🍃🌺🍃
بیدار شدن از خواب، هرچه باشد، شباهت گریزناپذیری به تولد دوباره دارد. شما بدون هيچ گذشتهای از خواب برمیخیزید، بعد با چند خمیازه و باز و بسته کردن چشمهایتان، گذشتهتان را از نو جمع میکنید. تکههای پراکندهی خاطراتتان را بُر میزنید و براساس تقدم و تأخر زمانی مرتبشان میکنید، تا خود را برای رودررویی با زمانِ حال آماده کنید.
#دنیس_لهین
#جزیره_شاتر
@wwwgap8ir
بیدار شدن از خواب، هرچه باشد، شباهت گریزناپذیری به تولد دوباره دارد. شما بدون هيچ گذشتهای از خواب برمیخیزید، بعد با چند خمیازه و باز و بسته کردن چشمهایتان، گذشتهتان را از نو جمع میکنید. تکههای پراکندهی خاطراتتان را بُر میزنید و براساس تقدم و تأخر زمانی مرتبشان میکنید، تا خود را برای رودررویی با زمانِ حال آماده کنید.
#دنیس_لهین
#جزیره_شاتر
@wwwgap8ir
اگر خوشبختی را براى يک ساعت می خواهيد، چرت بزنيد.
اگر خوشبختی را براى يک روز می خواهيد، به پيک نيک برويد.
اگر خوشبختی را براى يک هفته مى خواهيد، به تعطيلات برويد.
اگر خوشبختی را براى يک ماه می خواهيد، ازدواج کنيد.
اگر خوشبختی را براى يک سال می خواهيد، ثروت به ارث ببريد.
اگر خوشبختی را براى يک عمر می خواهيد،
ياد بگيريد کاری را که انجام مى دهيد دوست داشته باشيد....
#استیو_جابز
اگر خوشبختی را براى يک روز می خواهيد، به پيک نيک برويد.
اگر خوشبختی را براى يک هفته مى خواهيد، به تعطيلات برويد.
اگر خوشبختی را براى يک ماه می خواهيد، ازدواج کنيد.
اگر خوشبختی را براى يک سال می خواهيد، ثروت به ارث ببريد.
اگر خوشبختی را براى يک عمر می خواهيد،
ياد بگيريد کاری را که انجام مى دهيد دوست داشته باشيد....
#استیو_جابز
میخواستم زندگی کنم ، راهم را بستند ، دعا کردم ، گفتند خرافات است، عاشق شدم ، گفتند دروغ است ، گریستم ، گفتند بهانه است، خندیدم، گفتند دیوانه است ، دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم !
#علی_شريعتى
#علی_شريعتى
هنگامی که نیروهای جور و ظلم . خود را برای رسیدن به قدرت در برابر قانون قرار می دهند . صلح شکسته شده است
#ارنستو_چه_گوآرا
#ارنستو_چه_گوآرا
مردم را دریاب… هرگز سازش نکن… کسانی که سازش نمی کنند میمیرند . اما مرگشان عین حیات و زندگیست … آری . تو نیز میمیری . اما در چهره ات نشانی از مرگ نخواهد بود…
#ارنستو_چه_گوآرا
#ارنستو_چه_گوآرا
#ارنستو_چه_گوآرا
ارنستو چه گوآرا انقلابی مارکسیست ، پزشک ، سیاستمدار و نویسنده متولد آرژانتین
http://www.gap8.ir/ernesto-che-guevara/
ارنستو چه گوآرا انقلابی مارکسیست ، پزشک ، سیاستمدار و نویسنده متولد آرژانتین
http://www.gap8.ir/ernesto-che-guevara/
سقف آزادی رابطه مستقیم با قامت فکری مردمان دارد در جامعه ای که قامت تفکر و همت مردم کوتاه باشد سقف آزادی به همان نسبت کوتاه می شود ...
وقتی سقف کوتاه باشد آدم های بزرگ سرشان آنقدر
به سقف می خورد که حذف می شوند.
آدم های کوتوله اما راحت جولان میدهند ....
مردم عوام هم برای بقا آنقدر سرشان را خم می کنند
که کوتوله شوند و سقف ها پایین و پایین تر می آید
و مردم بیشتر و بیشتر قوز می کنند تا اینکه کمر خم می شود
و دیگر نمی توانند قد راست کنند
📚 بیچارگان
👤فئودور داستایوفسکی
@wwwgap8ir
وقتی سقف کوتاه باشد آدم های بزرگ سرشان آنقدر
به سقف می خورد که حذف می شوند.
