روزنوشت های سجاد رئوفی پور
18 subscribers
49 photos
79 videos
4 links
در مواجهه با هزاران داده ای که روزانه به دستم میرسد، تنها بخشی از آنها را با نگاه خودم اینجا منتشر خواهم کرد.

با یوزر @s_raoofipoor در خدمت شما خواهم بود
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی عالیجناب آلزایمر برای چند لحظه دست از سر مادر برمیدارد و اولین جمله مادر به دخترش "دوستت دارم" است.
@Raoofipoor
زیبا نیست؟

محدودیت توی هیچ جایگاهی، نباید کسی رو محدود کنه...

@raoofipoor
اذن به یک لحظه نگاهم بده...

#دیوارنگار شهر بهشت

@Raoofipoor
حیف بهار و توت فرنگی نبود تموم شد؟
این گرما رواست؟

@raoofipoor
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پدر و مادر بودن یک مریضی است. مریضی وحشتناکی به نام فراموشی خود و نگرانی برای فرزند...

@Raoofipoor
Forwarded from OK
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی فساد می‌بینید، فقط تماشاگر نباشید!

یک تبلیغ خلاقانه در سالن سینما برای تشویق مردم به گزارش دادن فسادهایی که شاهد آن هستند. تبلیغی متفاوت، جذاب و تاثیرگذار که به دلیل شیوه و موقعیت اجرا، تا مدتها در ذهن مخاطبان خواهد ماند.


Okay @ChanneliR
Forwarded from توییتر فارسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏مرا چون تا قیامت یار اینست
خراب و مست باشم کار اینست

》pooneh samani《

@OfficialPersianTwitter
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیش بینی محمدرضا شجریان از این روزهای ما...

جای صدایش چقدر این روزها خالیست...
@Raoofipoor
این تصویر مربوط به یک فیلم وحشتناک نیست. این تصویر مربوط به اثرات ناشی از بمب اتمی هیروشیماست.

همین یک تصویر کافیست تا باور کنیم این دنیا، جای قشنگی برای زیستن نیست

@Raoofipoor
زمانی که کافکا به دلیل بیماری به برلین نقل مکان میکنه در پارک دختر کوچکی رو می‌بینه که عروسک مورد علاقه‌ش را گم کرده و گریه میکنه کافکا با دخترک تمام پارک را برای پیدا کردن عروسک میگرده اما پیداش نمی‌کنن و به دخترک میگه، فردا بیا پارک تا با هم به دنبالش بگردیم.
فردای کافکا نامه‌ای را به دخترک می‌ده که توسط عروسک نوشته شده و به دخترک گفته، گریه نکن، من به سفر دور دنیا رفتم و برایت از ماجراهایی که در سفر دارم مینویسم. کافکا هر روز نامه‌ای برای دخترک می‌آورد و دخترک از شنیدن ماجراها لذت می‌برد
تا روزی که کافکا عروسکی را با خودش میاره و دخترک با دیدنش شروع به گریه می‌کنه و به کافکا میگه این شبیه عروسک من نیست، همونجا کافکا نامه دیگری به دخترک می‌ده که در آن عروسک به دخترک نوشته که مسافرت سبب تغییرش شده.
دخترک عروسک را با خوشحالی بغل میکنه و به خانه ش میره.
یک سال بعد کافکا میمیره و دخترک سالها بعد زمانی که یه دختر جوان شده داخل عروسک نامه‌ای با امضای کافکا پیدا میکنه که نوشته هر چیزی را که بدان عشق می‌ورزی، احتمالا زمانی از دست خواهی داد اما عشق به طریق دیگری به تو باز خواهد گشت.
به نقل از توییتر مهران اکبریان
هیچ غم بزرگی نیست که با کاری بزرگ نتوان آن را جبران کرد...

#آن‌گاه
اسرار ازل را نه تو داني و نه من
وين حرف معما نه تو خوانی و نه من

هست از پس پرده گفت و گوی من و تو
چون پرده بر افتد، نه تو مانی و نه من
می نوش که عمر جاودانی اینست
خود حاصلت از دور جوانی اینست

هنگام گل و باده و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی اینست