نیما حق پور (پازل جهان بینی)
53 subscribers
13 photos
3 videos
9 files
51 links
Download Telegram
Amuzd - Ravesh Haghpoor.pdf
2.5 MB
مقاله
روش نیما حق پور در فهم قرآن

عباد عموزاد - بهمن ۱۳۹۹

@Haghpoor_Hamrahi
#ابراهیم
نوشتارها را بر اساس شماره در نشانی زیر بیابید:
@Haghpoor_BazNashr (pdf)
@Haghpoor_Kalamat (Word)
@Haghpoor_Matn
#ارث
نوشتارها را بر اساس شماره در نشانیهای زیر بیابید:
@Haghpoor_BazNashr (pdf)
@Haghpoor_Kalamat (Word)
@Haghpoor_Matn
راهنمای موضوعی نوشتارهای نیما حق پور در نشانی زیر بروز می شود:

@Haghpoor_RM
Haghpoor - Rahnama ta 836.xlsx
72.3 KB
فایل اکسل راهنمای نوشتارها

این فایل اکسل راهنمای نوشتارهایم است که در آن با جستجو و فیلتر کردن می توان نوشتارهای مربوط به یک موضوع را تا حد زیادی یافت. در ضمن فهرست مجموعه ها هم در آن مندرج است. (نیما حق پور - ۲۸ آبان ۱۴۰۲)

nima.haghpoor@gmail.com
نیما حق پور (پازل جهان بینی) pinned «فهرست کانالهای نیما حق پور پازل جهان بینی (تابلو اعلانات) @Haghpoor کتابها @Haghpoor_Ketab گفتارها @Haghpoor_Goftar کوتاه نگاریها (قبل از آرشیو) @Haghpoor_Kutah فهرست نوشتارها (امکان یافتن شماره نوشتارها) @Haghpoor_Fehrest راهنمای موضوعی نوشتارها @Haghpoor_RM…»
برخی می پرسند این همه کانال برای چه ایجاد می کنید؟! پاسخ بنده این است که بنده در وحله اول کانالها را برای آرشیو و سامان دهی و استفاده خودم ایجاد می کنم تا بتوانم راحت تر آنچه را که می خواهم پیدا کنم و بعضا در پاسخ به پرسشها از آنها مدد می گیرم. اما کانالها را هم به صورت عمومی ایجاد می کنم تا اگر دیگری هم خواست بتواند بدانها دسترسی داشته باشد. هر کانال کاربری خاصی دارد که بیشتر آنها برای سهولت دسته بندی و آرشیو و جستجو ایجاد شده اند و بیشتر به کار پژوهشگری می آیند تا استفاده عمومی. (نیما حق پور - ۱ آذر ۱۴۰۲)

nima.haghpoor@gmail.com
راهکار زیرکانه عیسای کودک به مریم هراسان

در بیان مفاهیم آیات ۲۳ تا ۲۹ سوره مریم می توان گفت؛ وقتی مریم با عیسای کودک از هول رویارویی با قومش از سر استیصال سر بر تنه نخلی گذاشت و گفت ای کاش که مرده بودم و فراموش شده بودم، عیسای کودک و کوتاه قامت از زیر پای مریم ندایش داد که اندوهگین نباش که خدا، زیر پایت جویباری آشامیدنی روان کرده و تکان بده تنه این نخل را تا برایت رطب تازه چیده شود، پس بخور و بنوش و چشم روشن دار بجای اندوه و شکر نعمت بجا آر! اگر هم نمی خوری و نمی نوشی و چشم روشن نمی داری، پس هرکه را دیدی نگو چرا غمگینی و نگو چرا اینقدر نحیف و بی حال شدی که اگر ماجرا را بگویی مبادا مرا از تو بگیرند و بازم گردانند به قومم، بلکه بگو برای خدای رحمان روزه نذر کردم و برای همین چیزی نمی خورم و فعلا حال سخن گفتن هم ندارم. مریم هرچند وقتی با قومش مواجه شد این راهکار عیسی را بکار نبست چرا که یا خورده بود و آشامیده بود و سرحال شده بود و یا اصلا حال زار او مورد پرسش قومش قرار نگرفت بلکه او را در همان اوان رویارویی به بدکارگی متهم کرده بودند، اما این نحوه مواجهه عیسی را با حال نزار خود حاکی از توانایی او در پاسخ گویی به قومش در قبال اتهام بدکارگیش دانست و از همین روی در جواب عتاب و خطاب قومش به عیسی اشاره کرد تا با او سخن بگویند. (نیما حق پور - ۵ آذر ۱۴۰۲)

