「Tweetella 」
10.2K subscribers
9.45K photos
306 videos
26 links
🍫از 00,01,10 کیدراما رو با شما تماشا می‌کنیم🍜

🌸ارسالی و درخواست:
@Marmar_M27

ناشناسمون👀:
https://telegram.me/BChatBot?start=sc-732581-6l1wQcG

تبادل و تبلیغ💰:
@TablighatTweetella

چنل پرسش و پاسخ😍:
@ReplyTweetella

چنل هشتگ‌ها:
@HashtagTweetella
Download Telegram
「Tweetella 」
سلیطه‌ی قرن: این پرونده حرص درآرترین پرونده‌ایه که تاحالا نوشتم. پیشاپیش بابت همه فحشایی که تو متن هست عذرخواهی می‌کنم. حتما گل گاو زبون آماده کنید و با آمادگی روانی کامل شروع کنید به خوندن... این پرونده شامل جزئیات زیادیه و فیلم و عکس زیادیم ازش توی اینترنت…
خب این پرونده هم تموم شد…
با اختلاف عجیب‌ترین و حرص درآرترین بود برام!
پرونده‌ای که به‌شدت جزئیات داشت و این‌بار هم از مقتول هم از قاتل هم از شاهدین، درکل از دست همه حرص خوردم!

این پرونده یکی از معروف‌ترین پرونده‌ها تو کره جنوبیه و چون این زن و همدستش خیلی توی کره معروفن و تمام زندگیشون رو مردم می‌دونن، اگه بیان بیرون هم قطعاً با برخورد خوبی مواجه نمی‌شن و خداروشکر حداقل مشخصاتشون کاملا لو رفته...

اگه توی جزئیات یا هرچیزی اشکالی بود بازم متاسفم.
امیدوارم اگه توی اطرافیانتون آدمی مثل یون می‌بینید که داره قربانی می‌شه و عشق چشماشو کور کرده یه جوری آگاهش کنین تا زندگیش اینجوری حروم نشه و امیدوارم آدمای زندگیتون هیچ شباهتی به اون هه نداشته باشن❤️
پرونده‌ی به شدت سنگینی بود. فقط درصورت استقبال شما (کامنت و لایک) دوباره پرونده‌ی جدید شروع می‌کنم🥲
ممنونم از همراهیتون😘


#Marmar
@Tweetella🍫
ترسناکترین سکانس زمانیه که هارین پاشو میذاره رو پای یکی...

✦بازی هرم
#Marmar
#PyramidGame
@Tweetella🍫
یه جاهایی تو زندگی هممون نیاز داریم کی بَکِ بعد از عطسه باشیم...

✦رُک و راست
#Marmar
#FranklySpeaking
@Tweetella🍫
وسطای برنامه آرزو میکردم لی گوانهیِ جهنم سینگلی بیاد سوکیونگ رو برداره ببره ...

#Marmar
#TransiltLove3 | #SinglesInferno►3
@Tweetella🍫
قتل اون شخصی که بهش میگی سریال حال خوب  کن معرفی کن و یه سریال سد اند معرفی میکنه از واجباته...

#Marmar
@Tweetella🍫
سلام به توییتلاییای ماه 🌙چطورین؟
خب توی گروه و کامنتا خیلی دیدم که منتظر پرونده‌ی جدید هستید پس گفتم زودتر خبرشو بذارم، ما قراره پنجشنبه یه پرونده خفن دیگه داشته باشیم و قول میدم دیگه بد قولی نکنم و زود به زود براتون پرونده بذارم😍
ساعت دقیقش رو بعدا اعلام میکنم، حتما کامنت بذارید و همینطور اگه پرونده‌ای مد نظرتونه بهم بگین تا کاور کنم❤️
دوستتون دارم زیاد و پنجشنبه میبینمتون🥹🥰

#پرونده
#Marmar
@Tweetella🍫
خواهرای دوقلوی کره‌ای که دهن پلیسای آمریکا رو سرویس کردن...!

سلام، توییتلاییا! چطورین؟
برگشتم با یه پرونده‌ی دیگه که درموردش هیچ توضیحی نمی‌دم! قتل؟ تعرض؟ دزدی؟ مشخص نیست. همینقدر می‌گم که قراره از هنرنمایی و افتخارآفرینی دوتا کره‌ای تو آمریکا لذت ببریم🙂
بریم که شروع کنیم...

