ما پادشاه را کشتیم؛
سعی کردیم دنیا را تغییر بدهیم
حالا تنها چیزی که گیرمان آمده،
یک پادشاه جدید بدتر است!
آن زمان برای آزادی میجنگیدیم ، ولی الان برای نان!!!
#ویکتور_هوگو
سعی کردیم دنیا را تغییر بدهیم
حالا تنها چیزی که گیرمان آمده،
یک پادشاه جدید بدتر است!
آن زمان برای آزادی میجنگیدیم ، ولی الان برای نان!!!
#ویکتور_هوگو
گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید
نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی
بلکه تا ببینی چه کسی برای دیدنت دیوار را خراب می کند
#ژان_پل_سارتر
نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی
بلکه تا ببینی چه کسی برای دیدنت دیوار را خراب می کند
#ژان_پل_سارتر
حتی افرادی که معتقد هستند سرنوشت همه از قبل مشخص شده و قابل تغیـیـر نـیسـت،
موقع رد شدن از خیابان هر دو طرف آن را با دقت نگاه می کنند!!!
#استیون_هاوکینگ
موقع رد شدن از خیابان هر دو طرف آن را با دقت نگاه می کنند!!!
#استیون_هاوکینگ
شما گمان می کنید هر اقدامی می شود
برای رفاه و حال مردم یا آبادی مملکت است؟ خیر!
فقط راه دزدی تازه ای بنظر مقامات میرسد و اجرا می کنند...!
#صادق_هدایت
برای رفاه و حال مردم یا آبادی مملکت است؟ خیر!
فقط راه دزدی تازه ای بنظر مقامات میرسد و اجرا می کنند...!
#صادق_هدایت
با ﻋﺠﻠﻪ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ
که ﻣﺤﮑﻢ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺧﻮﺭﺩﻡ
" ﺁﺩﻡ "ﺑﻮﺩ!
ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻡ پرخاش کند
ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ و رفت
به گمانم
" ﺍﻧﺴﺎﻥ" ﺑﻮﺩ .....
که ﻣﺤﮑﻢ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺧﻮﺭﺩﻡ
" ﺁﺩﻡ "ﺑﻮﺩ!
ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻡ پرخاش کند
ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ و رفت
به گمانم
" ﺍﻧﺴﺎﻥ" ﺑﻮﺩ .....
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کشف علت اکثر امراض بشر
در میان اقلیت قرار داشتن، حتی اقلیت تک نفری، نشان جهل و جنون نیست، حقیقت در یک سو قرار دارد و کذب در سویی دیگر، اگر تو به تنهایی جانب حق را بگیری، و در سوی دیگر، در برابر تو همه دنیا قرار داشته باشد، تو دیوانه نیستی ...
#جورج_اورول
#جورج_اورول
متن یک نامه خودکشی بجا مانده از دهه 1970 میلادی
"به سمت پل میروم؛
اگر در مسیر حتی یک نفر
به من لبخند بزند
نخواهم پرید"
با عزیزانتون حرف بزنید، به آدمها لبخند بزنید؛ شاید با يک لبخند فرشته نجات كسى شدید...
"به سمت پل میروم؛
اگر در مسیر حتی یک نفر
به من لبخند بزند
نخواهم پرید"
با عزیزانتون حرف بزنید، به آدمها لبخند بزنید؛ شاید با يک لبخند فرشته نجات كسى شدید...
به ساعت نگاه کردم،
شش و بیست دقیقه صبح بود.
دوباره خوابیدم.
بعد پاشدم.
به ساعت نگاه کردم.
شش و بیست دقیقه صبح بود.
فکر کردم: هوا که هنوز تاریکه، حتماً دفعه ی اول اشتباه دیده ام.
خوابیدم وقتی پاشدم هوا روشن بود ولی ساعت باز هم شش و بیست دقیقه صبح بود.
سراسیمه پا شدم، باورم نمیشد که ساعت مرده باشد.
به این کارها عادت نداشت. من هم توقع نداشتم.
آدمها هم مثل ساعتها هستند.
بعضیها کنارمان هستند مثل ساعت، مرتب، همیشگی. آنقدر صبور دورت میچرخند که چرخیدنشان را حس نمیکنی.
بودنشان برایت بی اهمیت میشود، همینطور بی ادعا میچرخند، بی آنکه بگویند باطری شان دارد تمام میشود بعد یکهو روشنی روز خبر میدهد که او دیگر نیست.
