بيدارزنى
4.25K subscribers
5.68K photos
1.27K videos
180 files
4.28K links
«بیدارزنی» رسانه‌ای گروهی از کنشگران حقوق زنان است که در زمینه‌ی ارتقای آگاهی جامعه نسبت به برابری جنسیتی و احقاق حقوق زنان فعالیت می‌کنند.

تماس با ما:
@bidarzanitel
Download Telegram
Forwarded from نقد
▫️ «نظریه‌ی بازتولید اجتماعی»، بازتولید اجتماعی و تولید خانگی

27 اکتبر 2024

نوشته‌ی: کریستین مونرو
ترجمه‌ی: فرزانه راجی


🔸 نظریه‌ی بازتولید اجتماعی برای این‌که بازتعریفش از بازتولید اجتماعیْ صرفاً به معنای بازتولید نیروی‌کار باشد، بر بینش مرکزی فمینیسم مارکسیستی تأکید نکرده است، یعنی نقش ضروری‌‌ای که تولید خانگی در بازتولید جامعه‌ی سرمایه‌داری ایفا می‌کند. مدلی از تولید سرمایه‌داری ــ که در آن خانوارها، شرکت‌های سرمایه‌داری و دولت به نهاده‌های سایر بخش‌ها در فرآیند تولیدشان برای تداوم وجود خود و نیز کل جامعه‌ی سرمایه‌داری متکی‌اند ــ نشان می‌دهد که لازم است خانوار و تولید خانگی را به پویش تولید و بازتولید در جامعه‌ی سرمایه‌داری گره بزنیم. هیچ بازتولید اجتماعی بدون «بازتولید جامعه‌گانی» وجود ندارد، چرا که تمام تولید و بازتولید در جامعه‌ی سرمایه‌داری با انباشت شکل می‌گیرد. بنابراین، ارتقای رفاه انسان و محیط‌زیست مستلزم تغییر اساسی فرآیندهای تولیدی است که در خانوارها و جاهای دیگر اتفاق می‌افتد، نه صرفاً بازتوزیع هزینه‌ها و منافع آن تولید.

🔸 آورده‌ی مهم تفکر مارکسیستی در پنج دهه‌ی گذشته‌ی این بینش بوده که خانوار نقشی جدایی‌ناپذیر در بازتولید جامعه‌ی طبقاتی ایفا می‌کند. نظریه‌ی بازتولید اجتماعی جنبه‌هایی از پژوهش فمینیسم مارکسیستی را برای نظریه‌پردازیِ مبارزه‌ی طبقاتی در زمان معاصر ما وام می‌گیرد و بر موقعیت طبقه‌ی کارگر و ظرفیت انقلابی افرادِ خارجِ از اقتصادِ «تولیدی» تأکید می‌کند. نظریه‌ی بازتولید اجتماعی باتاچاریا در سال‌های اخیر موضوعی بسیار قابل‌توجه برای عموم و مورد علاقه‌ی دانشگاه بوده است. با این حال، در تعریفِ مجدد «بازتولید اجتماعی» به ‌معنای بازتولید کل جامعه‌ی سرمایه‌داری که فقط به‌معنایِ بازتولید نیروی‌کار است، برداشت باتاچاریا از نظریه‌ی بازتولید اجتماعی دیگر بر رهیافتِ مرکزی فمینیسم مارکسیستی تاکید نمی‌کند ــ یعنی نقش ضروری‌ تولید خانگی در بازتولید جامعه‌ی سرمایه‌داری ــ بنابراین ضرورت بحثِ علمی در مورد معانی چندگانه‌ی «بازتولید» دوباره مطرح می‌شود.