✦هفتمین #پرونده
+18
#Marmar
@Tweetella🍫
「Tweetella 」
خواهرای دوقلوی کره‌ای که دهن پلیسای آمریکا رو سرویس کردن...! سلام، توییتلاییا! چطورین؟ برگشتم با یه پرونده‌ی دیگه که درموردش هیچ توضیحی نمی‌دم! قتل؟ تعرض؟ دزدی؟ مشخص نیست. همینقدر می‌گم که قراره از هنرنمایی و افتخارآفرینی دوتا کره‌ای تو آمریکا لذت ببریم🙂
بریم که شروع کنیم :

داستان امروز درمورد دوخواهر دوقلو هستش که دوقلوی همسان هستن و کاملا شبیه همن اما این شباهت فقط از نظر جسمی نیست، بلکه اونا از نظر فکری و روش زندگی هم شباهت عجیبی به هم دارن!

اسم افتخارآفرینای این پرونده هان سانی و هان جین (جینا) هستش.
اونا سال ۱۹۷۴ توی اینچئون کره جنوبی به دنیا اومدن. سانی ۵ دقیقه زودتر از جینا به دنیا اومد و از اونجایی که توی سریالای کره‌ای متوجه شدین. کره‌ایا روی سن خیلی حساسن، حتی اگه درحد دقیقه باشه!
پس سانی دختر بزرگتره و جینا باید بهش بگه اونی و خب فرق زیادیم بینشون می‌ذاشتن. یعنی همون داستان همیشگی اکثر پدر و مادرا که میگن نه ما همه‌ی بچه‌هامون رو دوست داریم و....
تهش اما به طور مشخصی یکی از بچه‌ها محبوب‌تره!
خلاصه توی اون خونه سانی دختر محبوب خانواده بود و این موضوع همیشه باعث آزار جینا میشد ...

زمانی که بچه بودن، پدر و مادرشون تصمیم میگیرن که از هم جدا بشن و مادرشون که سانی رو بیشتر دوست داشت، سانی رو برمیداره و جینارو میفرسته پیش باباش.
حدود سه‌سال این دخترا جدا از هم زندگی میکنن. البته درسته بینشون حسادت وجود داشته (به‌خصوص از طرف جینا) اما خیلی باهم صمیمی بودن و کلا شباهت بی‌اندازه‌ای از نظر فکری داشتن. ظاهر که بماند...

بعد از سه‌سال و قطعی شدن جدایی پدر و مادرشون، پدرشون حضانت هردوتاشونو میده به مادر بچه‌ها و مادرشون هم با دوتا دخترش کره رو ترک میکنه و میره آمریکا...
گفته میشه دایی بچه‌ها آمریکا زندگی میکرده اما خیلیا میگن آشناشون بوده که به‌نظرم درست‌تره(اما به‌خاطر راحتی من میگم داییشون 😂)

بیاین اول عکساشونو ببینیم تا یکم بیشتر باهاشون ارتباط برقرار کنیم و بعد ادامه بدیم...

#Marmar
@Tweetella🍫
خب خب اینم دوقلوهای همسانِ پرونده...

(بچه‌ها ممکنه با خودتون بگین خب اینا خیلی تفاوت دارن و بیشتر ناهمسان میزنن اما باید بگم اگه تفاوتی احساس می‌کنین به علت ساختار متفاوت ابرو و مدل موهاشونه و اگه فرم کلی چهره رو مد نظر قرار بدین متوجه شباهت زیادشون می‌شین!)

#Marmar
@Tweetella🍫
وقتی با مادرشون میرن آمریکا(سیاتل)، مادرشون میره سرکار و طبیعتا بچه‌ها تنها میموندن، پس هی میفرستادشون خونه دوستاش یا هرآشنایی تا پیش اونا باشن.
حتی خونه‌هاشونو زود به زود عوض میکردن، چون به هرحال مشکلات مالی زیادی داشتن و نمیتونستن دائم از پس اجاره یه جا بربیان. پس بچه‌ها کودکی خیلیی بی‌ثبات و رومخی داشتن.
یعنی دائم اینور اونور بودن و هیچوقت یه مدرسه یا خونه یا دوستا یا حتی هم بازی‌های ثابتی نداشتن. پس فقط خودشون دونفر دوست و همبازی هم بودن و از هم مراقبت میکردن. هرکدوم برای اون‌یکی مثل یه دوست و مادر بود. درواقع انگار که به‌جز هم شخص دیگه‌ای رو نداشته باشن...
حالا بماند که این وسط مادرشون میره جاهای ناجور کار میکنه و به قمار رو میاره و کلی بدهی بالا میاره و تِر میزنه!

