این زخم کهنه شرحش فی الجمله یک سخن بود
یک عمر بودن ما یک عمر سوختن بود
آزاد شد زلیخا یوسف به بند افتاد
حبسی که رفت یوسف جرمش به پای من بود
زنده به دور ماندم زنده به گور گشتم
دیر آمدی و دیگر پیراهنم کفن بود
رفتم اگر مدینه از خامی دلم بود
اینجا چه کار دارم؟! یارم خودش قرن بود
ای ناز مطلق امشب قلب مرا لگد کن
تا دیگران ببینند پایت بر این چمن بود
نه سخت کوشیمن نه نقشه های تقدیر..
به هر کجا رسیدم از لطف پنج تن بود
✍سید پوریا هاشمی
🔷🔷🔷
@sedrtolmontaha| ٰسـدرة المنتـهی
یک عمر بودن ما یک عمر سوختن بود
آزاد شد زلیخا یوسف به بند افتاد
حبسی که رفت یوسف جرمش به پای من بود
زنده به دور ماندم زنده به گور گشتم
دیر آمدی و دیگر پیراهنم کفن بود
رفتم اگر مدینه از خامی دلم بود
اینجا چه کار دارم؟! یارم خودش قرن بود
ای ناز مطلق امشب قلب مرا لگد کن
تا دیگران ببینند پایت بر این چمن بود
نه سخت کوشیمن نه نقشه های تقدیر..
به هر کجا رسیدم از لطف پنج تن بود
✍سید پوریا هاشمی
🔷🔷🔷
@sedrtolmontaha| ٰسـدرة المنتـهی