⭕️#دلنوشته
دختری هستم که نسبت به حجاب بی تفاوت بودم.
امانمازمیخواندم وبه بهشت زهرامیرفتم.
یه شبی ڪه دلم گرفته بود لابه لای فضای مجازی عڪس هایی میدیدم از #شهیدی ڪه بارها بی تفاوت ازڪنارمزارش رد شده بودم.
زیر یکی ازاین عکسها،متنی رامشاهده کردم باموضوعیت
مسابقه عڪس از مزار شهید#ابراهیم_هادی؛بِلافاصله از ادمین پیج درمورد این مسابقه سوال کردم وازشون خواستم درمورد شهیدوخصوصیات برجسته اشان برایم خاطراتی راتعریف کنند.
چندروزگذشت و من مهمان مزارشهید شدم و این بار نسبت به مزارشون بی تفاوت نبودم ؛از همان شب، شروع به خوندن ڪتاب سلام برابراهیم کردم و ازاین غبطه میخوردم ڪه چرا این شهید والا مَقام رو این مدت نمیشناختم.😔
درڪنار خاطرات شهید اشڪ میریختم تا اینڪه خوابم برد.
نزدیکی های اذان صبح بودکه خواب دیدم که چادر سرکرده ام ودرگلزارشهدا،ڪنار شهید ابراهیم هادی و دوست دیگر این بزرگوارهستم ،ڪه بعداز چندروز متوجه شدم ازدوستان ابراهیم هادی یعنی شهید علمدار هستندکه هردوبزرگوار،مداح بوده اند.
از اون پس تصمیم گرفتم راه و روش زندگیمو تغییر بدِم و اینگونه شد ڪه #ابراهیم_هادی ستاره هدایتگر زندگی من شد و بنده توفیق پیداڪردم به دعای مادرمون حضرت زهرا(س)امانت دار چادر ایشون باشم.
❤️خوشبختی یعنی تو ستاره ی آسمان زندگی ام باشی
ومن یقین داشته باشم ڪه راه را با تو هرگز گم نخواهم ڪرد.
❤️دوست شهیدم صداموڪه داری؟؟؟
#قسم_به_اشڪانم_ڪنار_مزار_شهدا
#ڪه_چادرم_هست_هدیه_ای_از_جانب_شهدا
👉 @Alamdarkomeil 👈
دختری هستم که نسبت به حجاب بی تفاوت بودم.
امانمازمیخواندم وبه بهشت زهرامیرفتم.
یه شبی ڪه دلم گرفته بود لابه لای فضای مجازی عڪس هایی میدیدم از #شهیدی ڪه بارها بی تفاوت ازڪنارمزارش رد شده بودم.
زیر یکی ازاین عکسها،متنی رامشاهده کردم باموضوعیت
مسابقه عڪس از مزار شهید#ابراهیم_هادی؛بِلافاصله از ادمین پیج درمورد این مسابقه سوال کردم وازشون خواستم درمورد شهیدوخصوصیات برجسته اشان برایم خاطراتی راتعریف کنند.
چندروزگذشت و من مهمان مزارشهید شدم و این بار نسبت به مزارشون بی تفاوت نبودم ؛از همان شب، شروع به خوندن ڪتاب سلام برابراهیم کردم و ازاین غبطه میخوردم ڪه چرا این شهید والا مَقام رو این مدت نمیشناختم.😔
درڪنار خاطرات شهید اشڪ میریختم تا اینڪه خوابم برد.
نزدیکی های اذان صبح بودکه خواب دیدم که چادر سرکرده ام ودرگلزارشهدا،ڪنار شهید ابراهیم هادی و دوست دیگر این بزرگوارهستم ،ڪه بعداز چندروز متوجه شدم ازدوستان ابراهیم هادی یعنی شهید علمدار هستندکه هردوبزرگوار،مداح بوده اند.
از اون پس تصمیم گرفتم راه و روش زندگیمو تغییر بدِم و اینگونه شد ڪه #ابراهیم_هادی ستاره هدایتگر زندگی من شد و بنده توفیق پیداڪردم به دعای مادرمون حضرت زهرا(س)امانت دار چادر ایشون باشم.
❤️خوشبختی یعنی تو ستاره ی آسمان زندگی ام باشی
ومن یقین داشته باشم ڪه راه را با تو هرگز گم نخواهم ڪرد.
❤️دوست شهیدم صداموڪه داری؟؟؟
#قسم_به_اشڪانم_ڪنار_مزار_شهدا
#ڪه_چادرم_هست_هدیه_ای_از_جانب_شهدا
👉 @Alamdarkomeil 👈
⭕️#دلنوشته
دختری هستم که نسبت به حجاب بی تفاوت بودم.
امانمازمیخواندم وبه بهشت زهرامیرفتم.
