نیما حق پور (پازل جهان بینی)
53 subscribers
13 photos
3 videos
9 files
49 links
Download Telegram
تکلیف ذاتی توانایی است

پرسش: در آیه "لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها" صحبت از نفس هست و شما قبلا گفته اید: "ماهیت انسان نفس است و تن (آدم و زوجش) و روح؛ تجلی خدای است در آدم که در آن دمیده می شود مانند میناگری که با دمیدن در مینایی جامی بلورینش می کند. خدای در مینای نفس آدمی دمیده است اگر او مجال دهد که بلورین شود. روح آن غایتی است که نفس باید بدان رسد. روح القدس و روح الامین آن تجلیِ پروردگارند بر ضمیر آدمی که واسطه هدایتند. روح از جنس خداییِ خداست و آدمی بواسطه روح خدایی می‌شود."

اما نفس پس از دمیده شدن روح در آن، حائز اراده می شود. بنابراین تکلیف بر آن جاری می شود. حال آیا در این آیه، نفس دچار کرانمندی و ظرفیت می شود؟ مگر روح خداوند دچار کرانمندی است که روح انسان دچار محدودیت شود؟
------------
حق پور: ابتدا باید آیه را معنا کنیم: بار مسوولیت نمی نهد خدای هیچ نفسی را مگر به اندازه وسعتی که یافته. باید دقت کرد مراد از "وسعها" گستردگی توانایی در دسترس است یعنی توانایی بالفعلی که استفاده نشده نه توانایی بالقوه ای که هنوز بدست نیامده. اما به نظر من اراده مندی وابسته به توانایی نفسانی است و نه روح، روح به اراده نفس جهت می دهد و شاکله نفس را حجمی مناسب می بخشد مانند میناگری. روح؛ کاربری نفس را جهت می دهد. و باید توجه کرد که هر امر نامتعینی وقتی در امر متعیتی ریخته شود محدودیت می یابد مانند آب دریا که در کوزه ای ریخته شود. (نیما حق پور - ۱۰ فروردین ۱۴۰۳)

nima.haghpoor@gmail.com
نسبت قرآن و عهدین

پیش از این نیز توضیح داده ام که برای فهم قرآن؛ رجوع به هر منبع دیگری و مبنا قرار دادن آنها خطا است چرا که قرآن اساسا آمده است تا محور فهم هدایت الهی باشد. این عدم اصالت منابع دیگر در فهم قرآن شامل عهدین که کتب منسوب به ادیان پیشین است هم میشود حتی در قصص انبیاء، حتی علی رغم تشابهات آنها، چرا که قرآن داستانهای انبیاء را طوری روایت کرده است تا کم و زیادهای روایتهای پیشین را براست آورده باشد. بنابراین اگر جزئیاتی را قرآن از داستانهای انبیاء که در کتب پیشین بوده نیاورده چه بسا که به جهت خطا بودن آنها از آوردنشان پرهیز نموده و یا حداقل از سر اینکه نقل آنها بی اهمیت بوده است. قرآن طوری قصص انبیاء را آورده که بتوان سره را از ناسره اقوال پیشینیان تمیز داد. بنابراین حداکثر به جزئیاتی از آن اقوال می توان توجه کرد که با قرآن خوانایی داشته باشد و قرینه ای بر عدم صحتشان در قرآن دیده نشود.

حال در این میان شاید گفته شود پس چرا قرآن پیروان ادیان دیگر را به رجوع به کتابهایشان دعوت می کند؟! در پاسخ به این پرسش مقدر باید گفت که در وحله اول قرآن ایشان را به پذیرش دعوت پیامبر اسلام دعوت می کند، و در وحله دوم ایشان را به کتب خودشان ارجاع می دهد تا هم ببینند دینداریشان چه همه فاصله دارد از متن کتبشان و هم تناقضات متون دینی خود را دریابند و از پی تشخیص تحریفاتشان برآیند و نیز بدین ترتیب مقایسه ای انجام شود بین متن قرآن با آن متون چرا که اکثر اهل کتاب از کتابهای خود بیگانه بوده اند و به صرف انتسابشان به پیروی از آن کتب از پذیرش دعوت قرآن سر باز می زده اند نه از سر تشخیص متعالی تر بودن متن کتابهاشان نسبت قرآن.

