شهید گمنام 2️⃣
🌴بسیجی تازه به جبهه اومده بود و بلد نبود اسلحه رو به درستی توی دستش بگیره. حاج احمد رفت پیشش و گفت:
🌹فرمانده تو کیه؟ چرا بهت یاد نداده چطوری اسلحه بگیری؟
🍁پسره جواب داد: تو چیکار به فرمانده من داری؟ اصلا فرمانده من حاج احمد متوسلیانه. اگر اینجا بود، حالت رو میگرفت که بی خود حرف نزنی.
🌿حاجی معذرت خواهی کرد و رفت، و دو روز بعد توی صبحگاه قرار شد، فرمانده صحبت کنه. پسره سرک می کشید تا فرمانده رو برای اولین بار ببینه و در ناباوری با صحنه ای روبرو شد که خودت هم الان حدس میزنی چی بوده..
🌸حاج احمد به عنوان فرمانده شروع کرد به صحبت کردن و پسره حسابی ترسیده بود که از سمت حاجی، همون که باهاش بد حرف زده بود، تنبیه بشه .. اما حاج احمد اهل این حرفا نبود.. و میگفت تو منطقه باید سخت گرفته بشه تا توی عملیات نتیجه بهتری حاصل بشه..
📎برگرفته و تلخیص از کتاب #شهید_گمنام بخش خاطرات #حاج_احمد_متوسلیان
#منتظران_حاج_احمد
👉 @Alamdarkomeil 👈
شهید گمنام 2️⃣
🌴بسیجی تازه به جبهه اومده بود و بلد نبود اسلحه رو به درستی توی دستش بگیره. حاج احمد رفت پیشش و گفت:
🌹فرمانده تو کیه؟ چرا بهت یاد نداده چطوری اسلحه بگیری؟
🍁پسره جواب داد: تو چیکار به فرمانده من داری؟ اصلا فرمانده من حاج احمد متوسلیانه. اگر اینجا بود، حالت رو میگرفت که بی خود حرف نزنی.
🌿حاجی معذرت خواهی کرد و رفت، و دو روز بعد توی صبحگاه قرار شد، فرمانده صحبت کنه. پسره سرک می کشید تا فرمانده رو برای اولین بار ببینه و در ناباوری با صحنه ای روبرو شد که خودت هم الان حدس میزنی چی بوده..
🌸حاج احمد به عنوان فرمانده شروع کرد به صحبت کردن و پسره حسابی ترسیده بود که از سمت حاجی، همون که باهاش بد حرف زده بود، تنبیه بشه .. اما حاج احمد اهل این حرفا نبود.. و میگفت تو منطقه باید سخت گرفته بشه تا توی عملیات نتیجه بهتری حاصل بشه..
📎برگرفته و تلخیص از کتاب #شهید_گمنام بخش خاطرات #حاج_احمد_متوسلیان
#منتظران_حاج_احمد
👉 @Alamdarkomeil 👈