دیجیتال مارکتینگ با محمود بشاش از تورنتو
2.1K subscribers
220 photos
63 videos
13 files
436 links
كانال محرمانه آموزش بازاریابی ديجيتال در تورنتو کانادا.

تماس با ادمین کانال:
@mahmoodb
ایمیل ادمین:
info@mahmoodb.com
وب‌سایت ادمین:
www.mahmoodbashash.com
Download Telegram
وب سایت شبکه اجتماعی فارسی و ایرانی cloob.com قرار است به این زودی ها پس از ۱۲ سال فعالیت تعطیل شود. شاید هم در زمانی که دارید این مطلب را می خوانید، تعطیل شده باشد.
۱۲ سال! می تونید حساب کنید چه حجم اطلاعات تولید شده توسط کاربران در این مدت در این بستر آپلود شده و چند ساعت وقت ایرانیان برای ساخت و حضور برندهای شخصی و شرکتیشان بر روی این بستر صرف شده؟ آیا به نظر شما مالک این شبکه اجتماعی مدیران آن هستند؟
فشارها روی سایت آپارات هم بسیار زیاد است. اگر روزی همین اتفاق برای سایت آپارات بیافتد چه می شود؟ این همه ویدئوی آموزشی و تفریحی و علمی و غیر علمی و ساعت ها وقت ایرانیان همگی در یک لحظه دود می شود.
اصلا همین تلگرام خودمان را بگو! اگر فیلتر شود می دانید چه تعداد ایرانی دچار افسردگی خواهند شد؟ تعداد خودکشی ها افزایش خواهد یافت چون درآمد های میلیونی خیلی ها در یک لحظه به صفر خواهد رسید و خلاصه یک فاجعه اجتماعی رخ خواهد داد!

بگذریم از اینکه می توانیم ساعت ها در مورد اینکه مقصر اصلی این ماجراها کیست صحبت کنیم ولی من در یک جمله خدمتتون نظر شخصی خودم را می گویم: مالکان و صاحبان این وب سایت ها مقصر اصلی هستند. کم کاری آنها در تعامل با جامعه هدف و در تعامل با نهادهای قانون گذار، در روند تعطیلی آنها بسیار موثر است و زمانی که مشکلی برای آنها پیش می آید، نه قانون و نه مردم حمایتی از آنها نمی کنند.

ولی موضوع بحث من این موارد نیست. برای من یک سوال پیش آمده بود که خواستم با شما مطرح کنم: اگر این وب سایت های عظیم پس از سال ها فعالیت ناگهان یک روز صبح اعلام می کنند تا یک ماه دیگر تعطیل می کنیم، چه تضمینی است که سایت های فسقلی دیگری که خدمات SaaS و ابری در ایران می دهند مثل سایت های آنلاین چت، سایت های مخصوص فریلنس ها، سایت های کوچک کننده لینک ها، سایت های ایمیل مارکتینگ، سایت های مدیریت تلگرام و اینستاگرام، سایت های مدیریت تبلیغات کلیکی، سایت های فروشگاه ساز، سایت های خدمات مالی اداری تحت وب و غیره هم همین مسیر را طی نکنند و ثمره سال ها فعالیت ما و بخشی از پایه های کسب و کارمان که بر روی این خدمات بنا شده، ناگهان یک شبه دود نشود؟
چرا مثلا من نباید به جای استفاده از سرویس yon که صفحه ورودی آن هنوز مانند سایت های تبلیغی چندین سال قبل است و آنقدر صفحه را پر کرده اند که خدمات اصلی این سایت را باید لابلای تبلیغات بی ریخت آن پیدا کنیم و صفحه وبلاگش هم مربوط به ۴ سال قبل است، از همین خدمات goo.gl استفاده نکنم؟ چرا به جای استفاده از خدمات چت آنلاین raychat از خدمات بسیار قوی تر و مطمئن تر crisp استفاده نکنم؟ به جای استفاده از سرویس mailerlite فارسی که گاها ایمیل ها را با یک هفته تاخیر می فرستد از همان خدمات نصفه نیمه رایگان mailchimp استفاده نکنم؟
مثال در این مورد بسیار زیاد است. من حامی سرسخت استاراتاپ های ایرانی هستم و به نظرم باید روزی برسد که معادل تک تک خدمات خارجی، حتما حداقل یک نمونه داخلی (مشابه یا قوی تر) داشته باشیم ولی راستش وقتی داستان های تعطیلی و خدمات ناقص و ضعیف را می بینم،‌ خیلی ناراحت می شوم. من ممکن است برای تست خدمات و یا برای پروژه های شخصی خودم و برای حمایت از خدمات داخلی، آنها را مورد استفاده قرار دهم ولی برای پایه گذاری یک کسب و کار در فضای دیجیتال، فعلا تا این لحظه دلیلی نمی بینم آینده کسب و کار خودم و یا مشتری هایی که برای مشاوره از من کمک می گیرند را به خطر بیاندازم و بر اساس خدماتی که فردایشان معلوم نیست پایه گذاری کنم.

