۳
سَکاها یا اسکیتها دستهای از مردمان کوچنشین ایرانی تبار بودند که تاریخشان به پیش از هخامنشیان بازمیگردد.
آنها در درازنای تاریخ از درون آسیای میانه از سین کیانگ چین تا دریای آرال و خود ایران
و از نواحی روسیه و اوکراین با فاصلههایی تا رود دن و از این رود تا رود عظیم دانوب در اروپا پراکنده بودند.
در بخشهای گوناگون این سرزمینهای گسترده و دشتهای پهناور نام آنها دگرگون میشد.
آنها جزو اقوام ایرانی ساکن اروپا بودند.
سَکاها یا اسکیتها دستهای از مردمان کوچنشین ایرانی تبار بودند که تاریخشان به پیش از هخامنشیان بازمیگردد.
آنها در درازنای تاریخ از درون آسیای میانه از سین کیانگ چین تا دریای آرال و خود ایران
و از نواحی روسیه و اوکراین با فاصلههایی تا رود دن و از این رود تا رود عظیم دانوب در اروپا پراکنده بودند.
در بخشهای گوناگون این سرزمینهای گسترده و دشتهای پهناور نام آنها دگرگون میشد.
آنها جزو اقوام ایرانی ساکن اروپا بودند.
۴
او در باغهای لومبینی در نپال کنونی به دنیا آمد.
پس از زایش توجه پیشگویان به او جلب شد و پیشگویی ایشان بدینگونه بود که سیدارتا در آینده یا پادشاهی جهانگیر خواهد شد یا روحانیای بیداردل که جهانیان را از خواب نادانی خواهد رهاند.
پدر سیدارتا یعنی سودودانا شاه برای اینکه پسرش در راه اول قرار گیرد وی را در ناز و نعمت پروراند و در کاخ هایی محفوظ قرار داد تا سیدارتا با رنج ها و کاستی های زندگی آشنایی نیابد.
با این حال سیدارتای کمالجو در سن ۲۹ سالگی از کاخها گریخت و در طی چهار بار گریز خویش با چهار منظره آشنا گشت:
پیری . بیماری . مرگ . و شخصی پارسا که در پی رهایی از رنجها بود.
دیدن چهارمین منظره بر سیدارتا تأثیری ژرف نهاد و بر آن شد تا زندگی شاهزادگی را کنار نهاده و به جستجوی حقیقت شرایط آدمیان بپردازد
او در باغهای لومبینی در نپال کنونی به دنیا آمد.
پس از زایش توجه پیشگویان به او جلب شد و پیشگویی ایشان بدینگونه بود که سیدارتا در آینده یا پادشاهی جهانگیر خواهد شد یا روحانیای بیداردل که جهانیان را از خواب نادانی خواهد رهاند.
پدر سیدارتا یعنی سودودانا شاه برای اینکه پسرش در راه اول قرار گیرد وی را در ناز و نعمت پروراند و در کاخ هایی محفوظ قرار داد تا سیدارتا با رنج ها و کاستی های زندگی آشنایی نیابد.
با این حال سیدارتای کمالجو در سن ۲۹ سالگی از کاخها گریخت و در طی چهار بار گریز خویش با چهار منظره آشنا گشت:
پیری . بیماری . مرگ . و شخصی پارسا که در پی رهایی از رنجها بود.
دیدن چهارمین منظره بر سیدارتا تأثیری ژرف نهاد و بر آن شد تا زندگی شاهزادگی را کنار نهاده و به جستجوی حقیقت شرایط آدمیان بپردازد
۵
پس از گذراندن مدتی با مرتاضان در جنگلها، آن راه را راه راستین حقیقت یابی ندانست و راهی میانه در پیش گرفت.
سیدارتا پس از شش سال آزمودن و پویش در مکانی به نام بودگایا زیر درختی به نام درخت بیداری (بودی) به درون پویی = (مراقبه و مکاشفه) نشست و پس از چیرگی بر ترفندهای مارا ، دیو دیوان، به دریافت رموز و بیداری کامل رسید و بودا گشت.
واژه بودا یعنی «بیدار شده» یا به عبارتی «به روشنی رسیده»
پس از گذراندن مدتی با مرتاضان در جنگلها، آن راه را راه راستین حقیقت یابی ندانست و راهی میانه در پیش گرفت.
سیدارتا پس از شش سال آزمودن و پویش در مکانی به نام بودگایا زیر درختی به نام درخت بیداری (بودی) به درون پویی = (مراقبه و مکاشفه) نشست و پس از چیرگی بر ترفندهای مارا ، دیو دیوان، به دریافت رموز و بیداری کامل رسید و بودا گشت.