آدم های کوتوله اما راحت جولان میدهند ....
مردم عوام هم برای بقا آنقدر سرشان را خم می کنند
که کوتوله شوند و سقف ها پایین و پایین تر می آید
و مردم بیشتر و بیشتر قوز می کنند تا اینکه کمر خم می شود
و دیگر نمی توانند قد راست کنند
📚 بیچارگان
👤فئودور داستایوفسکی
@wwwgap8ir
#داستان_کوتاه
🔰به ابوسعيد ابوالخير، گفتند :
فلاني قادر است پرواز کند،
گفت: اين که مهم نيست، مگس هم مي پرد.
گفتند: فلاني را چه ميگويي..؟؟روي آب راه ميرود..!!
گفت: اهميتي ندارد، تکه اي چوب نيز همين کار را مي کند.
گفتند: پس از نظر تو شاهکار چيست..؟؟
گفت: اين که در ميان مردم زندگي کني ولي هيچگاه به کسي زَخم زبان نزني، دروغ نگويي، کلک نزني ٬دلي نشکني٬ از اعتماد کسي سوء استفاده نکني و کسي را از خود ناراحت نکني.
✨اين شاهکار است✨
@wwwgap8ir
🔰به ابوسعيد ابوالخير، گفتند :
فلاني قادر است پرواز کند،
گفت: اين که مهم نيست، مگس هم مي پرد.
گفتند: فلاني را چه ميگويي..؟؟روي آب راه ميرود..!!
گفت: اهميتي ندارد، تکه اي چوب نيز همين کار را مي کند.
گفتند: پس از نظر تو شاهکار چيست..؟؟
گفت: اين که در ميان مردم زندگي کني ولي هيچگاه به کسي زَخم زبان نزني، دروغ نگويي، کلک نزني ٬دلي نشکني٬ از اعتماد کسي سوء استفاده نکني و کسي را از خود ناراحت نکني.
✨اين شاهکار است✨
@wwwgap8ir
عالمی طعنه زد به نادانی
که بهر موی من دو صد هنر است
چون توئی را به نیم جو نخرند
مرد نادان ز چارپا بتر است
نه تن این، بر دل تو بار بلاست
نه سر این، بر تن تو درد سر است
بر شاخ هنر چگونه خوری
تو که کارت همیشه خواب و خور است
نشود هیچگاه پیرو جهل
هر که در راه علم، رهسپر است
نسزد زندگی و بیخبری
مرده است آنکه چون تو بیخبر است
ره آزادگان، دگر راهی است
مردمی را اشارتی دگر است
راحت آنرا رسد که رنج برد
خرمن آنرا بود که برزگر است
هنر و فضل در سپهر وجود
عالم افروز چون خور و قمر است
گر تو هفتاد قرن عمر کنی
هستیت هیچ و فرصتت هدر است
سر ما را بسر بسی سوداست
ره ما را هزار رهگذر است
نه شما را از دهر منظوری است
نه کسی را سوی شما نظر است
همهٔ خلق، دوستان منند
مگسانند هر کجا شکر است
همچو مرغ هوا سبک بپرم
که مرا علم، همچو بال و پر است
وقت تدبیر، دانشم یار است
روز میدان، فضیلتم سپر است
باغ حکمت، خزان نخواهد دید
هر زمان جلوهایش تازهتر است
همتراز وی گنج عرفان نیست
هر چه در کان دهر، سیم و زر است
عقل، مرغ است و فکر دانهٔ او
جسم راهی و روح راهبر است
هم ز جهل تو سوخت حاصل تو
عمر چون پنبه، جهل چون شرر است
صبح ما شامگه نخواهد داشت
آفتاب شما به باختر است
تو ز گفتار من بسی بتری
آنچه گفتم هنوز مختصر است
گفت ما را سر مناقشه نیست
این چه پر گوئی و چه شور و شر است
بی سبب گرد جنگ و کینه مگرد
که نه هر جنگجوی را ظفر است
فضل، خود همچو مشک، غماز است
علم، خود همچو صبح، پرده در است
چون بنائی است پست، خود بینی
که نهاش پایه و نه بام و در است
