یک عمر فقط دریغ باید بخوریم
خشخاش شدیم و تیغ باید بخوریم
با تو اگر ازدواج مان پا بدهد
هر روز خورشت جیغ باید بخوریم
#حمید_اسماعیلی
#قمپز 😎
😎 @qompoz
خشخاش شدیم و تیغ باید بخوریم
با تو اگر ازدواج مان پا بدهد
هر روز خورشت جیغ باید بخوریم
#حمید_اسماعیلی
#قمپز 😎
😎 @qompoz
اینگونه که در فقر و نداری غرقی
با گینه بیسائو نداری فرقی
ای شیخ حسن! به همت دولت تو
رفتیم به پیک پنجم و بی برقی
#حسن_باقری
#قمپز 😎
😎 @qompoz
با گینه بیسائو نداری فرقی
ای شیخ حسن! به همت دولت تو
رفتیم به پیک پنجم و بی برقی
#حسن_باقری
#قمپز 😎
😎 @qompoz
گاه بهر آب و گاهی از پیِ نان میدَوَم
گاه در دنبال این، گاه از پی آن میدوم
گاه در فکر خوراک و گاه در بند لباس،
گه پی سیگار و گه دنبال قلیان میدوم
هر که ما را نان دهد، باید به دنبالش دوید
گر خود آن شیطان بُوَد، دنبال شیطان میدوم
تا مگر آرم به دست از خانهای یک سیر گوشت
جانب هر در به روز عید قربان میدوم
گر شود آزاد زندان رفتن از بهر همه
من برای نان مفتی سوی زندان میدوم!
سوری لات و فقیرم، پنج فرسخ راه را
در هوای یک شکم مرغ و فسنجان میدوم
همچو آن مردی که گوئی دیده عزرائیل را
گر طلبکاری ببینم، از غم جان میدوم
گر فتد چشمم به یک تحصیلدار مالیات
همچنان باد از خیابان تا بیابان میدوم
هر زمان بینم که در منزل یکی در میزند
کنج پستو با شتاب از ترس مهمان میدوم
راست خواهی، قهرمان دو منم در این زمان
چونکه روزی پنج شش فرسخ شتابان میدوم
زندهیاد #ابوالقاسم_حالت
#قمپز 😎
😎 @qompoz
گاه در دنبال این، گاه از پی آن میدوم
گاه در فکر خوراک و گاه در بند لباس،
گه پی سیگار و گه دنبال قلیان میدوم
هر که ما را نان دهد، باید به دنبالش دوید
گر خود آن شیطان بُوَد، دنبال شیطان میدوم
تا مگر آرم به دست از خانهای یک سیر گوشت
جانب هر در به روز عید قربان میدوم
گر شود آزاد زندان رفتن از بهر همه
من برای نان مفتی سوی زندان میدوم!
