🍁🍁🍁🍁🍁
“آیا من خودم را نقض میکنم؟ بله، من آنقدر بزرگم که جمع اضداد باشم.
#والت ویتمن
مفهوم سایه از هدایای تفکر “کارل گوستاو #یونگ” روانشناس معروف سوییسی ست، یونگ وجود ما انسانها را به سه بخش کلی خودآگاه ، ناخودآگاه فردی و ناخودآگاه جمعی تقسیم کرد.
سایه، بخشی از ناخودآگاه شخصیت ماست. در اغلب مطالب منتشر شده در این خصوص و همچنین در ذهن بیشتر ما سایه شامل ضعفها، زبالههای وجودی و جنبههایی از شخصیت ماست که نمیخواهیم آنها را بپذیریم، از داشتن آنها شرمگین هستیم و وجودشان را انکار میکنیم.
اما نکته مهمیکه باید بدانیم این است که سایه تنها خصوصیات منفی و نا پسند وجودی ما نیست، سایه آن بخشی از شخصیت ماست که به آن آگاه نیستیم و آن را زندگی نمیکنیم! در حالیکه چه بسا در بسیاری از تعاملات روزانه به آنها احتیاج داشته باشیم و انتخاب صحیح ما، بخشی از سایه ما باشد اما چون به آن آگاه نیستیم نمیتوانیم آنرا زندگی کنیم! برای درک بهتر سایه، ایگو یا نفس را همچون شمعی فروزان در نظر بگیرید که بخشی از وجود ما را روشن میکند، طبیعتا این شمع بر بخشی دیگر از وجود ما سایه میافکند که این همان سایه یونگی ست.
این بخشهای دور از دسترس، گاهی بسیار کلیدی و اثر گذار هستند و قسمت مهمیاز بودنِ ما را به خودشان اختصاص میدهند. سایههای ما گاهی ابعاد لطیف وجود ما هستند که سرکوبشان کرده ایم و بی تفاوت از کنارشان عبور میکنیم.
سایه ما میتواند عشق، ابراز علاقه، میل به ورزش، رفتارهای احساسی و حتی کودکانه و مواردی از این دست در خود داشته باشد. مطمئن باشید که همه ما انسانها دارای سایه هستیم و کسی نمیتواند ادعا کند که سایه ای ندارد. همه ما در کنار آنچه میدانیم، ندانستههای بسیاری نیز داریم!
shadowسایه اولین قسمت از لایههای پنهان شخصیت هر یک از ماست که با شروع خود شناسی و تحلیل پیرامون رفتار و افکارمان آشکار میشود. اغلب با دیدن این بخش از وجودمان متعجب میشویم و میپرسیم ”یعنی این من هستم ؟ من هم این ابعاد تیره و تار را دارم ؟ “ ما در بدو تولد، خود را میپذیریم و دوست داریم، چون ویژگیهای خود را قضاوت نمیکنیم. اما به تدریج که بزرگتر میشویم از اطرافیانمان یاد میگیریم که چه چیز خوب است و چه چیز بد. به تدریج یاد میگیریم که بعضی رفتارها باعث میشود مورد قبول واقع شویم و بعضی رفتارها موجب طرد شدگی ما میشوند. به تدریج ویژگیهای خود را به صورت قابل قبول و غیر قابل قبول تقسیم بندی میکنیم، یعنی از نظر خودمان خوب یا بد. سپس به این نتیجه میرسیم که برای مقبول بودن، باید خود را از شر صفات بد رها کنیم یا لااقل پنهانشان کنیم!
ما همانند قصری بزرگ هستیم که هزاران اتاق دارد. هر صفتی را که ناپسند و غیر قابل قبول میپنداریم، به تدریج در طی زندگی، در اتاقهای قصر وجودمان زندانی میکنیم و به در هر اتاق یک قفل بزرگ میزنیم تا دیگران متوجه آن صفات در ما نشوند.
