستان: تقليل دادن زن‌كشی به قوميت يا مليت خاص ناديده گرفتن خشونت سيستماتيك است


📍اتنیکی‎ کردن پدیده زن‌‎کشی دو پیامد عمده را درپی دارد. نخست اینکه، برجسته‎ کردن بیشتر زن ‎کشی به بهانه حفظ ناموس در میان این گروهها به خلق ذهنیتی در میان آنها منجر می‎شود که زن ‎کشی را همچون ویژگی ذاتی در خود درونی کنند. برای توجیه چنین روایت ‎هایی عموما به عامل فرهنگ اشاره می‎شود و این پدیده را همچون امری تغییرناپذیر و ذاتی این گروها فرض می‎کنند. متاسفانه حتی در میان برخی فعالان حقوق زن و مدنی مشاهده می‎شود که علاوه بر نادیده ‎گرفتن و یا انکار شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حاکم بر مناطق کردنشین و عرب‎ نشین ایران در وقوع زن‎ کشی، این پدیده به فرهنگ آنها همچون امری ذاتی تقلیل می‎یابد. اتخاذ چنین رویکردهای فرهنگ‎محورانه‎ای ضمن انکار و نادیده‎گرفتن بستر اقتصادی و اجتماعی زمینه ساز زن کشی در میان کوردها و عرب‌‎ها، موجب می‎شود که نه تنها زن‎کشی را همچون خصلتی عمومی در میان خود درونی کنند، بلکه همچنین به این گزاره این فرهنگ ماست و راه برون رفتی وجود ندارد، باور کنند و با توسل به آن زن‎کشی خود را توجیه ‎کنند.

#خشونت_عليه_زنان
#خشونت_سيستماتيك
#قتل_ناموسی
@bidarzani
@Digari_ir
https://bit.ly/2zaj2iU
📢📢📢

📰 #پیشخوان_خبر

🔹دادگاه تجدیدنظر استان تهران، #مجیدمطلب‌زاده و #سیدهادی_کسایی‌زاده مهابادی، دو روزنامه نگار را مجموعا به ۲ سال حبس و جزای نقدی محکوم کرد.



🔹تعداد خانوارهای اجاره‌نشین از سال ۱۳۸۵ تا آخرین برآوردهای مرکز آمار با رشد ۱.۸ برابری به ۷ میلیون و ۲۵۰ هزار خانوار رسیده است؛ افزایش قیمت مسکن، تولید ناکافی مسکن، رشد مهاجرت به شهرها و توان پایین متقاضیان از مهمترین دلایل رشد تعداد خانوارهای اجاره نشین است.


🔹جمعی از کارگران اخراج شده بخش تعمیرات مجتمع کشت و صنعت #هفت_تپه، در مقابل دفتر مدیریت این مجتمع دست به تجمع اعتراضی زدند. این کارگران خواستار بازگشت به کار خود هستند.

🔹مقام‌های قضایی ایران مرخصی #نازنین_زاغری رتکلیف، شهروند ایرانی-بریتانیایی از زندان را تمدید کرده‌اند. محمود بهزادی‌راد، وکیل خانم زاغری رتکلیف، به ایلنا گفته که مرخصی او "خوشبختانه مجدداً تمدید شده و با پابند الکترونیکی در مرخصی است و باید منتظر بود تا ببینیم چه پیش خواهد آمد".



🔹دولت ورود به بحث مستمری بازنشستگان در شورایعالی کار را نپذیرفته است. علیرغم گذشت نزدیک به سه ماه از سال، هنوز میزان افزایش مستمری بازنشستگان کارگری مشخص نیست.


🔹ماموران شهرداری خانه‌ای در لرستان که یک زن معلول و خانواده‌اش در آن زندگی می‌کردند را تخریب کردند.



🔹 مادر مشهدی که برای دریافت پول از مردم در فضای مجازی، فرزند خود را مورد آزار و اذیت قرار داده و تصاویر آزار و شکنجه این کودک را در صفحه اینستاگرام خود منتشر می‌کرد بازداشت شد. معاون اجتماعی بهزیستی خراسان رضوی: مادر این کودک در دستگاه قضایی وضعیتش رسیدگی شده و با توجه به وثیقه سنگین برقرار شده و عدم تودیع وثیقه، به زندان رفته است.


