📝 #یادداشت به مناسبت روز #خبرنگار
✅ #من_خبرنگارم
✍#لاله_انگورج_تقوی
۱۷ مردادی دیگر آمد و باز هم روز خبرنگار شد
امسال بیستمین سالیست که این روز به نام من است.
۲۰ سال یک عمر است، از دبیرستان تاکنون...
از اینترنت دایل آپ، از دوربین یاشیکا، از فکس...تا امروز، موبایل، نت همراه، شبکههای اجتماعی و هر موبایل یک رسانه!
۲۰ سالی که اگر بیمه بودم، امسال جشن بازنشستگی میگرفتم! اما همین که از سوی فرمانداری چالوس بعنوان پیشکسوت خبر دعوت شدم یعنی خیلی وقت است که خبرنگارم! گرچه پیشکسوتی نه به سالهای رفته از عمر کاری، که به مرام است، و من همچنان دانشآموز اساتید مو سفیدکرده این عرصه هستم، اما گذر این سالها باعث پختگی شد.
حتی اگر به کمال نرساند، اما تجارب ارزشمندی کسب شد که مرورشان برایم نشاط آور است.
سالهای سخت خبرنگاری به جز اثرات بر جسم و جان، و دردهای مزمن، بر روح و روانمان نیز خودی نشان میدهد.
مگر می شود سالها برای ساعتها پشت سیستم بنشینی و گردن و کمرت سالم بماند؟ مگر میشود پای درددل مشکلات آدمها بنشینی و روانت تاثیر نپذیرد؟
مگر میشود جهیزیه دختری را روی سیل ببینی و اشک نریزی، مگر می شود خراب شدن خانهها در اثر سیل و زلزله را ببینی و بیتفاوت باشی؟
مگر می شود بی عدالتی و فقر را ببینی و درهم نشکنی؟ مگر میشود تبعیض را ببینی و دم نزنی؟ مگر میشود مادر خمیدهای را ببینی که کنار خیابان بساط کرده و سبزی می فروشد و به فکر فرو نروی؟ مگر می شود جوان معتادی ببینی که چرت میزند و دلت غمگین نشود؟؟
من خبرنگارم، خوب می بینم، بی قانونی را، تبعیض را، بی عدالتی را ... خیلی ها را نوشتم اما بسیاری را هم نتوانستم!
رنج کشیدم، غصه خوردم، پرسشگر و مطالبهگر بودم، ۲۰ سال از بهترین روزهای زندگی در استرس خبر گذشت، چه بسیار مورد تقدیر قرار گرفتم و چه بسیار مورد بی مهری...
من خبرنگارم، کسی خبر ندارد درآمدم چقدر است، حقوقم چیست؟ مشکلات زندگیم کجاست؟ کسی خبر ندارد...
یکروز مثل امروز، جملات تکراری که از اینترنت سرچ شده در قالب لوح سپاس و پیامک تبریک برایمان ارسال میشود، چند روزی عزیز میشویم، گرچه این روزها به لطف فضای مجازی! در این روزها هم مورد عتاب و خطاب قرار میگیریم و مورد انتقاد که چرا باید از ما تجلیل کنند!
راست می گویند، کسی چه می داند؟ این ماییم که از مشکلات همه با خبریم، از کارگر و کارفرما، از معلم و پرستار، از بازاریان و رانندگان، از پاکبانان، از شهرداریها، از پیمانکاران، از اصناف، از مسئولین ، از ادارات، از هنرمندان، از ورزشکاران، از شوراها، از بیکارها، از کنکوریها، از دانش آموزان، حتی از مهدکودکها و کودکان، از بازنشستگان، از پزشکان، مهندسان از همه با خبریم ولی کسی نپرسید حال خودتان چطور است؟!
همانها که گله میکنند کسب و کارمان نابود شد در این اوضاع کرونایی چرا شما کاری نمیکنید؟؟!!! نمیدانند که با ۲۰ سال سابقه کاری بیمه بیکاری کرونا هم نگرفتم!!