وضعیت زندگیشون بدتر میشه و مادرشون ناچار میشه اینارو بفرسته پیش داییشون که گفته بودم تو آمریکا بوده اما تو ایالت دیگه‌اش و خودش هم به سختی می‌تونسته از پس هزینه‌های زندگی بربیاد.
پس برای سانی و جینا فرصت دیدن مادرشون از اینم کمتر میشه اما خب داییشون خانواده خیلی خوبی داشته و این دوتاهم به‌خاطر زندگی با اونا بالاخره لذت داشتن یه خانواده واقعی رو میچشن و به آرامش می‌رسن!

نمره‌هاشون عالی بوده و چون باهم رقابت داشتن، توی دوران مدرسه همه نمره‌هاشون در بالاترین حد و مثل همدیگه بوده و خلاصه ایده‌آل‌ترین وضعیت رو داشتن!
خب الان فکر میکنید میگم قصه ما به سر رسید و کلاغه هم به خونه‌ش نرسید؟
ولی نه این اول ماجراست...

#Marmar
@Tweetella🍫
نمره‌هاشون عالی بود؟ چون باهم رقابت و حسادت داشتن و حتی جینا حرص میخورد که چرا مثلا سانی با یه مطالعه کم نمره بالا میگیره ولی خودش باید ساعت‌ها بخونه.
یا مثلا یه عده میگفتن سانی قشنگتره از جینا و خب حرصش درمیومد یا چون سانی شخصیت مهربون‌تر و اجتماعی‌تری نسبت به جینا داشت (جینا یکم جدی‌تر بود)، بیشتر دوست و رفیق داشت تو مدرسه و محبوب بود.
مثلا توی جشن پرام (که توی فیلما دیدین جشنی هستش که پسرا و دخترا زوج میشن برای رقص و رفتن به مهمونی) سانی زودتر پیشنهاد دریافت کرد و کلی چیزای چرت و پرت دیگه که باعث تشدید حسادت جینا میشد...

خلاصه با اینکه حتی دعواهای شدیدی داشتن اما بازم همراه هم بودن و هردو با بالاترین نمره از دبیرستان فارغ‌التحصیل میشن اما بعد از مدرسه هیچکدوم هدف خاصی نداشتن درنهایت سانی با توجه به نمره‌های خوبش توی یکی از دانشگاه‌های آمریکا بورسیه تحصیلی میگیره و مشغول تحصیل میشه اما جینا تصمیم میگیره به ارتش بپیونده!
چرا ارتش؟ نمیدونم واقعا ولی شاید میخواسته دهن ارتش آمریکارو سرویس کنه:)

خلاصه بعد از یه مدت که اقامت آمریکاشو میگیره و میره آکادمی نیرو‌ی هوایی آمریکا!
(دقت کنید اینجا سانی رفته خوابگاه دانشگاه و کلا این دوتا از هم جدا شدن)
و خلاصه جینا آماده میشه تا بره ارتش اما داییش بهش میگفته حس میکنم تو توانایی کنار اومدن با شرایط اونجارو نداری. زود تصمیم نمیگیری؟!
باهمه اینا جینا میره و توی دوره آموزشش میفهمه ای دااااد کار توی ارتش سخته!
(این بنده خدا فکر میکرده تو ارتش خاله بازی میکنن احتمالا)
ولی ارتش آمریکا میگه نه تو غلط کردی پاشدی اومدی بعد میخوای بری !
اینم اعلام میکنه پدرش مریضه میخواد بره مراقب اون باشه ...

انتظار داشته ارتش آمریکا هم بگه ای وای خواهر میخوای من بیام کمک بابات؟
ولی نه ارتش آمریکا استعلام میگیره و میبینه پدرش اصلا مریض نیست اصلا آمریکا نیست خلاصه میگن بشین سرجات بچه...
اینم در یه حرکت انتحاری میگه آقا من همجنسگرام!

