نقد بخشی از اخلاق بازار، به طور عام و همین طور بازارِ «افسارگسیخته»! ☝️
یادآوری لازم:
لازم می دانیم این نکته ی مهم را به دوستان بازدید کننده کانال خبر دهیم که :
این کانال بلندگوی یک فرد خاص و دیدگاه خاص وابسته به یک فرد خاص نیست و نباید باشد، آن هم با این همه گستردگیِ موضوعاتی که می خواهد پوشش بدهد.
پس سخنی از یک نفر و یک صدا نیست.
اما وقتی می بینیم در زبان فارسی، و در فضای فرهنگی و اندیشهگیِ ایران امروز، تنها صاحبنظرِ نامداری را که می بینیم همت اش را متوجه طرح موضوعات خیلی خیلی مهمِ سادگی، ساده زیستی ، آهستگی و رایگان بخشی کرده و در موردشان هم به ما اطلاعات و آموزش می دهد و فقط به اعلام نظر بسنده نمیکند، کسی نیست جز مصطفی ملکیان، آنوقت مجبور می شویم آنچه را که وی در این مورد مطرح کرده است، به عنوان مرجع تامل و پژوهش معرفی کنیم (بخصوص نظرات یک و نیم سال اخیر وی که -به تصریح خود وی- گرایش مشخصی به طرح این مباحث داشته است).
پس اگر می بینید چند فایل صوتی و نوشتاری را پشتِ سر هم، از ایشان در این جا می آوریم، به دلیل تعدد و تنوع حضورهای پیشتازانه و دورنگرانهی مصطفی ملکیان در این ساحت و عرصهی است و نه چیزی کمتر یا بیشتر.
دورنگریِ او، به تصریح خود، دربرگیرندهی همهی مهماتی است که قرار است به نیکبودی و خشنودی انسان ها بپردازند؛ نیکبودی و خشنودیِ فردی، جمعی ، اقتصادی، اجتماعی ، سیاسی نسل امروز و نسل های بعدی ایرانی و جهان سومی و همهی جهانیان (نک. ضرورت ساده زیسیت ... در شهرضا 1396)
ما باید شکرگزار این حضورهای فعال و جدی باشیم و البته که هستیم و البته آرزومند حضور صداهای بومیِ دیگر.
اما فعلا همه ی آثار صوتی و تقریری ایشان را باید در این بانک داده ای جمع کنیم.
از همه ی دوستان می خواهیم که این مخزن را با معرفی سایر اندیشه ها و اندیشه ورزان در همین زمینه ها یاری کنند.
https://t.me/AhestegiSadegi
t.me/gahferestghkeshani
لازم می دانیم این نکته ی مهم را به دوستان بازدید کننده کانال خبر دهیم که :
این کانال بلندگوی یک فرد خاص و دیدگاه خاص وابسته به یک فرد خاص نیست و نباید باشد، آن هم با این همه گستردگیِ موضوعاتی که می خواهد پوشش بدهد.
پس سخنی از یک نفر و یک صدا نیست.
اما وقتی می بینیم در زبان فارسی، و در فضای فرهنگی و اندیشهگیِ ایران امروز، تنها صاحبنظرِ نامداری را که می بینیم همت اش را متوجه طرح موضوعات خیلی خیلی مهمِ سادگی، ساده زیستی ، آهستگی و رایگان بخشی کرده و در موردشان هم به ما اطلاعات و آموزش می دهد و فقط به اعلام نظر بسنده نمیکند، کسی نیست جز مصطفی ملکیان، آنوقت مجبور می شویم آنچه را که وی در این مورد مطرح کرده است، به عنوان مرجع تامل و پژوهش معرفی کنیم (بخصوص نظرات یک و نیم سال اخیر وی که -به تصریح خود وی- گرایش مشخصی به طرح این مباحث داشته است).
پس اگر می بینید چند فایل صوتی و نوشتاری را پشتِ سر هم، از ایشان در این جا می آوریم، به دلیل تعدد و تنوع حضورهای پیشتازانه و دورنگرانهی مصطفی ملکیان در این ساحت و عرصهی است و نه چیزی کمتر یا بیشتر.
دورنگریِ او، به تصریح خود، دربرگیرندهی همهی مهماتی است که قرار است به نیکبودی و خشنودی انسان ها بپردازند؛ نیکبودی و خشنودیِ فردی، جمعی ، اقتصادی، اجتماعی ، سیاسی نسل امروز و نسل های بعدی ایرانی و جهان سومی و همهی جهانیان (نک. ضرورت ساده زیسیت ... در شهرضا 1396)
ما باید شکرگزار این حضورهای فعال و جدی باشیم و البته که هستیم و البته آرزومند حضور صداهای بومیِ دیگر.
