#مقتل_لهوف
قسمت یازدهم
✔️پروردگارا من به سوی تو بازگشتم و تو بازگشتنم را بپذیر!
راوی گوید:سپس حسین(ع) فریاد برآورد که :«آیا فریاد رسی نیست که ما را به خاطر خدا یاری کند؟آیا پشتیبانی نیست که از حرم پیامبر خدا دفاع کند؟»
راوی گوید:ناگهان حر بن یزید ریاحی رو به عمر بن سعد کرد و گفت :آیا تو با این مرد خواهی جنگید؟
گفت:آری به خدا سوگند،جنگی که ساده ترین کار آن این است که سرها قطع و دستها بریده گردد.راوی گوید:حر رفت و در جایی نزدیک یارانش ایستاد و لرزه بر اندامش افتاد.مهاجربن اوس به او گفت:به خدا سوگند حال تو نگران کننده است اگر گفته می شد چه کسی شجاع ترین مردم کوفه است از تو نمی گذشتم این چه حالتی است که از تو می بینم؟
گفت:به خدا سوگند من خود را بین بهشت و جهنم مخیر کردم پس به خدا هیچ چیز را بر بهشت ترجیح نمی دهم حتی اگر تکه تکه و سوزانده شوم.
پس اسبش را به سوی حسین(ع) حرکت داد در حالیکه دستش روی سرش بود و می گفت: پروردگارا من به سوی تو بازگشتم و تو بازگشتنم را بپذیر هرچند من در دلهای دوستان و فرزندان دختر پیامبرت وحشت انداختم.
@labbayk_ir
قسمت یازدهم
✔️پروردگارا من به سوی تو بازگشتم و تو بازگشتنم را بپذیر!
راوی گوید:سپس حسین(ع) فریاد برآورد که :«آیا فریاد رسی نیست که ما را به خاطر خدا یاری کند؟آیا پشتیبانی نیست که از حرم پیامبر خدا دفاع کند؟»
راوی گوید:ناگهان حر بن یزید ریاحی رو به عمر بن سعد کرد و گفت :آیا تو با این مرد خواهی جنگید؟
گفت:آری به خدا سوگند،جنگی که ساده ترین کار آن این است که سرها قطع و دستها بریده گردد.راوی گوید:حر رفت و در جایی نزدیک یارانش ایستاد و لرزه بر اندامش افتاد.مهاجربن اوس به او گفت:به خدا سوگند حال تو نگران کننده است اگر گفته می شد چه کسی شجاع ترین مردم کوفه است از تو نمی گذشتم این چه حالتی است که از تو می بینم؟
گفت:به خدا سوگند من خود را بین بهشت و جهنم مخیر کردم پس به خدا هیچ چیز را بر بهشت ترجیح نمی دهم حتی اگر تکه تکه و سوزانده شوم.
پس اسبش را به سوی حسین(ع) حرکت داد در حالیکه دستش روی سرش بود و می گفت: پروردگارا من به سوی تو بازگشتم و تو بازگشتنم را بپذیر هرچند من در دلهای دوستان و فرزندان دختر پیامبرت وحشت انداختم.
