‌‎
‌‎
مهر مادر 1️⃣

🌱زیر سایه ی مادر ...
🌺مادر مادر است با همان غلظت عطوفت.. اما وقتی حرف به مقام مادری حضرت زهرا سلام الله علیها می کشد.. ذهن و حس و عقل همه دیوانه و مستند..
ابراهیم هادی، شیدای مادر بود.. هر جا مداحی می کرد از ایشان می خواند و هرکه می خواند.. زار می زد.. آخر مادر دوستش داشت و به او گفته بود که دوستش دارد..

🌹اما وقتی مادر تو را بخواهد حتی بعد از عروج هم دست کرمش از تو کم نخواهد شد..
تصمیم داشتیم برای شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها کتاب #سلام_بر_ابراهیم را آماده کنیم.. فقط 1 هفته باقی مانده بود و نه مجوزی گرفته بودیم و نه پول چاپ مهیا بود و ...

🌺ناباورانه ظرف 24 ساعت مجوز کتاب حاضر شد..بعد از آن سریع چاپخانه نیز مهیا شد و همه چیز به گونه ای رقم خورد تا کتاب به شب شهادت مادر برسد... عالی بود.. واقعا عالی بود.. اینجا بود که فهمیدم رزمندگان واقعا خالصانه پشت پیراهن خود می نوشتند.. می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم..

📎برگرفته از بخشی از کتاب #مهر_مادر ، سرگذشت آنان که مشمول عنایات #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها شده اند / بخش مربوط به #شهید_ابراهیم_هادی

👉 @Alamdarkomeil 👈

‌‌‏ ‌‌‏ ‌‎
مهر مادر 2️⃣

‼️تاحالا دیده ای خروس تخم بگذارد؟🐔

🌻شهید علی اندرزگو برای انقلاب بسیار زحمت کشید و تلاش داشت که شاه را از مملکت بیرون کند.
🌿او طی سفری به خارج چند قبضه سلاح با خود به ایران آورد و به مبارزان مسلمان تحویل داد.
📢مقام معظم رهبری هم از او خاطره ای جالب دارند. ایشان می فرمایند:
یکبار در مشهد سید علی اندرزگو را دیدم که با لباس مبدل راه می رفت. سبدی را که در داخل آن خروس قرار داشت، را حمل می کرد.

🌴وقتی به من رسید سلام کرد و گفت:
تا حالا دیده اید خروس تخم بگذارد؟ وقتی تعجب من را دید خروس را کنار زد و من با تعجب دیدم که زیر پای خروس چند سلاح کمری است..


📎برگرفته از بخشی از کتاب #مهر_مادر ، سرگذشت آنان که مشمول عنایات #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها شده اند / بخش مربوط به #شهید_اندرزگو

👉 @Alamdarkomeil 👈

❇️از خواهران می‌خواهم که #حجاب شان را مثل حجاب #حضرت_زهرا سلام الله علیها رعایت بکنند، نه مثل حجاب‌های امروز

🔴👈چون این حجاب‌ها بوی حضرت زهرا سلام الله علیها نمی‌دهد.

🌷 #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری

👉 @Alamdarkomeil 👈

✅ #همکاری_شهدا

🌸 بعد از #یادواره_شهدا سید رو دیدم و ازش تشکر کردم. گفت: ما کاری نکردیم. زحمت کار به دوش بچه‌های مسجد و خود #شهدا بود.
🌺 گفتم: سید ماجرایی رو برات تعریف می کنم که دیگه احساس خستگی‌‌ نکنی!
🌼 گفتم: سال قبل تو یکی از یادواره های شهدا مسئول فرهنگی مسجد خیلی تلاش می‌کرد اما کارها خوب پیش نمی‌رفت تا اینکه یکدفعه همه چیز مرتب شد. سخنران، قاری، مداح و... مراسم از آنچه فکر می‌کرد بهتر برگزار شد.
🔸 من می‌گفتم و سید با تعجب گوش می‌کرد.
🌸 گفتم: همون شب یکی از شهدای مسجد اومد به خوابش و ازش تشکر کرد و گفت:
🔹 "فکر نکن مراسم را شما هماهنگ کردی! قرار بود #حضرت_زهرا سلام الله علیها تشریف بیاورند. ما هم برنامه را هماهنگ کردیم."😭
💠 حرفم که تموم شد دیدم سید منقلب شده و چشمانش هم پر از اشک...

🔰 برگرفته از کتاب #همسفر_شهدا خاطرات #شهبد_سید_علیرضا_مصطفوی

🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