nima.haghpoor@gmail.com
بالاخره مجموعه چهارم نوشتارهای نیما حق پور تکمیل شد.
Haghpoor 0651 - 0900.pdf
6 MB
مجموعه چهارم
نوشتارهای نیما حق پور

پیرامون قرآن و جهان بینی و فلسفه سیاسی و بنیانهای اقتصاد

از شماره ۶۵۱ تا ۹۰۰
گردآوری: آذر ۱۴۰۲

nima.haghpoor@gmail.com
برزخ

واژه برزخ سه بار در قرآن آمده که دو بار آن مربوط به در هم نیامیختن دو دریای مجاور است (فرقان ۵۳ و الرحمن ۲۰) و یک مورد درباره روز برانگیختگی در آیه ۱۰۰ مومنون. از دو آیه اول مشخص است که بار معنایی برزخ؛ حائلی است که میان دو چیز به ظاهر هم سنخ را جدا می کند، حتی اگر هر دو آب دریا باشند و در درازنای وسیعی در مجاورت هم باشند. اما برای فهم دلالت برزخ مذکور در آیه ۱۰۰ سوره مومنون از آیه ۹۶ باید آغاز کرد: "ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ"، دفع کن (ای پیامبر) بدی را به روشی که آن نیکوترین باشد، "نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ"، ما داناتریم بدانچه وصف می کنند، "وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ"، و بگو پروردگارا پناه می برم به تو از نفرت آفرینی قدرتمداران، "وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحْضُرُونِ حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ"، و پناه می برم به تو پروردگارا که حضور یابند (نزد من) آنگاه که آمده باشد یکیشان را مرگ (یعنی پروردگارا به تو پناه می برم زمانی که یکی از ایشان در آستانه مرگ باشد یا مرده باشد و نزدیکانش دست به دامن من شوند که برایش آمرزش بخواهم)، "قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِـحًا فِيمَا تَرَكْتُ"، در حالی که گفته باشد پروردگارا بازگردان مرا تا درستکاری کنم در آنچه وانهاده ام (یعنی در آستانه مرگ یا در لحظات آخر عمر خواسته باشد توبه کند و درستکاری پیشه کند)، "كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ"، هرگز! همانا آن سخنی است که او گوینده آن است آن را در حالی که (آنهایی که مرده اند) از پسشان حائلی بازدارنده است تا روزی که برانگیخته شوند (یعنی این سخنی بی پایه است که فقط او به زبان می آوردش و پشتوانه ای ندارد و تا روزی که نتیجه اعمالش تمام و کمال به منصه ظهور برسد او در حائلی بازدارنده انتظار عذاب را می کشد و کسی نمی تواند برای او کاری کند چرا که) "فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءَلُونَ"، پس آنگاه که دمیده شود در صور؛ پس نیست نسبتهایی میانشان در آن روز و سراغ یکدیگر را نمی گیرند.

حال با توجه به این آیات باید گفت که بر خلاف آنچه رایج است؛ "برزخ" اسم مکان نیست بلکه بیانگر حالتی است که فرد متوفی دستش از تغییر در اعمال و آثار دنیاییش کوتاه می شود، و این حالت هم در دنیا و قبل از مرگ مصداق دارد و هم در آخرت و پس از مرگ، یعنی هر زمانی که شخصی از اعمال اراده در تغییر دستاوردی ناتوان شود میان او و دنیای پیرامونش برزخی ایجاد شده است و او را به حالت انتظار و عذاب در می آورد. (نیما حق پور - ۱۴ آذر ۱۴۰۲)