سوری لات و فقیرم، پنج فرسخ راه را
در هوای یک شکم مرغ و فسنجان میدوم
همچو آن مردی که گوئی دیده عزرائیل را
گر طلبکاری ببینم، از غم جان میدوم
گر فتد چشمم به یک تحصیلدار مالیات
همچنان باد از خیابان تا بیابان میدوم
هر زمان بینم که در منزل یکی در میزند
کنج پستو با شتاب از ترس مهمان میدوم
راست خواهی، قهرمان دو منم در این زمان
چونکه روزی پنج شش فرسخ شتابان میدوم
زندهیاد #ابوالقاسم_حالت
#قمپز 😎
😎 @qompoz
عید قربان گر به قربانت نگردید این حقیر
هفته ای تاخیر دارد ، عذر تقصیرش پذیر
خواست تا او را به چشم گوسفندان ننگری
ور نه قربان تو خواهد رفت در عید غدیر
#مرتضی_نیکوکار
#قمپز 😎
😎 @qompoz
هفته ای تاخیر دارد ، عذر تقصیرش پذیر
خواست تا او را به چشم گوسفندان ننگری
ور نه قربان تو خواهد رفت در عید غدیر
#مرتضی_نیکوکار
#قمپز 😎
😎 @qompoz
گدای مسکین
برو ای گدای مسکین پی حرفه ی گدایی
که بجز ره گدایی نرسد کسی به جایی
بخدا نمی توانم که تو را گدا بنامم
تو بگو چه خوانمت من که به عرش کبریایی
من اگر چه کارمندم , به خدا که دردمندم
نه به سر کلاه دارم نه به تن دگرقبایی
نه ز شغل خویش مستم نه که اهل بندو بستم
نه به زیر میز بندم نه به خویش و آشنایی
(همه شب در این امیدم که نسیم صبح گاهی)
بوزد در این اداره برسد به من نوایی
چه شود دمی بیایی و بجای من نشینی
تو به کار کارمندی سرکوچه من گدایی
به گمان من که روزی پس از این دو جابجایی
تو به آه و ناله افتی و منم به دلربایی
#علی_اسلام_نیا
#قمپز 😎
😎 @qompoz
برو ای گدای مسکین پی حرفه ی گدایی
که بجز ره گدایی نرسد کسی به جایی
بخدا نمی توانم که تو را گدا بنامم
تو بگو چه خوانمت من که به عرش کبریایی
من اگر چه کارمندم , به خدا که دردمندم
نه به سر کلاه دارم نه به تن دگرقبایی
نه ز شغل خویش مستم نه که اهل بندو بستم
نه به زیر میز بندم نه به خویش و آشنایی
(همه شب در این امیدم که نسیم صبح گاهی)
بوزد در این اداره برسد به من نوایی
چه شود دمی بیایی و بجای من نشینی
تو به کار کارمندی سرکوچه من گدایی
به گمان من که روزی پس از این دو جابجایی
تو به آه و ناله افتی و منم به دلربایی
#علی_اسلام_نیا
#قمپز 😎
😎 @qompoz
قومی که اسیر بند و سد خواهد شد
فیلترشکنی کاربلد خواهد شد
از روی پلٍ صراط اگر نگذارند
از زیرٍ پل صراط رد خواهد شد!
#شروین_سلیمانی
#قمپز 😎
😎 @qompoz
فیلترشکنی کاربلد خواهد شد
از روی پلٍ صراط اگر نگذارند
از زیرٍ پل صراط رد خواهد شد!
#شروین_سلیمانی
#قمپز 😎
😎 @qompoz
Forwarded from محیط شعر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
داستايوفسكى در جايى مينويسد
"جهنم، رنج ناتوانی از دوستداشتن است"
اما به گمانم فراتر از جهنم نيز رنجى است:
رنج ناتوانی از دوستداشتن على 💚
" پیام فضلینژاد "
#استوری #غدیر
@mohitesheer
"جهنم، رنج ناتوانی از دوستداشتن است"
اما به گمانم فراتر از جهنم نيز رنجى است:
رنج ناتوانی از دوستداشتن على 💚
" پیام فضلینژاد "
#استوری #غدیر
@mohitesheer
این قدر سیاست و دیانت نکنید
درحق موکلان خیانت نکنید
مارابگذارید به حال خودمان
از ما سر "جدتان" صیانت نکنید...!
#سعید_بیابانکی
#قمپز 😎
😎 @qompoz
درحق موکلان خیانت نکنید
مارابگذارید به حال خودمان
از ما سر "جدتان" صیانت نکنید...!
#سعید_بیابانکی
#قمپز 😎
😎 @qompoz
یادداشت سید شهاب جدا پیرامون عید غدیر در قم
روزنامه جام جام
یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
از چند روز قبل، جنب و جوشها آغاز می شد. خانهتکانی، خرید لباس نو و مرتب کردن لباس ها برای روز عید، تهیه سور و سات مهمانی و...