اما فعلا همه ی آثار صوتی و تقریری ایشان را باید در این بانک داده ای جمع کنیم.
از همه ی دوستان می خواهیم که این مخزن را با معرفی سایر اندیشه ها و اندیشه ورزان در همین زمینه ها یاری کنند.
https://t.me/AhestegiSadegi
t.me/gahferestghkeshani
Telegram
آهستگی سادگی - غلامعلی کشانی
مکانی مجازی برای ثبت منابع در باره ی آهستگی، سادگی، ساده زیستی، زندگی کمینه (مینیمال و نه مینیمالیسم)، رایگان بخشی و ...
ادمین : غلامعلی کشانی t.me/ghkesh
اولین فرسته: t.me/AhestegiSade
سایت: ghkeshani.com
و گاه فرست: t.me/gahferestghkeshani
ادمین : غلامعلی کشانی t.me/ghkesh
اولین فرسته: t.me/AhestegiSade
سایت: ghkeshani.com
و گاه فرست: t.me/gahferestghkeshani
از پوست انسان مصرفزده بیرون بیایید/گفتوگو با مصطفی ملکیان درباره مصرفزدگی، شکاف طبقاتی و شکاف عاطفی
https://neeloofar.org/mostafamalekian/dialogue/1474-170795.html
https://neeloofar.org/mostafamalekian/dialogue/1474-170795.html
مصطفی ملکیان - ضرورت ساده زیستی در دنیای امروز
اردیبهشت 1396 شهرضای اصفهان:
هر دو فرسته بالا
دومی فایلی کوچک است و مستقیم دانلود می شود👆👆👆
اردیبهشت 1396 شهرضای اصفهان:
هر دو فرسته بالا
دومی فایلی کوچک است و مستقیم دانلود می شود👆👆👆
Forwarded from گاه فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
اخلاق مصرف و ثورو،
بهقلمِ محمدرضا زراعتی،
نوشتهای تازه در سایت عدم خشونت:
https://ghkeshani.com/thoreauandconsumptionmorality/
بهقلمِ محمدرضا زراعتی،
نوشتهای تازه در سایت عدم خشونت:
https://ghkeshani.com/thoreauandconsumptionmorality/
باشگاه تنبل (http://www.sloth.gr.jp)یک سازمان مردم نهاد ژاپنی حافظ جنگلها و حامی و فعال جنبش آهسته است که در جولای 1999 تاسیس شد. باشگاه تنبل از افرادی از همه زمینه های زندگی مانند دانش آموزان، شاغلان، افراد آزاد و... تشکیل شده است. این باشگاه می گوید: «ما میخواهیم تنبل شویم!»
آنها نه تنها می خواهند از گونه ی در معرض خطر نابودی تنبل محافظت کنند، بلکه خود می خواهند تنبل شوند.
تنبلی کردن همچون تنبل، به معنی ژولیدگی و دوری از کار نیست، بلکه بر خلاف آن، هر روزه اعضای باشگاه سخت در تلاش هستند. آنها تلاش میکنند تا جای ممکن از انرژی الکتریکی یا گاز ملی کم استفاده کنند، مانند یک تنبل. و تلاش می کنند به روش دوستدار زمین زندگی کنند مانند یک تنبل. لذا تنبل شدن برای آنها به نوعی زندگی به روش دوستدار زمین و سبک زندگی آهسته است. این باشگاه با اکوادوری ها تجارت منصفانه انجام می دهد و تورهای زیست محیطی به اکوادور را با همراهی آن ها سازمان داده است. آنها همچنین تلاش می کنند برای جلوگیری از استفاده از بطری های پلاستیکی یا آبمیوه های بسته بندی از قمقمه های شخصی استفاده کنند. همچنین تمام لامپ ها را در شب انقلاب تابستانی خاموش می کنند. این سازمان، در زمینه کسب و کار آهسته و پول آهسته نیز اقدامات جالبی انجام دادهاند.
آنها نه تنها می خواهند از گونه ی در معرض خطر نابودی تنبل محافظت کنند، بلکه خود می خواهند تنبل شوند.
تنبلی کردن همچون تنبل، به معنی ژولیدگی و دوری از کار نیست، بلکه بر خلاف آن، هر روزه اعضای باشگاه سخت در تلاش هستند. آنها تلاش میکنند تا جای ممکن از انرژی الکتریکی یا گاز ملی کم استفاده کنند، مانند یک تنبل. و تلاش می کنند به روش دوستدار زمین زندگی کنند مانند یک تنبل. لذا تنبل شدن برای آنها به نوعی زندگی به روش دوستدار زمین و سبک زندگی آهسته است. این باشگاه با اکوادوری ها تجارت منصفانه انجام می دهد و تورهای زیست محیطی به اکوادور را با همراهی آن ها سازمان داده است. آنها همچنین تلاش می کنند برای جلوگیری از استفاده از بطری های پلاستیکی یا آبمیوه های بسته بندی از قمقمه های شخصی استفاده کنند. همچنین تمام لامپ ها را در شب انقلاب تابستانی خاموش می کنند. این سازمان، در زمینه کسب و کار آهسته و پول آهسته نیز اقدامات جالبی انجام دادهاند.