واژه بودا یعنی «بیدار شده» یا به عبارتی «به روشنی رسیده»
۶
میگویند زمانی که در کنار رود نشسته بود
قایقی از رود گذشت که داخل آن یک نوازنده و شاگردش نشسته بودند
نوازنده که بودا را در حال ریاضت دید
به شاگردش گفت
ای شاگرد اگر سیم ساز تو شل باشد صدای بدی خواهد داد
و اگر زیاد محکم باشد پاره خواهد شد
پس به اندازه سفت و محکم کن نه کم و نه بیش
و بودا از این سخن پند بزرگی گرفت
ریاضت طاقت فرسا را رها کرد و راه میانه را برگزید
میگویند زمانی که در کنار رود نشسته بود
قایقی از رود گذشت که داخل آن یک نوازنده و شاگردش نشسته بودند
نوازنده که بودا را در حال ریاضت دید
به شاگردش گفت
ای شاگرد اگر سیم ساز تو شل باشد صدای بدی خواهد داد
و اگر زیاد محکم باشد پاره خواهد شد
پس به اندازه سفت و محکم کن نه کم و نه بیش
و بودا از این سخن پند بزرگی گرفت
ریاضت طاقت فرسا را رها کرد و راه میانه را برگزید
۷
بیست و نه ساله بود که صاحب پسری زیبا به نام رادهولا شد واین واقعه را به عنوان دلبستگی جدیدی به این زندگی مادی تفسیر کرد.
او قصر، پدر و مادرش، همسر زیبا و نوزادش را به جستجوی راهی برای نجات بشریت از چرخه رنج و عذاب ترک کرد.
با این تفکر که تحمل ریاضتهای سخت و طاقت فرسا موجب مرگ او خواهد شد دوستانش را ترک کرد و در کناره شرقی رود نیرانجانا ساکن شد. ☝️
در این مکان بود که ساجاتا دختر کدخدای دهکده سنانی به او شیربرنج تعارف کرد.
بعد از پذیرش غذای ساجاتا سیدارتها به سمت دیگر رودخانه در جنگل اورولا رفت و دربعد از ظهر همان روز بر روی سبزه در زیر درخت انجیر و رو به سمت شرق نشست.
او که عزم خود را برای رسیدن به حقیقت جزم کرده بود جنگ خود علیه مارا شیطانی که عهد کرده بود مانع رسیدن او به حقیقت شود آغاز نمود.
بعد از رسیدن به روشن بینی بودا هفت هفته دیگر را در هفت مکان مختلف پیرامون درخت ماهابودهی به منظور استفاده از این دستاورد بزرگ برای زندگی انسانی و عدم تولد مجدد در این دنیا گذراند.
بیست و نه ساله بود که صاحب پسری زیبا به نام رادهولا شد واین واقعه را به عنوان دلبستگی جدیدی به این زندگی مادی تفسیر کرد.
او قصر، پدر و مادرش، همسر زیبا و نوزادش را به جستجوی راهی برای نجات بشریت از چرخه رنج و عذاب ترک کرد.
با این تفکر که تحمل ریاضتهای سخت و طاقت فرسا موجب مرگ او خواهد شد دوستانش را ترک کرد و در کناره شرقی رود نیرانجانا ساکن شد. ☝️
در این مکان بود که ساجاتا دختر کدخدای دهکده سنانی به او شیربرنج تعارف کرد.
بعد از پذیرش غذای ساجاتا سیدارتها به سمت دیگر رودخانه در جنگل اورولا رفت و دربعد از ظهر همان روز بر روی سبزه در زیر درخت انجیر و رو به سمت شرق نشست.
او که عزم خود را برای رسیدن به حقیقت جزم کرده بود جنگ خود علیه مارا شیطانی که عهد کرده بود مانع رسیدن او به حقیقت شود آغاز نمود.
بعد از رسیدن به روشن بینی بودا هفت هفته دیگر را در هفت مکان مختلف پیرامون درخت ماهابودهی به منظور استفاده از این دستاورد بزرگ برای زندگی انسانی و عدم تولد مجدد در این دنیا گذراند.
۸
او در همهٔ عمرش به سفر برای تعلیمِ روشِ رسیدن به بیداری پرداخت و همراهِ شاگردانش از دهکدهای به دهکدهٔ دیگر و از شهری به شهر دیگر میرفت و در سن ۸۰ سالگی از دنیا رفت.
او در همهٔ عمرش به سفر برای تعلیمِ روشِ رسیدن به بیداری پرداخت و همراهِ شاگردانش از دهکدهای به دهکدهٔ دیگر و از شهری به شهر دیگر میرفت و در سن ۸۰ سالگی از دنیا رفت.
۹
معجزات زیادی به بودا نسبت داده شدهاست. به عنوان نمونه:
او بعد از تولد ایستاد، هفت قدم راه رفت و جملاتی به زبان آورد. در هر یک از این هفت قدم، یک گل نیلوفر آبی پشت پایش رویید.
