#آخرین دست نوشته آیدین بزرگی
نه این فداکاری نیست، عین خودخواهی است.
مادر بیچاره ام چه گناهی کرده است؟ ولی خوب، این منم، آیدین، خودخواه ترین، خودخواه پرستی.
نگرانم.
رامین می گفت خوب هم هوا نشده است.
از طرفی مسیری که ما دیدیم بعید می رسد 2 روز به قله ختم شود.
رامین دو روز برای آن می بیند ولی من تقریباً با پویا مطمئن هستیم برای 5 نفر این امکان ناپذیر است.
ولی شاید برای دو یا سه نفر بشود میلیمتری کار کرد.
من، پویا و مجتبی سریعتر بودیم ولی رامین کمی کندتر حرکت می کرد.
طبق معمول، معلوم بود رامین هنوز دارد فکر می کند.
رامین تا نتیجه ای نگیرد صدایش در نمی آید.
وقتی خاموش است و نظری ندارد یعنی هنوز دارد فکر می کند.
نمی دانم در چه فکری است.
امشب خصوصی با کیومرث مشورت کرد. احتمالاً برای حمله نهایی نیاز به همفکری داشته.
به ما چیزی نگفت.
بی صبرانه منتظر تصمیمش هستم.
هر چند از اول برنامه به کیومرث گفته بودم که تیم نباید سرپرست داشته باشد به این معنی که یک نفر حرف آخر را بزند.
ولی کیومرث باز هم اولش گفت باشد و آخرش ما را در کار انجام شده قرار داد. این مسئولیت سنگینی بر دوش رامین است.
او را در مضیغه می گذارد.
چرا باید جان ما دست او باشد.
ما با اختیار خود به اینجا آمده ایم. امیدوارم تصمیمی که می گیرد مثل همیشه منطقی باشد.
نه از سر ترس باشد
نه از سر خودخواهی
چون من تاب هیچ یک را ندارم و نمی خواهم در مقابل چنین تصمیم هایی سر خم کنم.
فقط منطق را می پذیرم.
فقط.
پایان قسمت هشتم
@koohiran
@khabarkooh
نه این فداکاری نیست، عین خودخواهی است.
مادر بیچاره ام چه گناهی کرده است؟ ولی خوب، این منم، آیدین، خودخواه ترین، خودخواه پرستی.
نگرانم.
رامین می گفت خوب هم هوا نشده است.
از طرفی مسیری که ما دیدیم بعید می رسد 2 روز به قله ختم شود.
رامین دو روز برای آن می بیند ولی من تقریباً با پویا مطمئن هستیم برای 5 نفر این امکان ناپذیر است.
ولی شاید برای دو یا سه نفر بشود میلیمتری کار کرد.
من، پویا و مجتبی سریعتر بودیم ولی رامین کمی کندتر حرکت می کرد.
طبق معمول، معلوم بود رامین هنوز دارد فکر می کند.
رامین تا نتیجه ای نگیرد صدایش در نمی آید.
وقتی خاموش است و نظری ندارد یعنی هنوز دارد فکر می کند.
نمی دانم در چه فکری است.
امشب خصوصی با کیومرث مشورت کرد. احتمالاً برای حمله نهایی نیاز به همفکری داشته.
به ما چیزی نگفت.
بی صبرانه منتظر تصمیمش هستم.
هر چند از اول برنامه به کیومرث گفته بودم که تیم نباید سرپرست داشته باشد به این معنی که یک نفر حرف آخر را بزند.
ولی کیومرث باز هم اولش گفت باشد و آخرش ما را در کار انجام شده قرار داد. این مسئولیت سنگینی بر دوش رامین است.
او را در مضیغه می گذارد.
چرا باید جان ما دست او باشد.
ما با اختیار خود به اینجا آمده ایم. امیدوارم تصمیمی که می گیرد مثل همیشه منطقی باشد.
نه از سر ترس باشد
نه از سر خودخواهی
چون من تاب هیچ یک را ندارم و نمی خواهم در مقابل چنین تصمیم هایی سر خم کنم.
فقط منطق را می پذیرم.
فقط.
پایان قسمت هشتم
@koohiran
@khabarkooh
#آخرین دست نوشته آیدین بزرگی
و امروز 18 تیر رامین تصمیم خود را به ما هم گفت.
ظهر حوالی ساعت 2 بود که پویا، مجتبی و افشین داخل چادر جمع شدیم و در مورد تصمیم رامین بحث کردیم.
من حدسی در مورد تصمیم رامین داشتم. دیشب که با کیومرث مشورت کرد مطمئن تر شده بودم.
به منطق رامین ایمان داشتم و همین طور به قولی که در اسکاردو داده بود.
در اسکاردو گفته بود که امکان ندارد حواشی یا حرف دیگران یا ترس یا هر چیز دیگری منطق تصمیم گیریاش را مورد تردید قرار دهد.
حالا وقت یک تصمیم گیری سخت برایش بود.
من خودم را جایش گذاشتم.
همین دیشب.
یک چیز نگرانم می کرد، هم هوایی رامین.
او دیرتر از ما و کمتر از ما هم هوا شده بود.
خودم را که جایش گذاشتم با تمام وجودم خواستم قله را صعود کنم ولی می دیدم در حال حاضر توانش را ندارم.
بین احساس و منطق تصمیم سختی بود. ولی من امروز از او یاد گرفتم.
ترجیح جمع به خود را.
ترجیح هدف به خود را.
رامین بهتر از آن تصویری خود را نشان داد که پیش از این در ذهن من از او شکل گرفته بود.
رامین یک سرپرست واقعی و یک کوهنورد بزرگ، بزرگتر از قبل برای من شده.
از ته دل دوست داشتم او هم در تیم صعود باشد، ولی او خودش را حذف کرد.
چون حس می کرد هم هوا نشده است. این از صعود یک 8000 متری از مسیری جدید هم سخت تر است.
رامین توانست در دل من تا بالاترین نقطه صعود کند و من فقط امیدوارم بتوانم پاسخ اعتمادش را به بهترین وجه بدهم.
قطعاً این صعود در صورت محقق شدن، ثمره پایمردی بسیاری است که رامین در رأس آن قرار دارد.
من و پویا و مجتبی فقط قرار است درسمان را پس بدهیم، وگرنه خود می دانیم در مقابل این مردان چیزی برای گفتن نداریم و راه بسیار داریم تا به حد و اندازه آنها برسیم.
قول می دهم به رامین، این درس از خودگذشتگی و منطق را روزی که شاید سرپرستی چنین برنامه ای را به عهده داشتم پس بدهم و تا آخر عمر به این قولم پایبند خوهم بود.
پایان قسمت نهم
@koohiran
@khabarkooh
و امروز 18 تیر رامین تصمیم خود را به ما هم گفت.
ظهر حوالی ساعت 2 بود که پویا، مجتبی و افشین داخل چادر جمع شدیم و در مورد تصمیم رامین بحث کردیم.
من حدسی در مورد تصمیم رامین داشتم. دیشب که با کیومرث مشورت کرد مطمئن تر شده بودم.
به منطق رامین ایمان داشتم و همین طور به قولی که در اسکاردو داده بود.
در اسکاردو گفته بود که امکان ندارد حواشی یا حرف دیگران یا ترس یا هر چیز دیگری منطق تصمیم گیریاش را مورد تردید قرار دهد.
حالا وقت یک تصمیم گیری سخت برایش بود.
من خودم را جایش گذاشتم.
همین دیشب.
یک چیز نگرانم می کرد، هم هوایی رامین.
او دیرتر از ما و کمتر از ما هم هوا شده بود.
خودم را که جایش گذاشتم با تمام وجودم خواستم قله را صعود کنم ولی می دیدم در حال حاضر توانش را ندارم.
بین احساس و منطق تصمیم سختی بود. ولی من امروز از او یاد گرفتم.
ترجیح جمع به خود را.
ترجیح هدف به خود را.
رامین بهتر از آن تصویری خود را نشان داد که پیش از این در ذهن من از او شکل گرفته بود.
رامین یک سرپرست واقعی و یک کوهنورد بزرگ، بزرگتر از قبل برای من شده.
از ته دل دوست داشتم او هم در تیم صعود باشد، ولی او خودش را حذف کرد.
چون حس می کرد هم هوا نشده است. این از صعود یک 8000 متری از مسیری جدید هم سخت تر است.
رامین توانست در دل من تا بالاترین نقطه صعود کند و من فقط امیدوارم بتوانم پاسخ اعتمادش را به بهترین وجه بدهم.
قطعاً این صعود در صورت محقق شدن، ثمره پایمردی بسیاری است که رامین در رأس آن قرار دارد.
من و پویا و مجتبی فقط قرار است درسمان را پس بدهیم، وگرنه خود می دانیم در مقابل این مردان چیزی برای گفتن نداریم و راه بسیار داریم تا به حد و اندازه آنها برسیم.
قول می دهم به رامین، این درس از خودگذشتگی و منطق را روزی که شاید سرپرستی چنین برنامه ای را به عهده داشتم پس بدهم و تا آخر عمر به این قولم پایبند خوهم بود.
پایان قسمت نهم
@koohiran
@khabarkooh
#آخرین دست نوشته آیدین بزرگی
و فردا شروع ماست.
20 تیرماه کمپ 4،3،2 و قله.
یعنی 23 تیر صعود به قله.
برنامه ریزی دقیقی روی کاغذ است.
اما چه قدر عملی است؟
هنوز 100% باورش نکردم.
حسی در من شکل گرفته که گویی این صعود برای من طلسم شده است.
ولی وقتی منطقی بدان فکر می کنم چنین چیزی نمی بینم.
باید ترسش را،
ترس نتوانستن را در خودم بکشم.
این کوه هم مثل همه کوههاست که بارها در آنها شکست خورده ام ولی سرانجام پیروز شده ام.