Forwarded from Saeed A.l
آهستگی...
ostad maLekian
Forwarded from مصطفی ملکیان
ادامه👇👇
✍راه های کم کردن ملال از زندگی
حال چگونه میتوانیم کاری کنیم که این سه علت ملال آور کمتر اتفاق بیافتد؟
1⃣ انتظار برنیامدنی از مطلوبمان نداشته باشیم.
باید انتظار معقول از امور داشته باشیم و وزن امور (sense of proportion) را بدانیم. گمان نکنیم که هر فعالیتی (ازدواج، چای خوردن و ...) چهها با ما میکند. توقع نداشته باشیم اشیا بیشتر از آنی که میتوانند به ما چیزی ببخشند، چیزی میبخشند.
2⃣ نگاه از نزدیک به امور داشته باشیم.
نگاه از دور امکان تکرار صحنه را افزایش می دهد اما در نگاه از نزدیک در هر نگاه جزیی را میبینیم و تا به تکرار برسیم مدتی طول میکشد. اگر یک نفر رو سوار هواپیما کنیم و به ارتفاع مشخصی ببریم که کل تهران رو ببینه، بار دوم هم او را به همون ارتفاع ببریم و بار سوم هم به همون ارتفاع برایش تکراری خواهد شد. اما اگر او را بار اول به ارتفاعی ببریم که یک سوم تهران را ببیند و بار دوم به همان ارتفاع ببریم که یک سوم بعدی تهران را ببیند و بار سوم یک سوم دیگر تهران، تا سه بار برایش تکراری نخواهد شد. اگر بار اول یک دهم تهران را نشانش بدهیم تا ده بار به تکرار نمیرسیم و ملال آور نخواهد شد.
3⃣ چیزها را ژرف ببینیم.
اگر درختی را از نقطهای در بالای آن برش بدهیم و سطح مقطعش را ببینیم و بار دوم نقطهای از تنهاش را برش بدهیم و همین طور پایینتر بیاییم، این نگاه در عمق است. از نزدیک که ببینیم در سطح، تنوع پیدا میکنیم و ژرف که ببینیم در عمق تنوع پیدا میکنیم.
تفاوت مورد 2 و 3، تفاوت aspect و perspective هست که جای دیگه باید توضیح داد. بخصوص در امور انسانی تشخیص قرب و عمق سخته.
4⃣ یادگیری را افزایش دهیم.
در یادگیری در مورد اشیا تنها به استفاده و عملکردشان اکتفا نکنیم، نگاه ابزاری نداشته باشیم بلکه برای پی بردن به درون امور کنجکاو باشیم. میتوان با یک قالی 30 سال خود را مشغول کنیم. یک باز از جنبه طراحی،یک بار از نظر نساجی و ... به سراغش برویم و این اطلاعات برای استفاده از قالی و روی قالی خوابیدن (جنبه عملکردی) سودی ندارد اما ملال را کاهش میدهد.
5⃣ آهستگی در مقابل شتابزدگی.
انسانهای شتابزده و عجول دستخوش ملال میشوند. اما آدم آهسته حضور قلب دارد. هر چه عجولانهتر زندگی کنیم تفاوتها و جنبههای منحصربفرد امور را کمتر درک میکنیم. خدا دو بار مثل هم تجلی نمیکند، هیچ دو پدیدهای شبیه هم نیست. عجله جنبه بدعت و نوظهوری اشیا و پدیدهها را میگیرد.
رولومی بنیانگذار روان درمان گری وجودی (اگزیستانسیالیسم) در اواخر عمر خود مبتلا به آلزایمر شد و به نقل از شاگردش، تعبیر او از آلزایمر این بود که هر کسی را که برای بار دوم میبینم انگار از نو میبینم.
سعی کنیم بدون ایتلا به آلزایمر جهان را نو به نو ببینیم.
6⃣ راههای نرفته را طی کنیم. ماجراجویی روانی ملال را کم میکند.
7⃣ به علم خود عمل کنیم. هر چه به مجاری عمل نزدیکتر شویم تنوع بیشتر میشود.
والسلام
🌂ُسخنرانی ملال
@mostafamalekian
✍راه های کم کردن ملال از زندگی
حال چگونه میتوانیم کاری کنیم که این سه علت ملال آور کمتر اتفاق بیافتد؟
1⃣ انتظار برنیامدنی از مطلوبمان نداشته باشیم.