دو نکته برای جلوگیری از حاشیه سازی روی مطلب من:
نکته اول: از مشکلات تحریم ها و محدودیت در استفاده از خدمات خارجی کاملا آگاه هستم.
نکته دوم: از این موضوع هم کاملا آگاه هستم که تعطیلی خدمات، برای خدمات غیر ایرانی هم ممکن است اتفاق بیافتد.

به امید روزی که به این ترس ها و نگرانی هایمان بخندیم.

@mahmoodbashash
💐
لیندا طالبی را خرید!

این، از دسته خبرهایی است که کم کم باید آماده شنیدن آنها شویم.

فیسبوک اینستاگرام‌را می‌خرد. مایکروسافت لینکدین را می خرد. و سایت آموزشی lynda.com به نظرم اگر محتوای آموزشی عادل طالبی را بخرد حتما بورد خواهد کرد چون واقعا محتوای عالی و غنی تولید می کنه و من همیشه از مطالب او چیزهای جدید یاد می‌گیرم.

اصلا شاید خرید مغزهای متفکر در ایران حرکت جدید شرکت های خارجی باشد چون بعید می دونم فعلا با این شرایط کاندیدهایی که ما دور و‌برمون می‌بینیم و‌مدت ها است برای خریده شدن لحظه شماری می کنند، هیچکدامشان فعلا خریدار پیدا کنند مگر اینکه به طور جدی روی کیفیت خدمات و «جلب رضایت مشتری» های بیچاره سرمایه گذاری کنند.

بگذریم...

نمونه یک وبینار کوتاه و آموزنده از عادل طالبی عزیز:
https://www.aparat.com/v/rJNVC

کانال او:
@kar_kasb

موفق باشید.
توصیه موثر برای افزایش فروش: سعی کنید تا حد امکان، مشتری شما از زمانی که یک کالا را در سبد خرید خود قرار می دهد تا زمانی که می خواهد از کارت خود استفاده کند و پرداخت انجام دهد، درمبلغی که باید پرداخت کند تغییری ندهید.

مثلا قیمت کالا بر روی وب سایت ۱۰۰۰۰تومان است ولی در زمان پرداخت باید ۱۲۰۰۰تومان پرداخت کند چون هزینه حمل دارد.

یا مثلا قیمت کالا ۵۶۰۰۰تومان است ولی در زمان پرداخت باید ۵۷۵۰۰تومان پرداخت کند به خاطر قیمت ظرف غذا.

سعی کنید تا حد امکان این اتفاق را مدیریت کنید و به حداقل برسانید. مغز انسان در مقابل این موضوع خیلی حساس است و تاثیر منفی روی تصمیم گیری می گذارد.

سر همین موضوع به چلوکبابی نایب شعبه ساعی گفتم دوست عزیز، برای یک چلوکباب ۵۶۰۰۰تومانی واقعا زشت نیست ۱۵۰۰تومن هزینه ظرف در فاکتور می زنید؟

خریداری که به محل شما نیامده و از سرویس و خدمات شما استفاده نکرده، ماشینی را برای پارک به پرسنل شما نداده، جایی در محل شما اشغال نکرده و همان قیمت چلوکباب را هم دارد می دهد، خیلی بی کلاسیه که ۱۵۰۰ تومن برای یک ظرف بی کیفیت از او بگیرید.

