آمدم با بوسه بیدارش کنم رویم نشد
از هوای ِ عشق سرشارش کنم رویم نشد
در دلم گفتم من عاشق پیشه ی ِ چشم ِ توام
خاستم آهسته تکرارش کنم رویم نشد
پلکهای ِ مخملش بر روی ِ هم عمرش بلند
خاطرم بود " آفرین " بارش کنم رویم نشد
کاش دستی بر بلور ِ خوشتراش ِ مرمرش
ترسم از این بود آزارش کنم، رویم نشد
ابر زیر ِ سر، نسیم انداخته بر روی ِ خود
دست بردم خیس ِ رگبارش کنم رویم نشد
آفتاب آورده بودم پیش ِ مهتابش مگر
باخبر از صبح ِ دیدارش کنم رویم نشد
کبک ِ ناز ِ برفی اش لم داده زیر ِ برگ ِ گل
تور وا کردم گرفتارش کنم رویم نشد
گرچه میدانستم او هرگز نمیخاهد مرا
دل زدم دریا که اصرارش کنم رویم نشد
رفتم از پیشش ولی هرچه "خدا" را خاستم
لحظه ی ِ آخر "نگهدار"ش کنم رویم نشد
@mohsenjamei
از هوای ِ عشق سرشارش کنم رویم نشد
در دلم گفتم من عاشق پیشه ی ِ چشم ِ توام
خاستم آهسته تکرارش کنم رویم نشد
پلکهای ِ مخملش بر روی ِ هم عمرش بلند
خاطرم بود " آفرین " بارش کنم رویم نشد
کاش دستی بر بلور ِ خوشتراش ِ مرمرش
ترسم از این بود آزارش کنم، رویم نشد
ابر زیر ِ سر، نسیم انداخته بر روی ِ خود
دست بردم خیس ِ رگبارش کنم رویم نشد
آفتاب آورده بودم پیش ِ مهتابش مگر
باخبر از صبح ِ دیدارش کنم رویم نشد
کبک ِ ناز ِ برفی اش لم داده زیر ِ برگ ِ گل
تور وا کردم گرفتارش کنم رویم نشد
گرچه میدانستم او هرگز نمیخاهد مرا
دل زدم دریا که اصرارش کنم رویم نشد
رفتم از پیشش ولی هرچه "خدا" را خاستم
لحظه ی ِ آخر "نگهدار"ش کنم رویم نشد
@mohsenjamei
هر چه انسانتر باشیم زخمها عمیقتر خواهند بود.
هر چه بیشتر دوست بداریم بیشتر غصه خواهیم داشت.
بیشتر فراق خواهیم کشید و تنهاییهایمان بیشتر خواهد شد.
شادیها لحظهای و گذرا هستند شاید خاطرات بعضی از آنها تا ابد در یاد بماند اما رنجها داستانش فرق میکند تا عمق وجود آدم رخنه میکند و ما هرروز با آنها زندگی میکنیم...
انگار که این خاصیت انسان بودن است ...!
کتاب #نامه_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
#اوریانا_فالاچی
@mohsenjamei
هر چه بیشتر دوست بداریم بیشتر غصه خواهیم داشت.
بیشتر فراق خواهیم کشید و تنهاییهایمان بیشتر خواهد شد.
شادیها لحظهای و گذرا هستند شاید خاطرات بعضی از آنها تا ابد در یاد بماند اما رنجها داستانش فرق میکند تا عمق وجود آدم رخنه میکند و ما هرروز با آنها زندگی میکنیم...
انگار که این خاصیت انسان بودن است ...!
کتاب #نامه_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
#اوریانا_فالاچی
@mohsenjamei
@mohsenjamei
یک طرف ایمان سُستم، یک طرف ابروی تو
پنجه در محراب اندازم و یا گیسوی تو
من مسلمان می شوم با روسری سر کردنت
علت کفر من است این حلقه های موی تو
آه از روزی که کردی «او» خطابم عشق مُرد
عاقبت روزی مرا هم می کشد این «او» ی تو
عشق ورزیدم، رساندم خیر و بوسیدم تو را
پس چرا هی شر نصیبم می شود از سوی تو
مثل یعقوبم ولی مأیوسم از بوئیدنت
دلخوشم با پیرُهن هایی که دارد بوی تو
تا که حرف از بوسه و پیراهن و لب می زنم
لای دندان می رود لبهای هذیان گوی تو
سالها غرق عبادت بودم و محو دعا
دزد ایمانم شد آن ابروی شیطان خوی تو
.