🔸 نظریه‌ی بازتولید اجتماعی باتاچاریا نقدی از توزیع از دیدگاهی فراتاریخی از کار مولد و بازتولیدی ارائه می‌کند. آن‌چه در این‌جا ارائه خواهم کرد، نقد جامعه‌ی سرمایه‌داری از لحاظِ سازمان تولید و بازتولید است. در حالی که باتاچاریا برای کارِ درگیر در تولید و بازتولید ارزش قائل است، من با بسط رهیافت مارکس، که کارگر مولد بودن «بخت و اقبال نیست، بلکه مصیبت است» استدلال می‌کنم که همان مصیبت برای کارگران بازتولیدی نیز صادق است. از این‌جا نتیجه می‌شود که حتی اگر برداشتِ باتاچاریا از نظریه‌ی بازتولید اجتماعی شرحی از بازتولید جامعه‌ی سرمایه‌داری ارائه دهد ــ که او در جاهایی بدون تحلیلِ کامل به آن اشاره می‌کند ــ شرحی خواهد بود سطحی خواهد بود که در آن استثمار و سلطه نسبت به سازمان تولید و بازتولید، و فعالیت‌های مربوط به آن امری فرعی و بیرونی است. مبنای بحث من در این‌جا این دیدگاه است که استثمار و سلطه در سازمان و فرآیندهای تولید و بازتولیدِ سرمایه‌داری ذاتی‌اند، و بنابراین بازتولید جامعه‌ی سرمایه‌داری با حفظ و تداومِ این شکل‌های سازمان‌دهی، بدون توجه به نرخ استثمار یا میزان بازتوزیع پیش می‌رود.

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4mC

#کریستین_مونرو #فرزانه_راجی
#فمینیسم #فمینیسم_مارکسیستی #تولید_خانگی #بازتولید_اجتماعی

👇🏽

🖋@naghd_com
Forwarded from نقد
▫️ بازنگری جنسیت، نژاد و طبقه در مفهوم کار

12 ژانویه 2025

مصاحبه با نانسی فریزر
ترجمه‌ی: فرزانه‌ راجی

🔸 آن‌چه امروز می‌بینیم نشانه‌های زیادی از این است که مردم به دنبال چارچوب‌های یک‌پارچه و ادغام‌شده هستند. آن‌ها می‌خواهند بدانند چگونه می‌توان هم‌کاری یا یک‌پارچگی بیش‌تری بین مبارزه برای عدالتِ باروری، مبارزه علیه خشونت جنسیتی، مبارزه علیه خشونت نژادپرستانه، مبارزه علیه سوزاندن کره‌ی زمین و غیره و غیره را ترویج کرد. ما مقدار زیادی انرژی رهایی‌بخشی داریم، اما این انرژی بسیار پراکنده و متفرق است. و پس از چند دهه که در آن مردم نیاز شدیدی احساس ‌کردند تا به نوعی دیدگاه خود را بدون دخالت بازی‌گران قدرت‌مندتر بیان کنند. و خب ما آن را پشت سر گذاشتیم. بینش‌های زیادی به ما داد، اما ما را در وضعیت پراکندگی قرار داد. من ظهور یا ظهورمجدد فمینیسمِ بازتولید اجتماعی و فمینیسم مارکسیستی در سرمایه‌داری نژادپرستانه، تئوری اکو سوسیالیسم، اکو فمینیسم، یا اینترسکشنالیتی را می‌بینم. این‌ها همه پارادایم‌هایی هستند که به یک‌پارچگی و ادغام علاقه دارند. فکر نمی‌کنم هیچ‌کدام از آن‌ها دقیقاً آن‌طور که هستند کامل باشند، اما انگیزه‌ی ادغام را تأیید می‌کنم.

