Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گفتم خدایا؛ اگر من نصف شدهام پس چرا هنوز زندهام!؟
همین که بههوش آمدم، دیدم عراقیها چند متر آنطرفتر بالای سرم ایستادهاند، دانه دانه شهدا را پرت میکردند پشت کامیون... دست و پای من هم گرفتند و پرت کردند پشت کامیون...
برگی از خاطرات جانباز آزاده حسین معظمینژاد امدادگر دوران دفاع مقدس
قسمتی از مستند مأموریت برای زندگی تولید مؤسسه بهداری رزمی دفاع مقدس و مقاومت
🔹🔹🔹🔹
@behdarirazmi
🔹🔹🔹🔹
#بهداری_رزمی_دفاع_مقدس_و_مقاومت
| #دفاع_مقدس | #شهدای_بهداری | #جانباز | #حسین_معظمی_نژاد | #امدادگر | #اسارت | #آزاده
همین که بههوش آمدم، دیدم عراقیها چند متر آنطرفتر بالای سرم ایستادهاند، دانه دانه شهدا را پرت میکردند پشت کامیون... دست و پای من هم گرفتند و پرت کردند پشت کامیون...
برگی از خاطرات جانباز آزاده حسین معظمینژاد امدادگر دوران دفاع مقدس
قسمتی از مستند مأموریت برای زندگی تولید مؤسسه بهداری رزمی دفاع مقدس و مقاومت
🔹🔹🔹🔹
@behdarirazmi
🔹🔹🔹🔹
#بهداری_رزمی_دفاع_مقدس_و_مقاومت
| #دفاع_مقدس | #شهدای_بهداری | #جانباز | #حسین_معظمی_نژاد | #امدادگر | #اسارت | #آزاده
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گفتم دکتر درد دارم...گفت درد چی!؟
گفتم درد اسارت...
روایتی از خلبان آزاده مجتبی جعفری
در سیصد و پنجاه و نهمین برنامه شب خاطره
سالروز بازگشت آزادگان مبارک
@behdarirazmi
#بهداری_رزمی_دفاع_مقدس_و_مقاومت | #اسارت | #آزادگان | #آزاده | #شب_خاطره
گفتم درد اسارت...
روایتی از خلبان آزاده مجتبی جعفری
در سیصد و پنجاه و نهمین برنامه شب خاطره
سالروز بازگشت آزادگان مبارک
@behdarirazmi
#بهداری_رزمی_دفاع_مقدس_و_مقاومت | #اسارت | #آزادگان | #آزاده | #شب_خاطره