باید انتظار معقول از امور داشته باشیم و وزن امور (sense of proportion) را بدانیم. گمان نکنیم که هر فعالیتی (ازدواج، چای خوردن و ...) چهها با ما میکند. توقع نداشته باشیم اشیا بیشتر از آنی که میتوانند به ما چیزی ببخشند، چیزی میبخشند.
2⃣ نگاه از نزدیک به امور داشته باشیم.
نگاه از دور امکان تکرار صحنه را افزایش می دهد اما در نگاه از نزدیک در هر نگاه جزیی را میبینیم و تا به تکرار برسیم مدتی طول میکشد. اگر یک نفر رو سوار هواپیما کنیم و به ارتفاع مشخصی ببریم که کل تهران رو ببینه، بار دوم هم او را به همون ارتفاع ببریم و بار سوم هم به همون ارتفاع برایش تکراری خواهد شد. اما اگر او را بار اول به ارتفاعی ببریم که یک سوم تهران را ببیند و بار دوم به همان ارتفاع ببریم که یک سوم بعدی تهران را ببیند و بار سوم یک سوم دیگر تهران، تا سه بار برایش تکراری نخواهد شد. اگر بار اول یک دهم تهران را نشانش بدهیم تا ده بار به تکرار نمیرسیم و ملال آور نخواهد شد.
3⃣ چیزها را ژرف ببینیم.
اگر درختی را از نقطهای در بالای آن برش بدهیم و سطح مقطعش را ببینیم و بار دوم نقطهای از تنهاش را برش بدهیم و همین طور پایینتر بیاییم، این نگاه در عمق است. از نزدیک که ببینیم در سطح، تنوع پیدا میکنیم و ژرف که ببینیم در عمق تنوع پیدا میکنیم.
تفاوت مورد 2 و 3، تفاوت aspect و perspective هست که جای دیگه باید توضیح داد. بخصوص در امور انسانی تشخیص قرب و عمق سخته.
4⃣ یادگیری را افزایش دهیم.
در یادگیری در مورد اشیا تنها به استفاده و عملکردشان اکتفا نکنیم، نگاه ابزاری نداشته باشیم بلکه برای پی بردن به درون امور کنجکاو باشیم. میتوان با یک قالی 30 سال خود را مشغول کنیم. یک باز از جنبه طراحی،یک بار از نظر نساجی و ... به سراغش برویم و این اطلاعات برای استفاده از قالی و روی قالی خوابیدن (جنبه عملکردی) سودی ندارد اما ملال را کاهش میدهد.
5⃣ آهستگی در مقابل شتابزدگی.
انسانهای شتابزده و عجول دستخوش ملال میشوند. اما آدم آهسته حضور قلب دارد. هر چه عجولانهتر زندگی کنیم تفاوتها و جنبههای منحصربفرد امور را کمتر درک میکنیم. خدا دو بار مثل هم تجلی نمیکند، هیچ دو پدیدهای شبیه هم نیست. عجله جنبه بدعت و نوظهوری اشیا و پدیدهها را میگیرد.
رولومی بنیانگذار روان درمان گری وجودی (اگزیستانسیالیسم) در اواخر عمر خود مبتلا به آلزایمر شد و به نقل از شاگردش، تعبیر او از آلزایمر این بود که هر کسی را که برای بار دوم میبینم انگار از نو میبینم.
سعی کنیم بدون ایتلا به آلزایمر جهان را نو به نو ببینیم.
6⃣ راههای نرفته را طی کنیم. ماجراجویی روانی ملال را کم میکند.
7⃣ به علم خود عمل کنیم. هر چه به مجاری عمل نزدیکتر شویم تنوع بیشتر میشود.
والسلام
🌂ُسخنرانی ملال
@mostafamalekian
Forwarded from مصطفی ملکیان
🌷🌷🌷آهستگی
اگر به شما بگویم که شخص فرزانهای در چین باستان زندگی میکرد، در ذهن شما انسانی آرام و با طمأنینه تداعی میشود، کسی که آهسته حرف میزند، حرف شما را قطع نمیکند، حرف خود را ناتمام رها نمیکند و دو کار در آنِ واحد انجام نمیدهد. شهود ما این است که انسان هر چه کاملتر میشود، آهستهکارتر و با طمأنینهی بیشتر زندگی میکند.
یکی از ویژگیهای انسان مدرن، متأسفانه، شتابزدگی است و خیلی از روانشناسان اجتماعی و جامعهشناسان به این موضع اشاره کردهاند. من توصیه میکنم رمان کوتاه «آهستگی» میلان کوندرا را مطالعه کنید. کوندرا در این رمان کوتاه، میخواهد نشان دهد که ما با شتابزدگیمان چگونه روان خود را تخریب میکنیم و در پیِ از دست دادن سلامت روانی، سلامت اخلاقیمان را هم از کف میدهیم.