او یک بار کاری کرد که از قسمت بالای بدنش آتش زبانه کشید در حالی که از نیمهٔ پایین بدنش آب جاری میشد سپس این کار را برعکس انجام داد و بعد همین کار را از سمت راست و چپ بدنش انجام داد و دوباره در جهت مخالف اجرا کرد.
یک بار به شاگردش گفت که از چاهی که پر از علف و خار و خاشاک بود آب بیاورد ولی شاگردش نپذیرفت و گفت که آب آن چاه کثیف است؛ ولی بودا با معجزه، آب را پاک و زلال کرد.
زمانی با شاگردانش به ناحیهای سیل گرفته و غرق در آب رسیدند با فرمان بودا آب به کنار رفت و بودا به زمین خشک پا گذاشت.
او میتوانست خود را به تعداد بیشماری بودا تبدیل کند و دوباره به یک شخص تبدیل گردد.
او میتوانست خود را به اندازهٔ یک غول درآورد و سپس به اندازهٔ یک مورچه شود
یا از دل کوه عبور کند، به عمق زمین فرورود و بیرون بیاید.
میتوانست به آسمانها برود و بازگردد.
با این حال به باور بوداییها او میگفت که اینها نباید دلیل ایمان آوردن مردم به یک روشِ زندگی باشد؛
بلکه این درستیِ روش است که باید باعث ایمان آوردن مردم به گفتههای او شود.
معجزات زیادی به بودا نسبت داده شدهاست. به عنوان نمونه:
او بعد از تولد ایستاد، هفت قدم راه رفت و جملاتی به زبان آورد. در هر یک از این هفت قدم، یک گل نیلوفر آبی پشت پایش رویید.
او یک بار کاری کرد که از قسمت بالای بدنش آتش زبانه کشید در حالی که از نیمهٔ پایین بدنش آب جاری میشد سپس این کار را برعکس انجام داد و بعد همین کار را از سمت راست و چپ بدنش انجام داد و دوباره در جهت مخالف اجرا کرد.
یک بار به شاگردش گفت که از چاهی که پر از علف و خار و خاشاک بود آب بیاورد ولی شاگردش نپذیرفت و گفت که آب آن چاه کثیف است؛ ولی بودا با معجزه، آب را پاک و زلال کرد.
زمانی با شاگردانش به ناحیهای سیل گرفته و غرق در آب رسیدند با فرمان بودا آب به کنار رفت و بودا به زمین خشک پا گذاشت.
او میتوانست خود را به تعداد بیشماری بودا تبدیل کند و دوباره به یک شخص تبدیل گردد.
او میتوانست خود را به اندازهٔ یک غول درآورد و سپس به اندازهٔ یک مورچه شود
یا از دل کوه عبور کند، به عمق زمین فرورود و بیرون بیاید.
میتوانست به آسمانها برود و بازگردد.
با این حال به باور بوداییها او میگفت که اینها نباید دلیل ایمان آوردن مردم به یک روشِ زندگی باشد؛
بلکه این درستیِ روش است که باید باعث ایمان آوردن مردم به گفتههای او شود.
۱۰
چیزی که بودا را از سایر موسسان مذاهب و ادیان متمایز کرده این است که
او هرگز مدعی پیامبری و صحبت با خدا در خلوت و پنهان نشد
او بر عکس بقیه پیام اوران از ثروت و جاه و مقام به سمت فقر و ساده زیستی قدم گذاشت و هرگز دنبال ریاست و پادشاهی و رهبری و نام و نشان و احترام نبود
او هرگز ادعا نکرد در خلوت و تنها با خدا صحبت کرده
بلکه خود را تنها معلم و استاد پیروانش میدانست ....
بودا برای کسب مشروعیت معجزه نمیکرد
معجزه برای بودا چیزی روزمره و بی اهمیت بود
او معتقد بود هر کسی میتواند با بیداری ذهن به درجه نیروانا یا همان خاموشی امیال نفسانی و روشن بینی رسیده و همچون او باشد
او تنها کسی بود که تعالی انسان را در ژرف نگری و خرد و بیداری ذهن و اندیشه میدانست .
آئین بودایی سومین دین فراگیر جهان است
و این در حالی است که دین بودائی بر خلاف بعضی ادیان دیگر هرگز با زور و اجبار و خشونت و کشتار به کسی تحمیل نشد
و باور داشتن و نداشتن آن چیزی کاملا اختیاری بود ...
