کانال شهید ابراهیم هادی
4.99K subscribers
10.2K photos
1.13K videos
156 files
1.67K links
Download Telegram
وقتی شیپور #جنگ
نواخته میشود ...
#مرد
از #نامرد
شناخته میشود...
👉 @Alamdarkomeil 👈
شهدا و عید قربان

🔶 شهدا برای حفظ اسلام و نظام اسلامی از جان گذشتند و به همین خاطر در جنگ نظامی پیروز شدیم.

🔶 امروز ما برای حفظ اسلام و نظام اگر از مال بگذریم در جنگ اقتصادی هم پیروز می‌شویم.

⬅️ مصادیق جهاد مالی:

۱- تقویت فرهنگ کار و پرکاری در مقابل تنبلی و راحت‌طلبی

۲- تقویت روحیه همکاری و تعاون در مقابل تک‌روی و خودخواهی

۳- تقویت روحیه تمییزکاری و منظم‌کاری در مقابل کارهای بی‌برنامه

۴- تقویت روحیه توجه به حلال و حرام در مقابل بی‌توجهی به احکام شرعی

۵- تقویت روحیه قناعت و بهره‌وری در مقابل روحیه مسرفانه و مصرف گرایانه

۶- تقویت روحیه محکم کاری و وجدان کاری در مقابل کارهای رفع تکلیفی

۷- تقویت روحیه انفاق و احسان در مقابل روحیه تنها‌خوری

۸- تقویت روحیه اتصال به اسباب معنوی در مقابل روحیه مادی و غربی

#عید_قربان #شهدا #جنگ_اقتصادی #اسلام #جهاد


#استاد_ماندگاری
@Alamdarkomeil
☘️ سلام بر ابراهیم ☘️

💥قسمت پنجم : پهلوان ( ۲ )

✔️ راوی : حسین الله کرم

🔸داستان پهلواني هاي #ابراهيم ادامه داشت تا ماجراهاي پيروزي انقلاب پيش آمد.
بعد از آن اکثر بچه ها درگير مسائل #انقلاب شدند و حضورشان در #ورزش باستاني خيلي کمتر شد.تا اينکه ابراهيم پيشنهاد داد که صبحها در زورخانه نماز جماعت صبح را بخوانيم و بعد ورزش کنيم و همه قبول کردند.
🔸بعد ازآن هر روز صبح براي اذان در زورخانه جمع ميشديم. #نماز صبح را به جماعت ميخوانديم و ورزش را شروع ميکرديم. بعد هم صبحانه مختصري و به سر کارهايمان ميرفتيم.
#ابراهيم خيلي از اين قضيه خوشحال بود. چرا که از طرفي ورزش بچه ها تعطيل نشده بود و از طرفي بچه ها نماز صبح را به جماعت ميخواندند.
هميشه هم حديث #پيامبر گرامي اسلام را ميخواند: « اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم از عبادت و شب زنده داري تا صبح محبوبتر است. »
🔸با شروع #جنگ تحميلي فعاليت زورخانه بسيار کم شد. اکثر بچه ها در جبهه حضور داشتند.
ابراهيم هم کمتر به تهران مي آمد. يکبار هم که آمده بود، وسائل ورزش باستاني خودش را برد و در همان مناطق جنگي بساط ورزش باستاني را راه اندازي کرد.
🔸زورخانه حاج حسن توکل، در تربيت پهلوانهاي واقعي زبانزد بود. از بچه هاي آنجا به جز #ابراهيم، جوانهاي بسياري بودند که در پيشگاه خداوند پهلوانيشان اثبات شده بود!
آنها با خون خودشان ايمانشان را حفظ کردند و پهلوانهاي واقعي همينها هستند.
🔸دوران زيبا و معنوي زورخانه حاج حسن در همان سالهاي اول دفاع مقدس، با شهادت شهيد حسن شهابي مرشد زورخانه شهيد اصغررنجبران فرمانده تيپ عمار و شهيدان سيدصالحي، محمدشاهرودي، علی خرّمدل، حسن زاهدي، سيد محمد سبحاني، سيد جواد مجد پور، رضاپند، حمدالله مرادي، رضا هوريار، مجيد فريدوند، قاسم كاظمي و ابراهيم و چندين شهيد ديگر و همچنين جانبازي حاج علي نصرالله، مصطفي هرندي وعلي مقدم و همچنين درگذشت حاج حسن توکل به پايان رسيد.
مدتی بعد با تبديل محل زورخانه به ساختمان مسکوني، دوران #ورزش باستانی ما هم به خاطره ها پيوست.

📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم

👉 @Alamdarkomeil 👈
سلام بر ابراهیم

💥قسمت بیست و هشتم : شهرک المهدی

✔️ راوی : علی مقدم ، حسین جهانبخش

🔸از شروع #جنگ يك ماه گذشت. ابراهيم به همراه حاج حسين و تعدادي از رفقا به شهرك المهدي در اطراف سرپل ذهاب رفتند. آنجا سنگرهاي پدافندي را در مقابل دشمن راه اندازي كردند.
نماز #جماعت صبح تمام شد. ديدم بچه ها دنبال ابراهيم ميگردند! با تعجب پرسيدم: چي شده؟!
گفتند: از نيمه شب تا حالا خبري از ابراهيم نيست! من هم به همراه بچه ها سنگرها و مواضع ديد هباني را جستجو كرديم ولي خبري از ابراهيم نبود!
🔸ساعتي بعد يكي از بچه هاي ديده بان گفت: از داخل شيار مقابل، چند نفر به اين سمت مييان!اين شيار درست رو به سمت دشمن بود. بلافاصله به سنگر ديده باني رفتم و با بچه ها نگاه كرديم.
سيزده عراقي پشت سر هم در حالي كه دستانشان بسته بود به سمت ما مي آمدند!
پشت سر آنها ابراهيم و يكي ديگر از بچه ها قرار داشت! در حالي كه تعداد زيادي اسلحه و نارنجك و خشاب همراهشان بود.
هيچكس باور نميكرد كه ابراهيم به همراه يك نفر ديگر چنين حماسه اي آفريده باشد!
آن هم در شرايطي كه در شهرك المهدي مهمات و سلاح كم بود. حتي تعدادي از رزمنده ها اسلحه نداشتند.
🔸يكي از بچه ها خيلي ذوق زده شده بود، جلوآمد و كشيده محكمي به صورت اولين اسير عراقي زد و گفت: «عراقي مزدور! »
براي لحظه اي همه ساكت شدند. ابراهيم از كنار ستون اسرا جلو آمد.
روبروي #جوان ايستاد و يكي يكي اسلحه ها را از روي دوشش به زمين گذاشت. بعد فرياد زد: برا چي زدي تو صورتش؟!
جوان كه خيلي تعجب كرده بود گفت: مگه چي شده؟ اون دشمنه.
ابراهيم خيره خيره به صورتش نگاه كرد و گفت: اولاً او دشمن بوده، اما الان اسيره، در ثاني اينها اصلاً نميدونند براي چي با ما ميجنگند. حالا تو بايد اين طوري برخورد كني؟!
🔸جوان #رزمنده بعد از چند لحظه سكوت گفت: ببخشيد، من كمي هيجاني شدم.بعد برگشت و پيشاني اسير عراقي را بوسيد و معذرت خواهي كرد.
اسير عراقي كه با تعجب حركات ما را نگاه ميكرد، به ابراهيم خيره شد.
نگاه متعجب #اسير عراقي حرفهاي زيادي داشت!
٭٭٭
🔸دو ماه پس از شروع جنگ، ابراهيم به مرخصي آمد. با دوستان به ديدن او رفتيم.
درآن ديدار ابراهيم از خاطرات و اتفاقات جنگ صحبت ميكرد. اما از خودش چيزي نميگفت. تا اينكه صحبت از نماز و عبادت رزمندگان شد. يكدفعه #ابراهيم خنديد و گفت:
در منطقه المهدي در همان روزهاي اول، پنج جوان به گروه ما ملحق شدند.
آنها از يك #روستا باهم به جبهه آمده بودند.چند روزي گذشت. ديدم اينها اهل نماز نيستند!
🔸تا اينكه يك روز با آنها صحبت كردم. بندگان خدا آدمهاي خيلي ساده اي بودند. آنها نه سواد داشتند نه نماز بلد بودند. فقط به خاطر علاقه به امام آمده بودند جبهه.
از طرفي خودشان هم دوست داشتند كه نماز را ياد بگيرند. من هم بعد از ياد دادن وضو، يكي از بچه ها را صدا زدم و گفتم: اين آقا #پيشنماز شما، هر كاري كرد شما هم انجام بديد.
من هم كنار شما مي ايستم و بلندبلند ذكرهاي نماز را تكرار ميكنم تا ياد بگيريد.
🔸ابراهيم به اينجا كه رسيد ديگر نميتوانست جلوي خنده اش را بگيرد. چند دقيقه بعد ادامه داد: در ركعت اول، وسط خواندن حمد، امام جماعت شروع كرد سرش را خاراندن، يكدفعه ديدم آن پنج نفر شروع كردند به خاراندن سر!!خيلي خند هام گرفت اما خودم را كنترل كردم. اما درسجده، وقتي امام جماعت بلند شد مُهر به پيشانيش چسبيده بود و افتاد.
پيش #نماز به سمت چپ خم شد كه مهرش را بردارد. يكدفعه ديدم همه آنها به سمت چپ خم شدند و دستشان را دراز كردند!
اينجا بود كه ديگر نتوانستم تحمل كنم و زدم زير خنده!
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
👉 @Alamdarkomeil 👈
میدونی #چادر مخفف چیه؟
#چهــــره‌آسمانــی دختــــر رسول الله