من خبرنگارم، کسی مجبورم نکرد که خبرنگار شوم، منتی بر کسی نیست، انتخاب خودم است.
حرفها و انتقادات را به جان میخرم، بی انصافیها را تحمل میکنم، به کمبودها و کاستیها عادت کردم. زندگی با همه سختیهایش میگذرد، تا جایی که شد نوشتم و خواستم، تا جایی که بتوانم هم...اما نمیدانم تا کجا...
این روزها گرچه سرعت تبادل اطلاعات و ارسال اخبار و در دید مخاطب بودن بیشتر و بهتر شده، اما به همان اندازه حفظ جایگاه خبرنگاری و شانیت رسالت آن سختتر است.
امیدوارم در این راه و زمانی که مانده و نمیدانم تا کی، این جایگاه را حفاظت کنم، بر تعهداتم پایبند باشم و در مسیر سخت باقیمانده پایم نلغزد و قلمم به خطا نرود.
که این روزها، درهها و پرتگاهها و پیچهای خطرناک بسیار زیادتر از ۱۵،۲۰ سال پیش است!!!!
یادی میکنم از شهدای عرصه خبر در دفاع مقدس، حادثه هوایی C130، و خبرنگاران فقید استان به ویژه #جابر_معافی که حق استادی به گردنم داشت. روحشان شاد
این روز را به همه همکاران متعهد و متخصصم، به هم قطاران عرصه خبر، شادباش عرض میکنم و امیدوارم در راه خطیر اطلاعرسانی و آگاهی بخشی و مطالبهگری موفق و پیروز و سربلند و عاقبت بخیر باشند.
🌷"روز تو بر تو باد مبارک خبــــــــرنگار"🌷
🗓 ۱۷ مرداد ۱۳۹۹
🖥 kelarna.ir 📱 @kelarna | کلارنا
instagram.com/kelarna
✅ #من_خبرنگارم
✍#لاله_انگورج_تقوی
۱۷ مردادی دیگر آمد و باز هم روز خبرنگار شد
امسال بیستمین سالیست که این روز به نام من است.
۲۰ سال یک عمر است، از دبیرستان تاکنون...
از اینترنت دایل آپ، از دوربین یاشیکا، از فکس...تا امروز، موبایل، نت همراه، شبکههای اجتماعی و هر موبایل یک رسانه!
۲۰ سالی که اگر بیمه بودم، امسال جشن بازنشستگی میگرفتم! اما همین که از سوی فرمانداری چالوس بعنوان پیشکسوت خبر دعوت شدم یعنی خیلی وقت است که خبرنگارم! گرچه پیشکسوتی نه به سالهای رفته از عمر کاری، که به مرام است، و من همچنان دانشآموز اساتید مو سفیدکرده این عرصه هستم، اما گذر این سالها باعث پختگی شد.
حتی اگر به کمال نرساند، اما تجارب ارزشمندی کسب شد که مرورشان برایم نشاط آور است.
سالهای سخت خبرنگاری به جز اثرات بر جسم و جان، و دردهای مزمن، بر روح و روانمان نیز خودی نشان میدهد.
مگر می شود سالها برای ساعتها پشت سیستم بنشینی و گردن و کمرت سالم بماند؟ مگر میشود پای درددل مشکلات آدمها بنشینی و روانت تاثیر نپذیرد؟
مگر میشود جهیزیه دختری را روی سیل ببینی و اشک نریزی، مگر می شود خراب شدن خانهها در اثر سیل و زلزله را ببینی و بیتفاوت باشی؟
مگر می شود بی عدالتی و فقر را ببینی و درهم نشکنی؟ مگر میشود تبعیض را ببینی و دم نزنی؟ مگر میشود مادر خمیدهای را ببینی که کنار خیابان بساط کرده و سبزی می فروشد و به فکر فرو نروی؟ مگر می شود جوان معتادی ببینی که چرت میزند و دلت غمگین نشود؟؟
من خبرنگارم، خوب می بینم، بی قانونی را، تبعیض را، بی عدالتی را ... خیلی ها را نوشتم اما بسیاری را هم نتوانستم!