پیتر برگر، جامعهشناس و روانشناس اجتماعی امریکایی که کتاب مهمی دربارهِ جامعهِ امروز دارد، یکی از فصلهای کتابش را به همین «آهستهکاری» اختصاص داده است.
یک مثال عرض کنم. صبح بیدار شدهاید و میخواهید سر کارتان بروید. دیرتان شده است و با شتاب همهی کارها را انجام میدهید. بعد که میخواهید به سراغ اتومبیلتان میبینید که سوئیچ ماشین را ندارید. بهرغم همهِی این شتابها و کارهای نیمجویده، برای اینکه سوئیچ ماشینتان را پیدا کنید ناگزیرید لحظاتی بایستید. آرام بگیرید و حتی چشمهایتان را ببندید. چون فقط در این حال تمرکز و آهستگی و طمأنینه است که میتوانید گمشدهتان را بیابید.
وقتی شتابزدگی داریم از خزینهی حافظهمان محرومیم. مثل این میماند که تمام ثروتمان را در اتاقی بگذاریم و کلید را گم کنیم. به یک معنا ثروتمندیم اما چون به ثروتمان دسترسی نداریم، در واقع، فقیریم. در شتابزدگی، فرد دسترسی خود را به نیروی استدلالگر، محفوظات و خاطرات خود از دست میدهد. برای اینکه این دسترسی را از دست ندهیم باید نوعی آهستهکاری یا طمأنینه را در رفتار و در گفتار داشته باشیم. به میزانی که آهستهکاریم تسلطمان بر خودمان بیشتر است.
زندگی امروزی، هر چه طمأنینه را از گفتار و کردارمان میگیرد، طمأنینه را از اندیشهی ما نیز میگیرد و دسترسی ما را به مجموع ثروتها و مواهب درونیمان کم میکند. عرفا میگفتند در تمام حرکاتتان باید نوعی سکون داشته باشید.
برای رسیدن به خود واقعی باید تمرکزمان روز به روز بیشتر شود. در هر آنی باید تمرکز، روی یک کار داشته باشیم. وقتی در آنِ واحد چند کار میکنیم یعنی تمرکز نداریم.
خانم سیمونوی، عارفه، دینشناس و فیلسوف فرانسوی، مقالهی کلاسیک و خیلی معروفی دارد با نام «تأملاتی درباره استفاده درست از تحصیلات در راستای عشق به خدا» که توسط آقای احسان مُمتَحن ترجمه شده و در شمارهی سوم فصلنامهی ناقد منتشر شده است. مقاله در بیان این موضوع است که ریاضیات چگونه میتواند ما را به خدا نزدیک کند. برادر سیمونوی «آندرهوی» یکی از بزرگترین ریاضیدانان قرن بیستم بود و خود سیمونوی هم مدتها ریاضی میخواند و میخواست با برادرش رقابت کند. سیمونوی میگوید چون ریاضیات در میان علوم، بیشترین تمرکز را میطلبد، تمرین بسیار خوبی است برای نزدیک شدن هر چه بیشتر به خود واقعی و چون خودِ واقعی هر کسی، خداست، پس ریاضیات میتواند آدم را به خدا نزدیک کند. ریاضیات برای او نماد تمرکز در میان علوم است.
آهستهکاری در واقع یعنی در هر لحظه فقط در یک کار تمرکز داشته باشیم. لُبّ آهستهکاری، تمرکز است و تمرکز هر چه بیشتر شود، من به خود واقعی خودم بیشتر پی میبرم و از خودهای دروغین بیشتر رها میشوم و چون از نظر عارفان، خود واقعی همان خداست، شما با نزدیکشدن به خود واقعی، به خدا نزدیک میشوید.
🌼🌼🌼استاد ملکیان،12 آموزه مشترک عارفان
@mostafamalekian
اگر به شما بگویم که شخص فرزانهای در چین باستان زندگی میکرد، در ذهن شما انسانی آرام و با طمأنینه تداعی میشود، کسی که آهسته حرف میزند، حرف شما را قطع نمیکند، حرف خود را ناتمام رها نمیکند و دو کار در آنِ واحد انجام نمیدهد. شهود ما این است که انسان هر چه کاملتر میشود، آهستهکارتر و با طمأنینهی بیشتر زندگی میکند.