دیگر زمان پیروزی است، فقط هوا می تواند جلوی ما را بگیرد.
نمی دانم پس از این چند روز بارش دلش خالی شده است یا نه.
نمی دانم هنوز دق دلی دارد که سر ما خالی کند یا نه.
امیدوارم که نه.
کمی استرس دارم.
می خواهم این لحظاتم را به نحوی به جمله تبدیل کنم که تویی که می خوانیش بدانی چه طور لحظاتی است.
مثل همیشه.
حس پیش از یک حرکت بزرگ.
برزگ برای خودم.
اولش ترس است.
من هم الان می ترسم.
اضطر اب کشنده ای است.
می خواهی فقط تمام شود.
در این لحظات چگونه تمام شدنش برایت مهم نیست.
عقلت کار نمی کند.
پایان قسمت دهم
@koohiran
@khabarkooh
و فردا شروع ماست.
20 تیرماه کمپ 4،3،2 و قله.
یعنی 23 تیر صعود به قله.
برنامه ریزی دقیقی روی کاغذ است.
اما چه قدر عملی است؟
هنوز 100% باورش نکردم.
حسی در من شکل گرفته که گویی این صعود برای من طلسم شده است.
ولی وقتی منطقی بدان فکر می کنم چنین چیزی نمی بینم.
باید ترسش را،
ترس نتوانستن را در خودم بکشم.
این کوه هم مثل همه کوههاست که بارها در آنها شکست خورده ام ولی سرانجام پیروز شده ام.
دیگر زمان پیروزی است، فقط هوا می تواند جلوی ما را بگیرد.
نمی دانم پس از این چند روز بارش دلش خالی شده است یا نه.
نمی دانم هنوز دق دلی دارد که سر ما خالی کند یا نه.
امیدوارم که نه.
کمی استرس دارم.
می خواهم این لحظاتم را به نحوی به جمله تبدیل کنم که تویی که می خوانیش بدانی چه طور لحظاتی است.
مثل همیشه.
حس پیش از یک حرکت بزرگ.
برزگ برای خودم.
اولش ترس است.
من هم الان می ترسم.
اضطر اب کشنده ای است.
می خواهی فقط تمام شود.
در این لحظات چگونه تمام شدنش برایت مهم نیست.
عقلت کار نمی کند.
پایان قسمت دهم
@koohiran
@khabarkooh
#آخرین دست نوشته آیدین بزرگی
ممکن است پس بزنی.
بگویی گور باباش.
ولی اگر این حس را قبلا تجربه کرده باشی به خودت جسارت می دهی.
شاید خودت را گول می زنی.
به خودت می گویی حالا تا پای کار برو.
حالا تا آنجایش که آسان است برو.
بعدش با خدا.
اگر خواستی از آنجا برگرد.
یک راه دیگر هم هست.
اصلا بهش فکر نکنی.
عکسی از عزیزانت یا خاطره ای خوش را نشان کنی.
تا که ترسی آمد آنرا پی بگیری.
اما هر کاری هم که کنی آن ترس هست.
تا زمانی که با او روبرو شوی.
و من هم هنوز کمی این ترس را دارم.
می روم با آن روبرو شوم.
مطمئن هستم وقتی شروع کنم آن ترس رخت برخواهد بست.
چرا که اولین بار نیست که مانند شیطان به جانم افتاده و وسوسه ام می کند.
آخرین جملاتم را پیش از عازم شدن می نویسم.
رفتن،
رسیدنی است.
هدف قله نیست،
هدف جرأت کردن است.
قسمت آخر
@koohiran
@khabarkooh
ممکن است پس بزنی.
بگویی گور باباش.
ولی اگر این حس را قبلا تجربه کرده باشی به خودت جسارت می دهی.
شاید خودت را گول می زنی.
به خودت می گویی حالا تا پای کار برو.
حالا تا آنجایش که آسان است برو.
بعدش با خدا.
اگر خواستی از آنجا برگرد.
یک راه دیگر هم هست.
اصلا بهش فکر نکنی.
عکسی از عزیزانت یا خاطره ای خوش را نشان کنی.
تا که ترسی آمد آنرا پی بگیری.
اما هر کاری هم که کنی آن ترس هست.
تا زمانی که با او روبرو شوی.
و من هم هنوز کمی این ترس را دارم.
می روم با آن روبرو شوم.
مطمئن هستم وقتی شروع کنم آن ترس رخت برخواهد بست.
چرا که اولین بار نیست که مانند شیطان به جانم افتاده و وسوسه ام می کند.
آخرین جملاتم را پیش از عازم شدن می نویسم.
رفتن،
رسیدنی است.
هدف قله نیست،
هدف جرأت کردن است.
قسمت آخر
@koohiran
@khabarkooh
Forwarded from محمد جدیری عباسی
#فرزند_آذربایجان
با یاری خداوند متعال بابک قابل نژاد طرح صعود ۳۱ قله در ۳۱ روز را امروز با صعود قله قوچ گلی ( بلندترین قله رشته کوه سهند ) به پایان خواهد برد.
@khabarkooh
@koohiran
با یاری خداوند متعال بابک قابل نژاد طرح صعود ۳۱ قله در ۳۱ روز را امروز با صعود قله قوچ گلی ( بلندترین قله رشته کوه سهند ) به پایان خواهد برد.
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from انجمن پزشکی کوهستان ایران (حمید مساعدیان)
🅾 دوره آموزشی "کارگاه عملی کمک های اولیه" ۹ مرداد ۹۸ در تهران برگزار می شود:
انجمن پزشکی کوهستان ایران در نظر دارد پنجاه و سومین دوره کارگاه آموزشی عملی کمکهای اولیه و تزریقات (مکمل دوره های کمک اولیه) را در تهران در تاریخ چهارشنبه ۹ مردادماه ۹۸ برگزار نماید.
🔹 باتوجه به اینکه شرایط اورژانس یک کوهنورد در محیط کوهستان و عدم دسترسی به حداقل کمکهای اولیه و نجات متفاوت است و مشکلات خاص خود نظیر عدم دسترسی سریع به کمکهای اولیه، بعد زمانی طولانی، فاصله مکانی زیاد، نداشتن امکانات کافی، عدم توانایی در همراه داشتن امکانات کافی کمکهای اولیه و . . . دارد و دسترسی به حداقل امکانات کمکهای اولیه بسختی امکان پذیر است داشتن توانمندی های اولیه کمکهای اولیه نظیر توانایی در انجام تزریقات، سرم درمانی، اتل بندی و مهارت های عملی مرتبط و . . . می تواند بسیاری از نیازهای یک کوهنورد را برطرف نماید.
🔹 همچنین دوره های کمکهای اولیه آموزشی در انجمن پرستاری، جهاد دانشگاهی و . . . هم بدلیل طولانی مدت بودن دوره و هم هزینه بالای دوره ها نیاز افراد را برطرف نمی نماید.
انجمن پزشکی کوهستان ایران در نظر دارد این نیاز های آموزشی را بصورت یک کارگاه آموزشی یک روزه برای علاقمندان و بصورت کاملا عملی برطرف نماید.
🔶 مباحث آموزشی شامل:
آموزش تزریقات(باید ها و نباید ها در تزریقات) و کار عملی
آموزش سرم درمانی به همراه تمرین عملی
رگ گیری و آنژیوکت
آموزش نسخه خوانی
آموزش داروهای تزریقی و امپولهای اورژانس در موارد اضطراری، بایدها و نبایدها
آموزش پانسمان و نحوه بخیه زدن در شرایط اورژانس
تیپینگ و آتل بندی مفاصل در صدمات کوهستان
🔴 با توجه به درخواست و بازخورد خوب کوهنوردان، ورزشکاران و کارآموزان دوره های پیش در این دوره موارد تکمیلی و اضافه شده ای همچون آتل بندی و تیپینگ نیز به طرح درس دوره فوق اضافه می شود.
🔸 لوازم و وسایل مورد نیاز کارگاه عملی که هر کدام از شرکت کنندگان در این دوره باید همراه داشته باشند از قرار ذیل است:
1- سرنگ 2 و 5 سی سی هر کدام دو عدد
2- گارو یا شریان بند 1 عدد
3- گاز استریل یا غیر استریل 2 عدد
4- آمپول ب کمپلکس 2 عدد
5- سرم 500 سی سی نمکی قابل تزریق یک عدد
6- اسکالپ وین یک عدد
7- ست سرم یک عدد
8- آنژیوکت صورتی یک عدد
9- چسب کاغذی یک عدد
10- پنبه الکل تعدادی
11- نخ بخیه سیلک 3/0 یک عدد
12- سوزنگیر جراحی یک عدد
13- قیچی جراحی یک عدد
14- دستمال سه گوش آتل بندی ۱ عدد
15- چسب تیپینگ یک عدد
کلیه لوازم فوق شخصی بوده و برای خود افراد در کیت کمکهای اولیه استفاده می شود و بسیاری از لوازم فوق برایشان باقی خواهد ماند.
🔸این دوره یک روزه و در چهارشنبه ۹ مرداد ۹۸ از ساعت ۱۰ صبح در تهران برگزار می شود.
🔸مدرک این دوره از طرف انجمن پزشکی کوهستان ایران ارائه میگردد.
🔸جهت ثبت نام داوطلبین می بایست مبلغ ۱۸۰ هزار تومان به حساب کارت:
۵۸۵۹۸۳۱۰ ۳۶۲۹۱۸۱۲
به نام انجمن پزشکی کوهستان ایران واریز و فیش واریزی و عکس کارت ملی خود به شماره 09121910105 تلگرام نمایند.
علاقمندان در صورت ثبت نام گروهی از تخفیفات ویژه برخوردارند.
🔸ظرفیت دوره ۲۰ نفر می باشد.