این مهمانی برای میزبان، از همه مهمانیهایی که در طول سال برگزار می شد مهمتر و مهمانهایش محترمتر از تمام دعوت شدگان به جشنهای مختلف بودند. هر خانواده در حد وسعش خود را برای پذیرایی در روز موعود آماده می کرد. آنهایی که توان مالی کمتری داشتند با چای و شیرینی و آنها که توانمندتر بودند علاوه بر آن، میوه و آجیل هم تهیه می کردند.
سکههایی که در طول سال برای عیدی دادن در این روز جمعآوری شده بود را داخل تشت می ریختند و با آب و مواد شوینده شستشو می دادند تا پولها، نو و تمیز به دست مهمانها برسند. همه سکه ای در بینشان یافت می شد. قدیمترها یک قرانی و دو ریالی و در زمان کودکی ما پنج و ده و بیست و پنج تومانی.
گاهی پیش می آید که میزبان حوصله یا توان پذیرایی از مهمان را نداشته باشد اما ناگزیر به برگزاری مهمانی باشد. اما در روز عید غدیر همه از ته دل شاد بودند و چشم انتظار تا مهمانها از راه برسند. در مقابل، مهمانها هم مثل اعیاد یا مناسبتهای دیگر، توقع پذیرایی آنچنانی از میزبان را نداشتند و به راستی و از صمیم قلب برای دیدن صاحبخانه راهی منزل او می شدند و این حس و حال باعث می شد که انرژی مثبت بسیار زیادی بین افراد رد و بدل شود و حال خوب، ارمغان اصلی روز عید غدیر بود.
اگر روز عید غدیر در کوچه و خیابانهای قم قدم می زدید با صحنه منحصر به فردی روبرو می شدید که ناشی از رسمی بود که از دیرباز در شهر قم مرسوم بوده است. در این روز و از اول صبح توی هر محله، درب بعضی از خانهها باز می شد تا برای ورود به خانه نیازی به اجازه گرفتن نباشد. درها طوری باز بودند که انگار خانه لبخند می زند و رهگذران را به درون دعوت می کند. صدای خنده، صلوات و مدح ائمه اطهار علیهم السلام از داخل خانهای که درش باز بود به گوش می رسید و بوی شیرینی و سوهان و چای نشان از برپایی بزمی پرشور داشت.
بله این خانهها خانه سادات محل بودند که از اول صبح عید غدیر به روی مهمانهای آشنا و غریبه گشوده می شدند تا اهل محل یا هرکسی که از آنجا عبور می کند، متوجه شود که اینجا خانه سادات است و می تواند برای عید دیدنی و پذیرایی و گرفتن عیدی وارد شود.
ادامه 👇👇👇
روزنامه جام جام
یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
از چند روز قبل، جنب و جوشها آغاز می شد. خانهتکانی، خرید لباس نو و مرتب کردن لباس ها برای روز عید، تهیه سور و سات مهمانی و...
این مهمانی برای میزبان، از همه مهمانیهایی که در طول سال برگزار می شد مهمتر و مهمانهایش محترمتر از تمام دعوت شدگان به جشنهای مختلف بودند. هر خانواده در حد وسعش خود را برای پذیرایی در روز موعود آماده می کرد. آنهایی که توان مالی کمتری داشتند با چای و شیرینی و آنها که توانمندتر بودند علاوه بر آن، میوه و آجیل هم تهیه می کردند.
سکههایی که در طول سال برای عیدی دادن در این روز جمعآوری شده بود را داخل تشت می ریختند و با آب و مواد شوینده شستشو می دادند تا پولها، نو و تمیز به دست مهمانها برسند. همه سکه ای در بینشان یافت می شد. قدیمترها یک قرانی و دو ریالی و در زمان کودکی ما پنج و ده و بیست و پنج تومانی.
گاهی پیش می آید که میزبان حوصله یا توان پذیرایی از مهمان را نداشته باشد اما ناگزیر به برگزاری مهمانی باشد. اما در روز عید غدیر همه از ته دل شاد بودند و چشم انتظار تا مهمانها از راه برسند. در مقابل، مهمانها هم مثل اعیاد یا مناسبتهای دیگر، توقع پذیرایی آنچنانی از میزبان را نداشتند و به راستی و از صمیم قلب برای دیدن صاحبخانه راهی منزل او می شدند و این حس و حال باعث می شد که انرژی مثبت بسیار زیادی بین افراد رد و بدل شود و حال خوب، ارمغان اصلی روز عید غدیر بود.