چیزی که بودا را از سایر موسسان مذاهب و ادیان متمایز کرده این است که
او هرگز مدعی پیامبری و صحبت با خدا در خلوت و پنهان نشد
او بر عکس بقیه پیام اوران از ثروت و جاه و مقام به سمت فقر و ساده زیستی قدم گذاشت و هرگز دنبال ریاست و پادشاهی و رهبری و نام و نشان و احترام نبود
او هرگز ادعا نکرد در خلوت و تنها با خدا صحبت کرده
بلکه خود را تنها معلم و استاد پیروانش میدانست ....
بودا برای کسب مشروعیت معجزه نمیکرد
معجزه برای بودا چیزی روزمره و بی اهمیت بود
او معتقد بود هر کسی میتواند با بیداری ذهن به درجه نیروانا یا همان خاموشی امیال نفسانی و روشن بینی رسیده و همچون او باشد
او تنها کسی بود که تعالی انسان را در ژرف نگری و خرد و بیداری ذهن و اندیشه میدانست .
آئین بودایی سومین دین فراگیر جهان است
و این در حالی است که دین بودائی بر خلاف بعضی ادیان دیگر هرگز با زور و اجبار و خشونت و کشتار به کسی تحمیل نشد
و باور داشتن و نداشتن آن چیزی کاملا اختیاری بود ...
۱۱
چکیدهٔ آموزهٔ بودا این است:
ما پس از مرگ در پیکری دیگر باز زاییده میشویم. این باززایی ما بارها و بارها تکرار میشود.
(( تا زمانی که متعالی شده و از این چرخه خارج شویم و به موجودیت والاتر برسیم ))
این را چرخه هستی یا زاد و مرگ مینامیم.
هستی رنج است.
زایش رنج است.
پیری رنج است.
بیماری رنج است.
غم و اندوه، ماتم و ناامیدی رنج است.
پیوند با آنچه نادلخواه است، رنج است.
دوری از آنچه دلخواه است، رنج است؛
و خلاصه اینکه دل بستن رنجآور است.
از دیدگاه بودا ما اگر خواسته باشیم که از چرخهٔ زاد و مرگ رهایی یابیم
باید گرایشهای نفسانی را کنار بگذاریم، درستکار باشیم، به حالات خلسه روحی دست پیدا کنیم
که این تجربیات باعث مهرورزی ما به همهٔ موجودات و بوندگان (( موجودات )) میشود و سپس از راه این درکها و تمرکزهای ژرف به روشنی و بیداری میرسیم و از این دور باطل خارج میشویم.
(( منظور چرخه زاد و مرگ هست ))
این آموزهها، آیین بودا را تشکیل میدهند.
بودا خود، آیین خود را مانند قایقی مینامد که برای چرخه شکنی و رسیدن به ساحل رستگاری به آن نیاز است؛
ولی پس از رسیدن به رستگاری دیگر به این قایق نیز نیازی نخواهد بود.
رسیدن به ساحل رستگاری آدمی را به آرامش و توازن مطلق میرساند.
آنجاست که شمع تمامی خواهشها و دلبستگیها خاموش میشود.
به این روی، این پدیده را نیروانا یعنی خاموشی مینامند.
چکیدهٔ آموزهٔ بودا این است:
ما پس از مرگ در پیکری دیگر باز زاییده میشویم. این باززایی ما بارها و بارها تکرار میشود.
(( تا زمانی که متعالی شده و از این چرخه خارج شویم و به موجودیت والاتر برسیم ))
این را چرخه هستی یا زاد و مرگ مینامیم.
هستی رنج است.
زایش رنج است.
پیری رنج است.
بیماری رنج است.
غم و اندوه، ماتم و ناامیدی رنج است.
پیوند با آنچه نادلخواه است، رنج است.
دوری از آنچه دلخواه است، رنج است؛
و خلاصه اینکه دل بستن رنجآور است.
از دیدگاه بودا ما اگر خواسته باشیم که از چرخهٔ زاد و مرگ رهایی یابیم
باید گرایشهای نفسانی را کنار بگذاریم، درستکار باشیم، به حالات خلسه روحی دست پیدا کنیم
که این تجربیات باعث مهرورزی ما به همهٔ موجودات و بوندگان (( موجودات )) میشود و سپس از راه این درکها و تمرکزهای ژرف به روشنی و بیداری میرسیم و از این دور باطل خارج میشویم.
(( منظور چرخه زاد و مرگ هست ))
این آموزهها، آیین بودا را تشکیل میدهند.
بودا خود، آیین خود را مانند قایقی مینامد که برای چرخه شکنی و رسیدن به ساحل رستگاری به آن نیاز است؛
ولی پس از رسیدن به رستگاری دیگر به این قایق نیز نیازی نخواهد بود.
رسیدن به ساحل رستگاری آدمی را به آرامش و توازن مطلق میرساند.
آنجاست که شمع تمامی خواهشها و دلبستگیها خاموش میشود.