شخصی که پشت تلفن بود با احترام گفت بله البته شما می تونید نظرتون را منعکس کنید. بعد که تشکر کردم و تلفن را قطع کردم با خودم گفتم پس من الآن داشتم برای ایشون جوک تعریف می کردم؟ یا داشتم نظرم را منعکس می کردم؟؟

البته کیفیت غذاشون عالیه ها. دستشون درد نکنه.
https://goo.gl/DekVW3
به آقاهه می گم خیلی خوب دارید برای رستورانتون خرج می کنید. دکوراسیون عالی، منوی غذای با کیفیت، پرسنل متشخص، پارکینگ اختصاصی.

میگه بعله قربان. ما معتقدیم مشتری های ما افرادی خاص و متشخص هستند و در این محل استثنایی شهر که ما فعالیت می کنیم همه به دنبال بهترین خدمات و کیفیت هستند و حاضرند برای آن پول پرداخت کنند.

ما حاضر نیستیم کارهای بی کلاس و بی ارزش انجام دهیم چون نوع مخاطبی که ما داریم از ما توقع دارد همه چیز عالی باشد.

می پرسم پس برای دسترسی به مخاطبین هدف بیشتر شبیه همین نوع مخاطبی که مورد نظرتون هست حتما تبلیغات عالی می کنید، حتما وب سایت عالی و با کیفیت دارید و حتما بر اساس استانداردهای مارکتینگ روز دارید عمل می کنید.

میگه ای آقا... کی امروز وب سایت میره نگاه کنه؟ ما تمرکز را گذاشتیم بر رور تلگرام. داریم تو گروه های پر بیننده تبلیغ می ریم و همین کافیه.

چشمانم ۶ تا می شود (دو تا مال خودم، دو تا هم عینک هام، دو تا هم برای تعجب).

می پرسم واقعا شما وب سایت ندارید؟ و واقعا دارید در زرد ترین، پر نویز ترین و آلوده ترین فضای دیجیتال ممکن اون هم برای رسیدن به مخاطبین هدف آنچنانی که در بالا مشخصاتشان را فرمودید فعالیت می کنید؟

اصلا منظور من را از آلوده و نویز و زرد نفهمید. حتی تا آن لحظه به این موضوع فکرهم نکرده بود که مخاطبین هدف او در تلگرام ولو نیستند و اصلا فکر نکرده بود تبلیغ رستوران لوکس و استثنایی او درکانال های دروغ پراکن و مملو از اطلاعات نادرست و زرد و تکراری چقدر به برند او لطمه وارد می کند.

او فقط می دانست و شنیده بود که امروز همه در تلگرام هستند و یک مشاور جوان و امروزی هم به او گفته بود کی امروز میره وب سایت نگاه کنه بابا!!!

بابا جان، وب سایت یعنی برچسب اعتماد بر روی خدمات و محصولات شما. تلگرام هم برای چت و گفت و گو طراحی شده. نه یک شبکه اجتماعی است، نه یک سیستم تبلیغات آنلاین و نه یک رسانه معتبر. این ها هر کدام جای خود را دارد. برند خود را بر سیلابی گل آلود بنا نکنید. وقتی این سیلاب ته نشین شود، آنوقت شما به عمق فاجعه پی خواهید برد. زمانی که برند شما در گل و لای و آلودگی باقی مانده از این سیلاب نای نفس کشیدن نخواهد داشت.

مراقب تصمیم گیری های مدیریتی خودتون باشید.

https://goo.gl/kpaQiT
امروز آقای جمالی برای نصب پمپ فشار آب تشریف آوردند.

فشار آب یوسف آباد بسیار کم است و ما مجبور شدیم پمپ آب نصب کنیم.

آقای جمالی چند روز قبل از اینکه بیاد گفته بود خودت باید پمپ را بخری و به من خبر بدی که بیام. من هم پمپ را سفارش داده بودم و امروز آقای جمالی قرار بود بیاد.

حدود ساعت ۱۱ با دو نفر دستیار آمد و شروع به کار کردند. حدودا تا ساعت ۷ شب طول کشید.
در حین انجام کار موارد زیر را از من خواستند که تهیه کنم:
۱-یک قطعه موزاییک برای زیر پمپ!
۲-یک تکه کابل برق برای اتصال پمپ به برق
۳-چسب برق برای عایق کاری
۴-تهیه رابط و لامپ برق برای اینکه بیرون تاریک شده بود و نور لازم بود
۵-خرید سیمان و پر کردن بخشی از دیوار که کنده بودند
۶-بردن قطعاتی که اضافه آمد به فروشگاهی که از آن خریده بودند و پس دادن آنها