@labbayk_ir
#محرم
#امام_سجاد_علیه_السلام
درد بسیار، مداوا گریه
ارث جامانده ی زهرا گریه
روزها ناله و شب ها گریه
آب می خورد، ولی با گریه
گریه بر آب وضویش می ریخت
خون دل بر سر و رویش می ریخت
گریه بر شاه شهیدان خوب ست
گریه بر کشته ی عریان خوب ست
گریه بر دامن طفلان خوب ست
گریه بر آن لب و دندان خوب ست
خواسته هر سحرش گریه کند
در فراق پدرش گریه کند
گریه بر ناله ی آن مادرها
گریه بر گریه ی آن دخترها
گریه بر غارت انگشترها
گریه بر وا شدن معجرها
رنگ مهتاب، زمینش می زد
دیدن آب، زمینش می زد
گریه بر ناقه نشسته سخت ست
گریه با پیکر خسته سخت ست
گریه با بال شکسته سخت ست
گریه با گردن بسته سخت ست
گریه خوب ست که هر شب باشد
گریه بر چادر زینب باشد
آن که را هست پیاده نکُشید
تشنه را بر لب باده نکُشید
طفل را این همه ساده نکُشید
ذبح را آب نداده نکُشید
هیچ کس آب به گودال نبُرد
پدرم ذبح شد و آب نخورد
آمد و دید تنی افتاده
کشته ی بی کفنی افتاده
شه بی پیرهنی افتاده
پاره پاره بدنی افتاده
همه پروانه و شمعش کردند
بوریا آمد و جمعش کردند
آمد و دید کنارش پر نیست
بدن افتاده ولیکن، سر نیست
چند انگشت، وَ انگشتر نیست
شاعر:علی اکبر لطیفیان
@labbayk_ir
#امام_سجاد_علیه_السلام
درد بسیار، مداوا گریه
ارث جامانده ی زهرا گریه
روزها ناله و شب ها گریه
آب می خورد، ولی با گریه
گریه بر آب وضویش می ریخت
خون دل بر سر و رویش می ریخت
گریه بر شاه شهیدان خوب ست
گریه بر کشته ی عریان خوب ست
گریه بر دامن طفلان خوب ست
گریه بر آن لب و دندان خوب ست
خواسته هر سحرش گریه کند
در فراق پدرش گریه کند
گریه بر ناله ی آن مادرها
گریه بر گریه ی آن دخترها
گریه بر غارت انگشترها
گریه بر وا شدن معجرها
رنگ مهتاب، زمینش می زد
دیدن آب، زمینش می زد
گریه بر ناقه نشسته سخت ست
گریه با پیکر خسته سخت ست
گریه با بال شکسته سخت ست
گریه با گردن بسته سخت ست
گریه خوب ست که هر شب باشد
گریه بر چادر زینب باشد
آن که را هست پیاده نکُشید
تشنه را بر لب باده نکُشید
طفل را این همه ساده نکُشید
ذبح را آب نداده نکُشید
هیچ کس آب به گودال نبُرد
پدرم ذبح شد و آب نخورد
آمد و دید تنی افتاده
کشته ی بی کفنی افتاده
شه بی پیرهنی افتاده
پاره پاره بدنی افتاده
همه پروانه و شمعش کردند
بوریا آمد و جمعش کردند
آمد و دید کنارش پر نیست
بدن افتاده ولیکن، سر نیست
چند انگشت، وَ انگشتر نیست
شاعر:علی اکبر لطیفیان
@labbayk_ir
#مقتل_لهوف
✔️قسمت دوازدهم
شبیه پیامبر
راوی گوید:یاران حسین(ع) در پیشگاه او می جنگیدند،هنگامی که جز اهل بیتش کسی او نماند علی بن الحسین(ع) راهی جنگ شد.او زیباترین و خوش اخلاق ترین مردم بود.از پدر بزرگوارش اجازه جنگ خواست به او اجازه فرمود.سپس نگاهی نومیدانه به او کرد و چشمانش از اشک پر شد و گریست.
پس فرمود:«پروردگارا گواه باش پسری به سوی آنان می رود که از همه مردم از نظر آفرینش و اخلاق و سخن گفتن به پیامبرت شبیه تر است و ما هر گاه مشتاق دیدن پیامبرت بودیم به او نگاه می کردیم.»
پس فریاد برآورد و فرمود:«ای پسر سعد خداوند نسل تو را قطع کند چنانکه تو نسل مرا قطع کردی.»
پس به سوی قوم ستمگر شتافت.به سختی جنگید و عده بسیاری را کشت.نزد پدرش بازگشت و فرمود:« پدرجان، تشنگی مرا کشت و سنگینی سلاحها توانم را برید آیا جرعه ای آب هست؟»
حسین(ع) گریست و فرمود:« ای وام پسرم! از کجا آب بیاورم.کمی بجنگ به زودی جدت محمد را دیدار خواهی کرد و او تو را با جامی سیراب خواهد کرد که پس از آن هرگز تشنه نخواهی شد.»