nima.haghpoor@gmail.com
نیما حق پور به دلیل عدم توفیق در جذب مخاطب به این می اندیشد که انتشار عمومی آثارش را متوقف کند تا بتواند زمان بیشتری به کارهای پایه تر بپردازد، نظر شما چیست؟
Anonymous Poll
30%
موافقم
70%
مخالفم
Forwarded from کم تکرار قرآن
در کانال "کم تکرار قرآن" فرهنگ عبارتهای ریشه های کم تکرار قرآن به تدریج به صورت تفکیکی بارگذاری می شود که می توان با جستجوی ریشه سه حرفی یا چهار حرفی، عبارتهای ریشه مورد نظر را به همراه نشانی آنها و نیز عبارتهای قبل و بعدشان، یافت. کوشش می شود عبارتها به نحوی مرتب شوند که عبارتهای همسان یا مشابه زیر هم قرار گیرند تا کار برای پژوهشگران تسهیل گردد. امید که این سامانه برای علاقمندان به پژوهشهای قرآنی مفید باشد.

@KamTekrar
این داستان را بر اساس داستان صالح و شتر خدا در قرآن، به صورت آزمایشی برای کودکان و خوانش خودشان نوشته ام. لطفا نقد و نظرتان را بگویید.

nima.haghpoor@gmail.com

داستان صالح و شتر گم شده

یک روز صبح، بچه شتری از خواب زودتر از خانواده اش و دیگر شترها بیدار شده بود و دلش می خواست کمی بازی کند، از جایش بلند شد و کمی از دیگران دور شد تا وقتی بازی می کند سر و صدایش شترهای دیگر را از خواب بیدار نکند. وقتی به اندازه کافی دور شد شروع کرد به این طرف و آن طرف دویدن، دوید و دوید تا حسابی خسته و گرسنه شد! به خودش گفت دیگر باید برگردم پیش بقیه، اما هر چه این طرف و آن طرف را نگاه می کرد هیچ شتری را نمی دید! به خودش گفت یکم که از این طرف راه بروم می رسم به بقیه اما هرچه رفت هیچ شتری را ندید! کمی دورتر بوته های خاری را دید و چون گرسنه اش بود فکر کرد که بهتر است اول کمی غذا بخورد و بعد به دنبال بقیه بگردد. وقتی چند بوته خار خورد و سیر شد دوباره شروع کرد به گشتن، اما به هر طرف که رفت شتری را پیدا نکرد! اینقدر رفت و رفت تا رسید به کوهستانی، چشمه ای دید و رفت تا آب بخورد! خیلی تشنه شده بود چون خیلی راه رفته بود، آب خورد و خورد و از خستگی کنار چشمه خوابش برد. خوابه خواب بود که یک چیزی محکم خورد به کمرش!از خواب پرید و ناگهان بلند شد! دید چند تا آدم چوب بدست دورش ایستاده اند! و می خواهند بزنندش! ترسید و فرار کرد! از چشمه فاصله گرفت و چون خسته بود باز نشست و خوابش برد. صبح که از خواب بیدار شد چشمه را از دور می دید و رفت که آب بخورد و باز شروع کند به گشتن به دنبال بقیه شترها. اما همین که رسید به چشمه دید چند نفر آنجا ایستاده اند و تا چشمان به او افتاد باز یکی دو نفر چوب برداشتند که بزنندش! اما یکی دیگر فریاد زد و جلوی آنها را گرفت! و اشاره کرد بیا آب بخور! بچه شتر هم با ترس رفت جلو و کمی آب خورد و سریع دور شد و خواست که به بیابانشان باز گردد اما هرچه می رفت کوهستان بود و کوهستان و راه بیابان را پیدا نمی کرد، هربار هم که تشنه می شد باید می رفت سراغ همان چشمه چون جای دیگری آبی پیدا نمی کرد که بخورد و هر بار هم که می رفت اگر کسی آنجا بود نمی گذاشت آب بخورد مگر همان آدم مهربان.