علاقمندان می توانند جهت ثبت نام با انجمن پزشکی کوهستان تماس حاصل نمایند:
22633819 - 09121910105
محل برگزاری دوره: تهران خ پاسداران چهارراه فرمانیه ابتدای خ فرمانیه جنب باشگاه فرمانیه پلاک ۴ واحد ۲ طبقه همکف - مرکز آموزش انجمن پزشکی کوهستان ایران
لازم است ثبت نام کنندگان راس ساعت ۱۰ صبح در محل دوره حاضر باشند.
انجمن پزشکی کوهستان ایران
@irmma
انجمن پزشکی کوهستان ایران در نظر دارد پنجاه و سومین دوره کارگاه آموزشی عملی کمکهای اولیه و تزریقات (مکمل دوره های کمک اولیه) را در تهران در تاریخ چهارشنبه ۹ مردادماه ۹۸ برگزار نماید.
🔹 باتوجه به اینکه شرایط اورژانس یک کوهنورد در محیط کوهستان و عدم دسترسی به حداقل کمکهای اولیه و نجات متفاوت است و مشکلات خاص خود نظیر عدم دسترسی سریع به کمکهای اولیه، بعد زمانی طولانی، فاصله مکانی زیاد، نداشتن امکانات کافی، عدم توانایی در همراه داشتن امکانات کافی کمکهای اولیه و . . . دارد و دسترسی به حداقل امکانات کمکهای اولیه بسختی امکان پذیر است داشتن توانمندی های اولیه کمکهای اولیه نظیر توانایی در انجام تزریقات، سرم درمانی، اتل بندی و مهارت های عملی مرتبط و . . . می تواند بسیاری از نیازهای یک کوهنورد را برطرف نماید.
🔹 همچنین دوره های کمکهای اولیه آموزشی در انجمن پرستاری، جهاد دانشگاهی و . . . هم بدلیل طولانی مدت بودن دوره و هم هزینه بالای دوره ها نیاز افراد را برطرف نمی نماید.
انجمن پزشکی کوهستان ایران در نظر دارد این نیاز های آموزشی را بصورت یک کارگاه آموزشی یک روزه برای علاقمندان و بصورت کاملا عملی برطرف نماید.
🔶 مباحث آموزشی شامل:
آموزش تزریقات(باید ها و نباید ها در تزریقات) و کار عملی
آموزش سرم درمانی به همراه تمرین عملی
رگ گیری و آنژیوکت
آموزش نسخه خوانی
آموزش داروهای تزریقی و امپولهای اورژانس در موارد اضطراری، بایدها و نبایدها
آموزش پانسمان و نحوه بخیه زدن در شرایط اورژانس
تیپینگ و آتل بندی مفاصل در صدمات کوهستان
🔴 با توجه به درخواست و بازخورد خوب کوهنوردان، ورزشکاران و کارآموزان دوره های پیش در این دوره موارد تکمیلی و اضافه شده ای همچون آتل بندی و تیپینگ نیز به طرح درس دوره فوق اضافه می شود.
🔸 لوازم و وسایل مورد نیاز کارگاه عملی که هر کدام از شرکت کنندگان در این دوره باید همراه داشته باشند از قرار ذیل است:
1- سرنگ 2 و 5 سی سی هر کدام دو عدد
2- گارو یا شریان بند 1 عدد
3- گاز استریل یا غیر استریل 2 عدد
4- آمپول ب کمپلکس 2 عدد
5- سرم 500 سی سی نمکی قابل تزریق یک عدد
6- اسکالپ وین یک عدد
7- ست سرم یک عدد
8- آنژیوکت صورتی یک عدد
9- چسب کاغذی یک عدد
10- پنبه الکل تعدادی
11- نخ بخیه سیلک 3/0 یک عدد
12- سوزنگیر جراحی یک عدد
13- قیچی جراحی یک عدد
14- دستمال سه گوش آتل بندی ۱ عدد
15- چسب تیپینگ یک عدد
کلیه لوازم فوق شخصی بوده و برای خود افراد در کیت کمکهای اولیه استفاده می شود و بسیاری از لوازم فوق برایشان باقی خواهد ماند.
🔸این دوره یک روزه و در چهارشنبه ۹ مرداد ۹۸ از ساعت ۱۰ صبح در تهران برگزار می شود.
🔸مدرک این دوره از طرف انجمن پزشکی کوهستان ایران ارائه میگردد.
🔸جهت ثبت نام داوطلبین می بایست مبلغ ۱۸۰ هزار تومان به حساب کارت:
۵۸۵۹۸۳۱۰ ۳۶۲۹۱۸۱۲
به نام انجمن پزشکی کوهستان ایران واریز و فیش واریزی و عکس کارت ملی خود به شماره 09121910105 تلگرام نمایند.
علاقمندان در صورت ثبت نام گروهی از تخفیفات ویژه برخوردارند.
🔸ظرفیت دوره ۲۰ نفر می باشد.
علاقمندان می توانند جهت ثبت نام با انجمن پزشکی کوهستان تماس حاصل نمایند:
22633819 - 09121910105
محل برگزاری دوره: تهران خ پاسداران چهارراه فرمانیه ابتدای خ فرمانیه جنب باشگاه فرمانیه پلاک ۴ واحد ۲ طبقه همکف - مرکز آموزش انجمن پزشکی کوهستان ایران
لازم است ثبت نام کنندگان راس ساعت ۱۰ صبح در محل دوره حاضر باشند.
انجمن پزشکی کوهستان ایران
@irmma
Forwarded from محمد جدیری عباسی
فاتح ۳۱ قله در ۲۹ روز
مراسم تجلیل از آقای بابک قابل نژاد ، رکورددار سریع ترین زمان صعود #سیمرغ_قله_های_ایران
دوستان عزیز ، مراسم تجلیل از آقای بابک قابل نژاد در روز چهارشنبه مورخ دوم مرداد ماه ۹۸ ساعت ۱۱ صبح با حضور مسئول طرح سیمرغ فدراسیون کوهنوردی ایران جناب آقای حسین نظر و مسئولین استانی، در سالن آمفی تئاتر کتابخانه شهرستان #سردرود برگزار خواهد شد.
پانوشت:
طرح سیمرغ فدراسیون کوهنوردی
صعود یک کوهنورد بصورت انفرادی و یا در قالب یک تیم به ۳۱ قله شاخص ۳۱ استان کشورمان که توسط فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی ج.ا.ایران انتخاب شده است.
@khabarkooh
@koohiran
مراسم تجلیل از آقای بابک قابل نژاد ، رکورددار سریع ترین زمان صعود #سیمرغ_قله_های_ایران
دوستان عزیز ، مراسم تجلیل از آقای بابک قابل نژاد در روز چهارشنبه مورخ دوم مرداد ماه ۹۸ ساعت ۱۱ صبح با حضور مسئول طرح سیمرغ فدراسیون کوهنوردی ایران جناب آقای حسین نظر و مسئولین استانی، در سالن آمفی تئاتر کتابخانه شهرستان #سردرود برگزار خواهد شد.
پانوشت:
طرح سیمرغ فدراسیون کوهنوردی
صعود یک کوهنورد بصورت انفرادی و یا در قالب یک تیم به ۳۱ قله شاخص ۳۱ استان کشورمان که توسط فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی ج.ا.ایران انتخاب شده است.
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from انجمن پزشکی کوهستان ایران (حمید مساعدیان)
🅾 انجمن پزشکی کوهستان ایران: هیات کوهنوردی و صعودهای ورزشی شمیرانات در نظر دارد با مشارکت اعضاء باشگاه های کوهنوردی استان تهران فعالانه در "طرح پاکداشت پیست اسکی «توچال»" در تاریخ جمعه ۴ مرداد ٩٨ شرکت نماید.
این طرح با حضور مسئولین، مربیان کوهنوردی و اسکی بازان در ایستگاه هفت توچال با شعار "کوهها برای زندگی ما حیاتی هستند" برگزار می گردد.
برنامه از ساعت ۷ صبح جمعه ۴ مرداد از ایستگاه یک توچال شروع و در ساعت ۱۱ صبح پس از اجرای مراسم ورزش صبحگاهی در محوطه هتل و اهدای جوایز و برنامه های متنوع پایان می یابد.
کوهنوردان شرکت کننده در این برنامه علاوه بر شرکت در مسابقه و قرعه کشی جوایز از بلیط رایگان تله کابین برخوردار خواهند بود.
کوهنوردان عضو باشگاه ها در صورت تمایل جهت شرکت در این برنامه فرهنگی - کوهنوردی اسامی، به همراه معرفی نامه خود و همراهان را به ۰۹۳۹۶۹۱۰۱۰۵ پیامک یا واتساپ نمایند.
هیات کوهنوردی و صعودهای ورزشی شمیرانات
انجمن پزشکی کوهستان ایران
@irmma
این طرح با حضور مسئولین، مربیان کوهنوردی و اسکی بازان در ایستگاه هفت توچال با شعار "کوهها برای زندگی ما حیاتی هستند" برگزار می گردد.
برنامه از ساعت ۷ صبح جمعه ۴ مرداد از ایستگاه یک توچال شروع و در ساعت ۱۱ صبح پس از اجرای مراسم ورزش صبحگاهی در محوطه هتل و اهدای جوایز و برنامه های متنوع پایان می یابد.
کوهنوردان شرکت کننده در این برنامه علاوه بر شرکت در مسابقه و قرعه کشی جوایز از بلیط رایگان تله کابین برخوردار خواهند بود.
کوهنوردان عضو باشگاه ها در صورت تمایل جهت شرکت در این برنامه فرهنگی - کوهنوردی اسامی، به همراه معرفی نامه خود و همراهان را به ۰۹۳۹۶۹۱۰۱۰۵ پیامک یا واتساپ نمایند.