پس به سوی محل شهادت بازگشت و بزرگترین جنگ را کرد.
@labbayk_ir
✔️قسمت دوازدهم
شبیه پیامبر
راوی گوید:یاران حسین(ع) در پیشگاه او می جنگیدند،هنگامی که جز اهل بیتش کسی او نماند علی بن الحسین(ع) راهی جنگ شد.او زیباترین و خوش اخلاق ترین مردم بود.از پدر بزرگوارش اجازه جنگ خواست به او اجازه فرمود.سپس نگاهی نومیدانه به او کرد و چشمانش از اشک پر شد و گریست.
پس فرمود:«پروردگارا گواه باش پسری به سوی آنان می رود که از همه مردم از نظر آفرینش و اخلاق و سخن گفتن به پیامبرت شبیه تر است و ما هر گاه مشتاق دیدن پیامبرت بودیم به او نگاه می کردیم.»
پس فریاد برآورد و فرمود:«ای پسر سعد خداوند نسل تو را قطع کند چنانکه تو نسل مرا قطع کردی.»
پس به سوی قوم ستمگر شتافت.به سختی جنگید و عده بسیاری را کشت.نزد پدرش بازگشت و فرمود:« پدرجان، تشنگی مرا کشت و سنگینی سلاحها توانم را برید آیا جرعه ای آب هست؟»
حسین(ع) گریست و فرمود:« ای وام پسرم! از کجا آب بیاورم.کمی بجنگ به زودی جدت محمد را دیدار خواهی کرد و او تو را با جامی سیراب خواهد کرد که پس از آن هرگز تشنه نخواهی شد.»
پس به سوی محل شهادت بازگشت و بزرگترین جنگ را کرد.
@labbayk_ir
#محرم
ذکر مصیبت میکند: الشام الشام
تا یاد غربت میکند: الشام الشام
منزل به منزل درد و داغ و بی کسی را
یک جا روایت میکند: الشام الشام
موی سپید و چهره ای در هم شکسته
از چه حکایت میکند: الشام الشام
هر روز با اندوه و آه و بی شکیبی
یاد اسارت میکند: الشام الشام
در این دیار پُر بلا هر کس به نوعی
عرض ارادت میکند: الشام الشام
یک شهر چشم خیره وقت هر عبوری
ابراز غیرت میکند: الشام الشام
هر سنگ با پیشانی مجروح خورشید
تجدید بیعت میکند: الشام الشام
قرآن پرپر روی نیزه غربتت را
هر دم تلاوت میکند: الشام الشام
قلب تو را یک مرد رومی با نگاهش
بی صبر و طاقت میکند: الشام الشام
هر جا که دارد خوف از جان تو، عمه
خود را فدایت میکند: الشام الشام
جان می دهی وقتی به لبهایی مقدس
چوبی جسارت میکند: الشام الشام
کنج تنوری حنجری آتش گرفته
ذکر مصیبت میکند: الشام الشام
@labbayk_ir
ذکر مصیبت میکند: الشام الشام
تا یاد غربت میکند: الشام الشام
منزل به منزل درد و داغ و بی کسی را
یک جا روایت میکند: الشام الشام
موی سپید و چهره ای در هم شکسته
از چه حکایت میکند: الشام الشام
هر روز با اندوه و آه و بی شکیبی
یاد اسارت میکند: الشام الشام
در این دیار پُر بلا هر کس به نوعی
عرض ارادت میکند: الشام الشام
یک شهر چشم خیره وقت هر عبوری
ابراز غیرت میکند: الشام الشام
هر سنگ با پیشانی مجروح خورشید
تجدید بیعت میکند: الشام الشام
قرآن پرپر روی نیزه غربتت را
هر دم تلاوت میکند: الشام الشام
قلب تو را یک مرد رومی با نگاهش
بی صبر و طاقت میکند: الشام الشام
هر جا که دارد خوف از جان تو، عمه
خود را فدایت میکند: الشام الشام
جان می دهی وقتی به لبهایی مقدس
چوبی جسارت میکند: الشام الشام
کنج تنوری حنجری آتش گرفته
ذکر مصیبت میکند: الشام الشام
@labbayk_ir
#مسک
☑️صد و بیست و چهارمین شماره از نشریه مسک منتشر شد
⬇️در این شماره می خوانید:
▪️حشر با امام حسین(ع)
▪️ شرافت اسم قائم
▪️نفس هم استاد می شود!