یک طرف ایمان سُستم، یک طرف ابروی تو
پنجه در محراب اندازم و یا گیسوی تو
من مسلمان می شوم با روسری سر کردنت
علت کفر من است این حلقه های موی تو
آه از روزی که کردی «او» خطابم عشق مُرد
عاقبت روزی مرا هم می کشد این «او» ی تو
عشق ورزیدم، رساندم خیر و بوسیدم تو را
پس چرا هی شر نصیبم می شود از سوی تو
مثل یعقوبم ولی مأیوسم از بوئیدنت
دلخوشم با پیرُهن هایی که دارد بوی تو
تا که حرف از بوسه و پیراهن و لب می زنم
لای دندان می رود لبهای هذیان گوی تو
سالها غرق عبادت بودم و محو دعا
دزد ایمانم شد آن ابروی شیطان خوی تو
.
@mohsenjamei
به زیورها
بیارایند
مردمْ خوب رویان را ...
تو سیمین تن
چنان خوبی
که زیورها بیارایی
#سعدی
به زیورها
بیارایند
مردمْ خوب رویان را ...
تو سیمین تن
چنان خوبی
که زیورها بیارایی
#سعدی
Forwarded from محسن جامعی شاعر و ترانه سرا
@mohsenjamei
🌾🌹🌾🌹🌾
قول دادم به خودم غصه تراشی نکنم
فکر این را که تو باشی و نباشی نکنم
فکر این را که تو هر روز بیایی سر ظهر
روی گلدان دلم آب بپاشی نکنم!
حوض این خاطره را گرچه پر از گِل شده است
قول دادم به خودم بعد تو کاشی نکنم!
من پر از زخم جگرسوزم و باید بروم
که تو را اینهمه درگیر حواشی نکنم
امشب افسوس نشد بر سر قولم باشم
نشد از فاصله ها غصه تراشی نکنم
🌾🌹🌾🌹🌾
🌾🌹🌾🌹🌾
قول دادم به خودم غصه تراشی نکنم
فکر این را که تو باشی و نباشی نکنم
فکر این را که تو هر روز بیایی سر ظهر
روی گلدان دلم آب بپاشی نکنم!
حوض این خاطره را گرچه پر از گِل شده است
قول دادم به خودم بعد تو کاشی نکنم!
من پر از زخم جگرسوزم و باید بروم
که تو را اینهمه درگیر حواشی نکنم
امشب افسوس نشد بر سر قولم باشم
نشد از فاصله ها غصه تراشی نکنم
🌾🌹🌾🌹🌾
Forwarded from محسن جامعی شاعر و ترانه سرا
من تبم تند و لبم آه و تو اما آرام
بادبان پاره و زورق گم و دریا آرام
فاصله دور و دلم شور و دویدن کارم
میکنی ناز و پر از رازی و در جا آرام
تجریه تلخ و زمان باد و لبم خشکیده
خنده بر لب بدهی وعده ی فردا آرام
التماس نگهم خورده به سنگی خارا
دیده ها اشک و دلم رشک و تو زیبا آرام
نسخه از شهد لبانت ز چو رو ننویسی؟
من تبم تند و لبم آه و تو اما آرام
#عارف_پاشا
@mohsenjamei💫💫💫💫
بادبان پاره و زورق گم و دریا آرام
فاصله دور و دلم شور و دویدن کارم
میکنی ناز و پر از رازی و در جا آرام
تجریه تلخ و زمان باد و لبم خشکیده
خنده بر لب بدهی وعده ی فردا آرام
التماس نگهم خورده به سنگی خارا
دیده ها اشک و دلم رشک و تو زیبا آرام
نسخه از شهد لبانت ز چو رو ننویسی؟
من تبم تند و لبم آه و تو اما آرام
#عارف_پاشا
@mohsenjamei💫💫💫💫
Forwarded from محسن جامعی شاعر و ترانه سرا
گفته بودی: به کسی دل ندهی، حتی من
آنکه یک لحظه نکرد از غمِ تو پروا، من
آنکه با علم به تقدیرِ سیاهش، یک شب_
دل به دریا زد و شد دیده ی او دریا، من
تو شدی شمعِ شبِ جمعِ رقیبان اما_
چه کسی بعدِ غمِ عشقِ تو شد تنها؟؛ من
مثل پروانه، در این معرکه با شوقِ تمام_
عاشقانه، چه کسی سوخت پرش؟ تو یا من؟
همه خواندند غزلهای مرا الا تو
همه گفتند در او نیست وفا الا من
هر چه گفتی همه انجام شد، الا اینکه
گفته بودی: به کسی دل ندهی، حتی من...
