مردی تفاوت بهشت و جهنم را از فرشتهای پرسید. فرشته به او گفت: بیا تا جهنم را به تو نشان دهم.
سپس هر دو با هم وارد اتاقی شدند. در آنجا گروهی به دور یک ظرف بزرگ غذا نشسته بودند، گرسنه و تشنه، ناامید و درمانده...
هر کدام از آنها قاشقی در دست داشت با دستهای بسیار بلند، بلندتر از دستهایشان، آنقدر بلند که هیچ کدام نمیتوانستند با آن قاشقها غذا در دهانشان بگذارند. شکنجهی وحشتناکی بود.
پس از چند لحظه فرشته گفت: حال بیا تا بهشت را به تو نشان بدهم. سپس هر دو وارد اتاق دیگری شدند. کاملاً شبیه اتاق اول، همان ظرف بزرگ غذا و و عدهای به دور آن، و همان قاشقهای دسته بلند؛ اما آن جا همه شاد و سیر بودند...
مرد گفت: من نمیفهمم، آخر چطور ممکن است در این اتاق همه خوشحال باشند و در آن اتاق همه ناراحت و غمگین، در حالی که شرایط هر دو اتاق کاملاً یکسان است؟
فرشته لبخندی زد و گفت: ساده است، این جا مردمی هستند که یاد گرفته اند به یکدیگر غذا بدهند ...
سپس هر دو با هم وارد اتاقی شدند. در آنجا گروهی به دور یک ظرف بزرگ غذا نشسته بودند، گرسنه و تشنه، ناامید و درمانده...
هر کدام از آنها قاشقی در دست داشت با دستهای بسیار بلند، بلندتر از دستهایشان، آنقدر بلند که هیچ کدام نمیتوانستند با آن قاشقها غذا در دهانشان بگذارند. شکنجهی وحشتناکی بود.
پس از چند لحظه فرشته گفت: حال بیا تا بهشت را به تو نشان بدهم. سپس هر دو وارد اتاق دیگری شدند. کاملاً شبیه اتاق اول، همان ظرف بزرگ غذا و و عدهای به دور آن، و همان قاشقهای دسته بلند؛ اما آن جا همه شاد و سیر بودند...
مرد گفت: من نمیفهمم، آخر چطور ممکن است در این اتاق همه خوشحال باشند و در آن اتاق همه ناراحت و غمگین، در حالی که شرایط هر دو اتاق کاملاً یکسان است؟
فرشته لبخندی زد و گفت: ساده است، این جا مردمی هستند که یاد گرفته اند به یکدیگر غذا بدهند ...
شما تنها زمانی به قدرت نیاز دارید که ،
قصد انجام کار مضری را داشته باشید !
در غیر این صورت ؛
عشق برای انجام هر کاری کافیست !
#چارلی_چاپلین
قصد انجام کار مضری را داشته باشید !
در غیر این صورت ؛
عشق برای انجام هر کاری کافیست !
#چارلی_چاپلین
بهشتی که از عشق ما تهی باشد
به چه کار ما میآید ما که در برابر
وحشتهای زندگیمان تنهاییم !
به چه کار ما میآید ما که در برابر
وحشتهای زندگیمان تنهاییم !
هرگز به کسی اعتماد نکن...
به خصوص به آدمایی که ستایششون میکنی.
اونا همون آدمایی هستن که دردناکترین ضربات رو بهت وارد میکنن.
📘 سایه باد
👤 #کارلوس_روئیس_سافون
@wwwgap8ir
به خصوص به آدمایی که ستایششون میکنی.
اونا همون آدمایی هستن که دردناکترین ضربات رو بهت وارد میکنن.
📘 سایه باد
👤 #کارلوس_روئیس_سافون
@wwwgap8ir
خوشبختی مانند پروانه است، اگر دنبالش کنید از شما فرار میکند، اما اگر آرام بنشینید روی سرتان خواهد نشست.
#دیوید_هیوم
#دیوید_هیوم
قلبی داشته باش
که هرگز سختی سنگ را به خود نگیرد
و احساسی داشته باش که هرگز آزاردهنده نباشد.
#چارلز_دیکنز
که هرگز سختی سنگ را به خود نگیرد
و احساسی داشته باش که هرگز آزاردهنده نباشد.
#چارلز_دیکنز
افراد سست اراده همیشه چشم انتظار معجزات و رخدادهای شگفت انگیزند اما افراد قوی , خود خالق معجزات و پدیده های شگفت انگیزند !
#ژان_ژاک_روسو
#ژان_ژاک_روسو
دلم میسوزد...
وقتی میبینم توی شهرداری حقوق آنهایی که جدول حل میکنن بیشتر از آنهایی است که جدول تمیز میکنند...
#حسین پناهی
@wwwgap8ir
وقتی میبینم توی شهرداری حقوق آنهایی که جدول حل میکنن بیشتر از آنهایی است که جدول تمیز میکنند...
#حسین پناهی
@wwwgap8ir
امروزه اگر تعداد آنها که به دنبال خوشبختی خودشان هستند از آنهایی که به دنبال بدبختی دیگران هستند کمی بیشتر بود، در عرض چند سال بهشت را به کف می آوردیم ...
#برتراند_راسل
#برتراند_راسل
خیلی قوی بودنم خوب نیست
هیچ وقت هیچ کس باور
نمیکنه تو هم خسته میشی
تو هم تنها میشی همیشه
حواسمون به ادمهای ضعیفه
@wwwgap8ir
هیچ وقت هیچ کس باور
نمیکنه تو هم خسته میشی
تو هم تنها میشی همیشه
حواسمون به ادمهای ضعیفه
@wwwgap8ir
اگر حیوانات قادر به ایجاد یک
دین بودند
بدون شک در آن دین
شیطان شبیه به انسان بود
دین بودند
بدون شک در آن دین
شیطان شبیه به انسان بود
قاضی در مورد پسر ۱۵ ساله ای که در حال سرقت از یک مغازه در آمریکا بود و هنگام فرار یکی از قفسه ها را شکسته بود حکمی صادرکرد .
