🔷ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﭘﯿﺮ ﻋﺎﺷﻖِ ﺧﺮِ ﭘﯿﺮاﺵ بود.
روزی ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻫﻮﺱِ گپ زدن با ﺧﺮ اﺵ را ﮐﺮﺩ! ﺟﺎﯾﺰﮤ کلانی ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ گپ زدن ﺑﻪ ﺧﺮ اﺵ را ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﻫﺪ، ﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻋﺪﻡ ﺗﻮﻓﯿﻖ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﻌﺎﺩﻝ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﻋﻼﻡ نمود؛ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻣﺒﻠﻎ جایزه ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﺩ ﺗﺎ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮﯼ ﻃﻤﻊ ﮐﺮﺩند و به آموزش خر مشغول شدند؛ ﻭﻟﯽ "ﺧﺮ" ﺳﺨﻦ ﻧﮕﻔﺖ که نگفت ﻭ همهٔ داوطلبان هم ﺟﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﺪ. ﺷﺎﻩ ﻣﺒﻠﻎ جایزه ﺭﺍ باز هم بالا و بالاتر برد اما دیگر ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺗﺮﺱِ ﺟﺎﻥ، جرات داوطلب شدن نداشت ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺧﺪﻣﺖ ﺷﺎﻩ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﻋﺮﺿﻪ ﺩﺍﺷﺖ:



🔶An old king was in love with his old donkey. One day, he suddenly felt the desire to speak with his donkey! He set a big prize for someone who can teach his donkey how to speak, and declared that failure is equivalent to being killed; He raised the prize amount so much that some people got greedy and trained the donkey. But "his donkey" did not learn to say a thing , and all the volunteers lost their lives. The king raised the reward amount higher and higher, but no one dared to volunteer because of the fear of their lives, until one day an old man came to the service of the king and made an offer:


🔷ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎ! ﻣﻦ ﺑﻪ ﺳﻪ ﺷﺮﻁ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﺧﺮِ ﺷﻤﺎ گپ زدن را بیاموزم؛
ﺍﻭﻝ) ﺗﻬﯿﮥ ﻣﮑﺎنی مناسب برای ﺁﺳﺎﯾﺶ خودم ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ همچنین ﺧﺮِ ﺷﻤﺎ!
ﺩﻭﻡ) در نظر گرفتن معاش بالا و مناسب بصورت ماهیانه!
ﺳﻮﻡ) اینکه بمدت ۱۰ ﺳﺎﻝ به من ﻣﻬﻠﺖ بدهید ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ۱۰ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺭﺍ بخوﺍﻫﯿﺪ!
ﺷﺎﻩ تمام پیشنهادات پیرمرد را پذیرفت.
ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ اﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﻭ ﺧﻄﺮﻧﺎﮎ ﺳﺆﺍﻝ ﮐﺮﺩﻧﺪ؛
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ:"خر" ﭘﯿﺮ و"شاه" ﭘﯿﺮ ﻭ"ﻣﻦ"ﻫﻢ ﭘﯿﺮﻡ؛ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻩ ﺳﺎﻝ "ﻣﻦ"ﯾﺎ "ﺷﺎﻩ"ﻭ ﯾﺎ "ﺧﺮ" ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ.


🔶Dear King! I can teach your donkey how to speak under three conditions;
First) preparing a suitable place for my comfort and my family and also your donkey!
2) Taking into consideration a high and suitable monthly salary!
Third) to give me a deadline of 10 years and ask me for the results after 10 years!
The king accepted all the old man's conditions.
The old man's friends asked him about this stupid and dangerous idea;
The old man said: "Donkey" is old and "King" is old and "I" am also old. In these 10 years, either "me" or "King" or the "Donkey" will die.





@Nanonet1

صنف جدید صفری انگلیسی برای خواهران به صورت آنلاین آغاز می گردد. این صنف به تایم۳ تا ۴:۳۰ بعد از ظهر روز شنبه نوزدهم حوت آغاز می گردد. دوره صفری زبان انگلیسی مدت یک ماه و بیست روز زمان میبرد و در جلسات درسی یک و نیم ساعته تدریس می گردد. تمرکز اساسی دوره صفری نانونت بر روی گرامر های پایه زبان انگلیسی و جمله سازی می باشد. خواهرانی که می خواهند در این صنف اشتراک نمایند، می توانند به آی دی @Nanonetinfo پیام بگذارند.

موسسه آموزشی نانونت

✨There are two gifts that most people fail to use them well: health and free time.

(Prophet Muhammad peace be upon him)

So, value and use your health before you get sick, and value your free time before get busy.

✨ دو نعمت است که در آن بسیاری ضرر کرده اند و نمی‌توانند درست استفاده کنند: صحت و سلامتی و فراغت.
سخن پیامبر اسلامی صلی الله علیه وسلم(رواه البخاری)

بنابراین، قدرت صحتت را بدان و از آن استفاده کن قبل از اینکه مریض شوی، و قدر اوقات فراغت را بدان قبل از این مصروف شوی.


#Quotes

موسسه آموزشی نانونت با عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان به اطلاع تمامی دانش آموزان عزیز این مرکز می رساند که امروز دوشنبه برابر با اول ماه مبارک رخصتی نبوده و‌صنوف طبق برنامه قبلی ادامه پیدا می‌نماید. تمامی شاگردان عزیز به صنوف خود حضور یابند.

موسسه آموزشی نانونت

🌙 Physical benefits of Ramadan

💥 Welcome to our Ramadanic series (day 1)

🔶 Learn Both English and Islam at same time.

#Nanonet_podcast

📚Nanonet makes learning easy and enjoyable.

🌙 Erase your sins

💥Ramadanic series (day 2)

🔶 Learn Both English and Islam  at same time.

#Nanonet_podcast

📚Nanonet makes learning easy and enjoyable.

🌙 5 Ramadan Tips

💥#Ramadanic_series (day 3)

🔶 Kill two birds with one stone

#Nanonet_podcast

📚Nanonet makes learning easy and enjoyable.

🔷شجاع ترین فرد کسی است که
اول عذرخواهی می کند.

🔷قوی ترین فرد کسی است که
اول گذشت می کند.

🔷خوشحال ترین فرد کسی است که
اول فراموش می کند.



@Nanonet1

آگهی!

فردا پنجشنبه بیست و چهارم حوت رخصتی نمی باشد و تمامی صنوف به صورت عادی جریان خواهد داشت.

موسسه آموزشی نانونت

حکایت- Story



🔷شخصی در حال تنگدستی و بی پولی به زن خود گفت: اگر بخواهیم فردا شب پلو بخوریم و فردا بروم یک من برنج بخرم، چه قدر روغن برای آن لازم است؟

🔶A person in poverty and broke, said to his wife: If we want to eat rice tomorrow night and I go to buy four kilos of rice tomorrow, how much oil is needed for it?


🔷زن جواب داد: دومن روغن لازم
دارد.

🔶The woman answered: 8 kilos of oil is needed.


🔷مرد با تعجب گفت: چه طور یک من برنج، دو من روغن می خواهد؟!

🔶The man said in surprise: How come 4 kilos of rice need 8 kilos of oil?


🔷زن گفت: حالا که ما با خیال پلو می پزیم، لااقل بگذار چرب تر بخوریم...

🔶The woman said: Now that we are cooking rice with imagination, at least let us eat more greasy...





@Nanonet1

🌙 Food festival😍

💥#Ramadanic_series (day 4)

🔶 In this month, don't eat alot, feed a lot.

#Nanonet_podcast

📚Nanonet makes learning easy and enjoyable.