قدر این آدم ها را باید بدانیم
قبل از شش و بیست دقیقه...!
شش و بیست دقیقه صبح بود.
دوباره خوابیدم.
بعد پاشدم.
به ساعت نگاه کردم.
شش و بیست دقیقه صبح بود.
فکر کردم: هوا که هنوز تاریکه، حتماً دفعه ی اول اشتباه دیده ام.
خوابیدم وقتی پاشدم هوا روشن بود ولی ساعت باز هم شش و بیست دقیقه صبح بود.
سراسیمه پا شدم، باورم نمیشد که ساعت مرده باشد.
به این کارها عادت نداشت. من هم توقع نداشتم.
آدمها هم مثل ساعتها هستند.
بعضیها کنارمان هستند مثل ساعت، مرتب، همیشگی. آنقدر صبور دورت میچرخند که چرخیدنشان را حس نمیکنی.
بودنشان برایت بی اهمیت میشود، همینطور بی ادعا میچرخند، بی آنکه بگویند باطری شان دارد تمام میشود بعد یکهو روشنی روز خبر میدهد که او دیگر نیست.
قدر این آدم ها را باید بدانیم
قبل از شش و بیست دقیقه...!
انسانیت اولین چیزی است که باید
قبل از هر چیز داشت.زیرا هیچ چیز
کثیفتر از هرزگی در لباس دیانت نیست.
#برتراند_راسل
قبل از هر چیز داشت.زیرا هیچ چیز
کثیفتر از هرزگی در لباس دیانت نیست.
#برتراند_راسل
کسی که به خودش دروغ می گوید و به دروغ خودش گوش می دهد، کارش به جایی خواهد رسید که هیچ حقیقتی را نه از خودش و نه از دیگران تشخیص نخواهد داد
#فئودور_داستایوفسکی
#فئودور_داستایوفسکی
شخص ثروتمندی ولیمه گرفت و همهی طرفدارانش را دعوت کرد.
اطعمه فراوان بود که برق رفت.
یکی گفت که تا آمدن برق همه مشغول دست زدن شوند تا مبادا کسی سفره را هاپولی کند. صدای کف زدن بلند بود که برق آمد. چشم همه به سفره افتاد که غارت شده بود حاکم گفت ما ڪه همگی دست میزدیم، نکند جنیان سفره را غارت کردهاند! رئیس اجنه ظاهر گشت و گفت: شما هریک با یک دستتان به گردنتان میزدید و با دست دیگر غذاها را درشکمتان میریختید آنوقت تقصیرش را میاندازید گردن اجنه؟!
یکی از قلندران فرزانه گفت اینان در این کار ید طولایی دارند.
سالهاست که با یکدست بر سر و سینه میزنند
و با دست دیگر جیب بقیه را خالی میکنند و میگویند اجنبی برد..!!!
اطعمه فراوان بود که برق رفت.
یکی گفت که تا آمدن برق همه مشغول دست زدن شوند تا مبادا کسی سفره را هاپولی کند. صدای کف زدن بلند بود که برق آمد. چشم همه به سفره افتاد که غارت شده بود حاکم گفت ما ڪه همگی دست میزدیم، نکند جنیان سفره را غارت کردهاند! رئیس اجنه ظاهر گشت و گفت: شما هریک با یک دستتان به گردنتان میزدید و با دست دیگر غذاها را درشکمتان میریختید آنوقت تقصیرش را میاندازید گردن اجنه؟!
یکی از قلندران فرزانه گفت اینان در این کار ید طولایی دارند.
سالهاست که با یکدست بر سر و سینه میزنند
و با دست دیگر جیب بقیه را خالی میکنند و میگویند اجنبی برد..!!!
تا حالا دیدید کسی بگه من عاشق نگاه کردن به تلوزیون هستم و برام مهم نیست روشن باشه یا خاموش یا چه چیزی پخش کنه ؟
یا چند نفر و میشناسید که ارزوهای کودکیش و دقیقا به همون شکل کودکانه الانم داشته باشه ؟
بعید میدونم همچین کسی وجود داشته باشه .
خواستم بگم این مثال ما ادمهاست
وقتی عاشق یه شیئ میشیم که ثابته و تغییر ناپذیر . بازم خودمونیم که تغییر میکنیم و با بزرگ تر شدن علایقمون عوض میشن و ازش خسته میشیم .