اگر روز عید غدیر در کوچه و خیابانهای قم قدم می زدید با صحنه منحصر به فردی روبرو می شدید که ناشی از رسمی بود که از دیرباز در شهر قم مرسوم بوده است. در این روز و از اول صبح توی هر محله، درب بعضی از خانهها باز می شد تا برای ورود به خانه نیازی به اجازه گرفتن نباشد. درها طوری باز بودند که انگار خانه لبخند می زند و رهگذران را به درون دعوت می کند. صدای خنده، صلوات و مدح ائمه اطهار علیهم السلام از داخل خانهای که درش باز بود به گوش می رسید و بوی شیرینی و سوهان و چای نشان از برپایی بزمی پرشور داشت.
بله این خانهها خانه سادات محل بودند که از اول صبح عید غدیر به روی مهمانهای آشنا و غریبه گشوده می شدند تا اهل محل یا هرکسی که از آنجا عبور می کند، متوجه شود که اینجا خانه سادات است و می تواند برای عید دیدنی و پذیرایی و گرفتن عیدی وارد شود.
ادامه 👇👇👇
در این روز لازم نبود شما با اهل خانهای که به آن وارد می شوید آشنا باشید. همین که درب خانهای باز باشد نشان دهنده این است که خانه سادات است و پذیرای محبان امیرالمومنین.
مهمانها دستهدسته وارد می شدند. "الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام". مهمان و میزبان در حالی که دست در دست هم بودند و با محبتی وصف ناشدنی به هم نگاه می کردند این جمله را زمزمه کرده و سپس یکدیگر را در آغوش می گرفتند. صحنه ای که در روز عید غدیر از صبح اول وقت تا بعدازظهر در خانه سادات یا در کوی و برزن تکرار می شد. عدهای عقیده داشتند که در روز عید غدیر باید حداقل با هفت سید ملاقات کنند و این کار را جزء رسوم و بسیار با برکت می دانستند. پس از دیدنی کردن می نشستند و به گپ و گفت و خوردن و نوشیدن مشغول می شدند.
یکی از ویژگیهای بسیار مهم و منحصر به فرد این عید دیدنیها این بود که کسانی که شاید یک سال می شد یکدیگر را ندیده بودند در این روز به دیدار هم می رفتند یا در خانه سادات همدیگر را ملاقات میکردند و چه بسیار کدورتها که به دلیل چنین برخوردهای غیرمنتظرهای، رفع می شد. با خبر شدن از حال آشنایان دور و نزدیک و آشنا شدن با دوستان جدیدی که تا به حال آنها را ندیده و نمی شناختی یکی دیگر از ویژگیهای مهم این رسم در شهر قم و در روز عید غدیر بود و خلاصه در این روز برای ورود به خانه سادات نه از کسی اجازه گرفته می شد و نه نیازی به دعوت بود.
اینکه در خانه نشسته باشی و ناگهان یک دسته مهمان بدون اینکه نیاز به اجازه باشد وارد شوند و تو حتی آنها را نشناسی اما آنها برای دیدار تو و به خاطر احترامی که برای جدت قائلند به خانه تو آمده باشند، لذتی است که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست و همه اینها ناشی از علاقه و ارادت مردم ایران به پیامبر و خاندان ایشان است.
مهمانها پس از بگو و بخند فراوان و صرف شیرینی، عیدی خود را از بزرگ خانه می گرفتند و می بوسیدند و در جیب می گذاشتند و عقیده بر این بود که این عیدی را نباید خرج کرد و باید آن را نگه داشت تا برکت جیب و مال باشد. البته معمولا آشناترها می ماندند و ناهار را در کنار هم و در خانه سادات میل می کردند که آن هم به دلیل دور از تکلف بودن صفای بسیاری داشت.