▪️ قیاس دنیا و آخرت
▪️عظمت راستگویی و امانتداری
▪️گلستان نظم و نثر
▪️فقیر واقعی
@labbayk_ir
☑️صد و بیست و چهارمین شماره از نشریه مسک منتشر شد
⬇️در این شماره می خوانید:
▪️حشر با امام حسین(ع)
▪️ شرافت اسم قائم
▪️نفس هم استاد می شود!
▪️ قیاس دنیا و آخرت
▪️عظمت راستگویی و امانتداری
▪️گلستان نظم و نثر
▪️فقیر واقعی
@labbayk_ir
#مقتل_لهوف
قسمت سیزدهم
▪️کشندگان تو از رحمت خدا دور باشند
راوی گوید:پسری که گویی صورتش از ماه بود،بیرون آمد و شروع به نبرد کرد تا آنکه این فضیل ازدی با شمشیر بر سرش زد و سرش را شکافت،پسر جوان با صورت بر زمین افتاد و فریاد زد:عمو جان!
حسین(ع)مانند بازشکاری پدیدار شد و همانند شیر خشمگین خروشید و با شمشیر ضربه ای به ابن فضیل زد که او دستش را سپر خود کرد و دستش از آرنج قطع شد و فریادی زد که لشکریان صدایش را شنیدند و اهل کوفه یورش بردند تا او را نجات دهند در نتیجه زیر سم اسبان افتاد و هلاک شد.
راوی گوید :وقتی گرد و خاک فرو نشست ،حسین(ع) را دیدم که بالای سر جوان ایستاده است و او پایش را بر زمین می کشد و حسین(ع) می فرماید:« کشندگان تو از رحمت خدا دور باشند روز قیامت جدت به خاطر تو با آنان برخورد خواهد کرد.»
سپس فرمود:«به خدا سوگند برای عمویت بسیار سخت و ناگوار است که تو از او کمک بخواهی ولی او جوابت را ندهد یا جوابت را بدهد اما جوابش به تو سودی نبخشد، به خدا امروز روزی است که کشندگان و کینه جویانش بسیار و یارانش اندکند.»
سپس جوان را در آغوش گرفت و برد تا اینکه او را بین شهدای اهل بیتش گذاشت.
@labbayk_ir
قسمت سیزدهم
▪️کشندگان تو از رحمت خدا دور باشند
راوی گوید:پسری که گویی صورتش از ماه بود،بیرون آمد و شروع به نبرد کرد تا آنکه این فضیل ازدی با شمشیر بر سرش زد و سرش را شکافت،پسر جوان با صورت بر زمین افتاد و فریاد زد:عمو جان!
حسین(ع)مانند بازشکاری پدیدار شد و همانند شیر خشمگین خروشید و با شمشیر ضربه ای به ابن فضیل زد که او دستش را سپر خود کرد و دستش از آرنج قطع شد و فریادی زد که لشکریان صدایش را شنیدند و اهل کوفه یورش بردند تا او را نجات دهند در نتیجه زیر سم اسبان افتاد و هلاک شد.
راوی گوید :وقتی گرد و خاک فرو نشست ،حسین(ع) را دیدم که بالای سر جوان ایستاده است و او پایش را بر زمین می کشد و حسین(ع) می فرماید:« کشندگان تو از رحمت خدا دور باشند روز قیامت جدت به خاطر تو با آنان برخورد خواهد کرد.»
سپس فرمود:«به خدا سوگند برای عمویت بسیار سخت و ناگوار است که تو از او کمک بخواهی ولی او جوابت را ندهد یا جوابت را بدهد اما جوابش به تو سودی نبخشد، به خدا امروز روزی است که کشندگان و کینه جویانش بسیار و یارانش اندکند.»