توی ارتش آمریکا اون‌زمان اینکه همجنسگرا باشی یا نه خیلی مهم نبود. فقط نباید اینو میگفتی یعنی باید مثل یه راز میموند و اگه لو میدادی این موضوعو اخراجت میکردن و خب این جینا هم به راحتی به هدفش رسید و اخراج شد و برگشت پیش داییش.
حالا هم‌زمان وضعیت سانی چطور بود؟
اون توی دانشگاه نمره‌های خوبی میگرفت اما چون دوستاش همه پولدار بودن اینم هرچی داشته و نداشته خرج لباس و قِر و فِرش میکنه و کلا از درس و اینا فاصله میگیره. به حدی میرسه که بعد از سه‌ترم بورسیه رو ازش پس میگیرن و کلا انصراف میده و از دانشگاه میاد بیرون( نمیومد هم یکم بعد با لگد میفرستادنش بیرون احتمالا)

اما سانی دیگه برنمیگرده به خونه داییش و توی همون شهر میمونه و به عنوان یه منشی به کار مشغول میشه.

#Marmar
@Tweetella🍫
حالا از اینور جینا که خودشو از ارتش نجات داده، در یک حرکت غافلگیرانه میاد میگه خب مادرم خیلی افتخارآفرینی کرده رفته کازینو کار کرده و قمار کرده کل زندگیمونو باخته؛ من چرا نکنم؟ منم باید راه اون دلاور رو ادامه بدم!

دختره‌ی گاو مثل مادرش شروع میکنه به کار کردن تو کازینو و قمار کردن و خیلی زود کلی بدهی بالا میاره. حتی میرفته حسابای بانکی جعلی باز میکرده تا فقط مبلغی که برای شروع به حسابش میریزن رو برداره و باهاشون قمار کنه(توی خیلی از کشورا وقتی حساب باز میکنی یه مبلغی برات میریزن برای شروع...)

خلاصه یه جوری گند بالا میاره که توی ۲۲ سالگی کلی قرص خواب میخوره و خودکشی میکنه ولی از اونجایی که سگ جون هم بوده نمی‌میره و نجات پیدا میکنه، اما اون بازم به قمار ادامه میده و همچنان حساب بانکی باز میکرده، میرفته کارتای اعتباری ملتو میدزدیده، چک جعل میکرده و کلی از داییش، مادرش، دوستاش، دوستای خانوادگیشون، از  همه دزدی کرده بوده و به جرم دزدی و جعل اسناد دستگیر میشه. (اون‌زمان حدود ۹هزار دلار دزدی کرده بوده از اطرافیانش!)

توی همین وضعیت داییش متوجه میشه این ورپریده کلی چک سفید و پول از گاو صندوق دزدیده و از حساب کاری داییش حدود ۲۰ هزار دلار و از حساب شخصی داییش هم ۱۵ هزار دلار دزدیده بوده.
داییش دیگه میبینه این دختر خیلی نمک نشناسه و اوضاعش خیلی داغونه پس گزارشش میکنه و این جرایم هم به جرایم قبلی اضافه میشن. تازه توی تحقیقات پلیسم باز کلی دزدی و جعل سند رو میشه.
حالا جالبه ما فکر میکردیم قوانین کره چرته اما ببینید حکم جینا چی بوده:)

اون به‌خاطر این همه دزدی و این همه جعل چک و این چیزا فقط به ۱۰ روز زندان محکوم میشه و ۳ سال هم قرار میشه توی همون شهری که هست خدمات اجتماعی انجام بده در ازای زندان نرفتن!

از اینور سانی یه زندگی لاکچری برای خودش ساخته بود. یه خونه شیک کلی لباس برند و ماشین BMW!
حالا شاید عجیب باشه چون بالاتر گفتم که سانی منشی بوده یعنی منشی بودن اینقدر تو آمریکا درآمد داره؟ نه
قبلتر گفتم دوقلوها یه‌جورایی ذهنشونم به هم مرتبطه پس سانی هم داشته مثل جینا از اطرافیان و دوستای پولدارش دزدی میکرده و با کلاهبرداری برای خودش یه همچین زندگی‌ای ساخته بوده!
دقیقا مثل جینا اما با این فرق که لو نرفته بود(هنوز)

حالا این وسط یه اتفاق بامزه…
یه بار سانی از دوستش کارت اعتباریشو میدزده و میره باهاش خرید و ۱۰ هزار دلار از یه فروشگاه خرید میکنه (رحم هم خوب چیزیه)
خلاصه از طرف فروشگاه هزار و سیصد دلار برنده میشه اما خب فروشگاه به دوست سانی که صاحب کارت بوده زنگ میزنه و با کلی ذوق میگن ممنون بابت خریدتون شما با خرید ۱۰ هزار دلار از ما برنده ۱۳۰۰ دلار شدید!
دقیقا همین نقطه رفیقِ سانی پشماش میریزه میگه من یه چیزی بخورم اینقدر خرید بکنم! داستان چیه اصلا پولای نازنینم چیشدن؟
خلاصه دوستش که میفهمه کار سانی بوده، زنگ میزنه به پلیس و سانی هم دقیقا همون حکم رو میگیره و ۳ سال باید خدمات اجتماعی انجام میداده توی همون شهری که زندگی میکرده.
تازه وقتی بازجوییش میکردن، میگفته خب که چی؟ دوست من اینهمه پول داره حالا یکمشو من بردارم مگه چیشده؟
(پشمای وقاحت ریخت اینجا)