یه شبی ڪه دلم گرفته بود لابه لای فضای مجازی عڪس هایی میدیدم از #شهیدی ڪه بارها بی تفاوت ازڪنارمزارش رد شده بودم.
زیر یکی ازاین عکسها،متنی رامشاهده کردم باموضوعیت
مسابقه عڪس از مزار شهید#ابراهیم_هادی؛بِلافاصله از ادمین پیج درمورد این مسابقه سوال کردم وازشون خواستم درمورد شهیدوخصوصیات برجسته اشان برایم خاطراتی راتعریف کنند.
چندروزگذشت و من مهمان مزارشهید شدم و این بار نسبت به مزارشون بی تفاوت نبودم ؛از همان شب، شروع به خوندن ڪتاب سلام برابراهیم کردم و ازاین غبطه میخوردم ڪه چرا این شهید والا مَقام رو این مدت نمیشناختم.😔
درڪنار خاطرات شهید اشڪ میریختم تا اینڪه خوابم برد.
نزدیکی های اذان صبح بودکه خواب دیدم که چادر سرکرده ام ودرگلزارشهدا،ڪنار شهید ابراهیم هادی و دوست دیگر این بزرگوارهستم ،ڪه بعداز چندروز متوجه شدم ازدوستان ابراهیم هادی یعنی شهید علمدار هستندکه هردوبزرگوار،مداح بوده اند.
از اون پس تصمیم گرفتم راه و روش زندگیمو تغییر بدِم و اینگونه شد ڪه #ابراهیم_هادی ستاره هدایتگر زندگی من شد و بنده توفیق پیداڪردم به دعای مادرمون حضرت زهرا(س)امانت دار چادر ایشون باشم.
❤️خوشبختی یعنی تو ستاره ی آسمان زندگی ام باشی
ومن یقین داشته باشم ڪه راه را با تو هرگز گم نخواهم ڪرد.
❤️دوست شهیدم صداموڪه داری؟؟؟
#قسم_به_اشڪانم_ڪنار_مزار_شهدا
#ڪه_چادرم_هست_هدیه_ای_از_جانب_شهدا
👉 @Alamdarkomeil 👈
دختری هستم که نسبت به حجاب بی تفاوت بودم.
امانمازمیخواندم وبه بهشت زهرامیرفتم.
یه شبی ڪه دلم گرفته بود لابه لای فضای مجازی عڪس هایی میدیدم از #شهیدی ڪه بارها بی تفاوت ازڪنارمزارش رد شده بودم.
زیر یکی ازاین عکسها،متنی رامشاهده کردم باموضوعیت
مسابقه عڪس از مزار شهید#ابراهیم_هادی؛بِلافاصله از ادمین پیج درمورد این مسابقه سوال کردم وازشون خواستم درمورد شهیدوخصوصیات برجسته اشان برایم خاطراتی راتعریف کنند.
چندروزگذشت و من مهمان مزارشهید شدم و این بار نسبت به مزارشون بی تفاوت نبودم ؛از همان شب، شروع به خوندن ڪتاب سلام برابراهیم کردم و ازاین غبطه میخوردم ڪه چرا این شهید والا مَقام رو این مدت نمیشناختم.😔
درڪنار خاطرات شهید اشڪ میریختم تا اینڪه خوابم برد.
نزدیکی های اذان صبح بودکه خواب دیدم که چادر سرکرده ام ودرگلزارشهدا،ڪنار شهید ابراهیم هادی و دوست دیگر این بزرگوارهستم ،ڪه بعداز چندروز متوجه شدم ازدوستان ابراهیم هادی یعنی شهید علمدار هستندکه هردوبزرگوار،مداح بوده اند.
از اون پس تصمیم گرفتم راه و روش زندگیمو تغییر بدِم و اینگونه شد ڪه #ابراهیم_هادی ستاره هدایتگر زندگی من شد و بنده توفیق پیداڪردم به دعای مادرمون حضرت زهرا(س)امانت دار چادر ایشون باشم.
❤️خوشبختی یعنی تو ستاره ی آسمان زندگی ام باشی
ومن یقین داشته باشم ڪه راه را با تو هرگز گم نخواهم ڪرد.
❤️دوست شهیدم صداموڪه داری؟؟؟
#قسم_به_اشڪانم_ڪنار_مزار_شهدا
#ڪه_چادرم_هست_هدیه_ای_از_جانب_شهدا
👉 @Alamdarkomeil 👈
🔅 هر طرف که مینگری #شهیدی را میبینی که با #چشمان_نافذ و #عمیقش نگران توست که تو چه میکنی؟ #سنگین است و #طاقت فرسا زیر بار نگاهشان حس میکنی که در وجودت چیزی در هم میریزد؟
@alamdarkomeil
@alamdarkomeil
✅ #دوست_شهید_یعنی :
🌷 وقتی با #شهیدی_دوست می شوی باید به او #احترام بگذاری
#عاشقش باشی اما #حرمت_نگه_داری
و برای حرمت بین او خودت #گناه_نکنی
🌷#دوست_شهید یعنی :
وقتی #گناه در #قلبت را می زند
#یاد_نگاهش_بیوفتی و در را باز نکنی
🌷یعنی #محرم_اسرار_قلبت
آن اسراری که هیچ کس نمیداند
بین خودت و خدا و #دوست_شهیدت باشد
امتحان کن ... زندگی ات #زیباتر می شود ....