این صفاتی که آنها را به بخش پایینی وجودمان میرانیم و در تاریک ترین قسمت مخفی میکنیم، نیمه ی تاریک ما را تشکیل میدهند. ما همه ی عمر تلاش میکنیم به شکلی زندگی کنیم که دیگران متوجه وجود آن صفات در ما نشوند و بدتر از آن این که حتی خود نیز پس از مدتی آنها را از یاد میبریم! این کار موجب از دست دادن انرژی زیادی میشود، زیرا که پنهان کردن عملی انرژی گیر است. برای مثال، دو پرتقال بردارید و تصمیم بگیرید برای یک ساعت آنها را طوری در دستان خود نگه دارید که نه خود و نه دیگران آنها را نبینید! آن وقت متوجه میشوید که تا چه حد ذهن و وجودتان درگیر این کار شده و مجبور به صرف انرژی میشوید!
اهمیت شناخت نیمه ی تاریک وجود
ریشه ی همه ی ترسها و اضطرابها، خشم و غمهای پنهان، ریشه ی این که چرا نمیتوانیم کاملا خود و دیگران را ببخشیم، همه در این بخش از وجود ما نهفته است.
اگر ناگهان احساس میکنید که همه انرژی مثبتتان از بین رفته و پر از اندوه شدید، احساس شکست، از دست دادن، ناامیدی و افسردگی کردید و همه احساساتی که بعدا میگوییم ” انگار خودم نبودم! اختیارم از دستم خارج شد!” اینها همه و همه به نیمه ی تاریک ما بر میگردند. اگر کسی را از دست میدهیم و نمیتوانیم فراموشش کنیم، در حالی که میدانیم مصلحت ما در رها کردن اوست، اگر آنقدر که میخواهیم شاد نیستیم، اگر با وجود همه ی تمرینات ذهنی و جملات تاکیدی نتیجه ی مثبتی نمیگیریم، همه به خاطر وجود سایه است.
🍁🍁🍁🍁🍁
@rahrovanehaghighat
“آیا من خودم را نقض میکنم؟ بله، من آنقدر بزرگم که جمع اضداد باشم.
#والت ویتمن
مفهوم سایه از هدایای تفکر “کارل گوستاو #یونگ” روانشناس معروف سوییسی ست، یونگ وجود ما انسانها را به سه بخش کلی خودآگاه ، ناخودآگاه فردی و ناخودآگاه جمعی تقسیم کرد.
سایه، بخشی از ناخودآگاه شخصیت ماست. در اغلب مطالب منتشر شده در این خصوص و همچنین در ذهن بیشتر ما سایه شامل ضعفها، زبالههای وجودی و جنبههایی از شخصیت ماست که نمیخواهیم آنها را بپذیریم، از داشتن آنها شرمگین هستیم و وجودشان را انکار میکنیم.
اما نکته مهمیکه باید بدانیم این است که سایه تنها خصوصیات منفی و نا پسند وجودی ما نیست، سایه آن بخشی از شخصیت ماست که به آن آگاه نیستیم و آن را زندگی نمیکنیم! در حالیکه چه بسا در بسیاری از تعاملات روزانه به آنها احتیاج داشته باشیم و انتخاب صحیح ما، بخشی از سایه ما باشد اما چون به آن آگاه نیستیم نمیتوانیم آنرا زندگی کنیم! برای درک بهتر سایه، ایگو یا نفس را همچون شمعی فروزان در نظر بگیرید که بخشی از وجود ما را روشن میکند، طبیعتا این شمع بر بخشی دیگر از وجود ما سایه میافکند که این همان سایه یونگی ست.
این بخشهای دور از دسترس، گاهی بسیار کلیدی و اثر گذار هستند و قسمت مهمیاز بودنِ ما را به خودشان اختصاص میدهند. سایههای ما گاهی ابعاد لطیف وجود ما هستند که سرکوبشان کرده ایم و بی تفاوت از کنارشان عبور میکنیم.