خب الان بالای ۴ ساله که این دوقلوهای افسانه‌ای همو ندیدن ولی سانی زنگ میزنه به جینا میگه بیا پیش من باهم زندگی کنیم. جینا هم با اینکه توی شهر خودش باید خدمات اجتماعی انجام میداده و حکمشو میگذرونده میگه گور باباتون، پا میشه میره پیش سانی...

#Marmar
@Tweetella🍫
اما وقتی میرسه اونجا و وضعیت زندگی سانی رو میبینه و خب نمیدونسته که سانی دستگیر شده یا مثلا دزدی میکنه از هیچی خبر نداشته، پس کلی بهش حسادت میکنه و باز ماجرای حسودیا شروع میشه.

جینا به‌خاطر حسادتاش باخودش میگه من از سانی انتقام میگیرم! خلاصه میرفته پولاشو میدزدیده (دزد از دزد بزنه چیه؟ شاه دزد!)
لباساشو میدزدیده با ماشین سانی میرفته دور دور بعد از یه مدت سانی خسته میشه میون بحثشون میگه من ۵ دقیقه بزرگترم به من احترام بذار!
اینو که میگه جینا دیوانه میشه و دعواشون فیزیکی میشه و این بین دماغ جینا میشکنه و همسایه‌ها از صدای دعوا زنگ میزنن به پلیس.
همون زمان پلیس میرسه میبینه دماغ جینا شکسته و خون میاد. جیناهم از فرصت استفاده میکنه میگه این منو میزنه این میخواد منو بکشه من شکایت دارم و...
پلیس هم سانی رو میبره و جینا میمونه و دارایی‌های سانی🙂

هرچی سانی داشته رو میبره خرید میکنه و کلی خوش میگذرونه. سانی وقتی بعد از چند روز برمیگرده میبینه اوضاع خرابه و اینبار جینا رو پرت میکنه بیرون از خونه و زنگ میزنه به پلیس و گزارش میده که جینا خدمات اجتماعیشو پیچونده و اینبار پلیس جینارو میبره و خب به‌خاطر تمام کاراش اینبار به ۱ سال زندان محکوم میشه اما نفرتش از سانی بیشتر میشه و توی زندان برنامه میریزه سانی رو بکشه و خودشو جای خواهرش جا بزنه و با داراییای خواهرش و یکم دیگه دزدی برگرده به کره جنوبی!

پس اول لازم بوده وقتی آزاد شد سانی رو بکشه تا بتونه برنامه‌های بعدیو اجرا کنه.
خلاصه بعد از یه مدت، از زندان بهش روزی ۵ ساعت اجازه میدن که بره بیرون و کار کنه بتونه درآمد داشته باشه تا جریمه‌هاشو بده. جینا هم به طور کامل از فرصت استفاده میکنه و فرار میکنه و میره سراغ برنامه‌هاش...

اون از اطرافیان و دوستاش میپرسه که کسیو میشناسن که توی قتل کمکش کنه؟
اونا هم جدی نمیگیرن اما یکی از دوستاش، فامیلشون رو که یه پسر ۱۸ ساله به اسم آرچی بوده معرفی میکنه. آرچی هم دوستش رو که اسمش جان بوده(من انتظار داشتم اونم آرپیچی باشه!) و ۱۶ سال داشته وارد نقشه میکنه.
جینا بهشون میگه خب برنامه اینه شما میرید داخل خونه دست و پای سانی رو میبندید، من میام کارشو تموم میکنم و باهم صحنه جرم رو پاک میکنیم اما حتما من باید سانی رو با دستای خودم بکشم!
شما نکشیدش...

#Marmar
@Tweetella🍫
۶ نوامبر ۱۹۹۶، جینا، آرچی و جان میرن شهری که سانی توش ساکنه و همراه خودشون کیسه زباله، دستکش، طناب، چسب، مجله و... می‌برن. ماشینشون هم کرایه‌ای بوده.