من همه این کارها را با حوصله و بدون اینکه به اعصابم فشار بیارم انجام دادم ولی داشتم به نمونه همین خدمات که در دبی ارائه می شود فکر می کردم که با تجهیزات کامل می آیند و از الف تا ی هر کاری را بدون اینکه حتی یک بار با شما صحبتی کنند یا چیزی یا وسیله ای بخواهند را انجام می دهند بعدش هم خودشان محل را تمیز می کنند و جاروب می زنند و سالم و مرتب تحویل می دهند و می روند. پول خوبی هم می گیرند که معمولا با رضایت پرداخت می کنیم.

در همین زمان یاد خدماتی که من و افراد و شرکت های مشابه ارائه می دهند افتادم. مثل اینکه کسی از ما یک وب سایت فروشگاه آنلاین بخواهد و ما به او بگوییم این کارها را خودت باید انجام دهی:
۱-نام دامنه را خودت ثبت کن
۲-خدمات میزبانی وب را خودت بگیر
۳-قالب وب سایت را از فلان وب سایت بورو بخر
۴-برای خدمات ارتباط با بانک اقدام کن
۵-کلمات کلیدی سایت را هم خودت بورو پیدا کن

بعد هم که سایت را تحویلش میدیم تازه هنوز اول بدبختی های مشتری شروع میشه و مشکلات و باگ ها نمایان میشه. از فونت های بی ریخت تا مشکل در دستگاه های موبایل تا سئوی ضعیف و هاست کند و پاسخگویی بد و بی مسئولیتی های ما.

بیایید قراری بگذاریم با خودمان. یکی از مشتری هایمان را به عنوان تست انتخاب کنیم و یک پروژه حرفه ای و کامل و بی عیب و نقص را برایش انجام دهیم. باور کنید هم خودمون بیشتر لذت می بریم و هم مشتری راضی و خوشحال خواهد بود و هم اینکه درآمد بیشتری از این نوع پروژه ها عایدمان خواهد شد.

هر مشتری راضی هم میشه مبلغ و طرفدار ما و با کمترین هزینه، مشتری های بیشتری را در آینده جلب خواهیم کرد.

تنها کاری که باید کنیم این است که از همان لحظه اول هر پروژه بیش از اینکه به فکر درآمد آنی باشیم به فکر یک ارتباط عمیق و بلند مدت برنده-برنده با مشتری باشیم. بقیه مسیر خیلی راحت و سریع طی خواهد شد.

t.me/mahmoodbashash
💐
ویدئویی که در زیر خواهید دید در همین لحظه‌در حال وقوع است. دیدن آن را به کسانی که بیماری قلبی دارند به هیچ وجه توصیه نمی کنم 👇👇👇
چرا دولت ها نباید تلگرام را فیلتر کنند؟!

چند روز پیش در اسنپ بودم از محل جلسه به منزل. مسیری که معمولا ۲۰ دقیقه طول می کشید قرار بود حدود ۶۰ دقیقه طول بکشد. خیلی ترافیک بود.
من در صندلی پشت نشستم. راننده هم مرد جوانی بود که در صندلی راننده نشسته بود.

من اوایل راه خودم را با نگاه کردن به فروشندگان سی دی در وسط بزرگراه، سگ های گوگولی که در صندلی عقب برخی خودروها نشسته بودند، مسیر سرسبز خیابان و غیره سرگرم کردم. راننده هم کلا از همان لحظه اول سرش تو موبایل بود. یا داشت با نقشه راه ور می رفت یا تلفن می زد و یا در تلگرامش بود.
من هم حوصله ام سر رفت و وارد تلگرام شدم و در دنیایی اسرارآمیز از اطلاعات و اخبار غرق شدم.

تا چشم باز کردم دیدم ۶۰ دقیقه گذشته و من درب منزل هستم.

در این مدت، حتی یک جمله بین ما ردو و بدل نشد. من سرم در تلگرام او هم سرش در تلگرام.

با خودم فکر کردم اگر همین داستان چند سال قبل اتفاق افتاده بود، سناریو خیلی متفاوت می بود.