هیات کوهنوردی و صعودهای ورزشی شمیرانات
انجمن پزشکی کوهستان ایران
@irmma
Forwarded from محمد جدیری عباسی
سوم مرداد ۱۳۷۵
۲۳مین سالگرد تراژدی قله کمونیزم
کوهنوردان فقید:
حسین حراستی
عبدالحسین عزیزی
این روزها که می گذرد،
هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا،
من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟
قیصر امین پور
@khabarkooh
@koohiran
۲۳مین سالگرد تراژدی قله کمونیزم
کوهنوردان فقید:
حسین حراستی
عبدالحسین عزیزی
این روزها که می گذرد،
هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا،
من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟
قیصر امین پور
@khabarkooh
@koohiran
فکر می کنم ا...
همین روزها بود ...
یکی از روزهای تابستان ...
سالها قبل ...
در کنج خلوت یاد ها ...
لذا فراموش نشدنی ...
که یک بچۀ تبریز در ارتفاعات پامیر تبدیل به صخره شد ...
حسین حراستی را می گویم ...
چند سال قبل دلنامه ای برایش نوشتم ...
یاد او و تبریز اصیل در خاطرات من در همسایگی هم خانه دارند ...
این مطلب تقدیم است به حسین حراستی
مطلب، خاطره، حسین حراستی...
کوه.... کفش.... کار
نوشتۀ: شهاب نکوفر
تبریز شهر عجیبی است ، بو دارد ، بوی خاطراتش هیچگاه زدوده نمی شود، هوایش ابری است یک جور است، آفتابی باشد جور دیگر است، بارانی باشد یک جور دیگرتر است، عجیب است
خلاصه...تبریز آنجور است ... وقتی باران می آید، مثل این است که اپرای لیلی و مجنون را گوش می دهی.
آنروز ها اینقدر کوچک بودم که پول یک جفت کفش کوه را در جیب نداشته باشم، ولی آنقدر بزرگ بودم که کوه را بشناسم و عاشقش باشم. زیر لب اُپرای کوراوغلو را می خواندم و صدای لیطفیار ایمانوف در گوشم بود..
.... بالام... هی ... سنی گوردوم عاشیق اولدوم ...
درده سالدیم جانیمی ...
قارا قاشلار ....عیشوه نازلار..آلا گوزلر ... قانی سوزلر....
جان آلان یار توکدی ناحق قانیمی.....
گوزلیم گل حالیمی سور رحم ایله ...
نازلی یاریم ،
گول عوذاریم عیشوه کاریم ...
هی ....نه دور امرون ....
قدی رعنا دیلبریم ....
هدف بازار پنبه فروشان (پانبیخچی بازار) بود. هدف مغازه ای کوچک در وسط یک بازار تنگ بود که دلی بزرگ در درون آن می تپید ... دوستی با دلی بزرگ و دستانی زحمتکش وپینه بسته و هنرمند ، کفشهایی می دوخت با دست و سوزن و نخ برای کوه نوردی با دوامی بیشتر از عمر خویش.
مسیر را از کوچه پس کوچه ها می رفتم ، آنزمانها بوی کاهگل را می توانستی براحتی در یک روز بارانی ببلعی و مست شوی، عجب بوئی دارد کاهگل.
همه جا پُربود از موسیقی، در تبریز به غیر از اُپرا نمی توانی موسیقی دیگری از عُمق زمان بشنوی ... صداهای داوودی از عمق زمان، رشید و بابا و بولبول و اوزیرو ایمانوف و ... چقدر زیادند ولی ارزششان کم نمی شود.
دو سه سال از انقلاب گذشته بود و ما هنوز از برکت این دگرگونی در کیف و حال بودیم، کتابهای سفید، فیلمهای خوب ، موسیقی و ترانه و لباس روشنفکری، دسته های خیابانی بحث و جدل، و یک مِهر عمومی .
در باران قدم زدن و گیراندن یک سیگار در پس کوچه های نمناک و باران زده و عشقی که از داشتن یک جفت کفش کوه قرار بود عایدم شود مرا سر مست کرده بود.
آنروزها می توانستی تا خود بازار را از کوچه ها بروی ... و من هم همین کاررا کردم، کوچه ها به نظر بی انتها بودند و هیچ خیابان عظیمی آنرا مُثله نمی کرد، و در یک جائی با یک اتصال دل انگیز و با یک مغازۀ کوچک می رفتی زیر سقف بازار ...
وارد بازار صادقیه شده بودم که در دو طرفش روفه گر های فرش قرار داشتند و هنوز هم هستند، ایستادم و مدتی کارآنها را نگریستم، عجب کار پررنج و زحمتی، چقدر دقت و هنر لازم است برای روفۀ یک فرش سانحه دیده، فرش تازه باشد یا کهنه و سانحه اش هر چه باشد ، آنجا مشکلت را حل می کنند.
از صادقیه باید می پیچیدم به راسته بازار و در بین راه بوی باران را که با خود آورده بودم با بوی فرش و ادویه و عناب و چای در آمیختم و....
گفتم که تبریز بو دارد ...
باید آمد و دید و حس کرد.
راسته بازار که میروم یاد مجاهدین حیدر عمواوغلو می افتم،
راستا بازارلار راستاسی ....
گلیر موجاهید دسته سی ....
عمواوغلودور سر کرده سی ......
این راسته بازار هم جای بو داری است،
قلب بازار است و طولانی است و بیشتر مغازه های لباس فروشی دارد، انواع لباس ها از لباس های زیر و راحتی گرفته تا پیراهن وکت و شلوار، نو و کهنه ...
لباس هایش کیفیت ندارند، ولی خود بازار محشر است.
در سمت راست و چپ حیاط ها و تیمچه هائی قرار دارند که در هرکدام صنف بخصوصی جمع شده اند، تعمیر کاران طلا و نقره، فرش فروشان (کهنه و اعلا و تابلو از همه رنگ) دفتر و قلم وکاغذ، ظروف پلاستیکی، ملامین، ظرفهای بلوری، وسایل آشپزخانه و...
خلاصه هرچه دل تنگت بخواهد.
نرسیده به مسجد مقبره و در سمت چپ راسته بازار، بازاری است به نام پانبیخچی بازار(بازار پنبه فروشان ) که می خورد به خیابان دارائی تبریز و این بازار مُسّقف است تا پنجاه متر مانده به خیابان دارائی که سقفش تمام میشود.
از راسته بازار که وارد می شوی عمدتاً در سمت راست مغازه های الکتریکی قرار دارند و مابین آنها تک و توک مغازه های دیگری قرار دارند، یک قهوه خانۀ کوچک و یک غذاخوری کوچک هم هست که جغور بغور می پزد و بادوغ محلی می فروشد که خیلی خوشمزه است.
پایان قسمت اول
@khabarkooh
@koohiran
همین روزها بود ...
یکی از روزهای تابستان ...
سالها قبل ...
در کنج خلوت یاد ها ...
لذا فراموش نشدنی ...
که یک بچۀ تبریز در ارتفاعات پامیر تبدیل به صخره شد ...
حسین حراستی را می گویم ...
چند سال قبل دلنامه ای برایش نوشتم ...
یاد او و تبریز اصیل در خاطرات من در همسایگی هم خانه دارند ...
این مطلب تقدیم است به حسین حراستی
مطلب، خاطره، حسین حراستی...
کوه.... کفش.... کار
نوشتۀ: شهاب نکوفر
تبریز شهر عجیبی است ، بو دارد ، بوی خاطراتش هیچگاه زدوده نمی شود، هوایش ابری است یک جور است، آفتابی باشد جور دیگر است، بارانی باشد یک جور دیگرتر است، عجیب است
خلاصه...تبریز آنجور است ... وقتی باران می آید، مثل این است که اپرای لیلی و مجنون را گوش می دهی.
آنروز ها اینقدر کوچک بودم که پول یک جفت کفش کوه را در جیب نداشته باشم، ولی آنقدر بزرگ بودم که کوه را بشناسم و عاشقش باشم. زیر لب اُپرای کوراوغلو را می خواندم و صدای لیطفیار ایمانوف در گوشم بود..
.... بالام... هی ... سنی گوردوم عاشیق اولدوم ...
درده سالدیم جانیمی ...
قارا قاشلار ....عیشوه نازلار..آلا گوزلر ... قانی سوزلر....
جان آلان یار توکدی ناحق قانیمی.....
گوزلیم گل حالیمی سور رحم ایله ...
نازلی یاریم ،
گول عوذاریم عیشوه کاریم ...
هی ....نه دور امرون ....
قدی رعنا دیلبریم ....
هدف بازار پنبه فروشان (پانبیخچی بازار) بود. هدف مغازه ای کوچک در وسط یک بازار تنگ بود که دلی بزرگ در درون آن می تپید ... دوستی با دلی بزرگ و دستانی زحمتکش وپینه بسته و هنرمند ، کفشهایی می دوخت با دست و سوزن و نخ برای کوه نوردی با دوامی بیشتر از عمر خویش.
مسیر را از کوچه پس کوچه ها می رفتم ، آنزمانها بوی کاهگل را می توانستی براحتی در یک روز بارانی ببلعی و مست شوی، عجب بوئی دارد کاهگل.
همه جا پُربود از موسیقی، در تبریز به غیر از اُپرا نمی توانی موسیقی دیگری از عُمق زمان بشنوی ... صداهای داوودی از عمق زمان، رشید و بابا و بولبول و اوزیرو ایمانوف و ... چقدر زیادند ولی ارزششان کم نمی شود.
دو سه سال از انقلاب گذشته بود و ما هنوز از برکت این دگرگونی در کیف و حال بودیم، کتابهای سفید، فیلمهای خوب ، موسیقی و ترانه و لباس روشنفکری، دسته های خیابانی بحث و جدل، و یک مِهر عمومی .
در باران قدم زدن و گیراندن یک سیگار در پس کوچه های نمناک و باران زده و عشقی که از داشتن یک جفت کفش کوه قرار بود عایدم شود مرا سر مست کرده بود.