🔹ده‌ها هزار نفر در سه قاره جهان، مقررات قرنطینه را در اوج یک بیماری همه‌گیر به چالش کشیدند و به #نژادپرستی نه گفتند.
از آمریکا تا بریتانیا و از فرانسه تا استرالیا اجتماعاتی پر تعداد شکل گرفته که نام یک مرد سیاه پوست را فریاد می‌زنند. جرج فلوید!


🔹صدها نفر از مردم لبنان با کاهش محدودیت‌های ناشی از ویروس کرونا در کشور بار دیگر به خیابان‌ها آمدند و اعتراضات خود علیه دولت را از سر گرفتند.

@bidarzani
📌«متعلقه»ای که با همدستی قانون، سر بریده شد

مینو حیدری‌کایدان ( کیامان)


بیدارزنی: در اطلاعیه ترحیم او چنین اطلاع رسانی شده است:
فرزندِ گرامی کربلایی رضا اشرفی، نوۀ گرامیِ فتح اله اشرفی و حسن آقا دشتی، خواهرِ گرامی امیر محمد اشرفی، برادرزادهٔ گرامی بهروز کاظم، اسفندیار ...
براستی او به غیر از همۀ این «تعلق» داشتن به این و آن، به عنوان نوه و خواهر و خواهرزاده و برادرزاده و فرزند و ... که بود، چه بود؟؟
پاسخ: « هیچکس»، هیچ چیز.
او فقط بود تا گفته شود متعلق به کسی است، جزو متعلقات مردانیست که نامهایشان آمده؛ فرزند مردیست که می‌تواند گلویش را بدرد، مردانی که مراسم عزا و یا عروسی‌اش به اعتبارشان برگزار می‌شود.
و این ترکیب فرزند ِ «گرامی»ِ فلانی و نوۀ «گرامیِ» بهمانی، چه سنگین و نامٱنوس است با گلوی بریده‌ای که تعریفش جز به عنوان یک متعلقه یا ناموس چیز دیگری نیست.
شاید اگر گفته می‌شد فرزند رضا اشرفیِ« گرامی»، نوۀ فتح اله اشرفیِ« گرامی» و حسن آقا دشتیِ «گرامی»، خواهر امیر محمد اشرفیِ « گرامی» و بقیه گرامیان به منویات این مردم، ما، من، شما و آنها، همه، نزدیک‌تر بود. هم او که مادری ندارد تا حتی سهمی در این تعلق داشته باشد، خواهری، خاله‌ای، عمه‌ای ... دریغ از نام زنی که شریک این تعلقات باشد؛ هیچ.
همه این هیچ‌انگاری شاید تنها «متعلقات» این زنان باشد.
او تماماً متعلق به همان کسانی است که خودشان از« خود» نام برده‌اند وگرنه او هیچ کسی نیست، مگر بخشی از تعلقات این آقایان، همه کسانیکه بر فرض اگر بیکار باشند یا معتاد و یا «با ناموس»، حق داشتند متعلقات خود را دور بریزند ولو به شیوه سر بریدن با داس.
آنها اگر حتی بیکار و معتاد و غیره هم نبودند، فقط «با ناموس» بودند، باز هم حق داشتند متعلقات خود را از بین ببرند، نابود کنند، دور بریزند و یا حتی به کسی ببخشند، هر کسی که آنها می‌گویند. آنها در یک همدستی پلید با قانون، همه کاره متعلقاتشان هستند. متعلقاتی که چیزی نیستند جز« تعلق» به آنها، چه در دنیا و چه در آخرت.
قانون درباره این نوع« تعلقات» همین را می گوید، در یک همدستی آشکارا پلید.

#قتل_ناموسی
#زن_کشی

مطلب ارسالی به بیدارزنی


@bidarzani
📌ابتلای زینب جلالیان به ویروس کرونا در زندان قرچک


علی جلالیان، پدر زینب جلالیان در گفت‌وگو با شبکه حقوق بشر کردستان از ابتلای این زندانی سیاسی به ویروس کرونا در زندان قرچک خبر داد. به گفته وی، شب سه‌شنبه ۱۳ خرداد زینب جلالیان به دلیل تنگی‌ نفس شدید به بهداری زندان منتقل شده و پس از معاینه و انجام آزمایش توسط پزشک بیماری او کووید-۱۹ تشخیص داده شده است. با این وجود مسئولان زندان به دستور وزارت اطلاعات از انتقال او به بیمارستان خودداری می‌کنند.

