Forwarded from خویشتن نو
🔴 شهامت متوسط بودن
✍ #هانیه_روزبهانی
میگفت بعد از سالها به خودم جرات دادم که متوسط بودن را «انتخاب کنم». فکر میکنم این مهمترین انتخاب زندگیام است.
حالا میخواهم یک استاد دانشگاه متوسط باشم.
یک پژوهشگر خیلی معمولی.
یک کتاب متوسط هم بنویسم. عجلهای ندارم. شاید چند سال دیگر، وقتی آهسته و پیوسته پژوهشهایم به جایی رسید.
اما حالا میخواهم تمام ابعادی را که فراموش کردهام، زندگی کنم. دنیایی را که در سودای خاص و سرآمد بودن سالها ندیدهام، ببینم.
تازه فهمیدهام هدفهایی که سالها برایشان تلاش کردهام، اصلا هدفهای من نبوده است؛ حالا فهمیدهام من سالها سراسیمه به دنبال هدفهای دیگری دویدهام، هدفهای مادر، پدر، استادان دانشگاه، جامعه و ... و من برای اینکه کمی احساس خوب و کافی بودن کنم، بایدهایی را پذیرفتهام یا برای خود ساختهام که هرگز از آن من نبوده است.
حالا میفهمم دستاورد الزاما آن چیزی نیست که از بیرون دیده میشود، بلکه آن چیزی ست که تجربه کردهام و اگر این باشد چقدر جیب من از دستاوردهای درونی خالی ست. حالا میبینم که برای چیزی شدن، بودن را کُشتهام و زندگی، این هدیه هر روزه را باز نکرده پس فرستادهام!
میگفت اما حالا میخواهم شهامت داشته باشم که «نعمت معمولی بودن» را دریابم و بعد از سالها زندگیِ بیهراس را تجربه کنم. بیهراس از متمایز نبودن. بیهراس از کمدستاورد بودن. حالا میخواهم ببینم اگر از دید دیگری «کسی نباشم»، واقعا من چه کسی هستم؟!
پینوشت: تا به حال برای سرآمد و متمایز بودن، زندگی را از دست دادهاید؟
از #گفتگوهای_دوستانه
@haniye_rouzbehani
✍ #هانیه_روزبهانی
میگفت بعد از سالها به خودم جرات دادم که متوسط بودن را «انتخاب کنم». فکر میکنم این مهمترین انتخاب زندگیام است.
حالا میخواهم یک استاد دانشگاه متوسط باشم.
یک پژوهشگر خیلی معمولی.
یک کتاب متوسط هم بنویسم. عجلهای ندارم. شاید چند سال دیگر، وقتی آهسته و پیوسته پژوهشهایم به جایی رسید.
اما حالا میخواهم تمام ابعادی را که فراموش کردهام، زندگی کنم. دنیایی را که در سودای خاص و سرآمد بودن سالها ندیدهام، ببینم.
تازه فهمیدهام هدفهایی که سالها برایشان تلاش کردهام، اصلا هدفهای من نبوده است؛ حالا فهمیدهام من سالها سراسیمه به دنبال هدفهای دیگری دویدهام، هدفهای مادر، پدر، استادان دانشگاه، جامعه و ... و من برای اینکه کمی احساس خوب و کافی بودن کنم، بایدهایی را پذیرفتهام یا برای خود ساختهام که هرگز از آن من نبوده است.
حالا میفهمم دستاورد الزاما آن چیزی نیست که از بیرون دیده میشود، بلکه آن چیزی ست که تجربه کردهام و اگر این باشد چقدر جیب من از دستاوردهای درونی خالی ست. حالا میبینم که برای چیزی شدن، بودن را کُشتهام و زندگی، این هدیه هر روزه را باز نکرده پس فرستادهام!
میگفت اما حالا میخواهم شهامت داشته باشم که «نعمت معمولی بودن» را دریابم و بعد از سالها زندگیِ بیهراس را تجربه کنم. بیهراس از متمایز نبودن. بیهراس از کمدستاورد بودن. حالا میخواهم ببینم اگر از دید دیگری «کسی نباشم»، واقعا من چه کسی هستم؟!
پینوشت: تا به حال برای سرآمد و متمایز بودن، زندگی را از دست دادهاید؟
از #گفتگوهای_دوستانه
@haniye_rouzbehani