@mohsenjamei
#علیرضا_رنجبر
آنکه یک لحظه نکرد از غمِ تو پروا، من
آنکه با علم به تقدیرِ سیاهش، یک شب_
دل به دریا زد و شد دیده ی او دریا، من
تو شدی شمعِ شبِ جمعِ رقیبان اما_
چه کسی بعدِ غمِ عشقِ تو شد تنها؟؛ من
مثل پروانه، در این معرکه با شوقِ تمام_
عاشقانه، چه کسی سوخت پرش؟ تو یا من؟
همه خواندند غزلهای مرا الا تو
همه گفتند در او نیست وفا الا من
هر چه گفتی همه انجام شد، الا اینکه
گفته بودی: به کسی دل ندهی، حتی من...
@mohsenjamei
#علیرضا_رنجبر
در چشم آفتاب چو شبنم زیادی ام
چون زهر هر چه باشم اگر کم زیادی ام
بیهوده نیست روی زمینم نهاده اند
بارم که روی شانه ی عالم زیادی ام
با شور و شوق می رسم و طرد می شوم
موجم، به هر طرف که بیایم زیادی ام
همچون نفس غریب ترین آمدن مراست
تا می رسم به سینه همان دم زیادی ام!
جان مرا مگیر خدایا که بعد مرگ
در برزخ و بهشت و جهنم زیادی ام
قرآن به استخاره ورق خورد، کیستم؟
بین برادران خودم هم، زیادی ام!
@mohsenjamei
فاضل نظری💠💠💠
چون زهر هر چه باشم اگر کم زیادی ام
بیهوده نیست روی زمینم نهاده اند
بارم که روی شانه ی عالم زیادی ام
با شور و شوق می رسم و طرد می شوم
موجم، به هر طرف که بیایم زیادی ام
همچون نفس غریب ترین آمدن مراست
تا می رسم به سینه همان دم زیادی ام!
جان مرا مگیر خدایا که بعد مرگ
در برزخ و بهشت و جهنم زیادی ام
قرآن به استخاره ورق خورد، کیستم؟
بین برادران خودم هم، زیادی ام!
@mohsenjamei
فاضل نظری💠💠💠
@mohsenjamei
هوای عشق رسیده ست تا حوالیِ من
اگر دوباره ببارد به خشک سالیِ من
مگر که خواب و خیالی بنوشدم ورنه
که آب می خورد از کاسه یِ سفالیِ من؟
همیشه منظرم از دور دیدنی تر بود
خود اعتراف کنم: بوریاست قالیِ من
مرا مثال به چیزی که نیستم زده اند
خوشا به من؟ نه، خوشا بر منِ مثالیِ من
به هوش باش که در خویشتن گُمت نکند
هزار کوچه ی این شهرک خیالیِ من
اگرچه بود و نبودم یکی ست -باز- مباد
تو را عذاب دهد -گاه- جای خالیِ من
هوای بی تو پریدن نداشتم، آری
بهانه بود همیشه شکسته بالیِ من
تو هم سکوت مرا پاسخی نخواهی داشت
چه بی جواب سؤالی ست بی سؤالیِ من!.
#محمدعلی_بهمنی
هوای عشق رسیده ست تا حوالیِ من
اگر دوباره ببارد به خشک سالیِ من
مگر که خواب و خیالی بنوشدم ورنه
که آب می خورد از کاسه یِ سفالیِ من؟
همیشه منظرم از دور دیدنی تر بود
خود اعتراف کنم: بوریاست قالیِ من
مرا مثال به چیزی که نیستم زده اند
خوشا به من؟ نه، خوشا بر منِ مثالیِ من
به هوش باش که در خویشتن گُمت نکند
هزار کوچه ی این شهرک خیالیِ من
اگرچه بود و نبودم یکی ست -باز- مباد
تو را عذاب دهد -گاه- جای خالیِ من
هوای بی تو پریدن نداشتم، آری
بهانه بود همیشه شکسته بالیِ من
تو هم سکوت مرا پاسخی نخواهی داشت
چه بی جواب سؤالی ست بی سؤالیِ من!.