امروزه نیز در بر همان پاشنه می چرخد و اکثر مسلمانان هم در متن کتابشان دقت نمی کنند و آن را اصل الاساس قرار نمی دهند و بیشتر به سایر متون منتسب به دین رجوع می کنند و آنها را مبنای فهم قرآن قرار می دهند و این مغایر فلسفه وجودی قرآن است که آمده تا تبیان لکل شیء از جمله مقوله دین و دینداری باشد. (نیما حق پور - ۱۱ فروردین ۱۴۰۳)

nima.haghpoor@gmail.com
در نسبت احیا و اماته و تناسخ

پرسش: آیا تناسخ در قرآن تایید می شود؟ برای مثال می گویند آیه ۲۸ سوره بقره تناسخ را اثبات می کند.

حق پور: آیه ۲۸ سوره بقره می فرماید: "كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ". در ترجمه این آیه باید دقت کرد که پرسش مقدر در آیه به سیاق استفهام انکاری است نه اینکه خدای تعالی بواقع خواسته باشد چیزی را بپرسد. ترجمه درست چنین است: چگونه حق پوشی می کنید نسبت به خدا یعنی چگونه توانا خواهید بود که حق پوشی کنید نسبت به خدا در حالی که بوده اید مردگانی پس زنده گردانده شما را (خدا) سپس می میراندتان سپس زنده می گرداندتان سپس به سوی او بازگردانده می شوید (نه هرگز نمی توانید حق پوشی کنید نسبت به خدا تا ابد و حتما حقانیت خدا آشکار خواهد شد).

باید افزود که در این آیه در نهایت آدمی هر چند که حق پوش بوده باشد در هیات زنده شده به سوی خدا بازگردانده می شود یعنی حق پوشیش بالاخره به سر خواهد آید البته این به معنای نفی عذاب او نیست بلکه گویای این است که در نهایت حق پوش رسوا خواهد شد و او خود گواه حق پوش بودنش خواهد شد و به حقانیت حق گواهی خواهد داد. نکته دیگر اینکه آدم زنده می تواند حق پوشی کند نه آدم مرده، پس وقتی در حی بودن حق پوشی کرد میرانده می شود و وقتی مرد، حق پوشیش آشکار شده و باید حق را گواهی دهد و بدین ترتیب مجددا زنده می گردد و به سوی خدا که حقیقت هستی است بازگردانده می شود.

اما درباره تناسخ و ارتباطش با این آیه باید گفت که تناسخ مغایر نظام فلسفی و جهان بینی قرآن است چرا که قرآن قائل به زندگی پس از مرگ در پارادایم سنخیت کارنامه ها می باشد و حال آنکه در تناسخ لزوما نیکوکاران در زندگی بهتری از قبلشان بهره مند نمی شوند و هیچ پیشینه ای را نیز بیاد نمی آورند. مضافا اینکه ابناء بشر متاثر از آباء خود بوده اند و آثار وراثتی و ژنتیکی این نحوه آفرینش را همواره دیده اند ‌که مغایر تناسخ یک فرد در ادوار گوناگون می باشد بلکه گویای تناسخ ابناء بشر از آباء خویش می باشد که منطقا نمی تواند مبنای سزا یا پاداش ابناء بشر باشد هر چند که مبنای سزا یا پاداش آباء بشر خواهد بود. یعنی هر فردی به میزانی که در بدی یا خوبی فرزندانش پدری یا مادری کرده باشد سزا یا پاداش آن بدی یا خوبی را خواهد دید اما عکس آن صادق نیست و ابناء بشر در آخرت متحمل بار آباء خویش نخواهند بود هر چند که در دنیا کارنامه ایشان گریبانشان را گرفته باشد.

آیه ۲۸ سوره بقره هیچ ربطی به تناسخ ندارد چرا که فقط از دو احیا و اماته آن هم در ساحت معنا و در هر مصداقی سخن می گوید و نه بیشتر در حالی که تناسخ مدعی دفعات بیشتری می باشد. اینکه فقط دوبار احیا و اماته آمده بدین جهت است که آدمی در هر مصداقی ابتدا چون نسبت بدان آگاه نیست در واقع نسبت بدان مرده است بعد نسبت بدان آگاه و زنده می شود و حال ممکن است نسبت بدان حق پوشی کند و بعد به جهت حق پوشی نسبت بدان بمیرد و چون مرد و از مرگ خویش نسبت بدان آگاه شد زنده می شود و دیگر نسبت بدان مصداق آگاهی ابدی می یابد چون نتیجه حق پوشی نسبت به آن را تجربه کرده است. (نیما حق پور - ۱۲ فروردین ۱۴۰۳)