خلاصه پلن A رو اجرا میکنن. یعنی جینا میره زنگ صاحبخونه سانی رو میزنه و میگه من سانی هستم و کلید یدک خونه رو میخوام. صاحبخونه میگه خب باشه مدرک شناساییت؟ جیناهم مدرکی نداشته پس پلن A شکست میخوره!

میرن سراغ پلن B:
جینا به آرچی و جان میگه خب سانی دوتا همخونه داره شما این مجله هارو میبرین به بهونه فروش مجله یه جوری وارد خونه میشید و دست و پاشونو میبندید تا من بیام سانی رو بکشم.
دفعه اول جان میره میبینه اصلا کسی نیست. چند ساعت بعد جان و آرچی دوباره در میزنن و یکی از همخونه‌ای‌های سانی به اسم کیم در رو باز میکنه اما تا اینا بهش میگن مجله میفروشن اینم اونارو به چپش میگیره و با یه نه‌ی قاطع در رو میبنده😂
و این دوتا چیز میشن برمیگردن تو ماشین!

دوباره چند ساعت بعد میرن در میزنن اما اینبار هلن ۱۹ ساله همخونه‌ای دیگه‌ی سانی در رو باز میکنه و باز میگه مجله نمیخوایم اما اینبار این دوتا دیگه مثل قبل گاگول بازی درنمیارن و به‌زور وارد خونه میشن و دست و پای هلن رو میبندن (کیم همون همخونه‌ای دیگه اون‌زمان رفته بوده بیرون)

این وسط سانی توی دستشویی بوده. وقتی صدای پسرا و جیغای هلن رو میشنوه در رو قفل میکنه و به پلیس زنگ میزنه (توی دستشویی با موبایل بوده)
همون موقع وقتی به پلیس گزارش میده که چند نفر اومدن توی خونه و انگار دارن به همخونه‌ایم تجاوز میکنن و آدرس میده، آرچی هم داشته سعی میکرده درِ دستشویی رو بشکنه و درست وقتی سانی تلفن رو قطع میکنه، آرچی وارد دستشویی میشه و میپرسه با کی حرف میزنی اونم میگه با دوستم.

خلاصه سانی رو میبره تو پذیرایی سعی میکنه دست و پاشو ببنده ولی چون سانی هم کم سلیطه نبوده، نمی‌ذاره!
به طوری تقلا میکنه که آرچی مجبور میشه به جان بگه بیاد کمکش! همین بین هلن که حواسا بهش نیست، دست و پاشو باز میکنه و سعی میکنه که از خونه بره بیرون (وقتی عرضه‌‌ی یه دست و پا بستنم نداری🙂)
اما خب جان میبینتش و هلن و سانی رو میبرن داخل دستشویی و دست و پاشونو میبندن به دورتادور سر و دهنشون چسب میزنن و آماده‌ی این میشن که جینا بیاد و سانی رو بکشه!

آرچی به جان میگه خب برو جینارو بیار و سانی همون لحظه باخودش میگه جینا؟ چرا اینا اسم جینا رو آوردن؟

حالا اگه یادتون باشه پلیس داره میرسه
و آرچی ماشین پلیس رو از پنجره میبینه و میفهمه که به فنا رفتن. سعی میکنه دست و پا و دهن سانی و هلن رو باز کنه و بهشون میگه وانمود کنید هیچی نشده کاریتون نداریم دیگه و....
ولی خب فکر کنید دونفر اونقدر تقلا کردن دهنشون با چسب بسته شده بود طناب ازشون آویزیون بود اصلا اون منظره رو میشد طبیعی جلوه داد؟
آیا قراره پلیس‌های آمریکایی هم مانند اکثر پلیس‌های کره گاو باشند؟

خوشبختانه جواب منفیه!
سه نفر از پلیسا میرن پارکینگ، جینا و جان رو میبینن، ازشون میپرسن توی این ساختمون چه‌خبره؟ جیناهم میگه من سانی هان هستم، با همخونه‌ایم دعوام شد. چیزی نیست و سعی میکنه قانعشون کنه اما پلیسا باور نمیکنن و میرن سمت خونه و در آستانه‌ی در، هلن و سانی رو میبینن که با وضعیت داغون جلوی در وایستادن و دارن گریه میکنن و متوجه مردی که پشت در وایساده می‌شن و آرچی رو دستگیر می‌کنن.