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈
🌷 وقتی با #شهیدی_دوست می شوی باید به او #احترام بگذاری
#عاشقش باشی اما #حرمت_نگه_داری
و برای حرمت بین او خودت #گناه_نکنی
🌷#دوست_شهید یعنی :
وقتی #گناه در #قلبت را می زند
#یاد_نگاهش_بیوفتی و در را باز نکنی
🌷یعنی #محرم_اسرار_قلبت
آن اسراری که هیچ کس نمیداند
بین خودت و خدا و #دوست_شهیدت باشد
امتحان کن ... زندگی ات #زیباتر می شود ....
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈
🌟 #شهیدی_که_مادرش
🌟 #صدایش_را_ازمزارش_میشنود
✳️ روزی سید مهدی از جبهه آمد و گفت - #مادرجان! بازهم جدّم به دادم رسید. در حال انجام عملیات بودیم؛ در محوری که ما بودیم تمامی نیروها شهید شدند و من در آنجا تنها ماندم، راه را گم کرده بودم و نمی دانستم به کدام سمت باید بروم. آنقدر #جدم #حسین(ع) و اربابم ابالفضل را صدا زدم که به طور #تصادفی و غیر ممکن نیروهای خودی مرا پیدا کردند.
⚛ هر سال روز مادر که می شود خواب می بینم #سیدمهدی روی سرم گلاب می پاشد، هدیه ای به من می دهد و پیشانی ام را می بوسد.
هر هفته پنج شنبه ها بر سر #مزارش می روم و هنگامی که قبرش را می شویم، ناگهان از دِل #قبر سید مهدی مرا #صدا می زند و چند بار می گوید: - #مامان!
سه بار این کار را انجام می دهد. سرم را روی قبر می گذارم و با سیدمهدی دردِ دل می کنم.
🔰 سید احمد غزالی (برادرشهید)
❇️ آخرین باری که می خواست #اعزام شود. با همه #خداحافظی کرد و من آخرین نفر بودم که باید با سیدمهدی خداحافظی می کردم، با هم روبوسی کردیم و همدیگر را در آغوش گرفتیم. سیدمهدی گفت: - داداش! این آخرین باری ست که می بینیمت و در آغوشت هستم. من دیگر برنمی گردم؛ حلالم کن.
خیلی ناراحت شدم و گریه کردم. هیچ وقت سیدمهدی را اینقدر نورانی ندیده بودم.
✴️ شب بعد، خواب دیدم که سید مهدی شهید شده است. دقیقاً یک هفته بعد خبر شهادت سیدمهدی را هم شنیدم.
🌟 #شهیدسیدمهدی_غزالی
🌟 #یادش_باصلوات
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈
🌟 #صدایش_را_ازمزارش_میشنود
✳️ روزی سید مهدی از جبهه آمد و گفت - #مادرجان! بازهم جدّم به دادم رسید. در حال انجام عملیات بودیم؛ در محوری که ما بودیم تمامی نیروها شهید شدند و من در آنجا تنها ماندم، راه را گم کرده بودم و نمی دانستم به کدام سمت باید بروم. آنقدر #جدم #حسین(ع) و اربابم ابالفضل را صدا زدم که به طور #تصادفی و غیر ممکن نیروهای خودی مرا پیدا کردند.
⚛ هر سال روز مادر که می شود خواب می بینم #سیدمهدی روی سرم گلاب می پاشد، هدیه ای به من می دهد و پیشانی ام را می بوسد.
هر هفته پنج شنبه ها بر سر #مزارش می روم و هنگامی که قبرش را می شویم، ناگهان از دِل #قبر سید مهدی مرا #صدا می زند و چند بار می گوید: - #مامان!
سه بار این کار را انجام می دهد. سرم را روی قبر می گذارم و با سیدمهدی دردِ دل می کنم.
🔰 سید احمد غزالی (برادرشهید)
❇️ آخرین باری که می خواست #اعزام شود. با همه #خداحافظی کرد و من آخرین نفر بودم که باید با سیدمهدی خداحافظی می کردم، با هم روبوسی کردیم و همدیگر را در آغوش گرفتیم. سیدمهدی گفت: - داداش! این آخرین باری ست که می بینیمت و در آغوشت هستم. من دیگر برنمی گردم؛ حلالم کن.