احتمالا در این ۶۰ دقیقه من و راننده اسنپ چندین بار حکومت آمریکا را عوض کرده بودیم، کلی برای قحطی زدگان آفریقا راه کار پیشنهاد داده بودیم، در مورد شهردار سابق تهران، تعداد وزرای زن در کابینه، حضور ایران در سوریه، رای گیری استقلال کاتالونیا، سفر قاسم سلیمانی به کردستان عراق، بمب باران یمن، قطع ارتباط عربستان و قطر، حذف اپلیکیشن های ایرانی توسط اپل و خلاصه موارد مهم دیگری صحبت کرده بودیم که اصولا در حوزه تصمیم گیری و حتی اظهار نظر ما نیست و برخی از آنها هم خارج از خطوط قرمز هستند.

در پایان راه هم، مغز من پر شده بود از موضوعات جدیدی که تا قبل از آن اصلا به آنها فکر نکرده بودم یا نشنیده بودم و حالا پس از مذاکره با راننده اسنپ، شده بودند دغدغه فکری جدید من که باید مدت ها به آنها فکر می کردم تا راه کاری برایشان پیدا کنم!!!

و اما درسی که از این سفر گرفتم:
بعد از مقایسه ای که در ذهنم انجام دادم تازه فهمیدم چرا دولت ها اصولا نباید تلگرام را فیلتر کنند. این ابزار بهترین روش برای پایین نگه داشتن سرها در گوشی موبایل و کنسل شدن جلسات مذاکره و گفتگو در تاکسی ها و اسنپ ها است و باعث میشه هر کسی به کار خودش برسه و دولت ها هم به کارشون که مدیریت و تصمیم گیری در مورد همه این موارد است بپردازند. نه ما در کار آنها دخالت می کنیم و نه آنها تلگرام را فیلتر می کنند.

ولی برنده اصلی در این بازی نه ما هستیم و نه دولت ها. برنده، شرکت های تبلیغاتی هستند که از این بستر دارند پول در می آورند. تولید کنندگان محتوای زردی که برای پایین نگه داشتن سرها در تاکسی ها بهترین خوراک هستند و برای تبلیغ دهندگان بهترین روش برای افزایش ممبر و فروش بیشتر.

ما و دولت ها با کمک هم بزرگترین بنگاه خبر پراکنی جهان را مدیریت می کنیم که برای کارآفرینی و اشتغال زایی هزاران نفر دیگر به طور شبانه روزی فعالیت می کند.

پیدا کنید اون نابغه ای که این طرح تجاری را پایه گذاری کرده.😜

💐
.
از دردسرهای انتخاب تصاویر مناسب برای وبلاگ خود برای همیشه خلاص شوید...

استفاده از تصاویر و صحنه های بدیع به منظور پررنگ و برجسته کردن محتوای نوشته شده و همچنین آسان تر کردن درک و فهم آن بسیار اهمیت دارد. اما این در حالی است که رضایت دادن به استفاده از تصاویر آرشیوی غیرواقعی، بی ارتباط و حتی در حد متوسط، در واقع موجب کم شدن میزان توجه مخاطبین نسبت به وب سایت شما شده و تلاش ها و فعالیت های شما به منظور بازاریابی جاذبه ای و افزایش فروش را به حداقل می رساند. این تصاویر می توانند موجب شوند که شرکت و سازمان شما جعلی و ساختگی، غیر قابل اعتماد و همچنین بی خبر از جامعه هدف خودش به نظر برسد.

اگر هم فکر می کنید که خیلی زرنگ هستید و به سادگی می توانید با جستجو در تصاویر گوگل، هر عکسی که دلتان خواست را بردارید و در وب سایت خودتان کپی کنید، باید عرض کنم که...

ادامه مطلب:
https://goo.gl/TfseN9

موفق باشید.
در رابطه با مطلب فوق (https://t.me/mahmoodbashash/336) مربوط به حقوق مولف و کپی رایت تصاویر، یکی از دوستان سوالات جالبی پرسیده اند که به نظرم برای شما می تواند مفید باشد. سوال ها و جواب ها به شرح زیر است:

سوال ۱. چه تصاویری دارای مالکیت معنوی هستند؟ کدام‌ها آزادند؟ از کجا بفهمیم؟
پاسخ: در زمان جستجو در گوگل می توانید مشخص کنید دنبال چه نوع تصاویری هستید. در پست بعدی صفحه جستجوی گوگل را قرار می دهم که ببینید چطور می توان این کار را انجام داد.