سپس جوان را در آغوش گرفت و برد تا اینکه او را بین شهدای اهل بیتش گذاشت.
@labbayk_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
آقای مهربانم
و من یقین دارم که آخر روزی
دوست داشتن تو مرا
عاقبت بخیر می کند
@labbayk_ir
آقای مهربانم
و من یقین دارم که آخر روزی
دوست داشتن تو مرا
عاقبت بخیر می کند
@labbayk_ir
#مقتل_لهوف
قسمت چهاردهم
آب
راوی گوید: و هنگامی که حسین پیکرهای جوانان و دوستانش را دید تصمیم گرفت خودش به جنگ آن مردم بدکار برود ،پس فریاد برآورد:« آیا پشتیبانی هست که از حرم پیامبر خدا دفاع کند؟آیا انسان یکتاپرستی هست تا در آنچه بر ما رفته از خدا بترسد؟آیا فریاد رسی هست که با امید به خدا یاریمان کند؟آیا یاوری هست که با امید به پاداش الهی به ما کمک کند؟
صدای ناله زنها بلند شد،در این هنگام خواهرش زینب نوزاد را بیرون آورد و فرمود:« برادر جان! این فرزند تو است سه روز است آب نخورده برایش جرعه ای آب درخواست کن.»
امام او را روی دست گرفت و فرمود:« ای مردم شما شیعیان و اهل بیتم را کشتید و فقط این کودک باقی مانده که تشنگی جگرش را می سوزاند او را با جرعه ای آب سیراب کنید.»
در بین اینکه او با آنان سخن می گفت،فردی تیری به سوی کودک پرتاب کرد و او را شهید کرد .پس امام آنان را نفرین کرد چنانکه مختار و دیگران بر سرش آوردند.
@labbayk_ir
قسمت چهاردهم
آب
راوی گوید: و هنگامی که حسین پیکرهای جوانان و دوستانش را دید تصمیم گرفت خودش به جنگ آن مردم بدکار برود ،پس فریاد برآورد:« آیا پشتیبانی هست که از حرم پیامبر خدا دفاع کند؟آیا انسان یکتاپرستی هست تا در آنچه بر ما رفته از خدا بترسد؟آیا فریاد رسی هست که با امید به خدا یاریمان کند؟آیا یاوری هست که با امید به پاداش الهی به ما کمک کند؟
صدای ناله زنها بلند شد،در این هنگام خواهرش زینب نوزاد را بیرون آورد و فرمود:« برادر جان! این فرزند تو است سه روز است آب نخورده برایش جرعه ای آب درخواست کن.»
امام او را روی دست گرفت و فرمود:« ای مردم شما شیعیان و اهل بیتم را کشتید و فقط این کودک باقی مانده که تشنگی جگرش را می سوزاند او را با جرعه ای آب سیراب کنید.»
در بین اینکه او با آنان سخن می گفت،فردی تیری به سوی کودک پرتاب کرد و او را شهید کرد .پس امام آنان را نفرین کرد چنانکه مختار و دیگران بر سرش آوردند.
@labbayk_ir
#مقتل_لهوف
قسمت پانزدهم
از نوشیدن آب چشم پوشید
راوی گوید:تشنگی حسین(ع) بیشتر شد .پس سوار بر اسب به سوی فرات رفت و برادرش عباس(ع) هم پیشاپیش امام بود.سواران ابن سعد جلوی ایشان را گرفتند و مردی از بنی دارم تیری به طرف حسین(ع) پرتاب کرد که زیر چانه امام خورد.امام تیر را بیرون کشید و دستش را زیر گلویش گرفت تا مشتش پر از خون شد ،سپس خون را به آسمان پاشید و فرمود:« پروردگارا از آنچه بر پسر دختر پیامبرت گذشت به تو شکایت می کنم.»
سپس عباس را از امام جدا کردند و او را از هر سو محاصره کردند تا آنکه او را شهید کردند پس حسین(ع) به شدت گریست.