خواهرم...

آره با توام!
#جنگ هنوز ادامه داره . . .

فقط اینبار تویی ک #خط‌مقدم جبهه‌ای
یه وقت ,,,,,
#شرمنده‌ی‌ باکری‌هاوهمت‌هاوشهدانشی
نمیخواد خون بدی!
نمیخواد جون بدی!

#چادرت رو سفت بچسب!!
همین!
یاعلی

👉 @Alamdarkomeil 👈
#جنگ_نرم_همراه_با_ابراهیم

حالا که جنگ نرم بالا گرفته ...

🌸دریافته ام یکی از بزرگترین خط مقدم ها دل است، که باید در سنگر قلب نشست و مراقب دشمنانی بود که قصد دارند سرمایه دلم را که تو و خدای تو در آن است، به تاراج ببرند..

💐من سال هاست به دفاع مقدسی مشغولم تا فقط تو را از من نگیرند..

🍁اما من تا تو را دارم غم ندارم و تو بهترین هدیه خدایی...

❤️پس تو نیز سلاح عشق... امید... ایمان... را برای سربازت بفرست و نگذار خلع سلاح شوم.


🍃🌺🌸🍃🌺🌸🍃🌺🌸
👉 @AlamdarKomeil 👈
🌷یک جوان 23 ساله در دفترچه
خاطرات دوران #جنگ اینطور نوشته🔻

🌿🌿🌿🌿🌿

🌷برای گشت شبانه ما را برده بودند
خسته و کوفته آمدم
فکرکردم یک #چرتی می‌زنم، بعد بیدار می‌شوم و #نمازم را می‌خوانم

🌷بر اثر #خستگی زیاد خوابم برد
دیدم ساعت از نیمه‌شب گذشته و نمازم #قضا شده است

🌷سرم را به دیوار کوبیدم و گریه کردم که چرا نمازم #قضا شد‼️
خود را ملامت کردم و حالت اندوه تا یک هفته دست از سرم برنداشت

🌹#شهید_حسن_باقری 🌹

🍃🌺🌸🍃🌺🌸🍃🌺🌸
👉 @AlamdarKomeil 👈
🥀بسم رب الشهدا🥀

فصل پنجم...
مکالمه دو شهید با هم...

🔸سید سلام خوبی؟

🔹بردار حسین سلام خوبم شما خوبی؟
الحمدالله میگم آقا سید این دوره زمونه جنگ جنگ نرم و تهاجم فرهنگی هستش به نظرم بچه مذهبی ها بسیجی ها باید رسانه رو تو دستشون بگیرند.

🔸حسین جان بله کاملا درسته هر کدومشون باید افسر جنگ نرم باشند باید رسانه رو قوی کنند تا جوانهای ما تو منجلاب فضای مجازی به بیراهه کشیده نشنوند.

🔹بله آقا سید همون جور که رسانه دشمن قوی و سعی در جذب جوانهای ما میکنه ما هم باید رسانه رو تقویت کنیم من مطمئنم بچه مذهبی ها تو این عرصه هم میدرخشند...

🔸بله حسین جان حتما همین طوره...

#شهادت_خوب_است_اما_تقوا_بهتر_است
#جنگ_نرم

🍃🌺🌸🍃🌺🌸🍃🌺🌸
👉 @AlamdarKomeil 👈
مرا پاکیزه بپذیر
@ostad_shojae
#تلنگری 💌

🥀 خیلی‌ها بظاهر شهید شدند؛
اما در قلب به مقام شهادت نرسیدند!

بیاموز در #جنگ_نرم هم شهید شوی!
وگرنه جایی میانه‌ی راه می‌مانی...

🔅این مقام را کجا و چگونه می‌دهند؟

#استاد_شجاعی 🎤
#تمدن_سازی_نوین_اسلامی


🍃🌺🌸🍃🌺🌸🍃🌺🌸
👉 @AlamdarKomeil 👈