سوال ۲. اگر تصویری چند جا وجود داشت، اصالت و مالکیت آن را چطور بفهمیم؟
پاسخ: پیشنهاد می کنم چنانچه در مورد وضعیت کپی رایت یک تصویر مطمئن نیستید فقط چون در چند وب سایت دیگر استفاده شده، شما هم از آن استفاده نکنید.

سوال ۳. آیا درج واترمارک خودمان روی تصاویر دیگران، نقض کپی‌رایت است؟
پاسخ: شما با اضافه کردن واترمارک روی عکسی که متعلق به دیگران است صاحب آن نمی شوید.

سوال ۴. آیا پاک‌کردن واترمارک دیگران از روی تصاویر آن‌ها، نقض کپی‌رایت است؟
پاسخ: این کار حتما نقض کپی رایت است.

سوال ۵. آیا بازنشر تصویر دارای واترمارک دیگران با همان واترمارک آن‌ها، رعایت کپی‌رایت است؟
پاسخ: بستگی به شرایط و مقرراتی دارد که صاحب آن عکس در وب سایتی که عکس در آن وجود دارد تعریف کرده است.

و اما سوال یا ذهنیتی که که شاید برای خیلی ها پیش بیاد:
فرض کنید ما قوانین کپی رایت را رعایت نمی کنیم و یک عکس را استفاده می کنیم. حالا تا بخواهند ما را پیدا کنند معلوم نیست چقدر طول بکشه و اگر هم ما را پیدا کنند، عذر خواهی می کنیم و عکس را حذف می کنیم.
پاسخ: اگر از شما برای نقض حقوق کپی رایت شکایت شود، جریمه شما از روزی که عکس را استفاده کرده اید تا روزی که به دلیل شکایت از شما، آن را از وب سایت خود حذف کرده اید، محاسبه خواهد شد. یعنی مثلا اگر شما ۳ ماه از یک عکس دارای کپی رایت در وب سایت استفاده کنید و بعد آن را به دلیل شکایت صاحب عکس بردارید، باید جریمه آن ۳ ماه را بپردازید.
نحوه جستجوی تصاویر در گوگل بر اساس نوع کپی رایت آنها
امروز‌ برنامه ریزی کرده‌ بودم یک ویدئو آموزشی جدید بسازم ولی این وانت هایی که لوازم منزل، خورده ریز، آهن آلات، لوازم کهنه شوفاژ و غیره خریدارند گیر داده اند به کوچه ما و دست بردار هم نیستند. روز‌ جمعه است مثلا...
مگر‌ نه اینکه صدای بلند دستگاه صوتی خودروها ممنوع و‌ جرم است؟ پس چرا این وانت ها بی دردسر آسایش مردم را بر هم می زنند و این جرم نیست؟
در خارج از ایران این نوع کسب و کار کاملا آنلاین است. هر وانت یک وب سایت داره. میری اونجا یک‌قرار تنظیم می‌کنی، لوازم اضافی‌را‌ در وب سایت درج می‌کنی. راس روز و‌ساعت مقرر وانت میاد لوازم را جمع می کنه و میره.
جالب اینجاست که این شرکت ها برای این خدمات از مشتری ها پول هم می‌گیرند. شما وقتی یک آپارتمان ۵۰ متری داری و یک‌تلویزیون قدیمی که نصف اتاق خواب را پر‌کرده، حاضری برای اینکه از شر اون خلاص بشی، هزینه کنی. بیرون‌هم نمی‌تونی بزاری چون شهرداری جریمه ات می‌کنه.
این ایده استارتاپی را یک نفر اجرا کنه و دعای خیر مردم‌ را برای خودش داشته باشه ضمن اینکه کلی هم پول در میاد.

@mahmoodbashash
یکی از دوستان خوب یک کانال جدید راه اندازی کرده و‌مطالب مفیدی در زمینه دیجیتال و‌سوشال منتشر می کنه. پیشنهاد می کنم این کانال نوپا را بررسی کنید:
@dr_social

امیدوارم مفید باشه براتون.
💐
اشتباه وحشتناک مدیر و موسس آمازون در تعریف برند!

آقای جف بیزوس مدیر و بنیانگذار آمازون در سال ۲۰۱۲ تعریفی از برند را به این شکل مطرح کرده: برند شما آن چیزی است که وقتی در اتاق نیستید مردم درباره آن صحبت می کنند.