آنروزها می توانستی تا خود بازار را از کوچه ها بروی ... و من هم همین کاررا کردم، کوچه ها به نظر بی انتها بودند و هیچ خیابان عظیمی آنرا مُثله نمی کرد، و در یک جائی با یک اتصال دل انگیز و با یک مغازۀ کوچک می رفتی زیر سقف بازار ...
وارد بازار صادقیه شده بودم که در دو طرفش روفه گر های فرش قرار داشتند و هنوز هم هستند، ایستادم و مدتی کارآنها را نگریستم، عجب کار پررنج و زحمتی، چقدر دقت و هنر لازم است برای روفۀ یک فرش سانحه دیده، فرش تازه باشد یا کهنه و سانحه اش هر چه باشد ، آنجا مشکلت را حل می کنند.
از صادقیه باید می پیچیدم به راسته بازار و در بین راه بوی باران را که با خود آورده بودم با بوی فرش و ادویه و عناب و چای در آمیختم و....
گفتم که تبریز بو دارد ...
باید آمد و دید و حس کرد.
راسته بازار که میروم یاد مجاهدین حیدر عمواوغلو می افتم،
راستا بازارلار راستاسی ....
گلیر موجاهید دسته سی ....
عمواوغلودور سر کرده سی ......
این راسته بازار هم جای بو داری است،
قلب بازار است و طولانی است و بیشتر مغازه های لباس فروشی دارد، انواع لباس ها از لباس های زیر و راحتی گرفته تا پیراهن وکت و شلوار، نو و کهنه ...
لباس هایش کیفیت ندارند، ولی خود بازار محشر است.
در سمت راست و چپ حیاط ها و تیمچه هائی قرار دارند که در هرکدام صنف بخصوصی جمع شده اند، تعمیر کاران طلا و نقره، فرش فروشان (کهنه و اعلا و تابلو از همه رنگ) دفتر و قلم وکاغذ، ظروف پلاستیکی، ملامین، ظرفهای بلوری، وسایل آشپزخانه و...
خلاصه هرچه دل تنگت بخواهد.
نرسیده به مسجد مقبره و در سمت چپ راسته بازار، بازاری است به نام پانبیخچی بازار(بازار پنبه فروشان ) که می خورد به خیابان دارائی تبریز و این بازار مُسّقف است تا پنجاه متر مانده به خیابان دارائی که سقفش تمام میشود.
از راسته بازار که وارد می شوی عمدتاً در سمت راست مغازه های الکتریکی قرار دارند و مابین آنها تک و توک مغازه های دیگری قرار دارند، یک قهوه خانۀ کوچک و یک غذاخوری کوچک هم هست که جغور بغور می پزد و بادوغ محلی می فروشد که خیلی خوشمزه است.
پایان قسمت اول
@khabarkooh
@koohiran
مطلب، خاطره، حسین حراستی...
کوه....کفش..... کار
نوشته: شهاب نکوفر
قسمت آخر
در سمت راست بیشتر نخ فروشان قراردارند که اسم بازار ظاهراً به خاطر وجود آنان است و چند مغازه که پشتی درست می کنند، پشتی هائی را که از فرش بافته شده اند پر می کنند و تحویلتان می دهند که ببرید منزل و تکیه بدهید به دیوار و بعد خودتان تکیه بدهید به آنها.
مغازۀ تقریباً ده متر مربعی "حسین حراستی" مابین این مغازه های نخ فروشی بود.
وارد که شدم بوی کوه آمد، روی چراغ نفتی کوچک کوه نوردی دو قوری کوچک روی هم قرار داشت یکی پر از آب ودر حال جوشیدن و دیگری مملو از کاکوتی و در حال دم کشیدن، حتم داشتم که آب هم آبی است از یک چشمۀ زلال از کوه و ارتفاع.
حسین سرش را بالا آورد دست راستش داخل یک پو تین خاکستری بود که از همان اول دلم رابُرد و در دست دیگرش سوزنی کلفت با نخی به هم تابیده که ظاهرش دادمی زد :
« من هیچوقت پاره نمی شوم.»
در آن مغازه همه چیز محکم و سیاه و کهنه و قاطع و کاری بودو پایداری در آنجا فریاد می کشید.
به نظر میرسید حسین تمام کوه هائی را که فتح کرده بود چپانده داخل آن مغازۀ ده متری!! همه چیز بزرگ بود و قاطع جز چشمان حسین که مهربان بود و کمی هم نمناک ...
می شد فهمید که او هم غم انسان رادارد، پشت یک میز کار کوتاه که سندانی رنجدیده از ضربات محکم چکش و چند ابزار مخصوص سوراخ کردن چرم روی آن قرار داشت.
حسین نشسته بود و یک نفر دیگر هر دو با پیشبند چرمی که مثل ساعت کار می کرد و حتی سرش رابالا نیاورد ببیند چه کسی وارد مغازه شده است.
اینطرف میز چهارپایه ای کوتاه قرار داشت کهنه ولی محکم و برای نشستن و همین چهارپایۀ کهنه خوش آمدی دلاویز بود برای تازه واردها،
که می گفت :« بفرما بنشین و یک استکان چای کاکوتی بخور ...» ؟
آخر حسین اهل گفتگو بود .نشسته بودم و نمیدانم چند ساعت با هم حرف زدیم، ولی کاش می دانستم که همین یکبار او را خواهم دید، کاش به حرفش گوش کرده بودم و نقش پایم را می دادم به او تا کفشی برای خودم بدوزد که چند بار بیشتر ببینمش.
ولی شتاب و عشق من برای داشتن کفش کوه و تخفیف معجزه آسای حسین در مورد قیمت کفش، مرا از دیدار دوبارۀ او محروم کرد ..... آخ
که چقـــــــــــدر بد است
این کاش گفتن ها ...
حسین یک جفت کفش را از زیر میز در آورد و به من داد و با زرنگی بعد از حدس دقیقش از میزان موجودی جیبم، نصف قیمت کفش را از من گرفت و کفش را بخشید به من همراه با دلش و خاطره اش.
کفشها را همانجا پوشیدم و آمدم بیرون تا زیر باران قدم بزنم ....
تیپ روشنفکریم با آن کفشهای زیبای کوه نوردی کامل شده بود.
دستت درد نکند
حسین،
چه کفشهائی !
بعد دیگر حسین را ندیدم
تا شنیدم که در ارتفاعات پامیر،
تبدیل شده است به صخره ای .....
*ممنون از آقای سعید پورباقری
در ارسال این خاطره بسیار زیبای
ادبی-ورزشی
@khabarkooh
@koohiran
کوه....کفش..... کار
نوشته: شهاب نکوفر
قسمت آخر
در سمت راست بیشتر نخ فروشان قراردارند که اسم بازار ظاهراً به خاطر وجود آنان است و چند مغازه که پشتی درست می کنند، پشتی هائی را که از فرش بافته شده اند پر می کنند و تحویلتان می دهند که ببرید منزل و تکیه بدهید به دیوار و بعد خودتان تکیه بدهید به آنها.
مغازۀ تقریباً ده متر مربعی "حسین حراستی" مابین این مغازه های نخ فروشی بود.
وارد که شدم بوی کوه آمد، روی چراغ نفتی کوچک کوه نوردی دو قوری کوچک روی هم قرار داشت یکی پر از آب ودر حال جوشیدن و دیگری مملو از کاکوتی و در حال دم کشیدن، حتم داشتم که آب هم آبی است از یک چشمۀ زلال از کوه و ارتفاع.
حسین سرش را بالا آورد دست راستش داخل یک پو تین خاکستری بود که از همان اول دلم رابُرد و در دست دیگرش سوزنی کلفت با نخی به هم تابیده که ظاهرش دادمی زد :
« من هیچوقت پاره نمی شوم.»
در آن مغازه همه چیز محکم و سیاه و کهنه و قاطع و کاری بودو پایداری در آنجا فریاد می کشید.
به نظر میرسید حسین تمام کوه هائی را که فتح کرده بود چپانده داخل آن مغازۀ ده متری!! همه چیز بزرگ بود و قاطع جز چشمان حسین که مهربان بود و کمی هم نمناک ...
می شد فهمید که او هم غم انسان رادارد، پشت یک میز کار کوتاه که سندانی رنجدیده از ضربات محکم چکش و چند ابزار مخصوص سوراخ کردن چرم روی آن قرار داشت.
حسین نشسته بود و یک نفر دیگر هر دو با پیشبند چرمی که مثل ساعت کار می کرد و حتی سرش رابالا نیاورد ببیند چه کسی وارد مغازه شده است.
اینطرف میز چهارپایه ای کوتاه قرار داشت کهنه ولی محکم و برای نشستن و همین چهارپایۀ کهنه خوش آمدی دلاویز بود برای تازه واردها،
که می گفت :« بفرما بنشین و یک استکان چای کاکوتی بخور ...» ؟
آخر حسین اهل گفتگو بود .نشسته بودم و نمیدانم چند ساعت با هم حرف زدیم، ولی کاش می دانستم که همین یکبار او را خواهم دید، کاش به حرفش گوش کرده بودم و نقش پایم را می دادم به او تا کفشی برای خودم بدوزد که چند بار بیشتر ببینمش.
ولی شتاب و عشق من برای داشتن کفش کوه و تخفیف معجزه آسای حسین در مورد قیمت کفش، مرا از دیدار دوبارۀ او محروم کرد ..... آخ
که چقـــــــــــدر بد است
این کاش گفتن ها ...
حسین یک جفت کفش را از زیر میز در آورد و به من داد و با زرنگی بعد از حدس دقیقش از میزان موجودی جیبم، نصف قیمت کفش را از من گرفت و کفش را بخشید به من همراه با دلش و خاطره اش.
کفشها را همانجا پوشیدم و آمدم بیرون تا زیر باران قدم بزنم ....
تیپ روشنفکریم با آن کفشهای زیبای کوه نوردی کامل شده بود.