روز عید غدیر از دیرباز متفاوت ترین و شادترین روز در شهر قم بوده و هست.
این سنت پسندیده یعنی باز بودن درب خانه سادات به روی دوستداران پیامبر و خاندانش هنوز هم در شهر قم و شهرهای دیگر ایران رواج دارد و منشا بسیاری از برکات است.
#سید_شهاب_جدا
#قمپز 😎
😎 @qompoz
مهمانها دستهدسته وارد می شدند. "الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام". مهمان و میزبان در حالی که دست در دست هم بودند و با محبتی وصف ناشدنی به هم نگاه می کردند این جمله را زمزمه کرده و سپس یکدیگر را در آغوش می گرفتند. صحنه ای که در روز عید غدیر از صبح اول وقت تا بعدازظهر در خانه سادات یا در کوی و برزن تکرار می شد. عدهای عقیده داشتند که در روز عید غدیر باید حداقل با هفت سید ملاقات کنند و این کار را جزء رسوم و بسیار با برکت می دانستند. پس از دیدنی کردن می نشستند و به گپ و گفت و خوردن و نوشیدن مشغول می شدند.
یکی از ویژگیهای بسیار مهم و منحصر به فرد این عید دیدنیها این بود که کسانی که شاید یک سال می شد یکدیگر را ندیده بودند در این روز به دیدار هم می رفتند یا در خانه سادات همدیگر را ملاقات میکردند و چه بسیار کدورتها که به دلیل چنین برخوردهای غیرمنتظرهای، رفع می شد. با خبر شدن از حال آشنایان دور و نزدیک و آشنا شدن با دوستان جدیدی که تا به حال آنها را ندیده و نمی شناختی یکی دیگر از ویژگیهای مهم این رسم در شهر قم و در روز عید غدیر بود و خلاصه در این روز برای ورود به خانه سادات نه از کسی اجازه گرفته می شد و نه نیازی به دعوت بود.
اینکه در خانه نشسته باشی و ناگهان یک دسته مهمان بدون اینکه نیاز به اجازه باشد وارد شوند و تو حتی آنها را نشناسی اما آنها برای دیدار تو و به خاطر احترامی که برای جدت قائلند به خانه تو آمده باشند، لذتی است که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست و همه اینها ناشی از علاقه و ارادت مردم ایران به پیامبر و خاندان ایشان است.
مهمانها پس از بگو و بخند فراوان و صرف شیرینی، عیدی خود را از بزرگ خانه می گرفتند و می بوسیدند و در جیب می گذاشتند و عقیده بر این بود که این عیدی را نباید خرج کرد و باید آن را نگه داشت تا برکت جیب و مال باشد. البته معمولا آشناترها می ماندند و ناهار را در کنار هم و در خانه سادات میل می کردند که آن هم به دلیل دور از تکلف بودن صفای بسیاری داشت.
روز عید غدیر از دیرباز متفاوت ترین و شادترین روز در شهر قم بوده و هست.
این سنت پسندیده یعنی باز بودن درب خانه سادات به روی دوستداران پیامبر و خاندانش هنوز هم در شهر قم و شهرهای دیگر ایران رواج دارد و منشا بسیاری از برکات است.
#سید_شهاب_جدا
#قمپز 😎
😎 @qompoz
صیانت
ما وکیل مردمیم و خوب خدمت می کنیم
تازه این اعمال را با قصد قربت میکنیم
تا سحر مشغول لابی با رفیقانیم، پس
صبح ها در صحن مجلس استراحت می کنیم!
فقر و بیکاری نشد درمان ولیکن جای آن
از فضاهای مجازی تان صیانت میکنیم!