به این روی، این پدیده را نیروانا یعنی خاموشی مینامند.
۱۲
آیین بودا از ۴ حقیقت شریف یاد میکند
چهار حقیقت شریف
آدمی بیمار است. بودا راه درمان این بیماری را درک چهار حقیقت شریف میداند:
حقیقت نخست از این چهار حقیقت شریف ،
تشخیص این بیماری بهعنوان بیماری رنج در انسانهاست.
به رسمیت شناختن وجود رنج اهمیت کلیدی دارد. هیچ موجود زنده نمیتواند از رنج بگریزد. زایش، بیماری و مرگ همه باعث رنج هستند.
رنج میتواند جسمانی یا روانی باشد.
حقیقت دوم،
دلبستگیها را بهعنوان باعث و بانی این بیماری باز میشناسد.
سومین حقیقت،
شرایط را سنجیده و اعلام میکند که بهبود امکانپذیر است.
حقیقت چهارم،
تجویز دارو برای دست یافتن به سلامت است. درک این حقایق و اصول، به تمرکز و مراقبه نیاز دارد.
این درک باعث احساس مهرورزی نسبت به همهٔ موجودات میگردد.
درک چهار حقیقت شریف، هسته اصلی آموزه بودا را تشکیل میدهد.
آیین بودا از ۴ حقیقت شریف یاد میکند
چهار حقیقت شریف
آدمی بیمار است. بودا راه درمان این بیماری را درک چهار حقیقت شریف میداند:
حقیقت نخست از این چهار حقیقت شریف ،
تشخیص این بیماری بهعنوان بیماری رنج در انسانهاست.
به رسمیت شناختن وجود رنج اهمیت کلیدی دارد. هیچ موجود زنده نمیتواند از رنج بگریزد. زایش، بیماری و مرگ همه باعث رنج هستند.
رنج میتواند جسمانی یا روانی باشد.
حقیقت دوم،
دلبستگیها را بهعنوان باعث و بانی این بیماری باز میشناسد.
سومین حقیقت،
شرایط را سنجیده و اعلام میکند که بهبود امکانپذیر است.
حقیقت چهارم،
تجویز دارو برای دست یافتن به سلامت است. درک این حقایق و اصول، به تمرکز و مراقبه نیاز دارد.
این درک باعث احساس مهرورزی نسبت به همهٔ موجودات میگردد.
درک چهار حقیقت شریف، هسته اصلی آموزه بودا را تشکیل میدهد.
۱۳
راه اصیل هشت گانه
چهارمین حقیقت شریف راه رهایی از رنج است
یا همان داروی تجویز شده بودا
که خود شامل هشت راه اصلی است
راه توقف رنج راه اصیل هشتگانه نام دارد.
این راه عبارت است از:
۱ = دیدگاه درست،
۲ = نیّت درست،
۳ = گفتار درست،
۴ = کردار درست،
۵ = معاش درست،
۶ = کوشش درست،
۷ = اندیشه درست،
۸ = تمرکز درست.
و این ها راه اصیل هشتگانه بودا در راه رهایی از رنجها و خارج شدن از چرخه بیهوده زاد و مرگ هستند ..
راه اصیل هشت گانه
چهارمین حقیقت شریف راه رهایی از رنج است
یا همان داروی تجویز شده بودا
که خود شامل هشت راه اصلی است
راه توقف رنج راه اصیل هشتگانه نام دارد.
این راه عبارت است از:
۱ = دیدگاه درست،
۲ = نیّت درست،
۳ = گفتار درست،
۴ = کردار درست،
۵ = معاش درست،
۶ = کوشش درست،
۷ = اندیشه درست،
۸ = تمرکز درست.
و این ها راه اصیل هشتگانه بودا در راه رهایی از رنجها و خارج شدن از چرخه بیهوده زاد و مرگ هستند ..
۲
هنگامیکه مانی بیست و چهار ساله بود و در همان سال که اردشیر بر هترا تاخت و شاپور تاج شاهی بر سر نهاد
در ماه برموده و روز هشتم ماه قمری، خداوند او را مأمور ساخت.
ابن ندیم روزی را که مانی رسالت خود را آشکار ساخت، همان روز تاجگذاری شاپور در یکشنبه اول نیسان وقتی خورشید در برج حمل بود و در سال ۵۵۱ سلوکی مطابق با ۱۲ آوریل ۲۴۰ میلادی مینویسد.
دو تن از پیروانش، شمعون و زاکو و پدرش با او همراه بودند.
او چنین موعظه کرد که فارقلیط ظهور کردهاست و او همان فارقلیط و خاتم پیامبران است.
((فارقلیط :: به مَعنای تسلی بخش و یاری دهنده است. در نوشتههای مسیحیان بیشتر به عنوان لقبی برای روح القدس دانسته میشود.