جینا که میرسه میبینه اوضاع پسه، یهو میاد میگه وای خواهرررمممممم بمیرم برات چیشدهههههه:)
پلیس هم که مراقب آرچی بوده از جینا غافل میشه و جیناهم تا موقعیت رو میبینه، با جان دوتایی فرار میکنن!

#Marmar
@Tweetella🍫
اینم بگم جان همون اول تمام مدارک سانی رو دزدیده بوده. پس همون اول میرن ۵ هزار دلار از حسابش برداشت میکنن بعد ماشین رو که لو رفته میذارن یه جا و میرن که ماشین جدید بخرن. اونم با پول و هویت سانی اما چون برای خرید ماشین باید ۲۴ ساعت صبر میکردن تا حسابشون تایید بشه و اینا وقت نداشتن، میخواستن فرار کنن برن مکزیکو (مثل همه‌ی فیلمای آمریکایی)
اما یکم قبلتر هم به پلیس گزارشی رسیده بود که یکی رفته بود اداره پلیس و گفته بود جینا هان میخواد خواهرش سانی هان رو بکشه و احتمالا فرار میکنه. بعدش اگه توی فرودگاه یا جایی دیدین بهتون میگه سانی هان هستش!

پس پلیسم فورا به فرودگاه‌ها و همه جا خبر رو داده بود(اون شاهد احتمالا یکی از دوستای جینا بوده که وقتی دنبال همدست قتل میگشته اینبار جینارو جدی گرفته و از قبل گزارشش رو داده)

خلاصه وقتی جینا میره فرودگاه و وقتی میگه سانی هان هستم و کارت شناسایی میده، دستگیر میشه و وقتی داشته دستگیر میشده فریاد میزده که سانی هانه و بی‌گناه!

خلاصه با دستگیری جینا و جان و همچنین دستگیری آرچی که داخل خونه بوده، کم‌کم تمام مدارک و گلوله و تفنگ و همه چی پیدا میشه و اینا میرن ایستگاه پلیس.
اونجا آرچی اعتراف میکنه میگه بابا منو جان قرار بوده فقط یه مبلغ کم از جینا بگیریم و فقط میخواستیم دست و پاشونو ببندیم.
این جینای سلیطه میخواسته خواهرشو بکشه به ما چه؟

حالا اونور وقتی سانی میفهمه خواهرش نقشه‌ی قتلشو داشته داغون میشه اما بعدش با خودش میگه نه‌بابا میخواسته منو بترسونه و انتقام بگیره. خواهرم که منو نمیکشه و از اونور جیناهم از زندان زنگ میزنه به سانی میگه پلیسا دروغ میگن. من نمیخواستم تورو بکشم که! فقط عصبانی بودم ازت… همه‌ش دروغه و هیچ آسیبی بهت نم‌زدم. (جون عمه‌ش!)

خب سانی هم کاملا میاد طرف جینا و میگه آره خواهرم که منو نمی‌کشه. پس راست میگه و توی دادگاه‌هاییم که برگزار میشه، همیشه طرف جینا رو میگیره و درخواست آزادیشو میده!

توی دادگاه اول سانی با یه استایل خیلی شیک و رسمی میاد کلی حرف میزنه از خواهرش دفاع میکنه. توی دادگاه دوم اما خیلی داغون میاد بازم سعی میکنه از جینا دفاع کنه اما هرچی میگذره حالش بدتر میشه و یدفعه بیهوش میشه وسط دادگاه و خب دادگاه دوم نصفه میمونه و سانی رو میبرن بیمارستان و مشخص میشه که دز بالایی قرص خواب خورده (حال روحیش به‌خاطر اتفاقات داغون بوده)

بعد از اینکه خوب میشه، دادگاه سوم رو برگزار میکنن و این‌بار داییشونم میاد میگه آره بابا جینا سانی رو نمیکشته و حالا که کسی نمرده بیخیال شید و اینا...
مادرشون تمام این مدت کدوم قبرستونی بوده؟ کسی نمیدونه(زنیکه بی‌مسئولیت)

#Marmar
@Tweetella🍫
خب تهش توی سال ۱۹۹۸ جینا محکوم شناخته میشه و به اتهام برنامه‌ریزی برای قتل، حمل اسلحه‌ی بدون مجوز ، دزدی و کلی مسائل دیگه به حبس ابد (کمترین حالتش ۲۶ سال) محکوم میشه.
همون روز توی دادگاه سانی التماس میکنه که به خواهرش جینا تخفیف بدن حتی!