سایه ما میتواند عشق، ابراز علاقه، میل به ورزش، رفتارهای احساسی و حتی کودکانه و مواردی از این دست در خود داشته باشد. مطمئن باشید که همه ما انسانها دارای سایه هستیم و کسی نمیتواند ادعا کند که سایه ای ندارد. همه ما در کنار آنچه میدانیم، ندانستههای بسیاری نیز داریم!
shadowسایه اولین قسمت از لایههای پنهان شخصیت هر یک از ماست که با شروع خود شناسی و تحلیل پیرامون رفتار و افکارمان آشکار میشود. اغلب با دیدن این بخش از وجودمان متعجب میشویم و میپرسیم ”یعنی این من هستم ؟ من هم این ابعاد تیره و تار را دارم ؟ “ ما در بدو تولد، خود را میپذیریم و دوست داریم، چون ویژگیهای خود را قضاوت نمیکنیم. اما به تدریج که بزرگتر میشویم از اطرافیانمان یاد میگیریم که چه چیز خوب است و چه چیز بد. به تدریج یاد میگیریم که بعضی رفتارها باعث میشود مورد قبول واقع شویم و بعضی رفتارها موجب طرد شدگی ما میشوند. به تدریج ویژگیهای خود را به صورت قابل قبول و غیر قابل قبول تقسیم بندی میکنیم، یعنی از نظر خودمان خوب یا بد. سپس به این نتیجه میرسیم که برای مقبول بودن، باید خود را از شر صفات بد رها کنیم یا لااقل پنهانشان کنیم!
ما همانند قصری بزرگ هستیم که هزاران اتاق دارد. هر صفتی را که ناپسند و غیر قابل قبول میپنداریم، به تدریج در طی زندگی، در اتاقهای قصر وجودمان زندانی میکنیم و به در هر اتاق یک قفل بزرگ میزنیم تا دیگران متوجه آن صفات در ما نشوند.
این صفاتی که آنها را به بخش پایینی وجودمان میرانیم و در تاریک ترین قسمت مخفی میکنیم، نیمه ی تاریک ما را تشکیل میدهند. ما همه ی عمر تلاش میکنیم به شکلی زندگی کنیم که دیگران متوجه وجود آن صفات در ما نشوند و بدتر از آن این که حتی خود نیز پس از مدتی آنها را از یاد میبریم! این کار موجب از دست دادن انرژی زیادی میشود، زیرا که پنهان کردن عملی انرژی گیر است. برای مثال، دو پرتقال بردارید و تصمیم بگیرید برای یک ساعت آنها را طوری در دستان خود نگه دارید که نه خود و نه دیگران آنها را نبینید! آن وقت متوجه میشوید که تا چه حد ذهن و وجودتان درگیر این کار شده و مجبور به صرف انرژی میشوید!
اهمیت شناخت نیمه ی تاریک وجود
ریشه ی همه ی ترسها و اضطرابها، خشم و غمهای پنهان، ریشه ی این که چرا نمیتوانیم کاملا خود و دیگران را ببخشیم، همه در این بخش از وجود ما نهفته است.
اگر ناگهان احساس میکنید که همه انرژی مثبتتان از بین رفته و پر از اندوه شدید، احساس شکست، از دست دادن، ناامیدی و افسردگی کردید و همه احساساتی که بعدا میگوییم ” انگار خودم نبودم! اختیارم از دستم خارج شد!” اینها همه و همه به نیمه ی تاریک ما بر میگردند. اگر کسی را از دست میدهیم و نمیتوانیم فراموشش کنیم، در حالی که میدانیم مصلحت ما در رها کردن اوست، اگر آنقدر که میخواهیم شاد نیستیم، اگر با وجود همه ی تمرینات ذهنی و جملات تاکیدی نتیجه ی مثبتی نمیگیریم، همه به خاطر وجود سایه است.
🍁🍁🍁🍁🍁
@rahrovanehaghighat
"زندگی نزیسته" چیست؟
#یونگ اعتقاد داشت ، برخی از انسانها دو چهره دارند: چهره ای که به دیگران (و حتی خودشان) نشان می دهند که یونگ آن را " #ماسک " یا " #نقاب " می نامید و چهره ای که در پشت این نقاب پنهان است، که یونگ آنرا #سایه می نامید.
یونگ اعتقاد دارد که " هر تعصبی، تردید #سرکوب شده است" و هر کس که در هر زمینه ای دچار افراط است، در تلاش است تا سایه ای (که برعکس چیزی است که نشان میدهد) را در پشت نقاب آن افراط پنهان نماید .
اما بازی زندگی گاهی بازی پیچیده ای است! وقتی پدر یا مادری دچار چنین نمایشی است در فرزند او تمایلی برای #مقاومت در برابر این افراط شکل می گیرد.
