This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مناسبتی
⚫️سالروز شهادت ولی نعمتمان حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام تسلیت باد.⚫️
اومدم به پابوسی مشهد
امشبو عزاداره ایران
سفره ی عزاداریها باز
جمع میشه با دستای سلطان
@labbayk_ir
⚫️سالروز شهادت ولی نعمتمان حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام تسلیت باد.⚫️
اومدم به پابوسی مشهد
امشبو عزاداره ایران
سفره ی عزاداریها باز
جمع میشه با دستای سلطان
@labbayk_ir
#مناسبتی
اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را
نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را
نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی
که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را
نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان
به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را
فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد
بزرگی کن، ببوس این دختر کوچک تر خود را
لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست
برو در نهر علقم، کن خبر آب آور خود را
ز دورا دور، می دیدم گلویت عمه می بوسید
مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را
به همراه مسافر آب می پاشند و ناچارم
به دنبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را
کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست
چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را؟
شاعر:حاج علی انسانی
▪️پنجم ربیع الاول سالروز رحلت حضرت سکینه بنت الحسین(ع)بر عموم شیعیان تسلیت باد
@labbayk_ir
اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را
نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را
نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی
که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را
نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان
به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را
فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد
بزرگی کن، ببوس این دختر کوچک تر خود را
لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست
برو در نهر علقم، کن خبر آب آور خود را
ز دورا دور، می دیدم گلویت عمه می بوسید
مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را
به همراه مسافر آب می پاشند و ناچارم
به دنبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را
کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست
چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را؟
شاعر:حاج علی انسانی
▪️پنجم ربیع الاول سالروز رحلت حضرت سکینه بنت الحسین(ع)بر عموم شیعیان تسلیت باد
@labbayk_ir
#مناسبتی
یازده بار جهان گوشهی زندان کم نیست
کنج زندان بلا گریهی باران کم نیست
سامرائی شده ام، راه گدایی بلدم
لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست
قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند
بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست
یازده بار به جای تو به مشهد رفتم
بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست
زخم دندان تو و جام پر از خون آبه
ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست
بوسهی جام به لبهای تو یعنی این بار
خیزران نیست، ولی روضهی دندان کم نیست
از همان دم پسر کوچکتان باران شد
تا همین لحظه که خون گریهی باران کم نیست
در بقیع حرمت با دل خون میگفتم
که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست
🖊شعر: سید حمیدرضا برقعی
▪️@labbayk_ir
یازده بار جهان گوشهی زندان کم نیست
کنج زندان بلا گریهی باران کم نیست
سامرائی شده ام، راه گدایی بلدم
لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست
قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند
بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست
یازده بار به جای تو به مشهد رفتم
بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست
زخم دندان تو و جام پر از خون آبه
ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست
بوسهی جام به لبهای تو یعنی این بار
خیزران نیست، ولی روضهی دندان کم نیست
از همان دم پسر کوچکتان باران شد
تا همین لحظه که خون گریهی باران کم نیست
در بقیع حرمت با دل خون میگفتم
که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست
🖊شعر: سید حمیدرضا برقعی
▪️@labbayk_ir