آرچی به ۱۶ سال زندان و جان به ۸ سال زندان محکوم میشن. جینا توی زندان علوم اجتماعی میخونه و کلی اظهار پشیمونی میکنه و کلی درخواست آزادی مشروط میده اما توی اوج تحولاتشم باز زمانی که توی زندان بوده، با مردای بیرون زندان در ارتباط بوده و برای یه عده‌ای از مردا محبوب شده بود!

مردا بهش پول میدادن. حتی می‌گن یه مرد انگلیسی چند هزار دلار بهش پول داده بود و به خاطر همین رفتاراش خیلیا مخالف آزادی مشروطش بودن اما در نهایت توی سن ۴۴ سالگی درست بعد از ۲۱ سال زندان با آزادی مشروط آزاد میشه و آرچی بعد از ۱۰ سال حبس و جان بعد از ۴ سال آزاد میشن.
توی زندان جینا گفته بود بعد از آزادی میخواد بره پیش سانی چون بهش مدیونه و باید جبران کنه ...

و همینطور سانی یه دورانی بعد از دادگاه مثل یه سلبریتی شده بود. همه‌ی مردم دنبالش بودن تا بشناسنش و باهاش مصاحبه کنن و ...
حتی قرار بود از زندگی این دوقلوها فیلم بسازن که البته بعدش کنسل شد و گفته میشه سانی به دزدیاش ادامه داده و سال ۲۰۲۰ هم یه‌بار دستگیر شده!
مادرشونم اواخر مصاحبه کرده گفته از سانی خبر ندارم فکر کنم مرده!(خسته نباشی دلاور، خداقوت پهلوان ...)

الان مشخص نیست جینا و سانی بعد از آزادی کجان ولی احتمالا جایی باهم هستن و دارن به دزدیاشون ادامه میدن. شایدم دارن نقشه‌ی قتل همدیگه رو میچینن یا حتی دونفری نقشه‌ی قتل بقیه رو ...
شایدم همین روزا آمریکارو کاملا منفجر کنن!

به هرحال این پرونده تموم شد؛ بدون اینکه مقتولی داشته باشه خوشبختانه!😁

#Marmar
@Tweetella🍫
اینم وضعیت سانی‌ و جینا توی دادگاه:

#Marmar
@Tweetella🍫
「Tweetella 」
خواهرای دوقلوی کره‌ای که دهن پلیسای آمریکا رو سرویس کردن...! سلام، توییتلاییا! چطورین؟ برگشتم با یه پرونده‌ی دیگه که درموردش هیچ توضیحی نمی‌دم! قتل؟ تعرض؟ دزدی؟ مشخص نیست. همینقدر می‌گم که قراره از هنرنمایی و افتخارآفرینی دوتا کره‌ای تو آمریکا لذت ببریم🙂
خب حالا چند تا نکته‌ی پایانی بگم و خدافظی کنم:

نکته ۱: همیشه توی دستشویی گوشی ببرید :)
نکته ۲: اگه یکی خیلی بهتون حسادت میکنه قانعش کنید که از اون بدبخت‌ترید!😂
نکته ۳: اگه خواهرتون یا برادرتون لباس و وسایلتون رو دزدید، ازش تشکر کنید و باهاش دعوا نگیرید.
نکته۴ : خیلی از سایتا و پیج‌ها میگفتن وای قل شیطانی که قل فرشته رو میخواست بکشه! اما اینو بدونید سانی هم دزد بود و با پررویی پول مردمو میدزدید. پس به یه دزد لقب فرشته ندیم… حتی اگه قرار باشه کشته بشه!

حالا چرا این پرونده رو انتخاب کردم؟
چون حرص زیادی نداشت، مقتول نداشت، پرونده‌ی به شدت معروفیه و دوتا کره‌ای یه تنه یه آمریکا رو نابود کردن. حیف میشد از دستش بدیم🙂
اما آماده باشید برای پرونده‌های بعدی چون اونا دیگه اینقدر ملایم نیستن و این صرفا برای استراحت روانتون بود😂

بازم ممنونم که همراهمون بودید.
کامنت فراموش نشه چون میدونید که تعداد کامنتا و مشارکت شما تعیین کننده‌ی ادامه‌ی فعالیت منه. پس انگیزه یادتون نره و درخواست، سوال، انتقاد وپیشنهاد رو توی کامنتا بامن درمیون بذارید❤️

دوستتون دارم، دنیاتون آروم و بی‌حسادت😘

#Marmar
@Tweetella🍫