دستت درد نکند
حسین،
چه کفشهائی !
بعد دیگر حسین را ندیدم
تا شنیدم که در ارتفاعات پامیر،
تبدیل شده است به صخره ای .....
*ممنون از آقای سعید پورباقری
در ارسال این خاطره بسیار زیبای
ادبی-ورزشی
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه (محمد جدیری عباسی)
Forwarded from IRANCANYON.COM
اعلام اسامی قبولشدگان آزمون ورودی مربیگری درجه3 درهنوردی و برگزاری دوره مربیگری درجه3 درهنوردی (آقایان و بانوان) / استان قزوین/ در سایت:
https://msfi.ir/ArticleView/Index/15549
@IRANCANYON
@IRANCANYONS
T.me/climbmagazine
https://msfi.ir/ArticleView/Index/15549
@IRANCANYON
@IRANCANYONS
T.me/climbmagazine
msfi.ir
اعلام اسامی قبولشدگان آزمون ورودی مربیگری درجه3 درهنوردی و برگزاری دوره مربیگری درجه3 درهنوردی (آقایان و بانوان) / استان قزوین
اعلام اسامی قبولشدگان آزمون ورودی مربیگری درجه3 درهنوردی و برگزاری دوره مربیگری درجه3 درهنوردی (آقایان و بانوان) / استان قزوین...
Forwarded from خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه (محمد جدیری عباسی)
تهدید محیط زیست در همدان؛ اینبارساختمانی دیگر در میدان میشان...
به گزارش فرتاک نیوز، باز هم ساختمانی دیگر در میدان میشان...
"من از بیگانگان هر گز ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد "
حضرت حافظ
میدان میشان الوند بعنوان منطقه ای بکر با چمن زارهایی صدها ساله و چشمه هایی گوارا همواره خلوتگاه بسیاری از مردمان نیک اندیش همدان بوده که در ذات خود محیطی آرام و مفرح را برای خلایق مهیا نموده است، متاسفانه بیش از یک دهه است که بنام های مختلف بناهای مختلفی در این مکان سرسبز ساخته میشود که موجبات تلخی کام دوستدان محیط زیست میگردد که خود نیک بدان واقفید .
اتفاقات حادث شده به بهانه های گوناگون طی ده سال اخیر در قالب جراید و شبکه های اجتماعی بدان پرداخته شده و گاهی موثر افتاده و گاهی چنین نشده... در آنجایی که موثر و منجر به اصلاح گردیده جای تشکر دارد و در جایی که چنین نشده نیاز به پیگیری... هدف کلی از انعکاس، نه تخریب فرد یا ارگان بلکه بیان دغدغه هایی بوده که همگی با حسن نیت و بصورت دلسوزانه بدون هیچگونه موضع گیری و یا خدایی ناکرده غرض ورزی و سهم خواهی صورت پذیرفته...
انتظاری که به طور معمول از بخش دولتی می رود تبعیت محض از فرامین شخص ریاست جمهور و دولت حاکم است که آنان را به کار گمارده تا منویاتش را به خرج دهد لذا از آنجایی که دولت فعلی خود را "دولت محیط زیست" می داند قطعا انتظارات فعالان محیط زیست نیز که بخاطر همین گرایش بدان رای داده اند فراتر از سایر دولت هایی است که در زمان آنها شاهد تخریب بی حد و حصر در حوزه محیط زیست بخصوص الوند بوده ایم می باشد.
و به راستی چه انتظاری از بخش غیر دولتی در عدم تخریب طبیعت و ساخت و ساز می توان داشت در حالی که خودی ها و دولتی ها که انتظار بیشتری به صیانت آنان از طبیعت است با اجرای طرح هایی بعضا با مکان نمایی نابجا، گام در راه تخریب میگذارند.
لذا با توجه به آنچه بیان شد؛ بر اساس تصاویر دریافتی، اجرای پروژه ای دیگر کلید خورده است تا ساختمانی دیگر در دشت میشان، احداث گردد آن هم در دشتی که آرام آرام رو به شهرک شدن است که به معضلات آن اشاره خواهد شد.
لذا این بار شاهد خط کشی جهت ساخت، ساختمان دیگری بنام "ایستگاه هواشناسی"❄️⛄️ هستیم که معلوم نیست با چه اهدافی باید اجرا و ساخته شود که حتی به فرض عدم انحراف از اهداف اصلی و ضرورت احداث، می توان با تدبیر بهتر، محل دیگری را برای این امر اختصاص داد که قطعا مطلوب دوستداران محیط زیست خواهد بود و نه تنها برای این سازمان خدمت رسان، امتیاز منفی به حساب نمی آید بلکه در خور تقدیر هم خواهد بود.
لذا فارغ از هر گونه پیشداوری نسبت به انحرافاتی که ممکن است در ضرورت و اجرای چنین اموری شاهد باشیم، عاجزانه از این سازمان محترم تقاضا داریم نسبت به اجرای این پروژه در محل میدان میشان باز نگری نمایند و محل دیگری را انتخاب و نسبت به ضرورت آن اطلاع رسانی نماید که در این راه همراه خواهیم بود و انتظار از چنین اداره ای اینست که هوای الوند را داشته باشد.
پی نوشت:
شوربختانه طی ده سال اخیر شاهد دست اندازی های زیادی به دشت منحصر بفرد میشان با عناوین مختلف بوده ایم که با تمام وجود دردهایش را همراه با تهدیدهایش با بردباری تحمل کرده ایم و بالاجبار به وضع موجود راضی شده ایم (به مرگ گرفته اند تا به تب راضی شویم) .
دشت میشان ما دیگر دشت نیست و می رود تا با بی هنری و عدم تعصب و نظارت، به شهرکی تبدیل شود که مشکل تامین آب و دفع فاضلاب آن به معضلی همیشگی تبدیل شود .
الوند و میشان و چشمه هایش، متعلق به فرد و شخص و طیفی نیستند تا هر کس در آنچه ذینفع آنست دخلی بنماید و بسازد و دل دوستداران را بسوزاند، دشت میشان و الوند متعلق به آحاد و نسل های حال و آینده است، سهم من و شما از آن بهره مندی بدون تخریب است ... شکر به درگاه خالق بابت این هدیه ارزشمند است و صیانت است...
لذا از دلسوزان و مسئولین محترم که میتوانند مانع شوند تقاضا داریم بر اساس منویات مقام معظم رهبری و دولت محترم که صیانت از محیط زیست را تاکید و هر گونه تخریب را جرم می دانند وارد عمل شود و انشالله این قضیه نیز با تدبیر و درایت اندیشمندانه آنان ختم به خیر شود تا بلایی که بر سر میشان آمده تکمیل نشود و همانند سواحل دریای خزر مورد تصاحب قرار نگیرد .
در پایان مجدد یادآور میشود امید به بازنگری داریم و چنانچه چنین نشود قطعا در سال های دیگر دستگاههای دیگر هم ضرورت و توجیه استقرار در چنین محل خوش آب و هوایی را ارائه داده و دیگر از دشتی بنام میشان خبری نخواهد بود.
پی نوشت کانال دیار الوند
من نمیدونم چه اصراریه که گاهی قلم آدمهارو بدزدند!
علی بیات
@khabarkooh
@koohiran
به گزارش فرتاک نیوز، باز هم ساختمانی دیگر در میدان میشان...
"من از بیگانگان هر گز ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد "
حضرت حافظ
میدان میشان الوند بعنوان منطقه ای بکر با چمن زارهایی صدها ساله و چشمه هایی گوارا همواره خلوتگاه بسیاری از مردمان نیک اندیش همدان بوده که در ذات خود محیطی آرام و مفرح را برای خلایق مهیا نموده است، متاسفانه بیش از یک دهه است که بنام های مختلف بناهای مختلفی در این مکان سرسبز ساخته میشود که موجبات تلخی کام دوستدان محیط زیست میگردد که خود نیک بدان واقفید .
اتفاقات حادث شده به بهانه های گوناگون طی ده سال اخیر در قالب جراید و شبکه های اجتماعی بدان پرداخته شده و گاهی موثر افتاده و گاهی چنین نشده... در آنجایی که موثر و منجر به اصلاح گردیده جای تشکر دارد و در جایی که چنین نشده نیاز به پیگیری... هدف کلی از انعکاس، نه تخریب فرد یا ارگان بلکه بیان دغدغه هایی بوده که همگی با حسن نیت و بصورت دلسوزانه بدون هیچگونه موضع گیری و یا خدایی ناکرده غرض ورزی و سهم خواهی صورت پذیرفته...
انتظاری که به طور معمول از بخش دولتی می رود تبعیت محض از فرامین شخص ریاست جمهور و دولت حاکم است که آنان را به کار گمارده تا منویاتش را به خرج دهد لذا از آنجایی که دولت فعلی خود را "دولت محیط زیست" می داند قطعا انتظارات فعالان محیط زیست نیز که بخاطر همین گرایش بدان رای داده اند فراتر از سایر دولت هایی است که در زمان آنها شاهد تخریب بی حد و حصر در حوزه محیط زیست بخصوص الوند بوده ایم می باشد.
و به راستی چه انتظاری از بخش غیر دولتی در عدم تخریب طبیعت و ساخت و ساز می توان داشت در حالی که خودی ها و دولتی ها که انتظار بیشتری به صیانت آنان از طبیعت است با اجرای طرح هایی بعضا با مکان نمایی نابجا، گام در راه تخریب میگذارند.
لذا با توجه به آنچه بیان شد؛ بر اساس تصاویر دریافتی، اجرای پروژه ای دیگر کلید خورده است تا ساختمانی دیگر در دشت میشان، احداث گردد آن هم در دشتی که آرام آرام رو به شهرک شدن است که به معضلات آن اشاره خواهد شد.