و شاعر در این مورد می گوید:
آنکه از همه مردم برای گریستن بر او سزاوارتر است، جوانی است که حسین(ع) را درکربلا گریاند.برادر و پسر پدرش علی(ع)،ابوالفضلی که در خونش غلتید و او کسی است که حسین(ع) را یاری کرد و چیزی او را بازنداشت،علیرغم تشنگی بسیار از نوشیدن آب چشم پوشید.
@labbayk_ir
قسمت پانزدهم
از نوشیدن آب چشم پوشید
راوی گوید:تشنگی حسین(ع) بیشتر شد .پس سوار بر اسب به سوی فرات رفت و برادرش عباس(ع) هم پیشاپیش امام بود.سواران ابن سعد جلوی ایشان را گرفتند و مردی از بنی دارم تیری به طرف حسین(ع) پرتاب کرد که زیر چانه امام خورد.امام تیر را بیرون کشید و دستش را زیر گلویش گرفت تا مشتش پر از خون شد ،سپس خون را به آسمان پاشید و فرمود:« پروردگارا از آنچه بر پسر دختر پیامبرت گذشت به تو شکایت می کنم.»
سپس عباس را از امام جدا کردند و او را از هر سو محاصره کردند تا آنکه او را شهید کردند پس حسین(ع) به شدت گریست.
و شاعر در این مورد می گوید:
آنکه از همه مردم برای گریستن بر او سزاوارتر است، جوانی است که حسین(ع) را درکربلا گریاند.برادر و پسر پدرش علی(ع)،ابوالفضلی که در خونش غلتید و او کسی است که حسین(ع) را یاری کرد و چیزی او را بازنداشت،علیرغم تشنگی بسیار از نوشیدن آب چشم پوشید.
@labbayk_ir
#خبر
معاون عتبات سازمان حج و زیارت مطرح کرد:
✔️فرایند نام نویسی زایران اربعین حسینی در سامانه سماح چگونه است؟
جزئیات متن
@labbayk_ir
معاون عتبات سازمان حج و زیارت مطرح کرد:
✔️فرایند نام نویسی زایران اربعین حسینی در سامانه سماح چگونه است؟
جزئیات متن
@labbayk_ir
#محرم
تشنگی شد آشکار و آب شد نایاب، آب
تشنه لب هم کودک و هم مادر و هم باب، آب
نوگلان باغ طاها از عطش پژمرده اند
تا نخشکیده، کنید این باغ را شاداب، آب
نیست آبی در حرم جز آب چشم کودکان
آفتاب روی هر مه پاره شد مهتاب، آب
حال اصغر، آب می گیرد ز چشم تشنگان
نیست شیر و نیست آب و نیست او را خواب، آب
ای فلک! از مهر، از خورشید خود، گرمی بکاه
ابر را گو سایه افکن، تشنه را دریاب، آب
کوفیان از پایکوبی دست بردارید، اگر
می رسد بر گوشتان از خیمه بانگ آب آب
شاعر:حاج علی انسانی
▪️@labbayk_ir
تشنگی شد آشکار و آب شد نایاب، آب
تشنه لب هم کودک و هم مادر و هم باب، آب
نوگلان باغ طاها از عطش پژمرده اند
تا نخشکیده، کنید این باغ را شاداب، آب
نیست آبی در حرم جز آب چشم کودکان
آفتاب روی هر مه پاره شد مهتاب، آب
حال اصغر، آب می گیرد ز چشم تشنگان
نیست شیر و نیست آب و نیست او را خواب، آب
ای فلک! از مهر، از خورشید خود، گرمی بکاه
ابر را گو سایه افکن، تشنه را دریاب، آب
کوفیان از پایکوبی دست بردارید، اگر
می رسد بر گوشتان از خیمه بانگ آب آب
شاعر:حاج علی انسانی
▪️@labbayk_ir
#محرم
✔️پاداش های زیارت
✨فرشتگان زائر
☀️امام باقر(ع):
چهار هزار فرشته آشفته و غبارآلود،تا روز قیامت بر حسین(ع) می گریند.هرکس به زیارت حضرت رود،به پیشوازش آیند و چون بیمار گردد،از او بیمارپرسی کنند و چون بمیرد بر جنازه اش حاضرشوند.