و وقتی عاشق یه انسان میشیم بدتر میشه
یعنی ادمی که بودید عاشق کسی بوده که قبلا یجور دیگه بوده
الان شمائی که تغییر کردی باید کسی رو که تغییر کرده دوست داشته باشی ..
اکثر ادمها عاشق خاطراتی هستن که با کسی داشتن . نه چیزی که حالا اون ادم بهش تبدیل شده ..
تغییر برای موجود زنده . ضروری و اجتناب ناپذیر هست .
پس شاید تنها راه برای دوست داشتن همیشگی دو انسان این هست که باهم تغییر کنن ولی به یک جهت و بهتر شدن در اون جهت ...
(( منظورم شیوه ها و علاقه مندی نیست جهت هست . جاده های زیادی به یک جهت میرن . ))
حرف ۲
دوست داشتن و نداشتن یک انسان غیر اخلاقی نیست
اما متعهد بودن به عشقی که قبلا بوده هنوز هم اخلاقیه .
با این حال
چیزی هم اخلاقی تر وجود داره . اینکه وقتی موجود زنده ای رو دوست داری که احساس داره و رنج میکشه گاهی باید برای خوشبختیش از سر راهش کنار بری تا با ادمی دیگه به خوشبختی برسه .
وقتی میدونی در کنار تو به ارامش و خوشبختی نمیرسه باید رهاش کنی
مثل پرنده ای که توی دستت گرفتی و غمگینه و ازادی تنها چیزیه که خوشحالش میکنه .
حرفی که زدم یکی نبود دوتا بود . یکی به چپ بود یکی به وسط ولی کلی نگاه کنی راست بود . اگه بهش فکر کنی ....
#a_f
یا چند نفر و میشناسید که ارزوهای کودکیش و دقیقا به همون شکل کودکانه الانم داشته باشه ؟
بعید میدونم همچین کسی وجود داشته باشه .
خواستم بگم این مثال ما ادمهاست
وقتی عاشق یه شیئ میشیم که ثابته و تغییر ناپذیر . بازم خودمونیم که تغییر میکنیم و با بزرگ تر شدن علایقمون عوض میشن و ازش خسته میشیم .
و وقتی عاشق یه انسان میشیم بدتر میشه
یعنی ادمی که بودید عاشق کسی بوده که قبلا یجور دیگه بوده
الان شمائی که تغییر کردی باید کسی رو که تغییر کرده دوست داشته باشی ..
اکثر ادمها عاشق خاطراتی هستن که با کسی داشتن . نه چیزی که حالا اون ادم بهش تبدیل شده ..
تغییر برای موجود زنده . ضروری و اجتناب ناپذیر هست .
پس شاید تنها راه برای دوست داشتن همیشگی دو انسان این هست که باهم تغییر کنن ولی به یک جهت و بهتر شدن در اون جهت ...
(( منظورم شیوه ها و علاقه مندی نیست جهت هست . جاده های زیادی به یک جهت میرن . ))
حرف ۲
دوست داشتن و نداشتن یک انسان غیر اخلاقی نیست
اما متعهد بودن به عشقی که قبلا بوده هنوز هم اخلاقیه .
با این حال
چیزی هم اخلاقی تر وجود داره . اینکه وقتی موجود زنده ای رو دوست داری که احساس داره و رنج میکشه گاهی باید برای خوشبختیش از سر راهش کنار بری تا با ادمی دیگه به خوشبختی برسه .
وقتی میدونی در کنار تو به ارامش و خوشبختی نمیرسه باید رهاش کنی
مثل پرنده ای که توی دستت گرفتی و غمگینه و ازادی تنها چیزیه که خوشحالش میکنه .
حرفی که زدم یکی نبود دوتا بود . یکی به چپ بود یکی به وسط ولی کلی نگاه کنی راست بود . اگه بهش فکر کنی ....
#a_f
ذهن انسان متعصب ،
مانند مردمک چشم می ماند،
هر چقدر که نور بیشتری
به آن بتابد ، تنگ تر می شود !
#الیور_وندل_هلمز
مانند مردمک چشم می ماند،
هر چقدر که نور بیشتری
به آن بتابد ، تنگ تر می شود !
#الیور_وندل_هلمز
گمان میکنم كه من قهرمانی و تقدس را زياد نمیپسندم ؛
آنچه برای من جالب است،
انسان بودن است ...
#آلبر_کامو
آنچه برای من جالب است،
انسان بودن است ...
#آلبر_کامو