مسلمانان با یکی دانستن این نام با احمد باور دارند؛ که فارقلیط در انجیل وعدهٔ ظهور پیامبر اسلام است . ))
مانی حقایق دین خود را نخست بر پدر و پیران خاندان خویش آشکار کرد.
هنگامیکه مانی بیست و چهار ساله بود و در همان سال که اردشیر بر هترا تاخت و شاپور تاج شاهی بر سر نهاد
در ماه برموده و روز هشتم ماه قمری، خداوند او را مأمور ساخت.
ابن ندیم روزی را که مانی رسالت خود را آشکار ساخت، همان روز تاجگذاری شاپور در یکشنبه اول نیسان وقتی خورشید در برج حمل بود و در سال ۵۵۱ سلوکی مطابق با ۱۲ آوریل ۲۴۰ میلادی مینویسد.
دو تن از پیروانش، شمعون و زاکو و پدرش با او همراه بودند.
او چنین موعظه کرد که فارقلیط ظهور کردهاست و او همان فارقلیط و خاتم پیامبران است.
((فارقلیط :: به مَعنای تسلی بخش و یاری دهنده است. در نوشتههای مسیحیان بیشتر به عنوان لقبی برای روح القدس دانسته میشود.
مسلمانان با یکی دانستن این نام با احمد باور دارند؛ که فارقلیط در انجیل وعدهٔ ظهور پیامبر اسلام است . ))
مانی حقایق دین خود را نخست بر پدر و پیران خاندان خویش آشکار کرد.
۳
عرفان مانوی ریشه در کیش گنوسی دارد و شناخت، خودآگاهی و خرد مهمترین ویژگی کیش مانوی است.
جهانشناسی او هر چند با اساطیر درآمیخته بود، اما ساختار پیچیده و ژرفی داشت و متکی به اخترشناسی و دانشهای دیگر بود.
در نگرش مانوی همان اندازه که روح والاست، تن فاسد، اهریمنی، حقیر و پلشت است.
یکی از بارزترین باورهای مانویان ، باور به سمسارا - به معنی تناسخ - است،
یعنی روانهایی که هنوز از رده نیوشایان (( پائین ترین رده در دین مانوی . کسانی که دلبسته دنیا بودند )) به رده برگزیدگان ارتقاء نیافتهاند،
محکومند آنقدر در دنیای مادی از جسمی به جسم دیگر منتقل شوند تا به مرحله برگزیدگی یا بالاتر برسند.
بنیاد این دین بر مخالفت بین نور و ظلمت -و به عبارت دیگر بین خیر و شر- نهاده شدهاست.
از این دو عنصر -که همواره در حال ستیزه اند- جهان پدید آمدهاست.
در انسان روان نورانی و تن ظلمانی است، و سراسر اخلاق مانوی در اطراف رهایی روان از تن دور میزند.
عرفان مانوی ریشه در کیش گنوسی دارد و شناخت، خودآگاهی و خرد مهمترین ویژگی کیش مانوی است.
جهانشناسی او هر چند با اساطیر درآمیخته بود، اما ساختار پیچیده و ژرفی داشت و متکی به اخترشناسی و دانشهای دیگر بود.
در نگرش مانوی همان اندازه که روح والاست، تن فاسد، اهریمنی، حقیر و پلشت است.
یکی از بارزترین باورهای مانویان ، باور به سمسارا - به معنی تناسخ - است،
یعنی روانهایی که هنوز از رده نیوشایان (( پائین ترین رده در دین مانوی . کسانی که دلبسته دنیا بودند )) به رده برگزیدگان ارتقاء نیافتهاند،
محکومند آنقدر در دنیای مادی از جسمی به جسم دیگر منتقل شوند تا به مرحله برگزیدگی یا بالاتر برسند.
بنیاد این دین بر مخالفت بین نور و ظلمت -و به عبارت دیگر بین خیر و شر- نهاده شدهاست.
از این دو عنصر -که همواره در حال ستیزه اند- جهان پدید آمدهاست.
در انسان روان نورانی و تن ظلمانی است، و سراسر اخلاق مانوی در اطراف رهایی روان از تن دور میزند.
۴
این آیین در مدت کوتاهی بر پهنهٔ وسیعی از جهان آن روزگار مانند خاورمیانه، اروپا ، شمال آفریقا ، هند ، چین و آسیای میانه سایه گستراند؛
و تا سدهٔ دهم میلادی کماکان قدرت عالمگیری خود را حفظ نموده بود.
پس از آن اندک اندک از همهگیریاش کاسته شد.
عناد و دشمنی موبدان زرتشتی با شخص مانی و آموزههایش و تکفیر پیروان این آیین عرفانی از سوی مسلمانان موجبات انحطاط مانویگری را در جهان فراهم ساخت.