وی پس از شنیدن جزئیات حادثه از پسر پرسید . آیا واقعاً نان و پنیر سرقت کرده اید و یک قفسه را خرد کرده اید؟
پسر با خجالت سرش را خم کرد و گفت آره .
قاضی ، چرا دزدی کردی
پسر ، نیاز داشتم
قاضی : آیا نمی توانستی آن را به جای سرقت خریداری کنی؟
پسر : من پول نداشتم .
قاضی : شما می توانستید از والدین خود پول بخواهید
پسر : من فقط مادرم را دارم که بیمار است . در رختخواب است و کار ندارد . به خاطر او من نان و پنیر دزدیدم.
قاضی ، و تو ... هیچ کاری نمی کنی؟
کار وشغل نداری؟
پسر : من به عنوان کارواش کار می کردم . برای کمک به مادرم یک روز مرخصی گرفتم ، به همین دلیل آنها مرا اخراج کردند .
پس از پایان گفتگو با پسر ، قاضی حکم خود چنین اعلام کرد :
"سرقت ، به ویژه سرقت نان ، جنایتی بسیار شرم آور است .
همه ما مسئول این جنایت سرقت هستیم .
امروز ، همه حاضر در این اتاق ، از جمله من ، مسئول این جنایت سرقت هستند. بنابراین، همه شرکت کنندگان ، همه ده دلار جریمه می شوند و هیچ کس بدون پرداخت 10 دلار سالن را ترک نمی کند .
قاضی یک اسکناس 10 دلاری از جیب خود بیرون آورد ، یک قلم برداشت و شروع به نوشتن کرد :
علاوه بر این ، من برای صاحب مغازه ای که پسر گرسنه را به پلیس تحویل داد ، مبلغ 1000 دلار جریمه سفارش دادم و اگر جریمه در یک ساعت پرداخت نشود ، مغازه بسته می ماند.
همه در سالن از پسر عذرخواهی کردند و مبلغ کامل را به او دادند.
قاضی از اتاق دادگاه بیرون آمد و سعی کرد اشک هایش را پنهان کند.
بعد از اینکه تماشاگران تصمیم قاضی را شنیدند ، چشمانشان پراز اشک شد.
قاضی افزود :
اگر کسی در حال سرقت نان است ، باید همه ساکنان و جامعه این کشور شرمنده باشند . باید از شرم و خجالت مُرد
وی پس از شنیدن جزئیات حادثه از پسر پرسید . آیا واقعاً نان و پنیر سرقت کرده اید و یک قفسه را خرد کرده اید؟
پسر با خجالت سرش را خم کرد و گفت آره .
قاضی ، چرا دزدی کردی
پسر ، نیاز داشتم
قاضی : آیا نمی توانستی آن را به جای سرقت خریداری کنی؟
پسر : من پول نداشتم .
قاضی : شما می توانستید از والدین خود پول بخواهید
پسر : من فقط مادرم را دارم که بیمار است . در رختخواب است و کار ندارد . به خاطر او من نان و پنیر دزدیدم.
قاضی ، و تو ... هیچ کاری نمی کنی؟
کار وشغل نداری؟
پسر : من به عنوان کارواش کار می کردم . برای کمک به مادرم یک روز مرخصی گرفتم ، به همین دلیل آنها مرا اخراج کردند .
پس از پایان گفتگو با پسر ، قاضی حکم خود چنین اعلام کرد :
"سرقت ، به ویژه سرقت نان ، جنایتی بسیار شرم آور است .
همه ما مسئول این جنایت سرقت هستیم .
امروز ، همه حاضر در این اتاق ، از جمله من ، مسئول این جنایت سرقت هستند. بنابراین، همه شرکت کنندگان ، همه ده دلار جریمه می شوند و هیچ کس بدون پرداخت 10 دلار سالن را ترک نمی کند .
قاضی یک اسکناس 10 دلاری از جیب خود بیرون آورد ، یک قلم برداشت و شروع به نوشتن کرد :
علاوه بر این ، من برای صاحب مغازه ای که پسر گرسنه را به پلیس تحویل داد ، مبلغ 1000 دلار جریمه سفارش دادم و اگر جریمه در یک ساعت پرداخت نشود ، مغازه بسته می ماند.
همه در سالن از پسر عذرخواهی کردند و مبلغ کامل را به او دادند.
قاضی از اتاق دادگاه بیرون آمد و سعی کرد اشک هایش را پنهان کند.
بعد از اینکه تماشاگران تصمیم قاضی را شنیدند ، چشمانشان پراز اشک شد.
قاضی افزود :
اگر کسی در حال سرقت نان است ، باید همه ساکنان و جامعه این کشور شرمنده باشند . باید از شرم و خجالت مُرد
دربارهی من قضاوت نکنید من خودم درباره خودم قضاوت کردهام و الان مدتها است که خودم را محکوم کردهام. مدتهاست!
چون دوستت دارم
راهی پیدا خواهم کرد
تا نور زندگی تو باشم؛
حتی اگر در تاریکترین و دلگیرترین
حال خود باشم...
#جسیکا_کاتوف
@wwwgap8ir
راهی پیدا خواهم کرد
تا نور زندگی تو باشم؛
حتی اگر در تاریکترین و دلگیرترین
حال خود باشم...
#جسیکا_کاتوف
@wwwgap8ir