یکی از ویژگیهای انسان مدرن، متأسفانه، شتابزدگی است و خیلی از روانشناسان اجتماعی و جامعهشناسان به این موضع اشاره کردهاند. من توصیه میکنم رمان کوتاه «آهستگی» میلان کوندرا را مطالعه کنید. کوندرا در این رمان کوتاه، میخواهد نشان دهد که ما با شتابزدگیمان چگونه روان خود را تخریب میکنیم و در پیِ از دست دادن سلامت روانی، سلامت اخلاقیمان را هم از کف میدهیم.
پیتر برگر، جامعهشناس و روانشناس اجتماعی امریکایی که کتاب مهمی دربارهِ جامعهِ امروز دارد، یکی از فصلهای کتابش را به همین «آهستهکاری» اختصاص داده است.
یک مثال عرض کنم. صبح بیدار شدهاید و میخواهید سر کارتان بروید. دیرتان شده است و با شتاب همهی کارها را انجام میدهید. بعد که میخواهید به سراغ اتومبیلتان میبینید که سوئیچ ماشین را ندارید. بهرغم همهِی این شتابها و کارهای نیمجویده، برای اینکه سوئیچ ماشینتان را پیدا کنید ناگزیرید لحظاتی بایستید. آرام بگیرید و حتی چشمهایتان را ببندید. چون فقط در این حال تمرکز و آهستگی و طمأنینه است که میتوانید گمشدهتان را بیابید.
وقتی شتابزدگی داریم از خزینهی حافظهمان محرومیم. مثل این میماند که تمام ثروتمان را در اتاقی بگذاریم و کلید را گم کنیم. به یک معنا ثروتمندیم اما چون به ثروتمان دسترسی نداریم، در واقع، فقیریم. در شتابزدگی، فرد دسترسی خود را به نیروی استدلالگر، محفوظات و خاطرات خود از دست میدهد. برای اینکه این دسترسی را از دست ندهیم باید نوعی آهستهکاری یا طمأنینه را در رفتار و در گفتار داشته باشیم. به میزانی که آهستهکاریم تسلطمان بر خودمان بیشتر است.
زندگی امروزی، هر چه طمأنینه را از گفتار و کردارمان میگیرد، طمأنینه را از اندیشهی ما نیز میگیرد و دسترسی ما را به مجموع ثروتها و مواهب درونیمان کم میکند. عرفا میگفتند در تمام حرکاتتان باید نوعی سکون داشته باشید.
برای رسیدن به خود واقعی باید تمرکزمان روز به روز بیشتر شود. در هر آنی باید تمرکز، روی یک کار داشته باشیم. وقتی در آنِ واحد چند کار میکنیم یعنی تمرکز نداریم.
خانم سیمونوی، عارفه، دینشناس و فیلسوف فرانسوی، مقالهی کلاسیک و خیلی معروفی دارد با نام «تأملاتی درباره استفاده درست از تحصیلات در راستای عشق به خدا» که توسط آقای احسان مُمتَحن ترجمه شده و در شمارهی سوم فصلنامهی ناقد منتشر شده است. مقاله در بیان این موضوع است که ریاضیات چگونه میتواند ما را به خدا نزدیک کند. برادر سیمونوی «آندرهوی» یکی از بزرگترین ریاضیدانان قرن بیستم بود و خود سیمونوی هم مدتها ریاضی میخواند و میخواست با برادرش رقابت کند. سیمونوی میگوید چون ریاضیات در میان علوم، بیشترین تمرکز را میطلبد، تمرین بسیار خوبی است برای نزدیک شدن هر چه بیشتر به خود واقعی و چون خودِ واقعی هر کسی، خداست، پس ریاضیات میتواند آدم را به خدا نزدیک کند. ریاضیات برای او نماد تمرکز در میان علوم است.
آهستهکاری در واقع یعنی در هر لحظه فقط در یک کار تمرکز داشته باشیم. لُبّ آهستهکاری، تمرکز است و تمرکز هر چه بیشتر شود، من به خود واقعی خودم بیشتر پی میبرم و از خودهای دروغین بیشتر رها میشوم و چون از نظر عارفان، خود واقعی همان خداست، شما با نزدیکشدن به خود واقعی، به خدا نزدیک میشوید.