کلیسای کاتولیک نیز گرایش مانویت را الحاد (( کفر )) اعلام کرده بود.
با اینحال مانویان همبستگی خود را تا مدتها حفظ نموده و به دین خود معتقد ماندند.
این آیین در مدت کوتاهی بر پهنهٔ وسیعی از جهان آن روزگار مانند خاورمیانه، اروپا ، شمال آفریقا ، هند ، چین و آسیای میانه سایه گستراند؛
و تا سدهٔ دهم میلادی کماکان قدرت عالمگیری خود را حفظ نموده بود.
پس از آن اندک اندک از همهگیریاش کاسته شد.
عناد و دشمنی موبدان زرتشتی با شخص مانی و آموزههایش و تکفیر پیروان این آیین عرفانی از سوی مسلمانان موجبات انحطاط مانویگری را در جهان فراهم ساخت.
کلیسای کاتولیک نیز گرایش مانویت را الحاد (( کفر )) اعلام کرده بود.
با اینحال مانویان همبستگی خود را تا مدتها حفظ نموده و به دین خود معتقد ماندند.
۵
اعتقاد مانوی
در آیین مانوی انسان دارای دو بعد خدایی و منور و اهریمنی و تاریک است
که حاصل امتزاج نور و ظلمت در دوران اسطوره های آفرینش است.
انسان باید به روح خود که همان ذرات نور دربند است توجه نشان داده و جسم و دنیا و مافیها را به بوته فراموشی بسپارد.
توجه به آنچه به روح بازمیگردد مانند میل به هنر و شکوفایی استعدادها و ذوقها و نیز محبت و برادری نوعی عبادت تلقی میشد.
اعتقاد مانویان بر این بود که در پایان جهان در نبرد بزرگ بین نور و ظلمت روح بر ماده و نور بر ظلمت و خیر بر شر پیروز میشود و ارواح در بند که انوار خدایی هستند از زندان جسم و جهان آزاد شده و به سوی سرزمین روشنایی بازمیگردند.
(( در جایی قبلا خونده بودم که :::: مانی معتقد بود در آغاز جهان دو بخش نور و ظلمت داشت . یکی سرزمین نور و روشنایی . خدا و دیگری ظلمت و تاریکی و ماده . اهریمن .. اهریمن از روی حسادت نبردی را آغاز کرد و تکه ای از روشنایی را ربود و به دنیای خودش برد و با ماده و جسم ترکیب کرد . از این رو به اعتقاد مانی روح اسیر دنیای ظلمت است و در پایان و در نبرد نهایی از ماده و ظلمت رها شده و به سرزمین نور و روشنایی بازخواهد گشت ))
اگرچه امروزه مانویان از صحنه روزگار کنار رفتهاند و سدههاست که این دین دیگر پیروانی ندارد اما تأثیرات غیرقابل انکار آن را در عرفان اسلامی و مسیحی میتوان بازیافت.
اعتقاد مانوی
در آیین مانوی انسان دارای دو بعد خدایی و منور و اهریمنی و تاریک است
که حاصل امتزاج نور و ظلمت در دوران اسطوره های آفرینش است.
انسان باید به روح خود که همان ذرات نور دربند است توجه نشان داده و جسم و دنیا و مافیها را به بوته فراموشی بسپارد.
توجه به آنچه به روح بازمیگردد مانند میل به هنر و شکوفایی استعدادها و ذوقها و نیز محبت و برادری نوعی عبادت تلقی میشد.
اعتقاد مانویان بر این بود که در پایان جهان در نبرد بزرگ بین نور و ظلمت روح بر ماده و نور بر ظلمت و خیر بر شر پیروز میشود و ارواح در بند که انوار خدایی هستند از زندان جسم و جهان آزاد شده و به سوی سرزمین روشنایی بازمیگردند.
(( در جایی قبلا خونده بودم که :::: مانی معتقد بود در آغاز جهان دو بخش نور و ظلمت داشت . یکی سرزمین نور و روشنایی . خدا و دیگری ظلمت و تاریکی و ماده . اهریمن .. اهریمن از روی حسادت نبردی را آغاز کرد و تکه ای از روشنایی را ربود و به دنیای خودش برد و با ماده و جسم ترکیب کرد . از این رو به اعتقاد مانی روح اسیر دنیای ظلمت است و در پایان و در نبرد نهایی از ماده و ظلمت رها شده و به سرزمین نور و روشنایی بازخواهد گشت ))
اگرچه امروزه مانویان از صحنه روزگار کنار رفتهاند و سدههاست که این دین دیگر پیروانی ندارد اما تأثیرات غیرقابل انکار آن را در عرفان اسلامی و مسیحی میتوان بازیافت.