زینب جلالیان روز گذشته در آخرین تماس تلفنی خود با خانواده گفته است که همراه با چند زندانی دیگر مبتلا به ویروس کرونا در اتاقی جدا در بخش قرنطینه زندان نگهداری می‌شود و همچنان تب شدید و تنگی نفس دارد. پزشک بهداری زندان به او گفته است که ویروس ریه‌اش را درگیر کرده است و آنها درصدد کنترل عفونت ریه از طریق دارو هستند.
علی جلالیان ضمن ابراز نگرانی شدید از ابتلای دخترش به ویروس کرونا، خواستار انتقال سریع وی به بیمارستانی خارج از زندان، انجام آزمایش‌های پیشرفته و فراهم آوردن امکانات پزشکی و بهداشتی برای طی دوره درمان و بهبود او شد. وی پیشتر به دنبال انتقال ناگهانی زینب جلالیان از زندان خوی به زندان قرچک در مورد وضعیت نامناسب جسمی دخترش و خطر ابتلای او به ویروس کرونا هشدار داده بود.

زینب جلالیان در تاریخ ۱۰ اردیبهشت امسال به صورت ناگهانی توسط ماموران امنیتی از زندان خوی به زندان قرچک منتقل شد و از آن زمان همچنان در بند قرنطینه این زندان نگهداری می‌شود. هر چند دلیل این انتقال ناگهانی را به وی اعلام نکردند اما پدر این زندانی سیاسی هفته پیش گفته بود، از طریق پیامک مطلع شده که پرونده‌ای برای فرزندش در شعبه ۱۰۱ دادگاه جزایی تهران گشوده شده است. اما وی از دلیل تشکیل پرونده جدید اظهار بی‌اطلاعی کرد.

#زینب_جلالیان
#زنان_زندانی_سیاسی


@bidarzani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺دو زن در حال انجام مکالمه تصویری و صحبت از دستور پخت غذا هستن تا اینکه یکی از آنها با دست علامتی را جلوی دوربین نشان می‌دهد
این نشان خشونت خانگیه
اگر نمی‌تونید حرف بزنید این علامت را به کسی که می‌تونه کمکتون کنه نشون بدید.

🔺این ویدئو کوتاه کانادایی، برای موقعیت‌های پرتنش و خشونت‌زا مثل ایام کرونا ساخته شده است. در این چند ثانیه به زنان آموزش داده می‌شود که چگونه در شرایط "خشونت‌زا" بدون آنکه حرفی بزنند، اطرافیان خود را از موقعیتی که در آن قرار دارند باخبر کنند.

#خشونت_خانگی
#خشونت_علیه_زنان
@bidarzani
🔺ما هم ‌نمی‌توانیم نفس بکشیم!

دنیا جرج فلوید را شناخت. اسمش راشنید. بدون استثنا در همه‌ی کشورها، مردم با دیدن صحنه‌ی دلخراش مرگ او دلشان به درد آمد، خشمگین شدند و به هر شکل ممکن علیه خشونت و سرکوب پلیس آمریکا اعتراض کردند. در همبستگی با این اعتراض، معترضان نه تنها در آمریکا، که در اروپا، کانادا، استرالیا و... هم به خیابان‌ها آمدند، در حالی که بنرهایی با شعارهای زیر با خود حمل می‌کردند:

به‌خاطر سیستمی که بحران، جنگ و نژادپرستی ایجاد می‌کند، فضای نفس کشیدن وجود ندارد!

این ترامپ است، اوباما بود، و در صدر همه، این سرمایه داری جهانی‌ست!

سرمایه‌داری ما را خفه می‌کند!

سرمایه‌داری یعنی من نمی‌توانم نفس بکشم!

سیاه‌پوستان حق زندگی شایسته دارند!

تا عدالتی نباشد، صلحی هم نخواهد بود!