#محمدعلی_بهمنی
@mohsenjamei
از سَر نمی اُفتی
چون خاطره ی اولین دیدار
از چشم نمی اُفتی
مانند قطره ی اشکی از ذوقِ اولین بوسه
از لب نمی اُفتی
مانند اولین شعرِ ناب
اینَک تو را
اولین عشق خواهم نامید
به حُرمتِ نامِ مُقدَست
که چون ترانه ای قدیمی با عطرِ باران
سالها مرور خواهی شد
هر بار زیباتر
هر بار عاشقانه تر
اینک تو را آخرین اُمید خواهم خواند
چون ترانه ی آزادی
بر لبِ آخرین زندانیِ این مَحبس!
#حامد_نیازی
از سَر نمی اُفتی
چون خاطره ی اولین دیدار
از چشم نمی اُفتی
مانند قطره ی اشکی از ذوقِ اولین بوسه
از لب نمی اُفتی
مانند اولین شعرِ ناب
اینَک تو را
اولین عشق خواهم نامید
به حُرمتِ نامِ مُقدَست
که چون ترانه ای قدیمی با عطرِ باران
سالها مرور خواهی شد
هر بار زیباتر
هر بار عاشقانه تر
اینک تو را آخرین اُمید خواهم خواند
چون ترانه ی آزادی
بر لبِ آخرین زندانیِ این مَحبس!
#حامد_نیازی
@mohsenjamei
خیاطیمیگفت اگر شب جیبهای لباسهارو خالی
کنید لباسها زیباتر میمونن و خیلی بیشتر
عمر میکنند خالی کردنِ ذهن همین طوره طی روز
مجموعهایاز آزردگیها پشیمونیو اضطراب را که:
اصلا خوب نیستند را تخلیه کنید!
خیاطیمیگفت اگر شب جیبهای لباسهارو خالی
کنید لباسها زیباتر میمونن و خیلی بیشتر
عمر میکنند خالی کردنِ ذهن همین طوره طی روز
مجموعهایاز آزردگیها پشیمونیو اضطراب را که:
اصلا خوب نیستند را تخلیه کنید!
ضربالمثل (خر بیار و باقالی بار کن .) :
در گذشته ی دور مرد باقلافروشی گرفتار شخص پست فطرتی می شود که از او میخواهد مقداری به او باقالی دهد اما پولی به او نمی دهد .
باقالی فروش اعتراض می کند . مرد پست فطرت او را با چاقو تهدید به مرگ می کند . مرد درمانده که اوضاع را خطرناک می بیند به او می گوید :
" خر بیار و باقالی بار کن . " یعنی برو خری بیاور و همه ی باقالی ها را بار خر کن و ببر.
این مثل وقتی به کار می رود که حق خودت را می خواهی از کسی بگیری اما گرفتار دردسری خطرناک می شوی که ارزش گرفتن حقت را ندارد و از آن منصرف می شوی.
❣ @mohsenjamei❣
در گذشته ی دور مرد باقلافروشی گرفتار شخص پست فطرتی می شود که از او میخواهد مقداری به او باقالی دهد اما پولی به او نمی دهد .
باقالی فروش اعتراض می کند . مرد پست فطرت او را با چاقو تهدید به مرگ می کند . مرد درمانده که اوضاع را خطرناک می بیند به او می گوید :
" خر بیار و باقالی بار کن . " یعنی برو خری بیاور و همه ی باقالی ها را بار خر کن و ببر.
این مثل وقتی به کار می رود که حق خودت را می خواهی از کسی بگیری اما گرفتار دردسری خطرناک می شوی که ارزش گرفتن حقت را ندارد و از آن منصرف می شوی.
❣ @mohsenjamei❣
@mohsenjamei
ما چون دو دریچه رو به روی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرارِ روزِ آینده
عمر آیینهی بهشت، اما ... آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خستهست
زیرا یکی از دریچه ها بستهست
نه مهر فسون، نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر، که هر چه کرد او کرد...
#مهدى_اخوان_ثالث
ما چون دو دریچه رو به روی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرارِ روزِ آینده
عمر آیینهی بهشت، اما ... آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خستهست
زیرا یکی از دریچه ها بستهست
نه مهر فسون، نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر، که هر چه کرد او کرد...