لذا این بار شاهد خط کشی جهت ساخت، ساختمان دیگری بنام "ایستگاه هواشناسی"❄️⛄️ هستیم که معلوم نیست با چه اهدافی باید اجرا و ساخته شود که حتی به فرض عدم انحراف از اهداف اصلی و ضرورت احداث، می توان با تدبیر بهتر، محل دیگری را برای این امر اختصاص داد که قطعا مطلوب دوستداران محیط زیست خواهد بود و نه تنها برای این سازمان خدمت رسان، امتیاز منفی به حساب نمی آید بلکه در خور تقدیر هم خواهد بود.
لذا فارغ از هر گونه پیشداوری نسبت به انحرافاتی که ممکن است در ضرورت و اجرای چنین اموری شاهد باشیم، عاجزانه از این سازمان محترم تقاضا داریم نسبت به اجرای این پروژه در محل میدان میشان باز نگری نمایند و محل دیگری را انتخاب و نسبت به ضرورت آن اطلاع رسانی نماید که در این راه همراه خواهیم بود و انتظار از چنین اداره ای اینست که هوای الوند را داشته باشد.
پی نوشت:
شوربختانه طی ده سال اخیر شاهد دست اندازی های زیادی به دشت منحصر بفرد میشان با عناوین مختلف بوده ایم که با تمام وجود دردهایش را همراه با تهدیدهایش با بردباری تحمل کرده ایم و بالاجبار به وضع موجود راضی شده ایم (به مرگ گرفته اند تا به تب راضی شویم) .
دشت میشان ما دیگر دشت نیست و می رود تا با بی هنری و عدم تعصب و نظارت، به شهرکی تبدیل شود که مشکل تامین آب و دفع فاضلاب آن به معضلی همیشگی تبدیل شود .
الوند و میشان و چشمه هایش، متعلق به فرد و شخص و طیفی نیستند تا هر کس در آنچه ذینفع آنست دخلی بنماید و بسازد و دل دوستداران را بسوزاند، دشت میشان و الوند متعلق به آحاد و نسل های حال و آینده است، سهم من و شما از آن بهره مندی بدون تخریب است ... شکر به درگاه خالق بابت این هدیه ارزشمند است و صیانت است...
لذا از دلسوزان و مسئولین محترم که میتوانند مانع شوند تقاضا داریم بر اساس منویات مقام معظم رهبری و دولت محترم که صیانت از محیط زیست را تاکید و هر گونه تخریب را جرم می دانند وارد عمل شود و انشالله این قضیه نیز با تدبیر و درایت اندیشمندانه آنان ختم به خیر شود تا بلایی که بر سر میشان آمده تکمیل نشود و همانند سواحل دریای خزر مورد تصاحب قرار نگیرد .
در پایان مجدد یادآور میشود امید به بازنگری داریم و چنانچه چنین نشود قطعا در سال های دیگر دستگاههای دیگر هم ضرورت و توجیه استقرار در چنین محل خوش آب و هوایی را ارائه داده و دیگر از دشتی بنام میشان خبری نخواهد بود.
پی نوشت کانال دیار الوند
من نمیدونم چه اصراریه که گاهی قلم آدمهارو بدزدند!
علی بیات
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه (محمد جدیری عباسی)
#بیانیه_جهانی_کوهنوردان
بیانیه جهانی کوهنوردان در خصوص مهمترین مسایل مربوط به کوهنوردی و صعود در ده اصل تنظیم شده است:
۱- من با تفکر لزوم حفاظت از محیط کوهستان صعود میکنم.
۲- من مشتاقم تا هیچ اثری بر روی صخرهها و کوهستان در هنگام صعود به جا نگذارم و در صعودهایی که لازم به پیچ کردن صخره ها است (Bolted Climb) کمترین اثری از خود باقی بگذارم. هم چنین به آداب و رسوم محلی احترام میگذارم.
۳- من هر چه با خود به کوهستان آوردهام با خود حمل و باز میگردانم.
۴- من به فرهنگ و آداب و روسوم و عقاید محلی ها و ساکنین کوهستان و آبادی های مسیر احترام میگذارم.
۵- من به نحو مسئولانه ای در قبال فرهنگ و قانون کشورهایی که از آن ها دیدن میکنم عمل میکنم.
۶- من با پذیرش اخلاق جوانمردی و صعود پاک و با رعایت قوانین مربوط به دوپینگ در رشته خود صعود میکنم.
۷- من در صورت لزوم و امکان به یاری دیگران خواهم شتافت. حتی اگر این امر مانع رسیدن من به قله یا بر هم زدن اهداف شخصیام شود.
۸- من از ابزار تایید شده برای صعود استفاده میکنم و در محدوده توانایی های خود صعود میکنم.
۹- من به دیگر کوهنوردان در کوهستان احترام میگذارم و دانش خود را در اختیار آن ها قرار میدهم و به نقطه نظرهای آن ها توجه میکنم.
۱۰- من با مراعات منافع و حقوق سایر صعودکنندگان، به صعود خواهم پرداخت.
انجمن پزشکی کوهستان ایران
ترجمه: پويا سليمانی
@khabarkooh
@koohiran
بیانیه جهانی کوهنوردان در خصوص مهمترین مسایل مربوط به کوهنوردی و صعود در ده اصل تنظیم شده است:
۱- من با تفکر لزوم حفاظت از محیط کوهستان صعود میکنم.
۲- من مشتاقم تا هیچ اثری بر روی صخرهها و کوهستان در هنگام صعود به جا نگذارم و در صعودهایی که لازم به پیچ کردن صخره ها است (Bolted Climb) کمترین اثری از خود باقی بگذارم. هم چنین به آداب و رسوم محلی احترام میگذارم.
۳- من هر چه با خود به کوهستان آوردهام با خود حمل و باز میگردانم.
۴- من به فرهنگ و آداب و روسوم و عقاید محلی ها و ساکنین کوهستان و آبادی های مسیر احترام میگذارم.
۵- من به نحو مسئولانه ای در قبال فرهنگ و قانون کشورهایی که از آن ها دیدن میکنم عمل میکنم.
۶- من با پذیرش اخلاق جوانمردی و صعود پاک و با رعایت قوانین مربوط به دوپینگ در رشته خود صعود میکنم.
۷- من در صورت لزوم و امکان به یاری دیگران خواهم شتافت. حتی اگر این امر مانع رسیدن من به قله یا بر هم زدن اهداف شخصیام شود.
۸- من از ابزار تایید شده برای صعود استفاده میکنم و در محدوده توانایی های خود صعود میکنم.
۹- من به دیگر کوهنوردان در کوهستان احترام میگذارم و دانش خود را در اختیار آن ها قرار میدهم و به نقطه نظرهای آن ها توجه میکنم.
۱۰- من با مراعات منافع و حقوق سایر صعودکنندگان، به صعود خواهم پرداخت.
انجمن پزشکی کوهستان ایران
ترجمه: پويا سليمانی
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه (محمد جدیری عباسی)
برای علمکوه
باز دلمان هوای حصارچال را کرده بود...
هوای علمکوه...
هر سال اگر سری به آنجا نزنیم و بوسه بر سنگهای چکادش نزنیم انگار یک چیزی کم داریم...
همانند عاشقی که به دیدار معشوقش بیتاب است خود را به رودبارک رساندیم...
اما #دلمان گرفت...
دوستان عزیزمان که سالهای گذشته ما را تا تنگ گلو میرساندند دیگر نبودند...
چه اتفاقی افتاده بود؟؟؟
آنقدرها هم که شلوغ نبود...
پاترولها همه رزرو شده بودند و وانتها هم قدغن...
با ۳ ساعت معطلی در رودبارک بالاخره با هزار التماس و پشت نیسان خودمان را به تنگ گلو رساندیم.
#دلمان گرفت...
پاترولهای زیبا آنجا بودند...
عدهای از همسایههای پولدارمان روی یخچال مشغول برفبازی بودند.
از قطر، لبنان، عراق و ...
با پول تو جیبیشان آمده بودند برفبازی...
پاترولهای زیبا حق داشتند که نباشند...
عربها همیشه خوب پول خرج میکنند...
کشوری که پولش بیارزش شود باید هم همین باشد.
#دلمان گرفت...
در راه حصارچال داشتم به این فکر میکردم که سال بعد همسایههای عزیزمان را توی حصارچال خواهیم دید؟؟
حصارچال تصویری از بهشت است که خداوند متعال در قرآن وعدهاش را داده است.
برای ما آشناست اما...
برای آنها؟؟
غمگینترین لحظه این صعود درخواست خانوادهای از کشور دوست و همسایه عراق بود برای گرفتن سلفی از کوهبانوهای تیممان...
رفتیم دیداری تازه کنیم با معشوق...
#دلمان گرفت...
توی رودبارک همنورد عزیزم وقتی دستش را که به خاطر نیسانسواری کبود شده بود نشانم داد، جوابی نداشتم که به او بدهم.
علمکوه زیبا بدرود...
#دلمان گرفت...
محمد کریمی
باشگاه کوهنوردان ایران
@khabarkooh
@koohiran
باز دلمان هوای حصارچال را کرده بود...
هوای علمکوه...
هر سال اگر سری به آنجا نزنیم و بوسه بر سنگهای چکادش نزنیم انگار یک چیزی کم داریم...
همانند عاشقی که به دیدار معشوقش بیتاب است خود را به رودبارک رساندیم...
اما #دلمان گرفت...
دوستان عزیزمان که سالهای گذشته ما را تا تنگ گلو میرساندند دیگر نبودند...
چه اتفاقی افتاده بود؟؟؟
آنقدرها هم که شلوغ نبود...
پاترولها همه رزرو شده بودند و وانتها هم قدغن...
با ۳ ساعت معطلی در رودبارک بالاخره با هزار التماس و پشت نیسان خودمان را به تنگ گلو رساندیم.
#دلمان گرفت...
پاترولهای زیبا آنجا بودند...
عدهای از همسایههای پولدارمان روی یخچال مشغول برفبازی بودند.