آن آدم مهربان، که اسمش صالح بود، به بقیه می گفت چرا نمی گذارید این حیوان آب بخورد؟! یکی پاسخ داد این چشمه برای خودمان است و اگر بگذاریم این حیوان از آن آب بخورد به اینجا عادت می کند و زیاد اینجا می آید و ما را وقتی که می آییم و می خواهیم آب بخوریم و آب برداریم معطل می کند! صالح گفت خوب کمی صبر می کنیم تا بخورد و برود، مگر چقدر آب می خورد که معطل شویم؟! دیگری گفت وقتی او آب بخورد چشمه آلوده می شود و باید بیشتر صبر کنیم تا بتوانیم آب بخوریم و برداریم! یکی دیگر گفت اصلا این حیوان شتر است و به درد بیابان می خورد، اینجا توی کوهستان به چه درد ما می خورد که بگذاریم از چشمه مان آب بخورد و در مراتعمان بچرد و غذای حیوانات خودمان را بخورد؟! باید او را از اینجا بترسانیم و برانیم تا دیگر برنگردد و مزاحمت ایجاد نکند! صالح گفت این شتر هم مخلوق خداست! این طبیعت هم مخلوق خداست! حالا وقتی گذر این حیوان به این کوهستان افتاده و حتما نمی تواند راه بیابان را بیابد و بازگردد ما حق نداریم اذیتش کنیم و او را از خوردن و آشامیدن محروم کنیم! طبیعت خدا برای همه مخلوقات خداست! من اگر می توانستم حتما او را به بیابان می بردم و شترانی را پیدا می کردم تا او به آنها بپیوند و زندگی کند اما راه بسیار دور است و من توانش را ندارم و تازه اگر بتوانم بروم چه بسا شترانی را نیابم. اما این حرفهای صالح در گوش بقیه نرفت و کس دیگری هم حاضر نبود این حیوان را به بیابان ببرد و هر وقت شتر بیچاره را می دیدند اذیتش می کردند و حتی می خواستند بکشندش! صالح به آنها می گفت اگر شما یک شتر بیچاره را نتوانید تحمل کنید کم کم همدیگر را هم تحمل نخواهید کرد و سر اینکه مثلا چه کسی اول آب بخورد و بردارد دعوا می کنید! و کم کم همه زندگیتان می شود دعوای با یکدیگر! همین هم شد و مردم آن کوهستان روز به روز با هم بیشتر اختلاف پیدا کردند و روزگارشان سیاه شد. (نیما حق پور - ۲۳ آذر ۱۴۰۲)
رویکرد نسبی قرآن به پیروان ادیان

پرسش: اگر طبق آیه ۵۱ سوره مائده، یهودی و صابئی و مسیحی ستمگرند، چگونه در آیه ۶۹ همین سوره، بیمی بر آنان بابت کارهایشان نیست؟! آیا تناقضی در این آیات نیست؟!
------------
حق پور: آیه ۵۱ سوره مائده می فرماید: "يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ"، ای کسانی که ایمان آورده اند مگیرید یهود و نصاری را دوستان (کارگشای خود)، (چرا که) "بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ"، برخیشان دوستان (کارگشای) برخی دیگرند، (یعنی برخی از این یهود و نصاری که در همجواری شما زندگی می کنند، به لحاظ قومی و آیینی در اولویت دوستان کارگشای هم کیشان خود هستند و از این رو چون برخی از یهود و نصاری در دشمنی و نزاع با شمایند نباید این یهود و نصاری هم جوار را دوستان کارگشای خود بپندارید)، (از این رو؛)، "وَمَن يَتَـوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ"، و هر کس به دوستی بگیردشان از شما پس همانا او در زمره آنهاست، "إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِـمِينَ"، همانا خدا هدایت نمی کند قوم ستمگران را. در این آیه باید دقت که مصداق ستمگری مصداقی عام است یعنی هر کسی که بنحوی به خود و دوستانش و دیگران ستم کند، خدا او را هدایت نمی کند بنابراین اگر کسی با به دوستی گرفتن افراد نامعتمد خطری برای خود و دوستانش ایجاد کند، مصداق ستمگر است و خدا او را هدایت نمی کند، یعنی در واقع چون او هدایت الهی را مبنی بر عدم دوستی با افراد نامعتمد را نادیده گرفته به خود و دیگرانی ستم می کند. با این توضیحات؛ مراد آیه در نهی دوستی با یهود و نصاری نسبی بوده و نه مطلق و بسته به اوضاع اجتماعی و همجواری و خصومتها و نزاعها با اهل ایمان به دین پیامبر خاتم متفاوت است.