رنج کشیدم، غصه خوردم، پرسشگر و مطالبهگر بودم، ۲۰ سال از بهترین روزهای زندگی در استرس خبر گذشت، چه بسیار مورد تقدیر قرار گرفتم و چه بسیار مورد بی مهری...
من خبرنگارم، کسی خبر ندارد درآمدم چقدر است، حقوقم چیست؟ مشکلات زندگیم کجاست؟ کسی خبر ندارد...
یکروز مثل امروز، جملات تکراری که از اینترنت سرچ شده در قالب لوح سپاس و پیامک تبریک برایمان ارسال میشود، چند روزی عزیز میشویم، گرچه این روزها به لطف فضای مجازی! در این روزها هم مورد عتاب و خطاب قرار میگیریم و مورد انتقاد که چرا باید از ما تجلیل کنند!
راست می گویند، کسی چه می داند؟ این ماییم که از مشکلات همه با خبریم، از کارگر و کارفرما، از معلم و پرستار، از بازاریان و رانندگان، از پاکبانان، از شهرداریها، از پیمانکاران، از اصناف، از مسئولین ، از ادارات، از هنرمندان، از ورزشکاران، از شوراها، از بیکارها، از کنکوریها، از دانش آموزان، حتی از مهدکودکها و کودکان، از بازنشستگان، از پزشکان، مهندسان از همه با خبریم ولی کسی نپرسید حال خودتان چطور است؟!
همانها که گله میکنند کسب و کارمان نابود شد در این اوضاع کرونایی چرا شما کاری نمیکنید؟؟!!! نمیدانند که با ۲۰ سال سابقه کاری بیمه بیکاری کرونا هم نگرفتم!!
من خبرنگارم، کسی مجبورم نکرد که خبرنگار شوم، منتی بر کسی نیست، انتخاب خودم است.
حرفها و انتقادات را به جان میخرم، بی انصافیها را تحمل میکنم، به کمبودها و کاستیها عادت کردم. زندگی با همه سختیهایش میگذرد، تا جایی که شد نوشتم و خواستم، تا جایی که بتوانم هم...اما نمیدانم تا کجا...
این روزها گرچه سرعت تبادل اطلاعات و ارسال اخبار و در دید مخاطب بودن بیشتر و بهتر شده، اما به همان اندازه حفظ جایگاه خبرنگاری و شانیت رسالت آن سختتر است.
امیدوارم در این راه و زمانی که مانده و نمیدانم تا کی، این جایگاه را حفاظت کنم، بر تعهداتم پایبند باشم و در مسیر سخت باقیمانده پایم نلغزد و قلمم به خطا نرود.
که این روزها، درهها و پرتگاهها و پیچهای خطرناک بسیار زیادتر از ۱۵،۲۰ سال پیش است!!!!
یادی میکنم از شهدای عرصه خبر در دفاع مقدس، حادثه هوایی C130، و خبرنگاران فقید استان به ویژه #جابر_معافی که حق استادی به گردنم داشت. روحشان شاد
این روز را به همه همکاران متعهد و متخصصم، به هم قطاران عرصه خبر، شادباش عرض میکنم و امیدوارم در راه خطیر اطلاعرسانی و آگاهی بخشی و مطالبهگری موفق و پیروز و سربلند و عاقبت بخیر باشند.
🌷"روز تو بر تو باد مبارک خبــــــــرنگار"🌷
🗓 ۱۷ مرداد ۱۳۹۹
🖥 kelarna.ir 📱 @kelarna | کلارنا
instagram.com/kelarna