از قطر، لبنان، عراق و ...
با پول تو جیبیشان آمده بودند برفبازی...
پاترولهای زیبا حق داشتند که نباشند...
عربها همیشه خوب پول خرج میکنند...
کشوری که پولش بیارزش شود باید هم همین باشد.
#دلمان گرفت...
در راه حصارچال داشتم به این فکر میکردم که سال بعد همسایههای عزیزمان را توی حصارچال خواهیم دید؟؟
حصارچال تصویری از بهشت است که خداوند متعال در قرآن وعدهاش را داده است.
برای ما آشناست اما...
برای آنها؟؟
غمگینترین لحظه این صعود درخواست خانوادهای از کشور دوست و همسایه عراق بود برای گرفتن سلفی از کوهبانوهای تیممان...
رفتیم دیداری تازه کنیم با معشوق...
#دلمان گرفت...
توی رودبارک همنورد عزیزم وقتی دستش را که به خاطر نیسانسواری کبود شده بود نشانم داد، جوابی نداشتم که به او بدهم.
علمکوه زیبا بدرود...
#دلمان گرفت...
محمد کریمی
باشگاه کوهنوردان ایران
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from انجمن پزشکی کوهستان ایران (حمید مساعدیان)
👆👆👆👆👆👆👆👆
🅾 فراخوان برترین پیشنهاد شعار تبلیغاتی تله کابین توچال:
انجمن پزشکی کوهستان ایران: شرکت تله کابین توچال طی فراخوانی از کلیه علاقه مندان دعوت به عمل می آورد تا با ارائه ایده های نو و جذاب خود در مسابقه پیشنهاد برترین شعار تبلیغاتی شرکت نمایند.
خواهشمند است در ارائه شعار پیشنهادی موارد زیر را لحاظ نمایید:
• شعار پیشنهادی می بایست کوتاه، قابل فهم و جذاب باشد
• به راحتی در ذهن ماندگار باشد
• متمایز از سایر رقبای شرکت تله کابین توچال باشد
• مزایای اصلی مجموعه توچال را به شنونده یادآوری نماید
• سبب ایجاد حس مطلوب و خوشایند در شنونده شود
مهلت ارسال پیشنهادات:
مهلت ارسال پیشنهادات تا ساعت 24روز چهارشنبه مورخ 30/05/98 می باشد.
نحوه ارسال پیشنهادات:
علاقه مندان میتوانند پیشنهادات خود را به همراه نام و نام خانوادگی و شماره تماس از راه های زیر ارسال نمایند:
• ارسال پیامک به شماره 09120472338
• ارسال پیام در واتس اپ به شماره 09120472338
جایزه برترین شعار:
جایزه برترین شعار پیشنهادی دو شب اقامت رایگان در هتل توچال به همراه خانواده می باشد.
انجمن پزشکی کوهستان ایران
@irmma
🅾 فراخوان برترین پیشنهاد شعار تبلیغاتی تله کابین توچال:
انجمن پزشکی کوهستان ایران: شرکت تله کابین توچال طی فراخوانی از کلیه علاقه مندان دعوت به عمل می آورد تا با ارائه ایده های نو و جذاب خود در مسابقه پیشنهاد برترین شعار تبلیغاتی شرکت نمایند.
خواهشمند است در ارائه شعار پیشنهادی موارد زیر را لحاظ نمایید:
• شعار پیشنهادی می بایست کوتاه، قابل فهم و جذاب باشد
• به راحتی در ذهن ماندگار باشد
• متمایز از سایر رقبای شرکت تله کابین توچال باشد
• مزایای اصلی مجموعه توچال را به شنونده یادآوری نماید
• سبب ایجاد حس مطلوب و خوشایند در شنونده شود
مهلت ارسال پیشنهادات:
مهلت ارسال پیشنهادات تا ساعت 24روز چهارشنبه مورخ 30/05/98 می باشد.
نحوه ارسال پیشنهادات:
علاقه مندان میتوانند پیشنهادات خود را به همراه نام و نام خانوادگی و شماره تماس از راه های زیر ارسال نمایند:
• ارسال پیامک به شماره 09120472338
• ارسال پیام در واتس اپ به شماره 09120472338
جایزه برترین شعار:
جایزه برترین شعار پیشنهادی دو شب اقامت رایگان در هتل توچال به همراه خانواده می باشد.
انجمن پزشکی کوهستان ایران
@irmma
Forwarded from محمد جدیری عباسی
☀️ رفقا ۲۲ سال گدشت
۱۸ مرداد ماه ۱۳۷۶
واژه «دوست» را در فرهنگ لغت جستجو کنید!
به شما میگوید: ضد دشمن!
اما اگر واژه «رفیق» را جستجو کنید و این بار به شما میگوید #همراه!
میخواهم بگویم واژه ها خودشان عالمی دارند.
هر کدام به اندازه کفایت،
راه و چاه را به ما نشان میدهند!
دوست، در لحظه پیدا میشود و در لحظه ای هم ناپدید.
#رفیق اما فرق دارد،
زمانی که می آید به ماندنش بیشتر دل می بندی تا اینکه منتظر رفتنش باشی!
زندگی هرکدام از ما آمیخته ای از دوست و دشمن هاست،
اما کم پیش می آید که رفقا همدیگر را پیدا کنند!
رفاقت های پایدار از وفاداری می آیند
و دوستی های فراوان از چرب زبانی!
رامین شجاعی، منصور افشاریان، #محمد_اوراز، حسین خوش چشم، جلال چشم قصابانی، رضا زارعی، #فرشاد_خلیلی، علیرضا امزاجردیان، #اسماعیل_متحیرپسند، داریوش بابازاده
یادتان همیشه و در همه حال با ماست، رفقا
#محمد عزیز
#فرشاد دوست داشتنی
#اسماعیل مهربان
که در برنامه راکاپوشی ( آرزوهای بزرگ ) باهم زندگی کردیم، خندیم، گریه کردیم و ....
همیشه در روح و قلب مائید
همین
م.جدیری عباسی
تقدیم به جامعه کوهنوردی استان همدان
@khabarkooh
@koohiran
۱۸ مرداد ماه ۱۳۷۶
واژه «دوست» را در فرهنگ لغت جستجو کنید!
به شما میگوید: ضد دشمن!
اما اگر واژه «رفیق» را جستجو کنید و این بار به شما میگوید #همراه!
میخواهم بگویم واژه ها خودشان عالمی دارند.
هر کدام به اندازه کفایت،
راه و چاه را به ما نشان میدهند!
دوست، در لحظه پیدا میشود و در لحظه ای هم ناپدید.
#رفیق اما فرق دارد،
زمانی که می آید به ماندنش بیشتر دل می بندی تا اینکه منتظر رفتنش باشی!
زندگی هرکدام از ما آمیخته ای از دوست و دشمن هاست،
اما کم پیش می آید که رفقا همدیگر را پیدا کنند!
رفاقت های پایدار از وفاداری می آیند
و دوستی های فراوان از چرب زبانی!
رامین شجاعی، منصور افشاریان، #محمد_اوراز، حسین خوش چشم، جلال چشم قصابانی، رضا زارعی، #فرشاد_خلیلی، علیرضا امزاجردیان، #اسماعیل_متحیرپسند، داریوش بابازاده
یادتان همیشه و در همه حال با ماست، رفقا
#محمد عزیز
#فرشاد دوست داشتنی
#اسماعیل مهربان
که در برنامه راکاپوشی ( آرزوهای بزرگ ) باهم زندگی کردیم، خندیم، گریه کردیم و ....
همیشه در روح و قلب مائید
همین
م.جدیری عباسی
تقدیم به جامعه کوهنوردی استان همدان
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from محمد جدیری عباسی
#ریشه_های_کهن_کوه_نوردی_ایران
به اقتضای کوهستانی بودن کشورمان از زمانهای بسیار دور، زندگانی نیاکان ما ایرانیان با کوه گردی، طبیعت پیمائی و سخت کوشی شکل گرفته، ادامه یافته تا به شهرنشینی امروزین رسیده ایم.
حتا در زمان حاضر چنان به کوه های خویش وابسته ایم، که اگر کوهستان های سه هزار متر به بالای سرزمین مادری مان را نداشته باشیم، نه نان و آبی خواهیم داشت نه ایرانی، از تبار کوهستانیم و زنده به هستی کوهساران.
از تبار کیومرثیم، نخستین، پادشاه ایران از سلسله پیشدادیان که از کوهستان سر برآورد.
کیومرث شد بر جهان کدخدای
نخستین به کوه اندرون ساخت جای
سر تخت و بختش برآمد زکوه
پلنگینه پوشید خود با گروه
بخشی از مقدمه کتاب
ریشه های کهن کوه نوردی ایران
نوشته:
استاد داوود محمدی فر
@khabarkooh
@koohiran
به اقتضای کوهستانی بودن کشورمان از زمانهای بسیار دور، زندگانی نیاکان ما ایرانیان با کوه گردی، طبیعت پیمائی و سخت کوشی شکل گرفته، ادامه یافته تا به شهرنشینی امروزین رسیده ایم.
حتا در زمان حاضر چنان به کوه های خویش وابسته ایم، که اگر کوهستان های سه هزار متر به بالای سرزمین مادری مان را نداشته باشیم، نه نان و آبی خواهیم داشت نه ایرانی، از تبار کوهستانیم و زنده به هستی کوهساران.
از تبار کیومرثیم، نخستین، پادشاه ایران از سلسله پیشدادیان که از کوهستان سر برآورد.
کیومرث شد بر جهان کدخدای
نخستین به کوه اندرون ساخت جای
سر تخت و بختش برآمد زکوه
پلنگینه پوشید خود با گروه
بخشی از مقدمه کتاب
ریشه های کهن کوه نوردی ایران
نوشته:
استاد داوود محمدی فر
@khabarkooh
@koohiran