اما آیه ۶۹ سوره مائده می فرماید: "إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِـحًا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ"، در این آیه باید توجه کرد که شرط رستگاری ایمان به خدای یکتا، روز آخرت و عمل صالح قلمداد شده نه تعلق ظاهری به یکی از گروههای مذکور در آیه، به عبارت دیگر صرف مدعی بودن به هدایت الهی کارساز نیست بلکه ملتزم بودن به ارکان آن کارآمد است.

با این توضیحات روشن است که هیچ تناقضی میان آیات ۵۱ و ۶۹ سوره مائده نیست. (نیما حق پور - ۲۸ آذر ۱۴۰۲)

nima.haghpoor@gmail.com
Haghpoor - Rishe Vazhe 02.pdf
8.3 MB
ریشه های واژگان قرآن

کوششی از نیما حق پور
نسخه دوم - دی ۱۴۰۲

nima.haghpoor@gmail.com
نسبت استضعاف و استکبار

پرسش: دو کلمه "استکبروا" و "استضعفوا"  در قرآن به چه معنا به کار رفته و مصداقهای آن در جامعه کدام است؟ و مضمون جدل این دو گروه در سوره سبا آیات ۳۱ تا ۳۳ چیست؟ در سوره نسا آیه ۹۷ و ۹۸ مستضعفین ستمکار به خویش (ستم پذیر) خطاب می شوند و از طرفی در آیه ۷۵ همین سوره  ایشان ستمدیده معرفی می شوند و مخاطب را دعوت به مبارزه اجتماعی و یاری آنان می کند.  در جایی دیدم گرایشهای سیاسی عمدتا لیبرال از  دو آیه سوره سبا  در تطهیر گروه اول استفاده می کنند.
----------
حق پور: "استکبار" و "استضعاف" بر وزن "استفعال" می باشند و بنابراین در هر دو بار معنایی طلب کردن و خواستن است؛ استکبار یعنی بزرگی و قدرتمندی خواستن و برتری جویی کردن، و استضعاف هرچند به معنای به ناتوانی و به ضعف کشانده شدن رایج بوده است اما در اصل یعنی ذاتاً و از روی منش طلب ضعف کردن! باید توجه کرد که هیچ شخص یا گروهی ابتدا به ساکن به ضعف کشانده نمی شده و مورد ستم قرار نمی گرفته مگر اینکه در توانمندسازی خود غفلت یا کاهلی کرده باشد. هر گروهی از ابنا بشر که در توانمندسازی و رشد خویش غفلت یا کاهلی کرده باشد پیشاپیش راه را بر غلبه دیگران باز کرده است، بنابراین برخی از مستضعفین استضعافشان به جهت ستم به خودشان بوده و برخی دیگر چون استضعاف هم بعضا ماهیتی وراثتی داشته؛ در جبر نسبی استضعاف قرار گرفته اند‌. از این رو ما با دو گروه مستضعف مواجهیم؛ یکی آنهایی که نقش خودشان در استضعافشان پررنگ بوده و دیگر آنهایی که وارث استضعاف پدرانشان بوده اند. حال قرآن هر دو دسته را دعوت می کند که به هدایت الهی روی آورند تا خود را توانمند کنند یا در صورت امکان مهاجرت کنند تا در محیط بهتری بتوانند زندگی کنند. اما اینکه چرا قرآن بعضا مستضعفین را وارثان زمین می داند دلیل آن این است که استضعاف پدیده ای نسبی است و در مقابل استکبار، یعنی هر مستضعفی حداقل تا حدی در برابر مستکبر مقاومت می کند، اما در طرف مقابل؛ برخی مستکبران می خواهند برترین و قدرت مطلق شوند، از این رو سرعت خودتخریبی آنها بیشتر از مستضعفان مقابلشان می باشد و وقتی که قوای آنها از هم می پاشد به طور طبیعی و تکوینی مستضعفانی وارث سرزمینهایی می شوند و این معنای خواست الهی است در وارث گرداندن برخی از مستضعفان. در این میان کسانی که نه مستکبرند نه مستضعف اگر به یاری مستضعفان نشتابند در واقع دچار خودتخریبی هستند و به تدریج مستضعف خواهند شد. (نیما حق پور - ۶ دی ۱۴۰۲)

nima.haghpoor@gmail.com