اهل توئیتیم و صد فیلتر شکن داریم ما
بر شما هم آی گپ و ایتا، عنایت می کنیم
از تلاش و جهد ما این بس که سالی 60 روز
هی ز استکبار، اعلام برائت می کنیم
آیت للهِ مدرس! با کمال معذرت
این دیانت را فدای آن سیاست می کنیم
در فلان شرکت اگر پُستی به ما تکلیف شد!
چشم قربان گفته و فوراً اجابت می کنیم
در کمیسیون وزیران را به چالش می کشیم
باج خواهی بهر تمدید وزارت می کنیم
رأی کم دادند ما را؟ خوب خیالی نیست چون
چوب اندر پاچه آحاد ملت می کنیم
اهل منزل را فرستادیم خارج، عشق و حال
خلق را دعوت به ایثار و شهادت می کنیم
...
قافیه شد تنگ پس ما هم به قول بچه ها:
"قاطعانه تیم ملی را حمایت می کنیم"
#عباس_احمدی
#قمپز 😎
😎 @qompoz
ما وکیل مردمیم و خوب خدمت می کنیم
تازه این اعمال را با قصد قربت میکنیم
تا سحر مشغول لابی با رفیقانیم، پس
صبح ها در صحن مجلس استراحت می کنیم!
فقر و بیکاری نشد درمان ولیکن جای آن
از فضاهای مجازی تان صیانت میکنیم!
اهل توئیتیم و صد فیلتر شکن داریم ما
بر شما هم آی گپ و ایتا، عنایت می کنیم
از تلاش و جهد ما این بس که سالی 60 روز
هی ز استکبار، اعلام برائت می کنیم
آیت للهِ مدرس! با کمال معذرت
این دیانت را فدای آن سیاست می کنیم
در فلان شرکت اگر پُستی به ما تکلیف شد!
چشم قربان گفته و فوراً اجابت می کنیم
در کمیسیون وزیران را به چالش می کشیم
باج خواهی بهر تمدید وزارت می کنیم
رأی کم دادند ما را؟ خوب خیالی نیست چون
چوب اندر پاچه آحاد ملت می کنیم
اهل منزل را فرستادیم خارج، عشق و حال
خلق را دعوت به ایثار و شهادت می کنیم
...
قافیه شد تنگ پس ما هم به قول بچه ها:
"قاطعانه تیم ملی را حمایت می کنیم"
#عباس_احمدی
#قمپز 😎
😎 @qompoz
#توپ_فوتبال
تو ای توپی که توپ فوتبالی،
چرا مانند من سرگشته حالی؟
چرا داری به سرخاک و به کف باد
تو هم گویا که عشقت کنده بنیاد ؟
وگرنه این به خود پیچیدن از چیست ؟
چنین هر سو به سر غلتیدن از چیست ؟
هوای عشق اگر در سر نداری
چرا سر می کنی با خاکساری؟
خطا گفتم که عشق روی دلدار
ندارد با سبکباران سر و کار
هوای عشق از مغز تو دور است
به سر تنها تو را باد غرور است
تو تا این باد دارد درسرت جای
به هر جا سرگذاری می خوری پای
اگر این باد گردد از حد افزون
رود جان از تنت یکباره بیرون
مبر این نکته را یک لحظه از یاد
که « فیسی » هست در دنبال این باد
مبین با چشم خاری سوی هر خار
که خاری می کند کار تو را زار
به یک سوزن زدن مرگت یقین است
سزای توپ تو خالی همین است
چو رو بر آسمان آری مکن باد
که با سر بر زمین خواهی در افتاد
مشو زان بر زمین خوردن مکدر
کزین ره می کشی بر آسمان سر
بلی آرَد پی خود بعد چندی
بلندی پستی و پستی بلندی
گه از پایین به بالا رونهادن
گه از بالا به پایین اوفتادن
از آن پیوسته افتندت به دنبال
که هستی آلت تفریح اطفال
تو تا مانند من بی دست و پایی
شوی بازیچه در هر جا درآیی
#خروس_لاری
#ابوالقاسم_حالت
#قمپز 😎
😎 @qompoz
تو ای توپی که توپ فوتبالی،
چرا مانند من سرگشته حالی؟
چرا داری به سرخاک و به کف باد