و این‌ها مردم بودند. ٩٩ درصدی‌هایی در یک صف که نفسشان از انواع تبعیض‌ها بند آمده است.

اما در صفی دیگر، ریاکاران بر ثروت و قدرت نشسته، اشک تمساح ریختند و با استفاده از قدرت رسانه‌هایشان قصد موج‌سواری بر جنیش اعتراضی علیه خشونت ساختاری را دارند. نمایش تهوع آور این سرکوبگران و حافظان نظم موجود و همدردی‌شان با جرج فلوید کسی را فریب نمی‌دهد چرا که کاملا آشکار است باز می‌خواهند از این نمد هم کلاهی برای خود بدوزند!

به زعم آنان جرج فلوید نام و نشان دارد، اما جوان‌های خوزستان که در نیزارهای جراحی قتل عام شدند، چه؟ بی‌نام و نشانند؟! کشته شدگان بی‌تدفین‌اند!؟ کشته شدگان آبان هر کدام یک جرج فلوید نبودند؟ کشته شدگان هواپیمای اوکرائینی که عمدا ‌مورد اصابت موشک قرار گرفتند، جرج فلوید نبودند؟ آن زمان که دروغ گفتید و حتی اجازه ندادید مراسم یاد بود بگیرند؟ میلیون‌ها نفر از مردم ایران که نان شب ندارند، به‌جای مسکن چادرنشین شده‌اند، کولبری می‌کنند و به جای نان گلوله نثارشان می‌کنید، جرج فلوید نیستند؟! میلیون‌ها نفری که خطر کرونا را با خطر گرسنگی تاخت زده و شاهد ابتلا و مرگ بیشتر و بیشتر آنها هستیم کم از جرج فلوید دارند؟! کارگران افغانستانی جرج فلوید نبودند که آن‌ها را توی رودخانه انداختید تا خوراک ماهی‌ها شوند؟! رومینا که سلاخی شد و آسیه که با لودر به قتل رسید هم‌سرنوشت « فلویدها» نیستند؟!

ده‌ها نمونه می‌توان برشمرد تا نشان داده شود که مشت گره کرده‌ی ٩٩ در صدی‌ها در همه‌ی جهان و از جمله ایران در همدردی با جرج فلوید یک «نه» تاریخی است که فقط حکومت و پلیس آمریکا را مورد خطاب قرار نمی‌دهد بلکه علیه همه‌ی نمادهای ساختاری‌ای است که تبعیض علیه زنان، مزدبگیران، رنگین پوستان، مهاجران و سایر اقلیت‌ها را در لوای مردسالاری، استثمار و سودمحوری، ناسیونالیسم و نژادپرستی به رسمیت می‌شناسد.این تبعیض‌ها همگی از ملزومات سرمایه‌داری هستند.

جنبش رنگین پوستان و سرکوب ساختارمند آن‌ها به امروز و دیروز محدود نمی‌شود. بارها و بارها خشونت، سرکوب و ترور تنها پاسخ حاکمیت آمریکا به خواسته‌های سیاهپوستانی بوده است که عدالت و برابری را فریاد زده و علیه گتوسازی و «دیگری» قلمداد کردن خود تظاهرات کرده‌اند. این بار هم ترامپ به عنوان راست‌ترین و هارترین جناح سرمایه‌داری در آمریکا، پلیس و نیروهای امنیتی‌اش را به رخ معترضان می‌کشد.

ما همگی درد مشترک داریم

ما درد مشترک داریم. ما هم ٤١ سال است که گلویمان فشرده می‌شود. از فردای انقلاب با فتوای حجاب اجباری، از اعدام‌های دهه‌ی ٦٠، از زمانی که بهترین فرزندان مردم «خس و خاشاک» خوانده و سرکوب شدند، از شلاق خوردن کارگران و حبس معترضان، تا همین دیروز و امروز... اما با گلوی فشرده باز هم آوای مقاومت و رهایی سر می‌دهیم. هم‌سُرایی‌ای چنان بلند که از هم اکنون از هر گوشه‌ی جهان شنیده می‌شود.

زنان آرزم (آورد رهایی زنان و مردان)
۹۹/۳/۱۷
منبع بالاترین


@etehad_bazn
@bidarzani