۶
مانی جهان مادی را آفریدهٔ اهریمن و جهان معنوی و روحانی را آفریدهٔ خدای روشنایی یا همان زروان میدانست.
از این رو همیشه کشمکش میان جسم و ماده وجود دارد.
مانی راه نجات را افزایش معرفت و شناخت و خودآگاهی میدانست و بر این باور بود که به این وسیله بشر به گمراهی خود در شناخت واقعی که بر اثر پیوستگی با ماده به او دست داده آگاه شده و میتواند پس از مرگ به سرای جاودانهٔ نور -که همان بهشت روشنی است بشتابد.
او روح و آرامش حاکم بر بهشت جاودان را نیروانا مینامید.
در عقاید مانوی روح در اسارت ماده وجود دارد و رگهها و آثار نورالهی را در تمامی پدیدها ی طبیعت میتوان یافت و با پایان جهان این انوار آزاد و به ذات اصلی خود که سرزمین روشنایی است باز خواهند گشت.
خدای بزرگ همان خدای روشنایی است که زروان نام دارد و پنج تجلی اصلی او عبارتند از :
عقل، فهم، هوش، تفکر، تأمل.
انسان میبایست به پارههای نور خود توجه کرده و با پرهیز از هرچه به جسم مربوط میشود روح خود که حاوی نورالهی است را از درون بدن آزاد نماید.
مانی جهان مادی را آفریدهٔ اهریمن و جهان معنوی و روحانی را آفریدهٔ خدای روشنایی یا همان زروان میدانست.
از این رو همیشه کشمکش میان جسم و ماده وجود دارد.
مانی راه نجات را افزایش معرفت و شناخت و خودآگاهی میدانست و بر این باور بود که به این وسیله بشر به گمراهی خود در شناخت واقعی که بر اثر پیوستگی با ماده به او دست داده آگاه شده و میتواند پس از مرگ به سرای جاودانهٔ نور -که همان بهشت روشنی است بشتابد.
او روح و آرامش حاکم بر بهشت جاودان را نیروانا مینامید.
در عقاید مانوی روح در اسارت ماده وجود دارد و رگهها و آثار نورالهی را در تمامی پدیدها ی طبیعت میتوان یافت و با پایان جهان این انوار آزاد و به ذات اصلی خود که سرزمین روشنایی است باز خواهند گشت.
خدای بزرگ همان خدای روشنایی است که زروان نام دارد و پنج تجلی اصلی او عبارتند از :
عقل، فهم، هوش، تفکر، تأمل.
انسان میبایست به پارههای نور خود توجه کرده و با پرهیز از هرچه به جسم مربوط میشود روح خود که حاوی نورالهی است را از درون بدن آزاد نماید.
۷
کیش مانوی ایذا و آزار جانداران، خاموش نمودن و آلودن آتش، تخریب منابع گیاهی و آلودن آب را ناپسند میشمرد.
بر طبق عقاید مانویان، داشتن برده و کنیز و غلام مجاز نبوده و اصول دهگانهای را برای نجات خود قائل بودند که عبارت بود از
ایمان به خدا و بزرگیهای چهارگانهاش (روشنایی و قدرت خداوندیاش و دانش و پاکیاش)، دوستی، بردباری، عقل، راستی، آشتی، شادی، مهربانی، خوشاخلاقی، پاکدامنی و عفت.
مانویها چهار نماز روزانه داشتند که دو بار در روز رو به خورشید و دو بار در شب رو به ماه گزارده میشد.
آنها میبایست با آب مسح میکردند.
دو نوع روزه داشتند که یکی از آنها دو روز کامل و دیگری از صبح تا غروب بود و زمانش بر اساس شواهد نجومی تعیین میگشت.
کیش مانوی ایذا و آزار جانداران، خاموش نمودن و آلودن آتش، تخریب منابع گیاهی و آلودن آب را ناپسند میشمرد.
بر طبق عقاید مانویان، داشتن برده و کنیز و غلام مجاز نبوده و اصول دهگانهای را برای نجات خود قائل بودند که عبارت بود از
ایمان به خدا و بزرگیهای چهارگانهاش (روشنایی و قدرت خداوندیاش و دانش و پاکیاش)، دوستی، بردباری، عقل، راستی، آشتی، شادی، مهربانی، خوشاخلاقی، پاکدامنی و عفت.
مانویها چهار نماز روزانه داشتند که دو بار در روز رو به خورشید و دو بار در شب رو به ماه گزارده میشد.
آنها میبایست با آب مسح میکردند.
دو نوع روزه داشتند که یکی از آنها دو روز کامل و دیگری از صبح تا غروب بود و زمانش بر اساس شواهد نجومی تعیین میگشت.