Forwarded from محسن جامعی شاعر و ترانه سرا
گم شدن در کوچه های بی کسی ...
حقم نبود
وای این دلشوره ها ...دلواپسی...
حقم نبود
گفته بودم......دوستت دارم......
نکردی باورم
بارها تفتیش کردن.............وارسی
حقم نبود
@mohsenjamei
حقم نبود
وای این دلشوره ها ...دلواپسی...
حقم نبود
گفته بودم......دوستت دارم......
نکردی باورم
بارها تفتیش کردن.............وارسی
حقم نبود
@mohsenjamei
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
هر کس آزار من زار پسندید ولی
نپسندید دل زار من آزار کسی
آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد
هر که چون ماه برافروخت شب تار کسی
سودش این بس که بهیچش بفروشند چو من
هر که با قیمت جان بود خریدار کسی
سود بازار محبت همه آه سرد است
تا نکوشید پی گرمی بازار کسی
من به بیداری از این خواب چه سنجم که بود
بخت خوابیدهٔ کس دولت بیدار کسی
غیر آزار ندیدم چو گرفتارم دید
کس مبادا چو من زار گرفتار کسی
تا شدم خوار تو رشگم به عزیزان آید
بارالها که عزیزی نشود خوار کسی
آن که خاطر هوس عشق و وفا دارد از او
به هوس هر دو سه روزیست هوادار کسی
لطف حق یار کسی باد که در دورهٔ ما
نشود یار کسی تا نشود بار کسی
گر کسی را نفکندیم به سر سایه چو گل
شکر ایزد که نبودیم به پا خار کسی
شهریارا سر من زیر پی کاخ ستم
به که بر سر فتدم سایه دیوار کسی
@mohsenjamei
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
هر کس آزار من زار پسندید ولی
نپسندید دل زار من آزار کسی
آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد
هر که چون ماه برافروخت شب تار کسی
سودش این بس که بهیچش بفروشند چو من
هر که با قیمت جان بود خریدار کسی
سود بازار محبت همه آه سرد است
تا نکوشید پی گرمی بازار کسی
من به بیداری از این خواب چه سنجم که بود
بخت خوابیدهٔ کس دولت بیدار کسی
غیر آزار ندیدم چو گرفتارم دید
کس مبادا چو من زار گرفتار کسی
تا شدم خوار تو رشگم به عزیزان آید
بارالها که عزیزی نشود خوار کسی
آن که خاطر هوس عشق و وفا دارد از او
به هوس هر دو سه روزیست هوادار کسی
لطف حق یار کسی باد که در دورهٔ ما
نشود یار کسی تا نشود بار کسی
گر کسی را نفکندیم به سر سایه چو گل
شکر ایزد که نبودیم به پا خار کسی
شهریارا سر من زیر پی کاخ ستم
به که بر سر فتدم سایه دیوار کسی
@mohsenjamei
ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺮﻭﯼ درزندگی ﭼﯿﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ : « ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ» ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻨﺪ .
ﮔﻔﺖ : ﺳﺨﺖ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯿﺪ .
ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺷﺶ ﺧﺼﻮﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻫﯿﭻﮔﺎﻩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ
ﮐﺮﺩ.
ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﯽﺩﻟﯿﻞ ﺷﺎﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺖ .
ﺳﻮﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﻭﻗﺘﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺑﺮ
ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﻧﺪ .
ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ : ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﺑﻨﺪﻧﺪ.
ﭘﻨﺠﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ : ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺳﺮﯾﻊ ﺁﺷﺘﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ
ﺍﺯ ﻫﻢ ﮐﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﻧﺪ.
ﻭ ﺷﺸﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ .
ﺍﻟﮕﻮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﻬﺘﺮ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﺍﺭﻳﺪ؟!
@mohsenjamei
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺮﻭﯼ درزندگی ﭼﯿﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ : « ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ» ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻨﺪ .
ﮔﻔﺖ : ﺳﺨﺖ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯿﺪ .
ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺷﺶ ﺧﺼﻮﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻫﯿﭻﮔﺎﻩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ
ﮐﺮﺩ.
ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﯽﺩﻟﯿﻞ ﺷﺎﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺖ .
ﺳﻮﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﻭﻗﺘﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺑﺮ
ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﻧﺪ .
ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ : ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﺑﻨﺪﻧﺪ.
ﭘﻨﺠﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ : ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺳﺮﯾﻊ ﺁﺷﺘﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ
ﺍﺯ ﻫﻢ ﮐﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﻧﺪ.
ﻭ ﺷﺸﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ .
ﺍﻟﮕﻮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﻬﺘﺮ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﺍﺭﻳﺪ؟!
@mohsenjamei
ما کتاب کهنه ای هستیم،سرتا پا غلط
خواندنی ها را سراسر خوانده ایم، اما غلط
سال ها تدریس می کردم، خطا را با خطا
سال ها تصحیح می کردم غلط را با غلط
بی خبر بودم دریغا از اصول الدین عشق
خط غلط، انشاء غلط، دانش غلط، تقوا غلط
روز اول درسمان دادند یک دنیا فریب
روز آخر مشق ما این بود، یک عقبا غلط
گفتم از فرط غلط ها دفتر دل شد سیاه
گفت می دانم غلط داریم سر تا پا غلط
روی هر سطری که خواندیم از کتاب سرنوشت
دیده ی من یک غلط می دید و او صدها غلط
@mohsenjamei
خواندنی ها را سراسر خوانده ایم، اما غلط
سال ها تدریس می کردم، خطا را با خطا
سال ها تصحیح می کردم غلط را با غلط
بی خبر بودم دریغا از اصول الدین عشق
خط غلط، انشاء غلط، دانش غلط، تقوا غلط
روز اول درسمان دادند یک دنیا فریب
روز آخر مشق ما این بود، یک عقبا غلط
گفتم از فرط غلط ها دفتر دل شد سیاه
گفت می دانم غلط داریم سر تا پا غلط
روی هر سطری که خواندیم از کتاب سرنوشت
دیده ی من یک غلط می دید و او صدها غلط
@mohsenjamei
ازکفــرِ مـن تــا دیــنِ تــو
راهــی بجـز تردیـد نیست
دلـخوش بـه فانــوســم نکــن
اینجا مگـرخورشید نیست
@mohsenjamei
راهــی بجـز تردیـد نیست
دلـخوش بـه فانــوســم نکــن
اینجا مگـرخورشید نیست
@mohsenjamei
گفتم که اگر بوسه دهم
توبه کنم...
که دگر هیچ گناهی نکنم
بوسه داد....
و چو برداشت لب از روی لبم
توبه کردم که دگر توبه ی بیجا نکنم..
@mohsenjamei
توبه کنم...
که دگر هیچ گناهی نکنم
بوسه داد....
و چو برداشت لب از روی لبم
توبه کردم که دگر توبه ی بیجا نکنم..
@mohsenjamei
اخم های اول صبح هرکسی یک جور باز
شدنی ست!
گاه با یک بوسه،
گاه با یک صدا
گاه با یک نگاه
و گاه با یک پیغام...
هرکدام مقدور بود
کم نگذارید!!
اخم های اول صبح
گره کور می شوند گاهی ...
@mohsenjamei
شدنی ست!
گاه با یک بوسه،
گاه با یک صدا
گاه با یک نگاه
و گاه با یک پیغام...
هرکدام مقدور بود
کم نگذارید!!
اخم های اول صبح
گره کور می شوند گاهی ...
@mohsenjamei
✨حمّال تبریزی که بود؟✨
فرد بیسوادی در تبریز زندگی می کرد
و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و بارکشی گذرانده بود تا از این راه رزق حلالی بدست آورد.
یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین می گذارد و کمر راست می کند. صدایی توجه اش را جلب می کند؛
می بیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا می کند که ورجه وورجه نکن، می افتی!
در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک
می شود و ناغافل پایش سر می خورد و به پایین پرت می شود.