🔸 کاری که من با مقوله‌ی کار در این سخن‌رانی‌ها و در کتاب جدیدی که این مسئله را توسعه می‌دهد، انجام می‌دهم، کشفِ امکان درکِ عمیق از چگونگیِ اتکای جامعه‌ی سرمایه‌داری بر سه نوع مختلف از نیروی‌کار است. یعنی نیروی‌کار استثمارشده، آن‌چه که ما مارکسیست‌ها معمولاً درباره‌ی طبقه‌ی کارگر به‌عنوان کارگران آزادِ کارخانه‌ها برای تولید کالای سودآور فکر می‌کردیم. این قطعاً یکی از چهره‌های اساسی کارِ سرمایه‌دارانه است. دوم، کار مصادره‌شده یا کار غیرآزاد یا نیمه آزاد است که سرمایه برای آن پرداخت نمی‌کند. هزینه‌ی بازتولید که گویا با استثمار کارگری و کار در آن نوع «طرف غلط خط جدایی نژادی» انجام می‌دهد. خوب. این‌که درباره‌ی خط جهانی جدایی نژادی حرف می‌زنیم که خرج جهان نیمه‌آزاد رادیکال‌شده‌ای را بدهد که سرمایه اساساً می‌دزدد یا با زورْ ارزان‌تر از کار استثمارشده‌ی معمول به‌دست می‌آورد. و سرانجام چیزی که من آن‌را کار خانگی‌شده می‌نامم. فمینیست‌ها از لحاظ تاریخی کار بازتولید اجتماعی را کارِ مراقبتی نامیده‌اند. دست‌کم این سه شکلِ اساسیِ نیروی‌کار وجود دارد و سرمایه‌داری بدون همه‌ی آن‌ها کار نمی‌کند.

🔸 فمینیسم رابطه‌ی بین نیروی‌کار خانگی‌شده و استثمارشده را درک کرد. ما برای مدت طولانی سعی کرده‌ایم آن را نظریه‌پردازی کنیم، و ضد نژادپرست‌ها نیز مدت‌های طولانی به رابطه‌ی بین کار آزاد و غیرآزاد فکر کرده‌اند. من سعی می‌کنم این سه کار را در یک چارچوب کنار هم قرار دهم، فرضیه‌ی من این است که باید ببینیم نظام چگونه به همه این شکل‌های کار نیاز دارد، چگونه آن‌ها از نظر عملکردی در هم تنیده شده‌اند، چگونه با هم کار می‌کنند، حتی اگر جمعیت‌هایی که آن‌ها را انجام می‌دهند بر اساس نژاد و جنسیت و غیره از یک‌دیگر جدا شده‌ باشند. با این وجود، اگر می‌توانستیم ببینیم که این نظام همه‌ی این‌ها را یک‌پارچه می‌کند، می‌توانستیم بفهمیم که این یک نظام اجتماعی واحد است که همه‌ی بی‌عدالتی‌ها، اشکال ظلم، و غیرمنطقی‌هایی را ایجاد می‌کند که از یک سو به کار مراقبتی، از سویی به کار نژادپرستانه و از سوی دیگر به کار به‌اصطلاح هنجاری، کار استثمارگرانه مربوط می‌شود. این دیدگاهی یک‌پارچه است. ایده این است که سرمایه‌داری این‌گونه فهمیده است، و برخی پیوندهای پنهان جنسیت، نژاد و طبقه را آشکار می‌کند. فرضیه‌ی من این است که این سازمان‌دهیِ کار اجتماعی و تقسیماتی که در درونِ بخش‌های مختلف طبقه‌ی کارگر از نژاد، جنسیت و غیره ایجاد می‌کند، نه نشان‌گرِ وجود نظام‌های متعدد، بلکه نظریه‌ای واحد را تشکیل می‌دهند. این نظریه‌ی کلی به ما نشان می‌دهد که چگونه جنسیت، نژاد و طبقه ایجاد می‌شوند. نه تصادفی، بلکه توسط سرمایه‌داری، توسط این شکل از سازمان اجتماعی. این ایده‌ی کلی من است...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4wX

#نانسی_فریزر #فرزانه_راجی
#فمینیسم #فمینیسم_مارکسیستی #کار_سرمایه‌دارانه #بلوک_ضد‌هژمونیک

👇🏽

🖋@naghd_com