کانال شهید ابراهیم هادی
4.99K subscribers
10.2K photos
1.13K videos
156 files
1.67K links
Download Telegram
‌‌💠 رسم مذهبی #علم_بران :

علم بران رسمی دیگر در برپایی عزای ایام محرم در سرزمین ایران است. این مراسم به شیوه های گوناگون در شهرهای مختلف برگزار می شود اما رسمی که در تفرش استان مرکزی و روستای هزاوه اجرا می گردد بسیار مشهور است. به هنگام فرا رسیدن موعد برگزاری این مراسم، مردم یک محله به همراه سادات و بزرگان آن محل، علمی را که در تکیه ی روستا یا شهر وجود دارد، بیرون آورده و آن را با چاووش خوانی و خواندن نوحه کوچه به کوچه می گردانند. در هر محله، افرادی که نذری دارند پارچه ای به علم بسته و نذورات خود را تقدیم تکیه و علم کرده و آن هایی که در پی گرفتن حاجتی هستند پارچه ای از علم باز می کنند. این مراسم تا روز عاشورا ادامه پیدا می کند و علم هر روز در یک محله گردانده می شود. روز عاشورا علم بر بالای تپه ای برده شده و مردم در اطراف آن به عزاداری و سینه زنی می پردازند و در انتهای مراسم آن را به تکیه باز می گردانند. در شکل دیگر برگزاری این مراسم سادات هر محله به در خانه ی صاحبان علم رفته و شروع به چاووش خوانی و خواندن نوحه می کنند و از او می خواهند علم را به بیرون از منزل بیاورد. این کار منزل به منزل ادامه می یابد تا زمانی که کل علم های موجود در تکیه ی روستا یا شهر در یک مکان، عموما مسجد یا تکیه، جمع گردد. علم ها تا پایان ماه محرم در تکیه باقی مانده و در انتهای این ماه به صاحب علم بازگردانده می شوند. سابقه ی این مراسم به دوره ی قاجار باز می گردد.
#آیین_و_رسوم_شهرهای_ایران_در_ماه_محرم
@Alamdarkomeil
سلام بر ابراهیم

💥قسمت سیزدهم : حوزه حاج آقا مجتهدي

✔️راوی : ايرج گرائي

🔸سالهاي آخر، قبل از #انقلاب بود. #ابراهيم به جز رفتن به بازار مشغول فعاليت ديگري بود.
تقريباً کسي از آن خبر نداشت. خودش هم چيزي نميگفت. اما كاملاً رفتار واخلاقش عوض شده بود. ابراهيم خيلي معنويتر شده بود. صبحها يک پلاستيک مشكي دستش ميگرفت و به سمت بازار ميرفت. چند جلد #کتاب داخل آن بود.
🔸يكروز با موتور از سر خيابان رد ميشدم. ابراهيم را ديديم. پرسيدم: داش ابرام کجا ميري؟!
گفت: ميرم بازار. سوارش کردم، بين راه گفتم: چند وقته اين پلاستيک رو دستت ميبينم چيه!؟ گفت: هيچي کتابه!
بين راه، سر کوچه نائب السلطنه پياده شد. خداحافظي کرد و رفت. تعجب کردم، محل کار ابراهيم اينجا نبود. پس کجا رفت!؟
🔸با كنجكاوي به دنبالش آمدم. تا اينکه رفت داخل يك مسجد، من هم دنبالش رفتم. بعد در کنار تعدادي جوان نشست و کتابش را باز کرد.
فهميدم دروس حوزوي ميخوانه، از #مسجد آمدم بيرون.
🔸از پيرمردي که رد ميشد سؤال کردم: ببخشيد، اسم اين مسجد چيه؟ جواب داد: حوزه حاج آقا مجتهدي با تعجب به اطراف نگاه کردم. فکر نميکردم ابراهيم #طلبه شده باشه. آنجا روي ديوار حديثي از #پيامبر نوشته شده بود: «آسمانها و زمين و فرشتگان، شب و روز براي سه دسته طلب آمرزش ميکنند: علماء ،کسانيکه به دنبال #علم هستند و انسانهاي با سخاوت .»
🔸شب وقتي از زورخانه بيرون ميرفتم گفتم: داش ابرام حوزه ميري و به ما چيزي نميگي؟
يکدفعه باتعجب برگشت و نگاهم کرد. فهميد دنبالش بودم. خيلي آهسته گفت: آدم حيفِ عمرش رو فقط صرف خوردن و خوابيدن بکنه. من طلبه رسمي نيستم. همينطوري براي استفاده ميرم، عصرها هم ميرم بازار ولي فعلاً به کسي حرفي نزن.
🔸تا زمان #پيروزي انقلاب روال کاري ابراهيم به اين صورت بود. پس از پيروزي انقلاب آنقدر مشغوليتهاي ابراهيم زياد شد که ديگر به کارهاي قبلي نميرسيد.

📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم

👉 @Alamdarkomeil 👈
🔺 ایستگاه تفکر 🔺

🟡 ماهیان؛
از تلاطم دریا به خدا شکایت کردند
و چون دریا آرام شد،
خود را اسیر صیاد دیدند...

تلاطم زندگی حکمت خداست
از خدا دل آرام بخواهیم؛
نه دریای آرام...!!


🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼


🟤 اشتباه می کنند میگن
حرف باد هواست

با یه سری حرفها میشه
یه زندگی رو نابود کرد

با یه سری حرفها هم میشه
یک زندگی رو ، از نو ساخت..


🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼


⚫️ از جمله عقوبت های #گناه از بین رفتن برکت #عمر، برکت #روزی، برکت #علم، برکت #عمل و برکت #عبادت است.


🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼


🟠 در كتاب قطور زندگی،
سطری باشيم به ياد ماندنی،
نه حاشيه ای از ياد رفتنی…


🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼


🔴 زندگے ،
هدیه اے است که خداوند به تو تقدیم می کند

و نحوۀ زندگی ڪردنت،
هدیه ای است که تو به خداوند تقدیم می کنی !

پس تلاش ڪن هدیه ات
به خداوند زیبا و ارزشمند باشد


🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼


🟣 هیچگاه فراموش نکنیم
که هیچکس
بر دیگری برتری ندارد؛
آدمی فقط
در یک صورت حق دارد
به دیگران از بالا نگاه کند
و آن هنگامی است
که بخواهد
دست کسی را که
بر زمین افتاده را بگیرد...


🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼


🔵 برایم مهم نیست
از بیرون چگونه به نظر می آیم.

کسانی که درونم را می بینند،
برایم کافی اند.

برای آن هایی که
از روی ظاهرم قضاوت می کنند،
حرفی ندارم.

با خود می گویم
بگذار همان بیرون بمانند


🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼


🟢 پایان آدمیزاد...
نه ازدست دادن رفیق است...
نه رفتن یار...

و نه تنهایی...!!

هیچکدام !

بلکه پایان آدمیت
آن هنگام است
که خـــدا را فراموش کند.!


🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼


🟡 انسان نباید خود را زندانی
گذشتهاش کند،...

گذشته فقط یک درس بود،
نه یک حبس ابد..

🍃🌺🌸🍃🌺🌸🍃🌺🌸
👉 @AlamdarKomeil 👈