#مهدى_اخوان_ثالث
بِسْمِ رَبِّ العشق و آغازِ لبت
مطلعِ زیباترین رازِ لبت
فُزْتُ رَبِّ غمزهء افسونگرت
زمزمی جوشیده از نازِ لبت
آیهء لاتَقْنَطُوا، تفسیری از
قهقه مستانهء سازِ لبت
موسی از جادوی تو، أَلقِ عَصاک
نیل می خندد، از اعجاز لبت
قُلْ أَعُوذُ رَبِّ بوسه های تو
شاعران، قافیهپردازِ لبت
أیها السّاقی، أدر جامی دگر
از شرابِ مستِ شیرازِ لبت
السَّلامُ یا حَبیبی، پس کجاست
جلوهء آهویِ طنازِ لبت؟
باز ققنوسِ غزل، میسوزد از
آتشِ مردادِ اهوازِ لبت
دستافشان، پایکوبان، لولیان
در سماعِ شور و شهنازِ لبت
گرچه مَغضُوبِ عَلَيهِمْ گشتم از
حضرتِ معشوقهء نازِ لبت
سوز و سازِ من، گواهِ عاشقیست
واژه هایم، نکتهپردازِ لبت
در خیالم، "یاس" پرسه میزند
با جناس و حشو و ایجازِ لبت
#محمد_جوکار
@mohsenjamei
مطلعِ زیباترین رازِ لبت
فُزْتُ رَبِّ غمزهء افسونگرت
زمزمی جوشیده از نازِ لبت
آیهء لاتَقْنَطُوا، تفسیری از
قهقه مستانهء سازِ لبت
موسی از جادوی تو، أَلقِ عَصاک
نیل می خندد، از اعجاز لبت
قُلْ أَعُوذُ رَبِّ بوسه های تو
شاعران، قافیهپردازِ لبت
أیها السّاقی، أدر جامی دگر
از شرابِ مستِ شیرازِ لبت
السَّلامُ یا حَبیبی، پس کجاست
جلوهء آهویِ طنازِ لبت؟
باز ققنوسِ غزل، میسوزد از
آتشِ مردادِ اهوازِ لبت
دستافشان، پایکوبان، لولیان
در سماعِ شور و شهنازِ لبت
گرچه مَغضُوبِ عَلَيهِمْ گشتم از
حضرتِ معشوقهء نازِ لبت
سوز و سازِ من، گواهِ عاشقیست
واژه هایم، نکتهپردازِ لبت
در خیالم، "یاس" پرسه میزند
با جناس و حشو و ایجازِ لبت
#محمد_جوکار
@mohsenjamei
Forwarded from محسن جامعی شاعر و ترانه سرا
ساکت.......که می شوم
حرف هایم............تمام
نشده اند........سکوت!!!
حسرتِ حرف های ترک
خورده ایست...........که
نه گفته می شوند........
و نه شنیده...
┄┅┅┄┅✶💐✶┅┄┅┅┄
@mohsenjamei
حرف هایم............تمام
نشده اند........سکوت!!!
حسرتِ حرف های ترک
خورده ایست...........که
نه گفته می شوند........
و نه شنیده...
┄┅┅┄┅✶💐✶┅┄┅┅┄
@mohsenjamei
Forwarded from محسن جامعی شاعر و ترانه سرا
@mohsenjamei
یک طرف ایمان سُستم، یک طرف ابروی تو
پنجه در محراب اندازم و یا گیسوی تو
من مسلمان می شوم با روسری سر کردنت
علت کفر من است این حلقه های موی تو
آه از روزی که کردی «او» خطابم عشق مُرد
عاقبت روزی مرا هم می کشد این «او» ی تو
عشق ورزیدم، رساندم خیر و بوسیدم تو را
پس چرا هی شر نصیبم می شود از سوی تو
مثل یعقوبم ولی مأیوسم از بوئیدنت
دلخوشم با پیرُهن هایی که دارد بوی تو
تا که حرف از بوسه و پیراهن و لب می زنم
لای دندان می رود لبهای هذیان گوی تو
سالها غرق عبادت بودم و محو دعا
دزد ایمانم شد آن ابروی شیطان خوی تو
.
یک طرف ایمان سُستم، یک طرف ابروی تو
پنجه در محراب اندازم و یا گیسوی تو
من مسلمان می شوم با روسری سر کردنت
علت کفر من است این حلقه های موی تو
آه از روزی که کردی «او» خطابم عشق مُرد
عاقبت روزی مرا هم می کشد این «او» ی تو
عشق ورزیدم، رساندم خیر و بوسیدم تو را
پس چرا هی شر نصیبم می شود از سوی تو
مثل یعقوبم ولی مأیوسم از بوئیدنت
دلخوشم با پیرُهن هایی که دارد بوی تو
تا که حرف از بوسه و پیراهن و لب می زنم
لای دندان می رود لبهای هذیان گوی تو
سالها غرق عبادت بودم و محو دعا
دزد ایمانم شد آن ابروی شیطان خوی تو
.