nima.haghpoor@gmail.com
با سلام و درود. بر اساس محاسبات نجومی فردا سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ روز اول ماه شوال می باشد و کسانی که ۲۹ روز روزه گرفته اند ایام روزه داری را تمام کرده اند و فردا برایشان عید است. اما کسانی که ایام روزه داری را تمام نکرده اند می توانند ایام روزه داری خود را ادامه دهند یا به ازاء ایامی که روزه نگرفته اند فدیه دهند. فدیه هم معادل یک وعده طعام مسکین است یعنی طعامی طبخ شده یا آماده خوردن و متناسب با میانگین طعام فدیه دهنده. (نیما حق پور - ۲۰ فروردین ۱۴۰۳)

nima.haghpoor@gmail.com
پرسش: زکات فطر حکم قرآن است یا سنت؟ آیه ۱۴ سوره اعلی آیا ناظر بر ایتاء زکات فطر است؟
---------
حق پور: در قرآن چیزی درباره زکات فطر نیست. اما منطقا اگر در خوراک ماه رمضان طوری رفتار شده باشد که نسبت به سایر ایام چیزی ذخیره شده باشد زکات دارد چون آن ذخیره هم نوعی دستاورد است. در هر صورت چون دادن زکات فطر کمک به نیازمندان است ارجح به دادن آن است حتی اگر حکم نباشد. (نیما حق پور - ۲۱ فروردین ۱۴۰۳)

nima.haghpoor@gmail.com
اختلاف قرائات در زمان پیامبر

پرسش: داستان از این قرار است که بیست گونه قرائت از قرآن وجود داشته است که به مرور زمان به ۱۴ قرائت و سپس توسط ابن مجاهد به هفت قرائت (با کمک قدرت حاکمه و استاندارد کردن آنها) و دوباره به هشت قرائت تبدیل شده است و داستان شیرین آن. (قابل توجه اینکه قرآنهای دستنویس موجود در ایران هیچکدام به روایت حفص از عاصم نیست) حال سوالم این است: آیا امکان دارد که خود پیامبر در نزولهای متفاوت وحی (که می‌دانیم وجود داشته)، تعدد قرائات داشته باشد؟! برای مثال: در نزول مکی مالک یوم الدین قرائت کرده باشد و در نزول مدنی ملک یوم الدین؟! با توجه به اینکه این دو قرائت متناقض نیستند؟ سوال بعد اینکه: آیا سخت نگرفتن خود پیامبر در قرائت مردم، خود باعث این نبوده است که قرائات سبع، یا عشر بوجود آمده باشد؟ اگر اینگونه باشد مشکل قرائات نیز حل خواهد شد و همگی دارای اعتبار خواهند شد در نتیجه می‌توان به روشی بین این اختلافات، با روشی مثلاً (موازنه عدمی - پازلی)، هماهنگی و توحید ایجاد کرد.
------------
حق پور: باید توجه کرد که اختلاف در قرائات وابسته به از حفظ خوانی یا از روی نوشته خوانی ایجاد می شود وگرنه هر سخنرانی پایبند به قرائت خود می باشد اگر دقیق سخن بگوید. پیامبر آیات را می خوانده حال برخی حفظ می کردند و برخی می نوشتند و در هر دوی این دو روش احتمال اختلاف قرائات امری طبیعی بوده چون دقت حافظان تمام و کمال نبوده و خط آن زمان نقطه و اعراب نداشته. بنابراین تا زمانی که پیامبر بوده می توانسته اختلاف قرائات را برطرف کند اما از پس او نه چون هم توانایی حافظان متفاوت بوده و هم رسم الخط دقیقی نبوده. از این رو در ادوار پس از پیامبر اول قرآن جمع آوری شده و یک نسخه شده و بعد در نقطه گذاری و اعرابش کوشش شده است. در مرحله جمع آوری قرآن و نسخه واحد کردن آن (بدون نقطه و اعراب) اکثریت صحابه اختلاف خاصی نداشتند یعنی پس بر سر قرائت؛ اجماع داشتند ولی باز بعد از نسخه واحد اختلاف قرائات باز بیشتر شده چون نقطه و اعراب نبوده که آن را هم برطرف می کنند. خطای در این مساله اختلاف قرائات این بوده است که برخی بر سر همان قرائات نسخ واحد وفاداری نکردند و باز پای قرائات دیگر را هم پیش کشیده اند و در تاریخ متواترش کردند وگرنه مساله اختلاف قرائات در زمان پیامبر و نیز در زمان واحد کردن قرآن قابل رفع بوده و اختلافی غیر قابل رفع نبوده است. امروزه بر ماست که فقط و فقط بر همین قرائت رایج بسنده کنیم و دامن به این اختلافات نزنیم مگر اینکه مستند به خود متن قرآن و انسجام درونی و دقیق آن به نظری خلاف رایج برسیم و نه با اتکا به منقولات و استناد به آنها. امید که توضیحاتم راهگشا باشد. (نیما حق پور - ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳)