مثلا در مقابل پدر یا مادری که بیش از حد منظم یا وسواسی است فرزندی بزرگ می شود که شلخته و بی نظم است! در برابر پدر یا مادری که بیش از حد درویش مسلک و پارسا نماست، کودکی رشد می کند که پول دوست و حسابگر است" و این همان چیزی است که یونگ می گوید :«هیچ چیز بیش از زندگی نزیسته والدین بر فرزندانشان تاثیر نمی گذارد!».
به همین خاطر یونگ توصیه می کند که هنگامی که با فرزندانتان بر سر موضوعی اختلاف نظر پیدا کردید، درگیری دارید و نمی توانید همدیگر را #تحمل کنید، زمانی را به این #اندیشه و پرسش اختصاص دهید که «آیا این افراط فرزندم پاسخی به افراط من در جهت معکوس نمی باشد؟» .همچنان که در قانون سوم نیوتن می خوانیم: «هر عملی را عکس العملی است مساوی و در خلاف جهت آن...
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
رهروان حقیقت
@rahrovanehaghighat
#یونگ اعتقاد داشت ، برخی از انسانها دو چهره دارند: چهره ای که به دیگران (و حتی خودشان) نشان می دهند که یونگ آن را " #ماسک " یا " #نقاب " می نامید و چهره ای که در پشت این نقاب پنهان است، که یونگ آنرا #سایه می نامید.
یونگ اعتقاد دارد که " هر تعصبی، تردید #سرکوب شده است" و هر کس که در هر زمینه ای دچار افراط است، در تلاش است تا سایه ای (که برعکس چیزی است که نشان میدهد) را در پشت نقاب آن افراط پنهان نماید .
اما بازی زندگی گاهی بازی پیچیده ای است! وقتی پدر یا مادری دچار چنین نمایشی است در فرزند او تمایلی برای #مقاومت در برابر این افراط شکل می گیرد.
مثلا در مقابل پدر یا مادری که بیش از حد منظم یا وسواسی است فرزندی بزرگ می شود که شلخته و بی نظم است! در برابر پدر یا مادری که بیش از حد درویش مسلک و پارسا نماست، کودکی رشد می کند که پول دوست و حسابگر است" و این همان چیزی است که یونگ می گوید :«هیچ چیز بیش از زندگی نزیسته والدین بر فرزندانشان تاثیر نمی گذارد!».
به همین خاطر یونگ توصیه می کند که هنگامی که با فرزندانتان بر سر موضوعی اختلاف نظر پیدا کردید، درگیری دارید و نمی توانید همدیگر را #تحمل کنید، زمانی را به این #اندیشه و پرسش اختصاص دهید که «آیا این افراط فرزندم پاسخی به افراط من در جهت معکوس نمی باشد؟» .همچنان که در قانون سوم نیوتن می خوانیم: «هر عملی را عکس العملی است مساوی و در خلاف جهت آن...
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
رهروان حقیقت
@rahrovanehaghighat
🔺تغییر کنید تا اطرافیان شما هم افراد دیگری شوند!
#یونگ معتقد است افرادی که در اطراف ما هستند به صورت اتفاقی در کنار ما قرار نگرفتهاند بلکه به دلیل تشابه یا نقطه اشتراک خاصی جذب ما شدهاند.
بنابراين قبل اینکه در جستجوی تغییر در دیگران باشید باید به فکر تغییر خودتان باشید! رفتار دیگران با ما قبل اینکه به دیگران بستگی داشته باشد به نگاه خودمان به خود بستگی دارد!
👈 هر اندازه قدرت احساسات مثبت شما زیادتر باشد نیروی بیشتری برای جذب خواسته هایتان خواهید داشت.
📚 @rahrovanehaghighat
#یونگ معتقد است افرادی که در اطراف ما هستند به صورت اتفاقی در کنار ما قرار نگرفتهاند بلکه به دلیل تشابه یا نقطه اشتراک خاصی جذب ما شدهاند.
بنابراين قبل اینکه در جستجوی تغییر در دیگران باشید باید به فکر تغییر خودتان باشید! رفتار دیگران با ما قبل اینکه به دیگران بستگی داشته باشد به نگاه خودمان به خود بستگی دارد!
