Xtra / اکسترا
414 subscribers
927 photos
53 videos
168 links
کانال رسمی افراچوب برند اکسترا
.
🌐 www.xtrawood.com
📷 www.instagram.com/xtrawood.de
📞 +98 31 36188
.
آدرس: اصفهان، شهرک صنعتی بزرگ شرق، خیابان اسپیرال، فرعی سوم شرقی
دفتر مرکزی: اصفهان شیخ صدوق شمالی ساختمان آیریک

.
Contact ID: @XtraSupport
Download Telegram
#اکسترا_سالید
#کاپوچینو_06
#xs102
با رویه کتان - مات
ظریف و زیبا
@XtraWood
عراقی ها، روی دیوار های خرمشهر نوشته بودند: "آمده ایم بمانیم" اما ...
سالروز آزادی این پاره از وطن گرامی باد🌹
@XtraWood
هنر انسان‌های بزرگ این است که هرگز به دشواری‌های کار فکر نمی‌کنند، بلکه به عظمت آنچه خواهند یافت می‌اندیشند!
@XtraWood
#اکسترا_رویسا مدل #تراورتین
#X03
لمس زیبایی طبیعت با محصولات برجسته اکسترا گروه رویسا
@XtraWood
زندگی یک سفر پر از تجربه است، نه یک مشکل برای حل کردن.
بیژن پاکزاد
@XtraWood
#اخبار_صنعت_چوب نشست تخصصی انبوه سازان و تولید کنندگان ، همراه با نمایندگی خراسان رضوی ، کالای چوب پریزاد ، سوم خرداد 1396
@XtraWood
#اکسترا_سالید مدل
#مشکی_07
#xs103
با رویه کتان - مات
تلفیق ظرافت و زیبایی
@XtraWood
#نکات_دکوراسیون
ماشین ظرفشویی عمودی، که با ابتکار دو ایرانی(بهزاد طاهری،محسن جعفری ملک)طراحی شده است، میتواند گزینه ی مناسبی برای آپارتمان های کوچک امروزی باشد.
@XtraWood
#اکسترا_رویسا مدل #هاوانا_چری
#X04
لمس زیبایی طبیعت با محصولات برجسته اکسترا گروه رویسا
@XtraWood
قهرمانی که میتونه زندگیتو تغییر بده، تو وجود خودته، بیرون دنبالش نگرد
@XtraWood
حلول ماه مبارک رمضان ، بر مسلمانان مبارک باد 🌙
@XtraWood
زیبایی موفقیت این است که مهم نیست چند بار شکست بخورید، شما فقط باید یک بار کار درست را انجام دهید.
مارک کیوبن
@XtraWood
مواظب افکار منفی،
حتی کوچکترینشان باشید؛
کوچکترین حفره ها هم ‌می‌توانند
بزرگترین کشتی‌ها را غرق کنند.
@XtraWood
#اکسترا_پلاس
#نوچه_ویرجینیا_03
#xp09
لمس زیبایی طبیعت با محصولات فوق برجسته اکسترا گروه پلاس
@XtraWood
ساعت حدود شش صبح در فرودگاه به همراه دو نفر از دوستانم منتظر اعلام پرواز بودیم. پسرکی حدوداً هفت ساله جلو آمد و گفت: واکس می‌خواهی؟

کفشم واکس نیاز نداشت، اما از روی دلسوزی گفتم: «بله.»

به چابکی یک جفت دمپایی جلوی پاهایم گذاشت و کفش ها را درآورد.
به دقت گردگیری کرد، قوطی واکسش را با دقت باز کرد، بندهای کفش را درآورد تا کثیف نشود و آرام آرام شروع کرد کفش را به واکس آغشتن.

وقتی کفش‌ها را حسابی واکسی کرد، با برس مویی شروع کرد به پرداخت کردن واکس. کفش‌ها برق افتاد. در آخر هم با یک پارچه، حسابی کفش را صیقلی کرد.

گفت: «مطمئن باش که نه جورابت و نه شلوارت واکسی نمی‌شود.»

در مدتی که کار می‌کرد با خودم فکر می‌کردم که این بچه با این سن، در این ساعت صبح چقدر تلاش می‌کند!

کارش که تمام شد، کفش‌ها را بند کرد و جلوی پای من گذاشت. کفش‌ها را پوشیدم و بندها را بستم. او هم وسایلش را جمع کرد و مؤدب ایستاد. گفتم: «چقدر تقدیم کنم؟»

گفت: «امروز تو اولین مشتری من هستی، هر چه بدهی، خدا برکت.»
گفتم: «بگو چقدر؟»
گفت: «تا حالا هیچ وقت به مشتری اول قیمت نگفتم.»
گفتم: «هر چه بدهم قبول است؟»
گفت: «یا علی.»

با خودم فکر کردم که او را امتحان کنم. از جیبم یک پانصد تومانی درآوردم و به او دادم.
شک نداشتم که با دیدن پانصد تومانی اعتراض خواهد کرد و من با این حرکت به او درسی خواهم داد که دیگر نگوید هر چه دادی قبول.

در کمال تعجب پول را گرفت و به پیشانی‌اش زد و توی جیبش گذاشت، تشکر کرد و کیفش را برداشت که برود.

سریع اسکناسی ده هزار تومانی از جیب درآوردم که به او بدهم. گردن افراشته‌اش را به سمت بالا برگرداند و نگاهی به من انداخت و گفت: «من گفتم هر چه دادی قبول.»

گفتم: «بله می‌دانم، می‌خواستم امتحانت کنم!»

نگاهی بزرگوارانه به من انداخت، زیر سنگینی نگاه نافذش له شدم.
گفت: «تو؟ تو می‌خواهی مرا امتحان کنی؟»

واژه «تو» را چنان محکم بکار برد که از درون خرد شدم. رویش را برگرداند و رفت.
هر چه اصرار کردم قبول نکرد که بیشتر بگیرد. بالاخره با وساطت دوستانم و با تقاضای آنان قبول کرد اما با اکراه.

وقتی که می‌رفت از پشت سر شبیه مردی بود با قامتی افراشته، دستانی ورزیده، شانه‌هایی فراخ، گام‌هایی استوار و اراده‌ای مستحکم. مردی که معنای سخاوت و بزرگواری را در عمل به من می‌آموخت.
@XtraWood