*Na.Rasouli*
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
#انسانها را، بهتر بشناسیم
پسر بچه فقیری وارد کافی شاپ شد و پشت میز نشست.
خدمتکار برای سفارش گرفتن به سراغش رفت. پسر پرسید:
بستنی شکلاتی چند است؟
خدمتکار گفت 50 سنت. پسرک پول خردهایش را شمرد بعد پرسید بستی معمولی چند است؟
خدمتکار با توجه به این که تمام میزها پر شده بود و عده ای نیز بیرون کافی شاپ منتظر بودند با بی حوصلگی گفت :35 سنت .
پسر گفت برای من بستنی معمولی بیاورید.
خدمتکارِ بی حوصله، یک بستنی از ته مانده های بستنی های دیگران آورد و صورت حساب را به پسرک داد و رفت،
پسر بستنی را تمام کرد. صورتحساب را برداشت و پولش را به صندوق پرداخت کرد و رفت...
هنگامی که خدمتکار برای تمیز کردن میز رفت شرمنده شد..!
پسر بچه در روی میز در کنار بشقاب خالی 15سنت انعام گذاشته بود در صورتی که میتوانست بستنی شکلاتی بخرد...
🔸#شکسپیر زیبا میگوید:
#بعضی_بزرگ_زاده_میشوند،
برخی بزرگی را بدست می آورند،
و بعضی بزرگی را بدون اینکه بخواهند با خود دارند...
*شب بخیر دوستان *
🔶🔷🔶🔷🔶🔷♦️♦️🔷🔶🔷🔶🔷🔶
https://telegram.me/joinchat/ClbrxD9XC2K3eKeSeIaK3Q
🔸 ☆ 《《کانال مدیران خلاق》》☆🔸
🔶🔷🔶🔷🔶🔷♦️♦️🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
#انسانها را، بهتر بشناسیم
پسر بچه فقیری وارد کافی شاپ شد و پشت میز نشست.
خدمتکار برای سفارش گرفتن به سراغش رفت. پسر پرسید:
بستنی شکلاتی چند است؟
خدمتکار گفت 50 سنت. پسرک پول خردهایش را شمرد بعد پرسید بستی معمولی چند است؟
خدمتکار با توجه به این که تمام میزها پر شده بود و عده ای نیز بیرون کافی شاپ منتظر بودند با بی حوصلگی گفت :35 سنت .
پسر گفت برای من بستنی معمولی بیاورید.
خدمتکارِ بی حوصله، یک بستنی از ته مانده های بستنی های دیگران آورد و صورت حساب را به پسرک داد و رفت،
پسر بستنی را تمام کرد. صورتحساب را برداشت و پولش را به صندوق پرداخت کرد و رفت...
هنگامی که خدمتکار برای تمیز کردن میز رفت شرمنده شد..!
پسر بچه در روی میز در کنار بشقاب خالی 15سنت انعام گذاشته بود در صورتی که میتوانست بستنی شکلاتی بخرد...
🔸#شکسپیر زیبا میگوید:
#بعضی_بزرگ_زاده_میشوند،
برخی بزرگی را بدست می آورند،
و بعضی بزرگی را بدون اینکه بخواهند با خود دارند...
*شب بخیر دوستان *
🔶🔷🔶🔷🔶🔷♦️♦️🔷🔶🔷🔶🔷🔶
https://telegram.me/joinchat/ClbrxD9XC2K3eKeSeIaK3Q
🔸 ☆ 《《کانال مدیران خلاق》》☆🔸
🔶🔷🔶🔷🔶🔷♦️♦️🔷🔶🔷🔶🔷🔶