میگوید: من اولین باره که همچین کاری میکنم، شاخهها رو از قلبش شروع کردم به سوزن زدن.
میگوید: مامانم سرکارگرِ زمین بود و همیشه آرزو داشت که ای کاش کارگر کارخانه بود، این زن خیلی حس مامانم رو داره.
میگوید: میدونم چه چیزی رو میخوام سوزن بزنم. بدون این که سرش رو بالا بیاره، تنها کلمهای میگه و غرقِ سوزن زدن میشه.
میگوید: خیلی نمیدونم چی میشه، هرچی به ذهنم میرسه میدوزم.
میگوید: به چیزی فکر نکردم و از سوزن زدن به آتیشها شروع کردم.
می گوید: من نمیتونم کلمات رو بزرگ بنویسم، خوشخط نیستم، خودت بنویس، چطور باید سوزن بزنم؟ با چه رنگی؟
میگوید: جنگل رو چطوری بنویسم؟ کجای پارچه بنویسم؟
میگوید: چطور باید تکهها را به هم وصل کنم؟
میگوید: صبح روشن از آفتاب تصویر میگیریم.
برای رسیدن به «فردا»، «یک می، روز جهانی کارگر»
جمعی همراه بودند و اینها تجربیاتی است که در مواجهه با فرایندِ انتخاب عکسها و پارچهها و سوزنها و قیچیها و نخها و رنگها شکل گرفتند و به خلقِ اثری جمعی رسید.
* شعرِ روی پارچه، ترجمهی ترانهی «کلمتی حره» است.
#روز_جهانی_کارگر
#اول_ماه_می
@Janngalll
@bidarzani
میگوید: مامانم سرکارگرِ زمین بود و همیشه آرزو داشت که ای کاش کارگر کارخانه بود، این زن خیلی حس مامانم رو داره.
میگوید: میدونم چه چیزی رو میخوام سوزن بزنم. بدون این که سرش رو بالا بیاره، تنها کلمهای میگه و غرقِ سوزن زدن میشه.
میگوید: خیلی نمیدونم چی میشه، هرچی به ذهنم میرسه میدوزم.
میگوید: به چیزی فکر نکردم و از سوزن زدن به آتیشها شروع کردم.
می گوید: من نمیتونم کلمات رو بزرگ بنویسم، خوشخط نیستم، خودت بنویس، چطور باید سوزن بزنم؟ با چه رنگی؟
میگوید: جنگل رو چطوری بنویسم؟ کجای پارچه بنویسم؟
میگوید: چطور باید تکهها را به هم وصل کنم؟
میگوید: صبح روشن از آفتاب تصویر میگیریم.
برای رسیدن به «فردا»، «یک می، روز جهانی کارگر»
جمعی همراه بودند و اینها تجربیاتی است که در مواجهه با فرایندِ انتخاب عکسها و پارچهها و سوزنها و قیچیها و نخها و رنگها شکل گرفتند و به خلقِ اثری جمعی رسید.
* شعرِ روی پارچه، ترجمهی ترانهی «کلمتی حره» است.
#روز_جهانی_کارگر
#اول_ماه_می
@Janngalll
@bidarzani