#سیمین_بهبهانی
یارب مرا یاری بده ، تا خوب آزارش دهم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ، ازغصه بیمارش کنم
بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم
گوید میفزا قهر خود ، گویم بکاهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم
هر شامگه در خانه ای ، چابکتر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم
چون بینم آن شیدای من ، فارغ شد از سودای من
منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم
گیسوی خود افشان کنم ، جادوی خود گریان کنم
با گونه گون سوگندها ، بار دگر یارش کنم
چون یار شد بار دگر ، کوشم به آزار دگر
تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش کنم
@wwwgap8ir
یارب مرا یاری بده ، تا خوب آزارش دهم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ، ازغصه بیمارش کنم
بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم
گوید میفزا قهر خود ، گویم بکاهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم
هر شامگه در خانه ای ، چابکتر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم
چون بینم آن شیدای من ، فارغ شد از سودای من
منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم
گیسوی خود افشان کنم ، جادوی خود گریان کنم
با گونه گون سوگندها ، بار دگر یارش کنم
چون یار شد بار دگر ، کوشم به آزار دگر
تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش کنم
@wwwgap8ir
#سیمین_بهبهانی
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی
بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت
چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی
دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند
در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی
جهانیان همه گر تشنگان خون منند
چه باک زان همه دشمن، چو دوستدار تویی
دلم صراحی لبریز آرزومندی است
مرا هزار امید است و هر هزار تویی..!
@wwwgap8ir
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی
بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت
چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی
دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند
در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی
جهانیان همه گر تشنگان خون منند
چه باک زان همه دشمن، چو دوستدار تویی
دلم صراحی لبریز آرزومندی است
مرا هزار امید است و هر هزار تویی..!
@wwwgap8ir
#سیمین_بهبهانی
چگونه با دشمنت به دوستی تا کنم ؟
تو رخت زندان تن ات. و من تماشا کنم ؟
تو رخت زندان تن ات. و من بمانم خموش ؟
قسم به زن. نازنم اگر محابا کنم
اگرچه تلخ است حق. نمی توانم نهفت
زبان از آن بایدم که آشکارا کنم
http://www.gap8.ir/simin-behbehani/
چگونه با دشمنت به دوستی تا کنم ؟
تو رخت زندان تن ات. و من تماشا کنم ؟
تو رخت زندان تن ات. و من بمانم خموش ؟
قسم به زن. نازنم اگر محابا کنم
اگرچه تلخ است حق. نمی توانم نهفت
زبان از آن بایدم که آشکارا کنم
http://www.gap8.ir/simin-behbehani/
گپ 8
سخنان و جملات زیبای سیمین بهبهانی - گپ 8
سخنان و جملات زیبای سیمین بهبهانی مرحوم سیمین خلیلی معروف به سیمین بهبهانی . نویسنده و غزل سرای معاصر ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران بود. جملات قصار
#سیمین_بهبهانی
مرحوم سیمین خلیلی معروف به سیمین بهبهانی . نویسنده و غزل سرای معاصر ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران بود
@wwwgap8ir
مرحوم سیمین خلیلی معروف به سیمین بهبهانی . نویسنده و غزل سرای معاصر ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران بود
@wwwgap8ir
#سیمین_بهبهانی
ای توده گرسنه و نالان چه می کنی
ای ملت فقیر و پریشان چه می کنی ؟
این را در ۱۴ سالگی گفتم
حالا شعر اگر آن استحکام اولیه را نداشته. نقص فنی هم نداشته
ولی اولین شعر من که یادم هست نوجوانی بودم
قاعدتا باید متوجه مسائل عاشقانه یا این که لطیف تر باشد
ولی می بینید که با این شروع کردم.
http://www.gap8.ir/simin-behbehani/
ای توده گرسنه و نالان چه می کنی
ای ملت فقیر و پریشان چه می کنی ؟
این را در ۱۴ سالگی گفتم
حالا شعر اگر آن استحکام اولیه را نداشته. نقص فنی هم نداشته
ولی اولین شعر من که یادم هست نوجوانی بودم
قاعدتا باید متوجه مسائل عاشقانه یا این که لطیف تر باشد
ولی می بینید که با این شروع کردم.