تو هم گویا که عشقت کنده بنیاد ؟
وگرنه این به خود پیچیدن از چیست ؟
چنین هر سو به سر غلتیدن از چیست ؟
هوای عشق اگر در سر نداری
چرا سر می کنی با خاکساری؟
خطا گفتم که عشق روی دلدار
ندارد با سبکباران سر و کار
هوای عشق از مغز تو دور است
به سر تنها تو را باد غرور است
تو تا این باد دارد درسرت جای
به هر جا سرگذاری می خوری پای
اگر این باد گردد از حد افزون
رود جان از تنت یکباره بیرون
مبر این نکته را یک لحظه از یاد
که « فیسی » هست در دنبال این باد
مبین با چشم خاری سوی هر خار
که خاری می کند کار تو را زار
به یک سوزن زدن مرگت یقین است
سزای توپ تو خالی همین است
چو رو بر آسمان آری مکن باد
که با سر بر زمین خواهی در افتاد
مشو زان بر زمین خوردن مکدر
کزین ره می کشی بر آسمان سر
بلی آرَد پی خود بعد چندی
بلندی پستی و پستی بلندی
گه از پایین به بالا رونهادن
گه از بالا به پایین اوفتادن
از آن پیوسته افتندت به دنبال
که هستی آلت تفریح اطفال
تو تا مانند من بی دست و پایی
شوی بازیچه در هر جا درآیی
#خروس_لاری
#ابوالقاسم_حالت
#قمپز 😎
😎 @qompoz
توی دنیای حقیقی که ندارم راهی
آه از قصه ی پر غصه ی خاطرخواهی
شوق دیدار تو -هرچند مجازی باشد-
می کشد سوی تلگرام دلمرا گاهی
#سید_شهاب_جدا
#قمپز 😎
😎 @qompoz
آه از قصه ی پر غصه ی خاطرخواهی
شوق دیدار تو -هرچند مجازی باشد-
می کشد سوی تلگرام دلمرا گاهی
#سید_شهاب_جدا
#قمپز 😎
😎 @qompoz
نمونههایی از کاریکلماتورهای پرویز شاپور:
برای اینکه پشهها کاملاً ناامید نشوند، دستم را از پشهبند بیرون میگذارم.
به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد.
بلبل مرتاض، روی گل خاردار مینشیند!
زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمیرود.
فواره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمیشوند.
#١۵مردادسالروزدرگذشت_پرویزشاپور
#قمپز 😎
😎@qompoz
برای اینکه پشهها کاملاً ناامید نشوند، دستم را از پشهبند بیرون میگذارم.
به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد.
بلبل مرتاض، روی گل خاردار مینشیند!
زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمیرود.
فواره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمیشوند.
#١۵مردادسالروزدرگذشت_پرویزشاپور
#قمپز 😎
😎@qompoz
مادر زن من، هزار تبریکت باد
ای باعث افتخار، تبریکت باد
بردی خبر از خانه ی من بی سانسور
پس روز خبرنگار تبریکت باد
#محمد_جاوید
#١٧مردادروزخبرنگار
#قمپز 😎
😎 @qompoz
ای باعث افتخار، تبریکت باد
بردی خبر از خانه ی من بی سانسور
پس روز خبرنگار تبریکت باد
#محمد_جاوید
#١٧مردادروزخبرنگار
#قمپز 😎
😎 @qompoz
روز خبرنگار دو روزی نبود بیش
آن هم رفیق با تو بگویم چنین گذشت :
روزی پی مصاحبه با این و آن و اون
روز دگر به چرت زدن در اوین گذشت...!
#سعید_بیابانکی
#قمپز 😎
😎 @qompoz
آن هم رفیق با تو بگویم چنین گذشت :
روزی پی مصاحبه با این و آن و اون
روز دگر به چرت زدن در اوین گذشت...!
#سعید_بیابانکی
#قمپز 😎
😎 @qompoz