کامل الزیارات،ص 85،حدیث 10
▪️@labbayk_ir
✔️پاداش های زیارت
✨فرشتگان زائر
☀️امام باقر(ع):
چهار هزار فرشته آشفته و غبارآلود،تا روز قیامت بر حسین(ع) می گریند.هرکس به زیارت حضرت رود،به پیشوازش آیند و چون بیمار گردد،از او بیمارپرسی کنند و چون بمیرد بر جنازه اش حاضرشوند.
کامل الزیارات،ص 85،حدیث 10
▪️@labbayk_ir
#محرم
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
قیام می کنم ، قیام می کنم
برسم شام کارو تمام می کنم
به شاه نجف سلام می کنم
خوابو به چشم عدو حرام می کنم
من زینبم عقیده ی من آزادگی
من اسوه ی مقاومت و ایستادگی
شمشیر اگر دهند بجنگم به سادگی
با ذوالفقار نسبت من خانوادگی
عقیله منم ، عقیله منم
به عالم سیده ی جلیله منم
به صوت علی تکلم کنم
که الآن حیدر این قبیله منم
سیدتی یا زینب ،سیدتی یا زینب …
🏴🏴🏴
قدم میزنم ، قدم میزنم
به نیابت عباس علم میزنم
عجب صحنه ای رقم میزنم
تخت و کاخ یزیدو به هم میزنم
حق میدهم یزید که این گونه تب کند
خب زن ندیده بود مبارز طلب کند
عباس اگر که نیست عدو را ادب کند
زینب که هست کار امیر عرب کند
علمدار منم ، علمدار منم
ابوفاضل اگه نیست سپهدار منم
من از کربلا شدم مرتضی
عقب ننشستم و یعنی کرار منم
سیدتی یا زینب ،سیدتی یا زینب …
▪️@labbayk_ir
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
قیام می کنم ، قیام می کنم
برسم شام کارو تمام می کنم
به شاه نجف سلام می کنم
خوابو به چشم عدو حرام می کنم
من زینبم عقیده ی من آزادگی
من اسوه ی مقاومت و ایستادگی
شمشیر اگر دهند بجنگم به سادگی
با ذوالفقار نسبت من خانوادگی
عقیله منم ، عقیله منم
به عالم سیده ی جلیله منم
به صوت علی تکلم کنم
که الآن حیدر این قبیله منم
سیدتی یا زینب ،سیدتی یا زینب …
🏴🏴🏴
قدم میزنم ، قدم میزنم
به نیابت عباس علم میزنم
عجب صحنه ای رقم میزنم
تخت و کاخ یزیدو به هم میزنم
حق میدهم یزید که این گونه تب کند
خب زن ندیده بود مبارز طلب کند
عباس اگر که نیست عدو را ادب کند
زینب که هست کار امیر عرب کند
علمدار منم ، علمدار منم
ابوفاضل اگه نیست سپهدار منم
من از کربلا شدم مرتضی
عقب ننشستم و یعنی کرار منم
سیدتی یا زینب ،سیدتی یا زینب …
▪️@labbayk_ir
#مسک
☑️صد و بیست و پنجمین شماره از نشریه مسک منتشر شد
⬇️در این شماره می خوانید:
▪️چرا هر روز زیارت عاشورا؟
▪️ حرکت الهی
▪️در غرب از اینها خبری نیست
▪️ درنده خویی انسان
▪️قدرت اشک
▪️مودت و رحمت زوجین
▪️گرد گناه
@labbayk_ir
☑️صد و بیست و پنجمین شماره از نشریه مسک منتشر شد
⬇️در این شماره می خوانید:
▪️چرا هر روز زیارت عاشورا؟
▪️ حرکت الهی
▪️در غرب از اینها خبری نیست
▪️ درنده خویی انسان
▪️قدرت اشک
▪️مودت و رحمت زوجین
▪️گرد گناه
@labbayk_ir