گفتهٔ بی عمل چو باد هواست
ابره را محکمی ز آستر است
هیچگه شمع بی فتیله نسوخت
تا عمل نیست، علم بی اثر است
خویش را خیره بی نظیر مدان
مادر دهر را بسی پسر است
اگرت دیدهایست، راهی پوی
چند خندی بر آنکه بی بصر است
نیکنامی ز نیک کاری زاد
نه ز هر نام، شخص نامور است
خویشتن خواه را چه معرفتست
شاخه عجب را چه برگ و بر است
از سخن گفتن تو دانستم
که نه خشک اندرین سبد، نه تر است
در تو برقی ز نور دانش نیست
همه باد بروت بی ثمر است
اگر این است فضل اهل هنر
خنکا آن کسی که بی هنر است
#پروین_اعتصامی
@wwwgap8ir
که بهر موی من دو صد هنر است
چون توئی را به نیم جو نخرند
مرد نادان ز چارپا بتر است
نه تن این، بر دل تو بار بلاست
نه سر این، بر تن تو درد سر است
بر شاخ هنر چگونه خوری
تو که کارت همیشه خواب و خور است
نشود هیچگاه پیرو جهل
هر که در راه علم، رهسپر است
نسزد زندگی و بیخبری
مرده است آنکه چون تو بیخبر است
ره آزادگان، دگر راهی است
مردمی را اشارتی دگر است
راحت آنرا رسد که رنج برد
خرمن آنرا بود که برزگر است
هنر و فضل در سپهر وجود
عالم افروز چون خور و قمر است
گر تو هفتاد قرن عمر کنی
هستیت هیچ و فرصتت هدر است
سر ما را بسر بسی سوداست
ره ما را هزار رهگذر است
نه شما را از دهر منظوری است
نه کسی را سوی شما نظر است
همهٔ خلق، دوستان منند
مگسانند هر کجا شکر است
همچو مرغ هوا سبک بپرم
که مرا علم، همچو بال و پر است
وقت تدبیر، دانشم یار است
روز میدان، فضیلتم سپر است
باغ حکمت، خزان نخواهد دید
هر زمان جلوهایش تازهتر است
همتراز وی گنج عرفان نیست
هر چه در کان دهر، سیم و زر است
عقل، مرغ است و فکر دانهٔ او
جسم راهی و روح راهبر است
هم ز جهل تو سوخت حاصل تو
عمر چون پنبه، جهل چون شرر است
صبح ما شامگه نخواهد داشت
آفتاب شما به باختر است
تو ز گفتار من بسی بتری
آنچه گفتم هنوز مختصر است
گفت ما را سر مناقشه نیست
این چه پر گوئی و چه شور و شر است
بی سبب گرد جنگ و کینه مگرد
که نه هر جنگجوی را ظفر است
فضل، خود همچو مشک، غماز است
علم، خود همچو صبح، پرده در است
چون بنائی است پست، خود بینی
که نهاش پایه و نه بام و در است
گفتهٔ بی عمل چو باد هواست
ابره را محکمی ز آستر است
هیچگه شمع بی فتیله نسوخت
تا عمل نیست، علم بی اثر است
خویش را خیره بی نظیر مدان
مادر دهر را بسی پسر است
اگرت دیدهایست، راهی پوی
چند خندی بر آنکه بی بصر است
نیکنامی ز نیک کاری زاد
نه ز هر نام، شخص نامور است
خویشتن خواه را چه معرفتست
شاخه عجب را چه برگ و بر است
از سخن گفتن تو دانستم
که نه خشک اندرین سبد، نه تر است
در تو برقی ز نور دانش نیست
همه باد بروت بی ثمر است
اگر این است فضل اهل هنر
خنکا آن کسی که بی هنر است
#پروین_اعتصامی
@wwwgap8ir
خانه دلتنگِ غروبی خفه بود
مثلِ امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پُر شد
من به خود گفتم یک روز گذشت
مادرم آه کشید؛
«زود بر خواهد گشت.»