🌼🌼🌼استاد ملکیان،12 آموزه مشترک عارفان
@mostafamalekian
Forwarded from مصطفی ملکیان (محمد محمودیان)
☘☘☘عارفان از قدیمالایام به ما میگفتند که کارها را با طمانینه انجام دهید نه با عجله. و میگفتند خدا طمانینه تام دارد و ما باید تشبه به خدا پیدا کنیم. عوام میگفتند یک ساعت خدا برابر با پنج هزار سال ما است یعنی میخواهند بگویند که خدا با طمانینه کارها را پیش میبرد عرفا از قدیم میگفتند که سلامت روانی شما در گرو این است که آهستگی بر زندگی شما حاکم باشد نه عجله. البته عجله با سرعت فرق میکند بهترین مثالی که در این مورد به ذهنم میآید این است که در سیرکها دیدهاید که فردی ده حلقه را به بالا پرتاب میکند و دوباره میگیرد این فرد اگر سرعت بالایی نداشته باشد در کارش موفق نیست.تمام هنر این فرد در سرعتش است اما اگر طمانینه نیز نداشته باشد این فرد باید سرعت را در عین طمانینه داشته باشد، اگر یک لحظه طمانینهاش را از دست بدهد اشتباه میکند این شخص باید بیشترین سرعت متصور را با بیشترین طمانینه مزین نماید تا موفق شود اگر ذرهای ذهنش با بچه مریضش رفت همه زحمتش از بین میرود.
بنابراین عجله بد است نه سرعت. عجله طمانینه شما را از شما میگیرد و شما با طمانینه کار را انجام نمیدهید برای من بسیار پیش آمده است گاهی وقتها به شما میگویند که نیم ساعت برای سخنرانی وقت داری اما گاهی با آدم میگویند که یک ساعت برای سخنرانی وقت دارید اما وسط سخنرانی میگویند مسئلهای پیش آمده که باید سخنرانی را نیم ساعته تمام کنی در این لحظه انسان آن نیم ساعت را هم از دست میدهد چون طمانینهاش را را از دست میدهد و به اندازه آن نیم ساعت نیز حرف حسابی نمیزد و تمام حرفها را نیم جویده و نه پخته ادا میکند عرفا بر این طمانینه بسیار تکیه میکردند.
در تمدن جدید یکی از بزرگترین مشکلات این است که طمانینه از همه گرفته شده است یعنی ما چند کار را در آن واحد انجام میدهیم. شما صبحانه دارید میخورید ساعت مچیتان را میبندید روزنامه نیز میخوانید. وقتی بودا از آیین هندو انشعاب کرد و دین خودش را پایهگذاری کرد بزرگان آیین هندو به نزد او آمدند و گفتند ما هر کداممان کشف و کرامتی داریم یکی گفت من بر آب سیر میکنم دیگری گفت من طیالارض میکنم یکی نیز گفت من با نگاهم اشیاء را به حرکت درمیآورم شما چه کشف و کرامتی دارید؟ بودا گفت: من وقتی غذا میخورم فقط غذا میخورم و وقتی میخوابم فقط میخوابم و وقتی سخن میگویم فقط سخن میگویم.
من وقتی غذا میخورم غذا میخورم تلویزیون میبینم به فکر حساب بانکیام نیز هستم در ضمن یادم میآید مقالهای به کسی نیز قول داده بودم. بودا میگفت هنر من این است که وقتی غذا میخورم فقط غذا میخورم و وقتی سخن میگویم فقط سخن میگویم و وقتی سکوت میکنم فقط سکوت میکنم. شما الان به ظاهر سکوت میکنید اما در ذهنتان میگویید این حرف حکیمان حرف جالبی نبود یا این سخنش با سخن دیگرش نمیخواند. در درون خودتان حرف میزنید و سکوت ندارید.
طمانینه یعنی آهستگی ناشی از آرامش. در تمدن و فرهنگ جدید طمانینه از ما گرفته شده و مجبوریم چند کار را در آن واحد انجام دهیم و روز به روز از لحاظ روانی خوردتر میشویم به دلیل این که به هیچ کاری وقت اختصاصی، اختصاص نمیدهیم و حق هیچ چیزی ادا نمیشود مثل این میماند که من پنج طلبکار داشته باشم و اینها به من مهلت بدهند و یکی از آنها فردا ویکی ماه آینده و دیگری سال آینده به سراغ من بیایند در این صورت من بدهیهایم را میپردازم.
اما بد به حال من که هر پنج نفر به یکباره به سراغ من بیایند در زندگی ما در هر لحظه پنج یا شش طلبکار حضور دارند این طمانینه را از ما میگیرد. به دوستان توصیه میکنم که رمان آهستگی میلان کوندرا را مطالعه کنند کوندرا در این رمان نشان میدهد که چقدر ما این آهستگی را از دست دادهایم و چقدر بخاطر از دست دادن این آهستگی مشکل داریم به تعبیر اهل سینما بهترین زندگی است که اسلوموشن باشد اسلوموشن نه به معنای کندی رفتاری بلکه به معنای نوعی آرامش رفتاری که در هر حالی حضور قلب در آن کار داشته باشم.