خیلی ناراحت شدم و گریه کردم. هیچ وقت سیدمهدی را اینقدر نورانی ندیده بودم.
✴️ شب بعد، خواب دیدم که سید مهدی شهید شده است. دقیقاً یک هفته بعد خبر شهادت سیدمهدی را هم شنیدم.
🌟 #شهیدسیدمهدی_غزالی
🌟 #یادش_باصلوات
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈
#شهیدی 🌷که حضرت زهرا(س) به او گفت: ما تو را دوست داریم:
❣✨❣✨❣✨❣✨❣
🌿✨پاییز سال 1361 بود. بار دیگر با ابراهیم عازم منطقه شدیم. اینبار نقل همه مجالس،توسل های ابراهیم به حضرت زهرا(س) بود.هرجا میرفتیم حرف از او بود.به هر سنگری سر میزدیم از ابراهیم میخواستند مداحی کند و از حضرت زهرا بخواند.
🌿✨شب بود. ابراهیم در جمع بچه شروع به مداحی کرد. صدای ابراهیم بخاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود. بعد از تمام شدن مراسم، دونفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند که باعث ناراحتی ابراهیم شد.
🌿✨آن شب ابراهیم عصبانی بود و گفت: من مهم نیستم، اینها مجلس حضرت زهرا(س) را به شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمیکنم. هرچه میگفتیم به دل نگیر اما فایده ای نداشت.
🌿✨ساعت یک نیمه شب بود خسته و کوفته خوابیدیم. قبل از اذان بچه ها را بیدار کرد، اذان گفت و نماز جماعت به پا کردند و بعد از تسبیحات ابراهیم شروع به دعا خواندن و روضه خوانی حضرت زهرا(ع) کرد. اشعار زیبای ابراهیم اشک همه را جاری کرده بود.
🌿✨ بعد از خوردن صبحانه برگشتیم. گفتم: دیشب قسم خوردی دیگه مداحی نمیکنی ولی بعد نماز صبح...؟!
گفت:دیشب توی خواب دیدم وجود حضرت صدیقه طاهره(س) تشریف آوردند و گفتند:
« نگو نمیخوانم،
ما تو را دوست داریم.
هرکس گفت بخوان تو هم بخوان »
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈
#شهیدی 🌷که حضرت زهرا(س) به او گفت: ما تو را دوست داریم:
❣✨❣✨❣✨❣✨❣
🌿✨پاییز سال 1361 بود. بار دیگر با ابراهیم عازم منطقه شدیم. اینبار نقل همه مجالس،توسل های ابراهیم به حضرت زهرا(س) بود.هرجا میرفتیم حرف از او بود.به هر سنگری سر میزدیم از ابراهیم میخواستند مداحی کند و از حضرت زهرا بخواند.
🌿✨شب بود. ابراهیم در جمع بچه شروع به مداحی کرد. صدای ابراهیم بخاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود. بعد از تمام شدن مراسم، دونفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند که باعث ناراحتی ابراهیم شد.
🌿✨آن شب ابراهیم عصبانی بود و گفت: من مهم نیستم، اینها مجلس حضرت زهرا(س) را به شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمیکنم. هرچه میگفتیم به دل نگیر اما فایده ای نداشت.
🌿✨ساعت یک نیمه شب بود خسته و کوفته خوابیدیم. قبل از اذان بچه ها را بیدار کرد، اذان گفت و نماز جماعت به پا کردند و بعد از تسبیحات ابراهیم شروع به دعا خواندن و روضه خوانی حضرت زهرا(ع) کرد. اشعار زیبای ابراهیم اشک همه را جاری کرده بود.
🌿✨ بعد از خوردن صبحانه برگشتیم. گفتم: دیشب قسم خوردی دیگه مداحی نمیکنی ولی بعد نماز صبح...؟!
گفت:دیشب توی خواب دیدم وجود حضرت صدیقه طاهره(س) تشریف آوردند و گفتند:
« نگو نمیخوانم،
ما تو را دوست داریم.
هرکس گفت بخوان تو هم بخوان »
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @AlamdarKomeil 👈
وقتی نگاهت به من دوخته شده🍂
مگر میتوان دست از پا خطا کرد؟
تو هم #شهیدی
هم #شاهدی
و هم #تمام_جان_منی ❤️
کمکم کن گناهی که رفاقت با تو و امام زمانم را خدشه دار میکند، کنار بگذارم...🙏
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸
👉 @AlamdarKomeil 👈
مگر میتوان دست از پا خطا کرد؟
تو هم #شهیدی
هم #شاهدی
و هم #تمام_جان_منی ❤️
کمکم کن گناهی که رفاقت با تو و امام زمانم را خدشه دار میکند، کنار بگذارم...🙏
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸
👉 @AlamdarKomeil 👈