به نظر من این تعریف اشتباه باعث شده تا برخی مفاهیم مرتبط با برند هم تحت تاثیر قرار بگیرد و برندها، مسیرها و استراتژی های اشتباهی را پیش بگیرند.

چرا باید برند ما آنقدر بد باشد که مردم پشت سرمان صحبت کنند؟ چرا وقتی در اتاق هستیم مردم حاضر نیستند در مورد برندمان صحبت کنند؟ آنها منتظرند ما برویم و آنها با خیال راحت پشت سر برند ما حرف بزنند!!!

اصولا مگر نه اینکه مردم پشت سر برندها معمولا تعاریف بد را مطرح می کنند؟

جایی که ما نیستیم، آنها جرآت دارند نکات منفی را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. و جایی که ما حضور داریم، آنقدر ارتباط انسانی آنها با برند ما کم است و آنقدر برند ما برایشان کم ارزش است که حاضر به گفتمان با ما نیستند.

چرا برند ما نباید در برقراری ارتباط انسانی با مخاطب آنقدر قوی عمل کرده باشد که مخاطب ما حاضر باشد رو در روی ما، و نه پشت سر ما، راحت نظرات مثبت یا منفی اش را بگوید؟

مثلا مردم وقتی از پیگیری دیرکرد سفارش خود در وب سایت های فروشگاهی ایران سرخورده می شوند و جواب سربالا می شنوند، خوب معلوم است که هیچوقت حاضر نیستند ریسک کنند و گوشی را بردارند و مستقیم با مدیر کنترل کیفی آن وب سایت در مورد نقاط ضعفشان صحبت کنند چون می ترسند برخوردشان با آنها انسانی نباشد. به همین دلیل پشت سرشان در شبکه های اجتماعی بدگویی می کنند.

به نظر من برند ما یا در تعریف برندهای بد می گنجد و یا در تعریف برندهای خوب. اگر برند ما بد باشد، مردم وقتی در اتاق نیستیم در موردمان صحبت خواهند کرد و این نشان دهنده عدم توانایی ما در ساخت یک برند انسانی است.

اگر هم برند ما خوب باشد، چه بهتر که مردم هم پشت سرمان و هم رودروی ما، از ما تعریف کنند.

اگر هم می بینید در ساخت این ارتباط قوی بین برند و مخاطبتان ضعیف عمل کرده اید و کسی از مخاطبین شما آنقدر ارزشی برای برند شما قائل نیست که به خود زحمت دهد و با شما تماس بگیرد و نکات منفی شما را گوشزد کند، شما خودتان این کار را شروع کنید و این سد بی اعتمادی را بشکنید.

شما خودتان به تمامی مشتریانی که به هر شکلی از شما ناراضی بوده اند تماس بگیرید و پای صحبت آنها بنشینید.
البته این کار یک جسارت خاصی لازم دارد که من در بسیاری از برندهای بزرگ فعلی در ایران چنین قدرتی نمی بینم.

پس، لطفا قبل از شنیدن حرف مخاطبینتان، اتاق را ترک نفرمایید چون به احتمال خیلی زیاد مردم در مورد برند شما حرف های خوبی نخواهند زد. جرات داشته باشید، بمانید و حرف آنها را بشنوید.

موفق باشید.
@mahmoodbashash
امروز جمعه ۱۲ آبان دومین بار به عنوان سخنران میهمان در جمع صمیمی و دوست داشتنی کلاس های آموزشی یک ناشر (@yeknasher) ارائه خواهم داشت.

موضوع صحبت من انتشار کتاب در وب سایت آمازون است و من در واقع تجربه ای که برای انتشار کتاب های خودم و چند کتاب دیگر‌ برای سایر کارآفرین ها در آمازون دارم را در اختیار این کلاس قرار خواهم داد.

تمرکز صحبت من بر روی ساخت برند شخصی و مفهوم Unfair Advantage خواهد بود و بعد از تاثیر انتشار کتاب در آمازون بر روی برند شخصی و نتایجی که برای خود من داشته صحبت خواهم کرد.

کلا حدود یک ساعت صحبت خواهم کرد و مطمئنم که مانند کلاس قبلی به شدت مورد توجه حاضرین قرار خواهد گرفت.