🍁🍁🍁استاد ملکیان،اخلاق کاربردی،جلسه اول
@mostafamalekian
بنابراین عجله بد است نه سرعت. عجله طمانینه شما را از شما میگیرد و شما با طمانینه کار را انجام نمیدهید برای من بسیار پیش آمده است گاهی وقتها به شما میگویند که نیم ساعت برای سخنرانی وقت داری اما گاهی با آدم میگویند که یک ساعت برای سخنرانی وقت دارید اما وسط سخنرانی میگویند مسئلهای پیش آمده که باید سخنرانی را نیم ساعته تمام کنی در این لحظه انسان آن نیم ساعت را هم از دست میدهد چون طمانینهاش را را از دست میدهد و به اندازه آن نیم ساعت نیز حرف حسابی نمیزد و تمام حرفها را نیم جویده و نه پخته ادا میکند عرفا بر این طمانینه بسیار تکیه میکردند.
در تمدن جدید یکی از بزرگترین مشکلات این است که طمانینه از همه گرفته شده است یعنی ما چند کار را در آن واحد انجام میدهیم. شما صبحانه دارید میخورید ساعت مچیتان را میبندید روزنامه نیز میخوانید. وقتی بودا از آیین هندو انشعاب کرد و دین خودش را پایهگذاری کرد بزرگان آیین هندو به نزد او آمدند و گفتند ما هر کداممان کشف و کرامتی داریم یکی گفت من بر آب سیر میکنم دیگری گفت من طیالارض میکنم یکی نیز گفت من با نگاهم اشیاء را به حرکت درمیآورم شما چه کشف و کرامتی دارید؟ بودا گفت: من وقتی غذا میخورم فقط غذا میخورم و وقتی میخوابم فقط میخوابم و وقتی سخن میگویم فقط سخن میگویم.
من وقتی غذا میخورم غذا میخورم تلویزیون میبینم به فکر حساب بانکیام نیز هستم در ضمن یادم میآید مقالهای به کسی نیز قول داده بودم. بودا میگفت هنر من این است که وقتی غذا میخورم فقط غذا میخورم و وقتی سخن میگویم فقط سخن میگویم و وقتی سکوت میکنم فقط سکوت میکنم. شما الان به ظاهر سکوت میکنید اما در ذهنتان میگویید این حرف حکیمان حرف جالبی نبود یا این سخنش با سخن دیگرش نمیخواند. در درون خودتان حرف میزنید و سکوت ندارید.
طمانینه یعنی آهستگی ناشی از آرامش. در تمدن و فرهنگ جدید طمانینه از ما گرفته شده و مجبوریم چند کار را در آن واحد انجام دهیم و روز به روز از لحاظ روانی خوردتر میشویم به دلیل این که به هیچ کاری وقت اختصاصی، اختصاص نمیدهیم و حق هیچ چیزی ادا نمیشود مثل این میماند که من پنج طلبکار داشته باشم و اینها به من مهلت بدهند و یکی از آنها فردا ویکی ماه آینده و دیگری سال آینده به سراغ من بیایند در این صورت من بدهیهایم را میپردازم.
اما بد به حال من که هر پنج نفر به یکباره به سراغ من بیایند در زندگی ما در هر لحظه پنج یا شش طلبکار حضور دارند این طمانینه را از ما میگیرد. به دوستان توصیه میکنم که رمان آهستگی میلان کوندرا را مطالعه کنند کوندرا در این رمان نشان میدهد که چقدر ما این آهستگی را از دست دادهایم و چقدر بخاطر از دست دادن این آهستگی مشکل داریم به تعبیر اهل سینما بهترین زندگی است که اسلوموشن باشد اسلوموشن نه به معنای کندی رفتاری بلکه به معنای نوعی آرامش رفتاری که در هر حالی حضور قلب در آن کار داشته باشم.
🍁🍁🍁استاد ملکیان،اخلاق کاربردی،جلسه اول
@mostafamalekian
Forwarded from راهی به رهایی..
✍دوران ما گرايش شيفته واری به فراموش کردن خود دارد
و برای اينکه اين ميل را عملی سازد،
خود را به دست ديو سرعت می سپارد.
زمان بر شتاب خود می افزايد تا به ما بفهماند که
ميل ندارد ما به يادش بياوريم، زيرا از خود خسته است،
بيزار است و می خواهد شعله کوچک و لرزان خاطره را خاموش کند.
@rahi_be_rahaei
***********************
#میلان_کوندرا (Milan Kundera)
#آهستگی
و برای اينکه اين ميل را عملی سازد،
خود را به دست ديو سرعت می سپارد.
زمان بر شتاب خود می افزايد تا به ما بفهماند که
ميل ندارد ما به يادش بياوريم، زيرا از خود خسته است،
بيزار است و می خواهد شعله کوچک و لرزان خاطره را خاموش کند.
@rahi_be_rahaei
***********************
#میلان_کوندرا (Milan Kundera)
#آهستگی
Telegram