ابری آهسته به چشمم لغزید
و سپس خوابم برد
که گمان داشت که هست این همه درد
در کمینِ دلِ آن کودکِ خُرد
آری، آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم
معنیِ «هرگز» را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟
آه ای واژه ی شوم
خو نکرده ست دلم با تو هنوز
من پس از این همه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم، آه
هـ الف سایه (هوشنگ ابتهاج)
@wwwgap8ir
مثلِ امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پُر شد
من به خود گفتم یک روز گذشت
مادرم آه کشید؛
«زود بر خواهد گشت.»
ابری آهسته به چشمم لغزید
و سپس خوابم برد
که گمان داشت که هست این همه درد
در کمینِ دلِ آن کودکِ خُرد
آری، آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم
معنیِ «هرگز» را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟
آه ای واژه ی شوم
خو نکرده ست دلم با تو هنوز
من پس از این همه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم، آه
هـ الف سایه (هوشنگ ابتهاج)
@wwwgap8ir
درويشی بود که در کوچه و محله مي رفت و مي خواند: «هرچه کنی به خود کنی گر همه نيک و بد کنی.»
زنی حيله گر اين درويش را ديد و به آوازش گوش داد، سپس به خانه رفت و خمير درست کرد و يک فطير شيرين پخت و کمی زهر هم لاي فطير ريخت و آورد و به درويش داد و رفت به همسايه اش گفت: من به اين درويش ثابت مي کنم حرفش اشتباه است.
از قضا زن يک پسر داشت که 7 سال بود گم شده بود، در بازگشتش به شهر به درويش برخورد، سلامی کرد و گفت: من از راه دور آمده ام و گرسنه ام. درويش هم همان فطير زهری را به او داد و گفت: «زنی برای ثواب اين فطير را براي من پخته، بگير و بخور جوان!» پسر فطير را خورد و حالش به هم خورد و به درويش گفت: اين چه بود، سوختم؟ درويش فوري رفت و زن را خبر کرد. زن دوان دوان آمد و ديد پسر خودش است! همانطور که توی سرش مي زد و شيون می کرد، گفت: حقا که تو راست گفتی؛ هرچه کنی به خود کنی گر همه نيک و بد کنی
@wwwgap8ir
زنی حيله گر اين درويش را ديد و به آوازش گوش داد، سپس به خانه رفت و خمير درست کرد و يک فطير شيرين پخت و کمی زهر هم لاي فطير ريخت و آورد و به درويش داد و رفت به همسايه اش گفت: من به اين درويش ثابت مي کنم حرفش اشتباه است.
از قضا زن يک پسر داشت که 7 سال بود گم شده بود، در بازگشتش به شهر به درويش برخورد، سلامی کرد و گفت: من از راه دور آمده ام و گرسنه ام. درويش هم همان فطير زهری را به او داد و گفت: «زنی برای ثواب اين فطير را براي من پخته، بگير و بخور جوان!» پسر فطير را خورد و حالش به هم خورد و به درويش گفت: اين چه بود، سوختم؟ درويش فوري رفت و زن را خبر کرد. زن دوان دوان آمد و ديد پسر خودش است! همانطور که توی سرش مي زد و شيون می کرد، گفت: حقا که تو راست گفتی؛ هرچه کنی به خود کنی گر همه نيک و بد کنی
@wwwgap8ir
ما همهمان تنهاییم
نباید گول خورد
زندگی یک زندان است
زندانهای گوناگون
ولی بعضیها بدیوار زندان صورت میکشند و با آن خودشان را سرگرم میکنند
بعضیها میخواهند فرار بکنند ، دستشان را بیهوده زخم میکنند
و بعضیها هم ماتم میگیرند
ولی اصل کار این است که باید خودمان را گول بزنیم
همیشه باید خودمان را گول بزنیم
ولی وقتی می آید که آدم از گول زدن خودش هم خسته میشود..
#صادق_هدایت
@wwwgap8ir
نباید گول خورد
زندگی یک زندان است
زندانهای گوناگون
ولی بعضیها بدیوار زندان صورت میکشند و با آن خودشان را سرگرم میکنند
بعضیها میخواهند فرار بکنند ، دستشان را بیهوده زخم میکنند
و بعضیها هم ماتم میگیرند
ولی اصل کار این است که باید خودمان را گول بزنیم
همیشه باید خودمان را گول بزنیم
ولی وقتی می آید که آدم از گول زدن خودش هم خسته میشود..
#صادق_هدایت
@wwwgap8ir