nima.haghpoor@gmail.com
Forwarded from نظرسنجیهای نیما حق پور
تاکنون آراء و آثار نیما حق پور را به چند نفر معرفی نموده اید؟
Anonymous Poll
34%
هیچکس
24%
یک تا سه نفر
7%
چهار تا ده نفر
34%
بیش از ده نفر
بهترین ترجمه

پرسش: من دنبال دقیق ترین ترجمه قرآنم که بتوانم این کتاب را بهتر بفهمم گاها برای یک خط یا کلمه ترجمه های گوناگونی وجود دارد که با هم دیگر تفاوت زیادی دارند، و این وسط یک سری بحثهای شاذ  هم هست مثل بحثهایی که سبیط نیلی کرده و کسانی که به ریشه دو حرفی و تک حرفی کلمات در قرآن اعتقاد دارند حتی یک حرف را هم در قرآن معنی میکنند!  بنظر شما دقیق ترین ترجمه در حال حاضر (به زبان فارسی)  کدام ترجمه هست؟ و کدام ترجمه نسبت به بقیه تحت اللفظی تر است؟ (مثلا منظورم از تحت اللفظی این است که کلمه صلات به دعا هم ترجمه کند در حالی که تا جایی که من دیدم به نماز ترجمه کردند)
------------
حق پور: بنده برای پژوهش امت واحده در قرآن به حدود هشتاد ترجمه فارسی رجوع کردم و هیچ یک را دقیق به معنای همسان در ترجمه یک عبارت اصطلاحی ندیدم یعنی در نه بار تکرار این ترکیب در قرآن هیچ یک ترجمه همسان و منسجمی ارائه نداده بودند. با این حال از میان ترجمه هایی که بنده تاکنون دیده ام ترجمه کاظم معزی دقیق تر است چون قاعده ترجمه تحت اللفظی را بهتر رعایت کرده است اما این به معنای خوش فهمی او نیست. به نظرم فهمنده قرآن بهتر است همزمان به چند ترجمه رجوع کند و خود او بکوشد ترجمه منسجم را دریابد و البته این کاری بس دشوار است. بنده خود تاکنون با این رویکرد و البته بحثهای تفسیری ترجمه ای از چند سوره ارائه داده ام که البته با دیگر ترجمه ها تفاوتهای اساسی دارد. امید که به زودی ترجمه ای بهتر از سوی استادی ارائه گردد که بتوان به دقت آن نسبتا اعتماد کرد. (نیما حق پور - ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳)

nima.haghpoor@gmail.com
مراحل سلبی و ایجابی توبه

به نظرم مترجمان و مفسران در ترجمه و فهم آیه ۹۳ سوره مائده اشتباه کرده اند و ترجمه درست چنین است:

لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوا وَّآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَوا وَّآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوا وَّأَحْسَنُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ

نیست بر کسانی که ایمان آورده اند و اقدام کرده اند به کارهای درست کننده؛ گناهی، در آنچه (پیش از این) می خوردند هنگامی که پروا نمی کردند و ایمان نمی آوردند و اقدام نمی کردند به کارهای درست کننده (اما) سپس پروا کردند و ایمان آوردند و باز پس از آن پروا کرده اند و نیکی کرده اند و خدا دوست دارد نیکوکاران را.

یک توضیح اینکه در توبه؛ گام اول پروا کردن و انجام ندادن فعل حرام است و ایمان آوردن به درستی این تصمیم و ادامه روند در ترک فعل حرام، و بعد گام دوم؛ باز پروا کردن است از خدا و کوشیدن در نیکوکاری. پروای اول سلبی است و پروای دوم ایجابی، یعنی در پروای اول ما از سر پروای الهی کاری نمی کنیم در تباهی و تخریب و در پروای دوم ما باید کارهایی کنیم در جبران و سازندگی.
این آیه می خواهد بگوید که حتی اگر در ادوار پیشین مرتکب برخی افعال حرام هم می شدید به شرط ایمان و عمل صالح و تقوا و احسان؛ جبران پذیر و قابل آمرزش می شود‌. (نیما حق پور - ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳)

nima.haghpoor@gmail.com