👈 هر اندازه قدرت احساسات مثبت شما زیادتر باشد نیروی بیشتری برای جذب خواسته هایتان خواهید داشت.
📚 @rahrovanehaghighat
کارل یونگ «پرسونا» را بخش مهمی از روان انسان میداند.
پرسونا همان نقابیست که ما برای زندگی در جامعه بر چهره میزنیم —
نقابی که مطابق انتظارات دیگران، فرهنگ، نقشها و ارزشهای بیرونی ساخته میشود.
ما از کودکی یاد میگیریم که چه چیزی «مقبول» است،
چه رفتاری «دوستداشتنی» تلقی میشود،
و برای پذیرفته شدن، چه چیزهایی را باید پنهان یا نمایشی کنیم.
به مرور، این نقابها از ما جدا نمیشوند… بلکه جزئی از ما میشوند.
ما آنقدر با آنها یکی میشویم که فراموش میکنیم چهرهی اصلیمان پشتشان چه بوده.
پرسونا تبدیل میشود به نمایندهی ما در جامعه —
اما نه نمایندهی حقیقت روان ما، بلکه تصویری ساختگی از آن.
یونگ هشدار میدهد:
خطر اینجاست که اگر فرد، بیش از حد با نقش اجتماعیاش یکی شود،
رابطهاش با بخشهای عمیقتر روان — با ناخودآگاه، با سایه، با «خود» واقعی — قطع میشود.
در این حالت، انسان هرچند ممکن است ظاهر موفق یا دوستداشتنی داشته باشد،
اما در درون، از خودش دور شده است.
✨ نتیجهگیری:
یونگ ما را به سفری درونی دعوت میکند:
سفری برای شناخت نقابهایی که از آنِ ما نیستند، اما سالها بر چهرهمان ماندهاند.
او نمیگوید نقاب نزنیم، بلکه میگوید بدانیم که نقاب داریم.
و مهمتر از آن، بتوانیم گاهگاهی آن را برداریم، و با خودِ واقعیمان روبهرو شویم.
آگاهی از پرسونا، آغاز صداقت با خویشتن است.
در جهانی پر از نقش، کسی که خود را بشناسد، آرامتر زندگی میکند.
#یونگ
📚@rahrovanehaghighat
پرسونا همان نقابیست که ما برای زندگی در جامعه بر چهره میزنیم —
نقابی که مطابق انتظارات دیگران، فرهنگ، نقشها و ارزشهای بیرونی ساخته میشود.
ما از کودکی یاد میگیریم که چه چیزی «مقبول» است،
چه رفتاری «دوستداشتنی» تلقی میشود،
و برای پذیرفته شدن، چه چیزهایی را باید پنهان یا نمایشی کنیم.
به مرور، این نقابها از ما جدا نمیشوند… بلکه جزئی از ما میشوند.
ما آنقدر با آنها یکی میشویم که فراموش میکنیم چهرهی اصلیمان پشتشان چه بوده.
پرسونا تبدیل میشود به نمایندهی ما در جامعه —
اما نه نمایندهی حقیقت روان ما، بلکه تصویری ساختگی از آن.
یونگ هشدار میدهد:
خطر اینجاست که اگر فرد، بیش از حد با نقش اجتماعیاش یکی شود،
رابطهاش با بخشهای عمیقتر روان — با ناخودآگاه، با سایه، با «خود» واقعی — قطع میشود.
در این حالت، انسان هرچند ممکن است ظاهر موفق یا دوستداشتنی داشته باشد،
اما در درون، از خودش دور شده است.
✨ نتیجهگیری:
یونگ ما را به سفری درونی دعوت میکند:
سفری برای شناخت نقابهایی که از آنِ ما نیستند، اما سالها بر چهرهمان ماندهاند.
او نمیگوید نقاب نزنیم، بلکه میگوید بدانیم که نقاب داریم.
و مهمتر از آن، بتوانیم گاهگاهی آن را برداریم، و با خودِ واقعیمان روبهرو شویم.
آگاهی از پرسونا، آغاز صداقت با خویشتن است.
در جهانی پر از نقش، کسی که خود را بشناسد، آرامتر زندگی میکند.
#یونگ
📚@rahrovanehaghighat