http://www.gap8.ir/simin-behbehani/
گپ 8
سخنان و جملات زیبای سیمین بهبهانی - گپ 8
سخنان و جملات زیبای سیمین بهبهانی مرحوم سیمین خلیلی معروف به سیمین بهبهانی . نویسنده و غزل سرای معاصر ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران بود. جملات قصار
#سیمین_بهبهانی
برای من زندگی همیشه تجربه است. تجربه ای پشت تجربه دیگر
شعر من هم بر پایه تجربه و آزمایش است. از غزل ساده شروع کردم به دو بیتی های نیمائی رسیدم
از چهارپاره های نیمائی باز به غزل پخته تری دست یافتم
قانع شدم به آن و به غزل هائی با وزن های تازه تر دست یافتم.
http://www.gap8.ir/simin-behbehani/
برای من زندگی همیشه تجربه است. تجربه ای پشت تجربه دیگر
شعر من هم بر پایه تجربه و آزمایش است. از غزل ساده شروع کردم به دو بیتی های نیمائی رسیدم
از چهارپاره های نیمائی باز به غزل پخته تری دست یافتم
قانع شدم به آن و به غزل هائی با وزن های تازه تر دست یافتم.
http://www.gap8.ir/simin-behbehani/
گپ 8
سخنان و جملات زیبای سیمین بهبهانی - گپ 8
سخنان و جملات زیبای سیمین بهبهانی مرحوم سیمین خلیلی معروف به سیمین بهبهانی . نویسنده و غزل سرای معاصر ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران بود. جملات قصار
تو را نه عاشقانه ، نه عاقلانه ،
و نه حتی عاجزانه !
که تو را عادلانه در آغوش میکشم !
عدل مگر نه آن است ،
که هر چیز سر جای خودش باشد ...!
#سیمین_بهبهانی
@wwwgap8ir
و نه حتی عاجزانه !
که تو را عادلانه در آغوش میکشم !
عدل مگر نه آن است ،
که هر چیز سر جای خودش باشد ...!
#سیمین_بهبهانی
@wwwgap8ir
#سیمین_بهبهانی
چگونه با دشمنت به دوستی تا کنم ؟
تو رخت زندان تن ات. و من تماشا کنم ؟
تو رخت زندان تن ات. و من بمانم خموش ؟
قسم به زن. نازنم اگر محابا کنم
اگرچه تلخ است حق. نمی توانم نهفت
زبان از آن بایدم که آشکارا کنم
چگونه با دشمنت به دوستی تا کنم ؟
تو رخت زندان تن ات. و من تماشا کنم ؟
تو رخت زندان تن ات. و من بمانم خموش ؟
قسم به زن. نازنم اگر محابا کنم
اگرچه تلخ است حق. نمی توانم نهفت
زبان از آن بایدم که آشکارا کنم
دارا جهان ندارد سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد
کارون ز چشمه خشکید البرز لب فرو بست
حتا دل دماوند آتش فشان ندارد
دیو سیاه دربند آسان رهید و بگریخت
رستم در این هیاهو گرز گران ندارد
روز وداع خورشید زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان ، نقش جهان ندارد
بر نام پارس دریا نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما تیر و کمان ندارد
دریای مازنی ها بر کام دیگران شد
نادر ز خاک برخیز میهن جوان ندارد
دارا ! کجای کاری دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند دارا جهان ندارد
آییم به دادخواهی فریادمان بلند است
اما چه سود ، اینجا نوشیروان ندارد
سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی
اما صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد
کو آن حکیم توسی شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد
هرگز نخواب کوروش ای مهرآریایی
بی نام تو ، وطن نیز نام و نشان ندارد
#سیمین_بهبهانی
بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد
کارون ز چشمه خشکید البرز لب فرو بست
حتا دل دماوند آتش فشان ندارد
دیو سیاه دربند آسان رهید و بگریخت
رستم در این هیاهو گرز گران ندارد
روز وداع خورشید زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان ، نقش جهان ندارد
بر نام پارس دریا نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما تیر و کمان ندارد
دریای مازنی ها بر کام دیگران شد
نادر ز خاک برخیز میهن جوان ندارد
دارا ! کجای کاری دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند دارا جهان ندارد
آییم به دادخواهی فریادمان بلند است
اما چه سود ، اینجا نوشیروان ندارد
سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی
اما صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد
کو آن حکیم توسی شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد
هرگز نخواب کوروش ای مهرآریایی
بی نام تو ، وطن نیز نام و نشان ندارد
#سیمین_بهبهانی
گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم
گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم
گفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری ، او را ز سر وا می کنم
گفتا که تلخی های می گر نا گوار افتد مرا
گفتم که با نوش لبم ، آنرا گوارا می کنم
گفتا چه می بینی بگو ، در چشم چون آیینه ام
گفتم که من خود را در آن عریان تماشا می کنم
گفتا که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند
گفتم که با یغما گران باری مدارا می کنم
گفتا که پیوند تو را با نقد هستی می خرم
گفتم که ارزانتر از این من با تو سودا می کنم
گفتا اگر از کوی خود روزی تو را گفتم برو
گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم
#سیمین_بهبهانی
گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم
گفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری ، او را ز سر وا می کنم
گفتا که تلخی های می گر نا گوار افتد مرا
گفتم که با نوش لبم ، آنرا گوارا می کنم
گفتا چه می بینی بگو ، در چشم چون آیینه ام
گفتم که من خود را در آن عریان تماشا می کنم
گفتا که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند
گفتم که با یغما گران باری مدارا می کنم
گفتا که پیوند تو را با نقد هستی می خرم
گفتم که ارزانتر از این من با تو سودا می کنم
گفتا اگر از کوی خود روزی تو را گفتم برو
گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم
#سیمین_بهبهانی
همه آدمها
ظرفیت بزرگ شدن را ندارند ...
اگر بزرگشان کنیم، گم میشوند!
و دیگر نه شما را می بینند،
و نه خودشان را!
به اندازه آدمها دست نزنیم.
#سیمین_بهبهانی
@wwwgap8ir
ظرفیت بزرگ شدن را ندارند ...
اگر بزرگشان کنیم، گم میشوند!
و دیگر نه شما را می بینند،
و نه خودشان را!
به اندازه آدمها دست نزنیم.
#سیمین_بهبهانی
@wwwgap8ir
من اگر مرد بودم؛ دست زنی را میگرفتم، پا به پایش فصلها را قدم میزدم و برایش از عشق و دلدادگی میگفتم تا لااقل یک دختر در دنیا از هیچ چیز نترسد!
شما زنها را نمیشناسید زنها ترسواند، زنها از همه چیز میترسند! از تنهایی، از دلتنگی، از دیروز از فردا، از زشت شدن، از دیده نشدن، از جایگزین شدن، از تکراری شدن، از پیر شدن، از دوست داشته نشدن...
کافیست فقط حریم بازوانتان راست بگوید. کافیست دوست داشتن و ماندن را بلد باشید...
عشق ورزیدن و عاشق کردن، هنر مردانهایست. وقتی زنها شروع میکنند به ناز خریدن و ناز کشیدن، تعادل دنیا به هم میخورد!
#سیمین_بهبهانی
@wwwgap8ir
شما زنها را نمیشناسید زنها ترسواند، زنها از همه چیز میترسند! از تنهایی، از دلتنگی، از دیروز از فردا، از زشت شدن، از دیده نشدن، از جایگزین شدن، از تکراری شدن، از پیر شدن، از دوست داشته نشدن...
کافیست فقط حریم بازوانتان راست بگوید. کافیست دوست داشتن و ماندن را بلد باشید...
عشق ورزیدن و عاشق کردن، هنر مردانهایست. وقتی زنها شروع میکنند به ناز خریدن و ناز کشیدن، تعادل دنیا به هم میخورد!
#سیمین_بهبهانی
@wwwgap8ir
رها کردیم خالق را ، گرفتاران ادیانیم !
تعصب چیست در مذهب ؟!
مگر نه این که انسانیم !
اگر روح خدا در ماست...
خدا گر مفرد و تنهاست ....
ستیزه پس برای چیست ؟!
برای خود پرستی هاست ..
من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم
از آن گرگی که می پوشد لباس میش می ترسم
هراسم جنگ بین شعله و کبریت و هیزم نیست
من از سوزاندن اندیشه در آتیش می ترسم ..
#سیمین_بهبهانی
تعصب چیست در مذهب ؟!
مگر نه این که انسانیم !
اگر روح خدا در ماست...
خدا گر مفرد و تنهاست ....
ستیزه پس برای چیست ؟!
برای خود پرستی هاست ..
من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم
از آن گرگی که می پوشد لباس میش می ترسم
هراسم جنگ بین شعله و کبریت و هیزم نیست
من از سوزاندن اندیشه در آتیش می ترسم ..
#سیمین_بهبهانی