آنها خواهند دید که آرزوی انتشار کتاب در بزرگ ترین فروشگاه کتاب جهان برای استحکام برند شخصی خودشان، کاملا دست یافتنی است.

تصمیم دارم یک ویدئو یا فایل صوتی در این زمینه تهیه کنم و در اختیار شما قرار دهم.

موفق‌باشید.💐
@mahmoodbashash
افزایش روز افزون خود فروشی در فضای دیجیتال!

وقتی بازدید کننده ها به وب سایت من وارد می شوند، اولین چیزی که به دنبال آن می گردند این است که ببینند من چه خدمات و محصولاتی برای فروش ارائه می کنم و وقتی که آنها متوجه می شوند که وب سایت من محلی برای فروش خدمات و محصولات نیست بسیار تعجب می‌کنند و شک می‌کنند که واقعاً وقتی من از موضوع کسب درآمد از اینترنت صحبت می کنم منظورم چیست؟ در حالی که خودم هیچ محصول مشخصی برای فروش ندارم!

چطور می توان از اینترنت پول در آورد در حالی که هیچ محصول و خدمتی در وب سایت من برای فروش وجود ندارد؟ چطور می توان کسب درآمد کرد وقتی کسی نمی‌تواند از من خریدی انجام دهد تا بابت آن به من پولی بپردازد؟

پاسخ به این سوال ها که همگی آنها هم درست و بجا هستند این است که امروزه افراد زیادی مانند من، از امکاناتی که فضای دیجیتال در اختیار آنها قرار داده برای فروش خودشان استفاده می کنند!😱

و این دقیقا همان کاری است که خیلی از شما که در حال خواندن این مطلب هستید از آن واهمه دارید و بسیار می ترسید! 👻

پس انتخاب با شما است. اگر می خواهید بدانید موضوع از چه قرار است، روی لینک زیر کلیک کنید و بخوانید:
https://goo.gl/9qYdVg

موفق باشید.
@mahmoodbashash
با شرکت مبین نت تماس گرفتم بپرسم چرا اینترنت خرابه، سیستم تلفنیشون گفت: مشترک گرامی ۹۷ نفر قبل از شما در صف انتظار هستند.
هرچی فکر ‌کردم حتی اگر هر نفر یک دقیقه صحبت کنه حدود یک ساعت و‌ نیم باید گوشی را نگه دارم که نوبتم بشه.
فورا قطع کردم 😜
دو دل هستی؟
به کاری فکر کن که از انجامش هم هیجان زده میشی
و هم می ترسی!
بورو همون کار را انجام بده...
@mahmoodbashash
یکی از معدود رسانه های چاپی که می خوانم، هفته نامه شنبه (@shanbemag) است که تم استارتاپی آن برای من جالب است و مطالب و محتوای جدید و مفیدی را پوشش می دهد. هر هفته اخبار در مورد استارتاپ های جدید و داستان شکل گیری آنها را منتشر می کند.
یکی از نکات جالب این هفته نامه هم این است که به استارتاپ ها و شرکت های اینترنتی خارجی هم می پردازد که داستان شکل گیری و موفقیت یا شکست آنها می تواند برای کارآفرین های ایرانی هم آموزنده باشد.
تنها موضوع مخدوش در این هفته نامه این است که گاهی وب سایت ها یا استارتاپ هایی را معرفی می کند که یا در ایران فیلتر شده اند و یا به دلیل تحریم ها، از آی پی های ایرانی قابل دسترس نیستند.
مثلا در این آخرین شماره که امروز به دستم رسید، وب سایت udemy.com را معرفی کرده که در ایران قابل دسترس نیست.
حال نکته این است که اگر یک وب سایت در ایران فیلتر است پس چرا یک رسانه رسمی باید به آن بپردازد؟ آیا این موضوع باعث تشویق کاربران به استفاده غیرقانونی از ابزارهای VPN جهت دسترسی به این وب سایت ها نمی شود؟
اگر هم آن وب سایت به دلیل تحریم ها دسترسی به ایرانیان را محدود کرده، آیا معرفی آنها در یک رسانه رسمی، امری منطقی است؟
به نظرم این یک نگاه دوگانه است که باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.
یکپارچگی در برخورد با موضوعات آن هم توسط رسانه های رسمی کشور امری بسیار مهم است که می تواند سوء تفاهم های زیادی را برطرف سازد.