مادر جیغی می کشد
و مردم خیره می مانند.
حمال پیر فریاد می زند "نگهش دار !"
کودک میان آسمان و زمین
معلق می ماند، پیرمرد نزدیک می شود، به آرامی او را میگیرد و به مادرش
تحویل می دهد.
جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع میشوند و هر کس از او سوالی می پرسد:
یکی می گوید تو امام زمانی،
دیگری می گوید حضرت خضر است،
کسانی هم می گویند جادوگری بلد است و سحر کرده.
حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش میگذارد، خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر می کند، به آرامی و خونسردی می گوید:
" خیر، من نه امام زمانم،
نه حضرت خضر و نه جادوگر،
من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است در این بازار می شناسید.
من کار خارق العاده ای نکردم ، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم وگفتم چشم ،
یکبار من هم از خدا خواستم، او اجابت کرد!
او می فرمود: (حق کسی را نخوردم به کسی ستم نکردم دروغ نگفتم دزدی نکردم و...)
حالا بعد از یک عمر اطاعت یک چیز از خداوند خواستم که به لطف خود خواسته ام اجابت شد.
📚 نقل قول از علامه طباطبایی
@mohsenjamei
فرد بیسوادی در تبریز زندگی می کرد
و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و بارکشی گذرانده بود تا از این راه رزق حلالی بدست آورد.
یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین می گذارد و کمر راست می کند. صدایی توجه اش را جلب می کند؛
می بیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا می کند که ورجه وورجه نکن، می افتی!
در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک
می شود و ناغافل پایش سر می خورد و به پایین پرت می شود.
مادر جیغی می کشد
و مردم خیره می مانند.
حمال پیر فریاد می زند "نگهش دار !"
کودک میان آسمان و زمین
معلق می ماند، پیرمرد نزدیک می شود، به آرامی او را میگیرد و به مادرش
تحویل می دهد.
جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع میشوند و هر کس از او سوالی می پرسد:
یکی می گوید تو امام زمانی،
دیگری می گوید حضرت خضر است،
کسانی هم می گویند جادوگری بلد است و سحر کرده.
حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش میگذارد، خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر می کند، به آرامی و خونسردی می گوید:
" خیر، من نه امام زمانم،
نه حضرت خضر و نه جادوگر،
من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است در این بازار می شناسید.
من کار خارق العاده ای نکردم ، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم وگفتم چشم ،
یکبار من هم از خدا خواستم، او اجابت کرد!
او می فرمود: (حق کسی را نخوردم به کسی ستم نکردم دروغ نگفتم دزدی نکردم و...)
حالا بعد از یک عمر اطاعت یک چیز از خداوند خواستم که به لطف خود خواسته ام اجابت شد.
📚 نقل قول از علامه طباطبایی
@mohsenjamei
دورانی در زندگی می رسد ڪہ بین
عشق واحترام بایدیڪی را انتخاب ڪرد همیشہ احترام رابرگزینید
چراڪہ عشق بدون احترام دیری نخواهد پاییداما احترام
میتواندعشق حقیقی بہ ارمغان آورد
@mohsenjamei
عشق واحترام بایدیڪی را انتخاب ڪرد همیشہ احترام رابرگزینید
چراڪہ عشق بدون احترام دیری نخواهد پاییداما احترام
میتواندعشق حقیقی بہ ارمغان آورد
@mohsenjamei
ﯾﮏ ﺯﻣﺎﻥ ﮔﻮﻫﺮﯼ ﺍﺯ ﺳﻨﮓ ﻣﺤﮏ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺷﺖ
ﺳـﺨـﻦ ﭘـﯿـﺮ ﻣﺤﻞ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻓﻠﮏ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺷﺖ
ﺩﻭﺳﺘــﯽ ﻣـﻌﻨـﯽ ﺯﯾـﺒـﺎﯼ ﺻﻤﯿﻤﯿﺖ ﺩﺍﺷﺖ
ﻧﺎﻥ ﺧﺸﮑﯽ ﺑﻐﻞ ﺩﻭﻍ ﺧﻨﮏ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺷﺖ
ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻣــﺮﺩﻡ ﺩﻧـﯿـﺎ ﺩﻟـﺸﺎﻥ ﺩﺭﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻏﺼﻪ ﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﮐـﺎﺭﻫﺎ ﯾﮑﺴﺮﻩ ﺑـﺎ ﻋـﺸﻖ ﻭ ﺻـﻔـﺎ ﻣﯿﭽﺮﺧﯿﺪ
ﺗﺎﺭ ﻣﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺳﻔﺘﻪ ﻭ ﭼﮏ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺷﺖ
ﭼﺸﻤﻪ ﯼ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﺍﺯ ﻟﻄﻒ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺠﻮﺷﯿﺪ
ﺧــﻮﺩﻣــﺎﻧﯿﻢ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻧـﺎﻣﺮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ
@mohsenjamei
ﺳـﺨـﻦ ﭘـﯿـﺮ ﻣﺤﻞ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻓﻠﮏ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺷﺖ
ﺩﻭﺳﺘــﯽ ﻣـﻌﻨـﯽ ﺯﯾـﺒـﺎﯼ ﺻﻤﯿﻤﯿﺖ ﺩﺍﺷﺖ
ﻧﺎﻥ ﺧﺸﮑﯽ ﺑﻐﻞ ﺩﻭﻍ ﺧﻨﮏ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺷﺖ
ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻣــﺮﺩﻡ ﺩﻧـﯿـﺎ ﺩﻟـﺸﺎﻥ ﺩﺭﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻏﺼﻪ ﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﮐـﺎﺭﻫﺎ ﯾﮑﺴﺮﻩ ﺑـﺎ ﻋـﺸﻖ ﻭ ﺻـﻔـﺎ ﻣﯿﭽﺮﺧﯿﺪ
ﺗﺎﺭ ﻣﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺳﻔﺘﻪ ﻭ ﭼﮏ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺷﺖ
ﭼﺸﻤﻪ ﯼ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﺍﺯ ﻟﻄﻒ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺠﻮﺷﯿﺪ
ﺧــﻮﺩﻣــﺎﻧﯿﻢ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻧـﺎﻣﺮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ
@mohsenjamei
اولین پنجشنبه فصل تابستان است
دل تنگیم،برای آنهایی که سالهای پیش درکنارمان بودند
وامسال شدندخاطره ای زیبادرذهن ما
برای شادی روح شان
هدیه باارزش
فاتحه وصلوات راتقدیم میکنیم
@mohsenjamei
دل تنگیم،برای آنهایی که سالهای پیش درکنارمان بودند
وامسال شدندخاطره ای زیبادرذهن ما
برای شادی روح شان
هدیه باارزش
فاتحه وصلوات راتقدیم میکنیم
@mohsenjamei
دختر همسایه دیشب شله زرد آورده بود
چشم مستش را به میدان نبرد آورده بود
مو شرابی لب لبو چادر سیاه گل گلی
دل داغون مرا خوب به درد آورده بود...
@mohsenjamei
چشم مستش را به میدان نبرد آورده بود
مو شرابی لب لبو چادر سیاه گل گلی
دل داغون مرا خوب به درد آورده بود...
@mohsenjamei
دوش دیوانه شدم! عشق مرا دید و بگفت:
آمدم! نعره مزن! جامه مَدَر! هیچ مگو!
گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو!
من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی! جز که به سر هیچ مگو!
گفتم این روی فرشته است عجب یا بشر است؟!
گفت این غیر ِ فرشته است و بشر هیچ مگو...!
#مولانا
@mohsenjamei
آمدم! نعره مزن! جامه مَدَر! هیچ مگو!
گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو!
من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی! جز که به سر هیچ مگو!
گفتم این روی فرشته است عجب یا بشر است؟!
گفت این غیر ِ فرشته است و بشر هیچ مگو...!
#مولانا
@mohsenjamei